محمدرسول محمدی/ حدود ۸۰ سال است که موضوع «فلسطین» به «اولویّت نخست جهان اسلام» و آزادیخواهان جهان مبدل گردیده و در این میان تاسیس «نظام جمهوری اسلامی» در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی سبب شد تا این اولویت به هیچ عنوان دچار رکود نشود و مشمول معاملهها و چشمپوشیهای متداول در عرصه سیاست بینالملل واقع نگردد و به صورتی رسمی و با محوریت «حاکمیت مستقل» و غیروابسته «ایران» مورد پیگیری قرار گیرد و به واسطه همراهی همه جانبه «ملت ایران» به ایجاد فضای همدلی برای تحقّق هدف والای حمایت از «مردم فلسطین» و مبارزات حقطلبانه و عدالتجویانهی آنان مبدل گردد.
پس اگر چه مبارزه با «جحودها» و تفکرات انحطاطی «صهیونیسم» اولویتی اصلی و اساسی برای تمامی آزاداندیشان و آزادمنشان در سراسر جهان محسوب میشود و «ملت ایران» و حاکمیت «نظام جمهوری اسلامی» به نوعی رهبری این خیزش جهانی را عهدهدار میباشند و...؛ اما در واقع این مبارزه از کمترین ظهور و بروز هنرمندانه برخودار شده و در این میان صنعت فیلم و سریالسازی در کشور، بدون در نظر گرفتن حضور چند اثر تولیدی محدود، در مدت بیش از چهل و سه سال استقرار «نظام جمهوری اسلامی» کارنامه بسیار ضعیفی را در پرداخت به این موضوع مهم و اصلی دوران خود بر جای گذاشته و از این جهت میبایست به مرور چند نکته مهم در این زمینه پرداخت:
۱/ بیش از هفت دهه از فاجعهی «غصب فلسطین» میگذرد. عوامل اصلی این فاجعهی خونین، همه شناخته شدهاند و دولت استعمارگر انگلیس در رأس آنهاست، که سیاست و سلاح و نیروی نظامی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی آن و سپس دیگر دولتهای مستکبر غربی و شرقی، در خدمت این ظلم بزرگ به کار افتاد. ملت بیپناه فلسطین در زیر چنگال بیرحم اشغالگران، قتلعام و از خانه و کاشانهی خود رانده شد. تا امروز هنوز یک صدم از فاجعهی انسانی و جنایاتی که به دست مدعیان تمدن و اخلاق، در آن روزگار اتفاق افتاد، به تصویر کشیده نشده و بهرهای از هنرهای رسانهای و تصویری نیافته است.
۲/ دشمنی اساسی و آشتیناپذیر حاکمیت «جمهوری اسلامی» با «صهیونیسم» سبب شد تا یکی از ایام شاخص در سال به نام «روز قدس» نامگذاری و به دستور «امام امت» در راستای تبیین جایگاه و حقانیت این دشمنی و در جهت دفاع از ملتهای تحت ظلم و بالاخص ملت مظلوم فلسطین معین گردد. البته انتظار میرفت که تبیین این دشمنی به عنوان مطالبه «جهانی» و «اسلامی» در رسانههای تصویری و به خصوص در عرصه فیلم و سریال نیز از جایگاهی ویژه برخوردار گردد و جریان فیلمسازی در کشور که ابزارهای مناسبی را نیز در اختیار دارند به شکل گستردهای در طول بیش از چهل و سه سال گذشته، اقدام به طرح دراماتیک این دشمنی از زوایای دید مختلف و در ژانرهای گوناگون نمایند.
۳/ کمکاری و عدم توجه «صدا و سیما» به موضوع «فلسطین» را میبایست در زمره مصادیق ناکارآمدی و نفهمی برخی مدیران ارشد این سازمان در دهههای اخیر معرفی نمود. مدیرانی که هر سال با نزدیک شدن به «روز جهانی قدس» حسرتی عمیق بر دلهای مخاطبان علاقمند «رسانه ملی» مینشانند. مخاطبی که منتظر تماشای سریالهای متنوع و آثار هنرمندانهای با موضوع «مقاومت» است و در این میان با پخش مشتی برنامه تکرای و محتوای صدها بار پخش شده در «تلویزیون» مواجه میشود! برنامههایی که تمام بضاعت رسانهای کشور و بالاخص تولیدات سازمان عریض و طویلی همچون «صدا و سیما» در تبیین «صهیونیسم» و موضوع «قدس» و حمایت از «فلسطین» را فروکاست داده و محدود به تولید ویدئو کلیپهای دو تا سه دقیقهای با مضمون «مظلومیت مردم فلسطین» مینماید! تولیداتی به عنوان محصولات مراکز فرهنگی دیگر نهادها قلمداد و صدا و سیما تنها نقش پخش کننده آن را عهده دار است و این همه در حالی است که عمده بودجه این نهاد معظم رسانهای در کشور، صرف تولید هجویات سمبل شدهای همچون «خوشنام» و «خداداد» و «برف بیصدا میبارد» و «از سرنوشت» و «پلاک ۱۳» و ... میشود.
