یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰ - ۱۴:۵۸

بازیگری در سینما : تاریخ و مفاهیم بازیگری (3)

سید سعید هاشم زاده

پس از سقوط امپراتوری روم و فرارسیدن قرون وسطی که به عصر تاریکی نیز شهرت دارد، تئاتر و پیشرفتش از هر جهت متوقف شد و صنف بازیگران نیز نابود گشت. تئاتر هنری زیر زمینی یا سفارشی بود که به کلیسا خدمت می کرد و به تعدادی انگشت شمار بازیگر برای هر شهر وجود داشت. پس از اینکه نمایش ها از کلیساها بیرون آمدند و درست در اواخر قرون وسطی، روحانیون و عامه مردم همچون صنعتگران یا تجار خود را به عنوان بازیگر مطرح کردند اما همچنان تعداد بازیگران بدلیل رکود تئاتر بسیار کم بود و تکنیک بازی در بازی بکار گرفته شد. هر بازیگر چند نقش را بازی می کرد و این شیوه بازی یعنی تعویض نقش، با حربه های گوناگونی انجام می‌شد. گاه 350 نقش بین 150 بازیگر تقسیم می شد و بازیگران در عرض چند سال، نقش های تعیین شده را به صورت مکرر بازی می کردند.

در این دوران دو روش به صورت دو تکنیک اجرایی برای بازیگران به‌وجود آمد. اول این که به دلیل تاکید بر اخلاقیات در قرون وسطی صحنه‌های خشن نمایش همچون سربریدن ، بر روی بازیگر مقابل انجام نمی شد و عروسکی جایگزین او شده و سپس سر عروسک از تنش جدا می گشت. دومین تکنیک نیز مربوط به بداهه پردازی بازیگران می شد. بازیگران در تمرینات اولیه حق داشتند تا به نمایشنامه های به اصطلاح اخلاقی آن دوران موضوعی را اضافه یا کم کنند و عمده ترین دلیل آزادی عمل بازیگران، فضای بازتری بود که نسبت به سده آغازین قرون وسطی برای آنها وجود داشت.

بداهه سازی به عنوان هنر بازیگر در خلق لحظه‌های بدیع، بعدها و پس از انقلاب هنری دوران رنسانس مورد استفاده «کمدیا دل آرته» قرار گرفت. کمدیا دل آرته به نمایش هایی اطلاق می‌شود که درباری و فرهنگستانی بودند و طبقه اشراف بیننده اصلی آن محسوب می‌شد. بازیگر محور اصلی کمدیا دل آرته قرار گرفت، به صورتی که این نمایش‌ها را براساس قدرت بداهه پردازی بازیگران به دودسته حرفه‌ای (کمدیا دل آرته) و بدیهه‌پرداز (کمدیا ال ایمپرو ویزو) تقسیم می‌کردند و تنها گونه ای به نام «کمدیا سوجه تو» کمدی بر مبنای داستان و موضوع بود و بازیگر تنها عاملی اجرایی برای آن محسوب می‌شد.

بازیگری در کمدیا دل آرته ایتالیا تحت تاثیر تکنیک تیپ سازی بود. در این تکنیک تیپ ظاهری مقدم بر شخصیت پیچیده و تو در توی باطنی و درونی است. تیپی که بوسیله نخستین نگاه قابل شناسائی است. این تیپ‌ها برای بازیگران به دو نوع تقسیم می شد. تیپ معمولی و تیپ اغراق شده. در تیپ‌های معمولی چون دختر یا پسر جوان، بازیگران اغلب ماسک بر صورت نمی‌زدند اما در تیپ‌های اغراق شده چون ارباب و نوکر، صورتک و گریم تاثیر به‌سزایی در بازی بازیگران داشت.         