۴/ تولید فیلم و سریال با موضوع «قدس» و حمایت از «فلسطین» از جمله تولیداتی است که تصور ایجاد «گردش مالی» برای آن تقریبا محال بوده و از این جهت نیازمند حمایت مادی و معنوی نهادهای متولی فرهنگ و هنر در کشور میباشد. نهادهایی که لازم است تا با شناسایی طیف متعهد و متخصص، اقدام به سرمایهگذاری برای تولید نمایند و مراقب باشند تا اثری «سفارشی» تولید نشود. اثری که پدیدآورندگان آن اساسا اعتقادی به مفاهیم محتوایی به نمایش گذاشته شده در آن اثر ندارند و تنها به جهت جلب نظر «سفارشدهندگان» و به طمع ارتزاق از منابع مالی ایشان است که نسبت به تولید آن مبادرت ورزیدهاند.
۵/ مسأله «اقتصاد» در «هنر» مسأله مهمی است؛ نکتهای است که به دستگاههای اجرایی مربوط میشود و آن توجه به این موضوع است که همانا کسانی هم که در رشتههای هنری سرمایهگذاری میکنند، غالبا وقتی به چیزهایی پایبند هستند، نمیتوانند بازده مالی داشته باشند. یقینا باید به اینها کمک شود؛ اگر کمک نشد، به سمت هر چیزی که بتواند «پول» را به سمت آنها بیاورد و آنها را تأمین کند میروند و بر «گیشهگرایی» متمرکز میشوند و اساسا گرایش به مسائل جنسی و شهوانی و امثال اینها در «سینما» یک مقدار عاملش همین است. میخواهند فیلم جاذبه پیدا کند، لذا یک مشت افرادِ بخصوصی را جمع میکنند. متأسّفانه این عیب بزرگی است که در بسیاری از فیلمهای ما دیده میشود. آفتی که در حال سرایت به «سینمای مقاومت» بوده و سعی دارد تا با غلبه «ملودرام» و روایتپردازیهای «عاشقانه» و بعضا تا حدود زیادی «شهوانی» و ... اسباب «گیشهپذیری» این قبیل از تولیدات را فراهم نمایند. اقدامی که خطر «تحریف» را بیش از هر زمانی متوجه تولیدات فیلم و سریال در کشور ساخته است.
۶/ مجموعه «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و مشخصا «سازمان سینمایی» اصلیترین مرجع در ساختار فرهنگی «نظام جمهوری اسلامی» برای حمایت از «سینمای مقاومت» میباشند. از این جهت باید منتظر تحقق وعدههای داده شده در «دولت سیزدهم» و مشخصا وعدههای متعدد «وزیر محترم ارشاد» و «رئیس سازمان سینمایی» ایشان ماند و مشاهده نمود که آیا در وعده «تولید حداقل ۲۰ فیلم در موضوعات فاخر انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و آثار ارزشی» به موضوع «قدس» و «فلسطین» نیز توجه خواهد شد و آیا این قبیل وعدههای «وزیر ارشاد» که به دفعات و همواره از بدو کسب رای اعتماد در مجلس تا به امروز در فضای رسانهای کشور منتشر میگردد؛ منجر به تولید اثری فاخر در زمینه حمایت از «مردم فلسطین» و به نمایش گذاشته شدن آن در «چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر» میشود!
۷/ «حوزه هنری انقلاب اسلامی» به عنوان نهادی در زیر مجموعه «سازمان تبلیغات اسلامی» است. نهادی که موظف به حمایت از فعالیتهای هنری و فرهنگی «انقلاب اسلامی» و مرتفع ساختن بخشی از نیازهای رسانهای «جهان اسلامی» میباشد. از این جهت است که فاصله گرفتن این نهاد مهم فرهنگی از انجام وظایف خود در بیش از دو دهه اخیر را میتوان به عنوان یکی از عوامل اصلی ظهور و بروز فقر رسانهای موجود در عرصه تولیدات سینمایی با موضوع حمایت از «مستضعفان جهان اسلام» و بالاخص در زمینه حمایت از «مردم فلسطین» قلمداد نمود.