در انگلستان آن زمان بازیگری در وهله نخست شغلی پر خطر محسوب می‌شد زیرا بازیگران به میزان نمایش‌های فصلی گروه‌شان حقوق دریافت می‌کردند و تعداد نمایش های فصلی غیر قابل تعیین بود اما به مرور زمان و در دهه 1570 دربار شغل بازیگری را تثبیت کرد و صنف مشخصی را برای آن راه انداخت و بازیگران را تحت پوشش خود در آورد. بازیگران از حقوق و مزایای زیادی بهره مند شدند و پنج پوند دستمزد می‌گرفتند. مهمترین تکنیکی که در این دوران به ثبت رسیده است سوفلوری است و با اینکه جزو وطایف بازیگر نیست اما برای بازیگران به کار گرفته شد. سوفلور در نمایش‌های درباری کتابخوان نیز نامیده می‌شد و در واقع مسئول نمایش در حال اجرا بود. او در جریان اجرای نمایش بر یک صفحه کاغذ «موضوع» یا خلاصه داستان نمایش را یادداشت می‌کرد و در انتهای صحنه نصب می‌کرد تا بازیگران با خواندن آن وظایف از یاد رفته‌شان را مرور کنند، هفت خلاصه داستان از آن دوران به نقل از اسکار براگت به دست ما رسیده است.

نخستین ستاره‌ها پس از رنسانس در انگلستان متولد شدند که ریچارد تالتون بازیگر نقش‌های کمدی و موزیکال، ادوارد آلین بازیگر نقش های فاستوس و باراباس و ریچارد بولبیج بازیگر گروه شکسپیر با ایفای نقش های ریچارد سوم، هملت، شاه لیر و اتللو از آن دسته‌اند.

اسکار براگت درباره شیوه‌های بازیگری در این عصر که عصر طلایی درام نیز با حضور غول‌هایی چون شکسپیر نامیده می‌شود، اینگونه می‌نویسد : «شناخت شیوه بازیگری در عصر الیزابت، تنها از طریق حدس و گمان میسر است.برخی از محققان شیوه بازیگری در عصر الیزابت را «قراردادی»، و برخی «واقع گرا» شناخته‌اند. شواهد وجود شیوه « قراردادی» عبارتند از ، اجرای نقش زن توسط مردان، سبک غیر واقعگرایانه نمایشنامه های موجود،وجود پس زمینه های قراردادی، و وجود مجموعه نمایشی (رپرتوار) گسترده ای که امکان تامین بازیگر برای تامین نقش ها را مشکل می ساخته است. از طرف دیگر شواهد واقعگرا بودن نسبی  شیوه بازیگری در آن دروان عبارتند از منابعی همچون «اندرزهای شکسپیر به بازیگران» در نمایشنامه هملت، اشارات معاصران در مورد شخصیت پردازی  متقاعد کننده بازیگرانی همچون بوربیج؛ ... باید بگوییم که بسیاری از بازیگران تماشاگران را با قدرت و صداقت بازی خود جذب می کردند. البته این امر اطلاع کمی از جزئیات شیوه بازیگری به ما می دهد، زیرا مفهوم «صداقت در بازیگری» از دورانی به دوران دیگر تفاوت فاحشی دارد، در نتیجه شاید نتوان بیش از این گفت که بازیگر خوب کسی بودکه صداقت هنری را به مفهوم معاصر خود رعایت می‌کرد.»

دشوارترین مبحث تاریخی، درباره شیوه بازیگران در عصر خودشان است، و به واقع مشخص نیست که بازیگران عصر الیزابتین که همانند دوران پر شکوه پریکلس در یونان عصری به شدت مهم و با اهمیت است، به چه شیوه ای عمل می کردند؛ اما هر چه هست شکسپیر در نمایشنامه هملت و از زبان او می تواند تاثیر روانشناسی و بازیگری شبه رئالیستی را نشانمان دهد. او می گوید « صدای خود را بیش از حد بلند نکنید که مطلوب نیست، وگرنه در نظر من مانند آن خواهد بود که جارچی میان شهر فریاد برداشته باشد و گفته های مرا جار بکشد. دست خودتان را هم، اینطور؛ مانند اره، زیاد حرکت ندهید. خیلی هموار و طبیعی بازی کنید. دقت داشته باشید که در میان گردباد تاثر و هیجان هم، حرکات و اطوار شما از حد اعتدال خارج نشود و تکلف آمیز به‌نظر نیاید... از طرف دیگر زیاده از حد نیز بی حرکت و پژمرده نباشید. عقل و بصیرت را راهنمای خودتان قرار دهید. عمل را با کلام و کلام را با عمل مطابق کنید.مخصوصا مواظب باشید که از وقار و زیبایی طبیعت بدور نیفتید، زیرا مقصود از نمایش آن است که ائینه دار طبیعت باشد.»  ؛ هملت - پرده سوم، صحنه دوم.    
انتهای پیام/ا

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.