۸/ «انقلاب اسلامی» چون با نام خداست، همیشه با شیاطین مواجه است. چون معتقد به طرفداری از مستضعفان و مظلومان است، همیشه با قلدران و زورگویان و مستکبران، دستبهگریبان است و همین امر سبب شده تا «انقلاب اسلامی» در بطن خود مبادرت به پرورش و تثبیت استعدادی با عنوان «رزمندگان بدون مرز» نماید. رزمندگانی که هرجا نیاز باشد، آنها در آنجا حضور پیدا میکنند؛ کرامت مستضعفان را حفظ میکنند، خود را بلاگردان مقدّسات و حریمهای مقدّس میکنند. رزمندگانی که با جان خودشان، با همهی توان خودشان به کمک ملّتهای دیگر و ضُعَفای اطراف منطقه که در دسترس آنها است میروند. رزمندگانی که سایهی جنگ و ترور و تخریب را از «ایران اسلامی» دور میکنند و اساسا اقتدار و امنیّت امروز «ایران» محصول کار همین رزمندگان است و ...؛ اما متاسفانه اقدامات این «رزمندگان» از یک سو با حداقل ظهور و بروز رسانهای همراه است و از سوی دیگر با خطر «تحریف» مواجه میباشد. رزمندگانی که با حداقل برخورداری از «قدرت رسانه» در خط نخست مقابله با «جحود» قرار دارند و قطعا اگر مجاهدتهای ایشان روایت نشود، دشمن روایت میکند و «صهیونیسم رسانهای» هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند و حتی دروغ میگوید.
۹/ حمایت «انقلاب اسلامی» از «رزمندگان بدون مرز» اگر چه با توجه ویژه به «سازمان رزم» ایشان همراه میباشد؛ اما متاسفانه این حمایت از «پیوست فرهنگی» قابل قبولی برخوردار نبوده و اساسا در عرصه رسانهای آنچنان ضعیف عمل شده که نه تنها امروزه کمترین اثری از رشادتهای این رزمندگان برپرده نقرهای سینما منعکس نمیشود و صنعت سریالسازی، چه در «شبکه نمایش خانگی» و چه در «تلویزیون» تُهی از هرگونه اشارهای مستقیم و یا غیر مستقیم به مجاهدتها و اقدامات ایشان است؛ بلکه مجموع اقدامات ایشان با خطر «تحریف» مواجه میباشد.
۱۰/ «سازمان برای رزم» و ساختار عملیاتی «رزمندگان بدون مرز» نیازمند بازتعریف خود در عرصه «رسانه» بوده و در این میان استفاده از نهادهای فرهنگی و هنری موجود را میتوان سریعترین و مناسبترین گزینه برای نیل به مقصود قلمداد نمود. از این جهت است که میتوان ساختار الکن و فَشل نهادی همچون «سازمان هنری رسانهای اوج» را به نحوی اصلاح نمود که این سازمان به جایگاه اصیل خود در فضای «هنری و رسانهای انقلاب اسلامی» بازگردد و با فراغت از مدیریتهای رانتیه و پالایش خود از جولانگاه برخی سردارزادگان و ... در نقش بازوی رسانهای «رزمندگان بدون مرز» حاضر شود و به مجموعهای مبدل گردد که بجای تولید برخی آثار بیربط و مبهم و بعضا مجعول؛ متمرکز بر روایتگری صحیح از مظلومیت و مجاهدتهای صورتگرفته توسط «مستضعفان جهان» شده و به صورت مشخص بر موضوع «فلسطین» تمرکز نموده و ابعاد جنایتهای «رژیم صهیونیستی» را با ابزار فیلم و سریال برای مخاطبان خود تبیین و به ثبت و ضبط در تاریخ برساند.
۱۱/ گستره نفوذ و احاطه ویژه «جحودها» بر عرصه «رسانه» در تمام دنیا را میتوان از جمله موضوعاتی با مصادیق بسیار قلمداد نمود. موضوعی که سبب میشود تا فعالیت هر هنرمندی در جهت حمایت از «فلسطین» با احتمال بایکوت و طرد شدن او از سوی جامعه هنری همراه گردد. از این جهت است که پویا نمودن و اهتمام به تحول در ساختار نهادی همچون «انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس» را میتوان به عنوان یکی از اقدامات فوری در زمینه گسترش حمایت از «سینماگران بدون مرز» مورد توجه قرار داد. هنرمندانی که دغدغه دفاع از مظلومان و مستضعفان عالم را داشته و هیچگاه خود را مقهور هنرهای تصویری و سینما و تلویزیون و به طور کل مافیاهای فیلمسازیِ غرب و در تحت احاطه و کنترل «صهیونیسم رسانهای» فرض نکردهاند.
ارسال نظر