دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۳:۲۸

با فیلم‌های فجر 31/ «یک دو سه... پنج»

طولانی و کم عمق

فیلم سینمایی یک دو سه پنج

سینماپرس-گروه نقد/ هادی محمدی نسب

در این اوضاع وانفسای کشورمان که هزار و یک مسئله به هزار و یک دلیل برای مطرح کردن موجود است، نمی دانم چه لزومی دارد که سه فیلم حاضر در جشنواره فیلم فجر به موضوع افغانستان بپردازند.

 

فیلم "فرشتگان قصاب" اثر سهیل سلیمی که مستند ساز بوده و فیلم اولی است به معضلات حضور آمریکاییها در افغانستان، از جمله قاچاق اعضای بدن می­پردازد. فیلم "یک دو سه...پنج" اثر محمد معیری که او نیز فیلم اولی است و در این اثر به تعصبات خشک و غیرمنطقی طالبان و آزاری که مردم افغانستان از این ناحیه متحمل می­شوند، می­پردازد و فیلم "خاک و مرجان" اثر مسعود اطیابی که هنوز در سالن نمایش برج میلاد به نمایش درنیامده است.

 

چه خوب بود بودجه ای که برای تولید این فیلمها هزینه شده و به مصائب مردم افغانستان پرداخته، صرف آسیب شناسی جامعه خودمان و ارائه یک نگاه موشکافانه به آن می شد.

 

فیلم "یک دو سه...پنج" در مورد گروهی از طالبان است که به منطقه ای مسکونی حمله ور می شوند. تعداد زیادی از مردم را می کشند و مقرر می شود تعدادی دیگر را که به اعدام محکوم کرده اند، برای اجرای حکم به شهر دیگری منتقل نمایند و بدین ترتیب سفر جاده ای آنها آغاز می شود...

 

پنج، شش نفری که به اعدام محکوم شده اند و بخشی از مسیر را سوار بر وانت و بخشی را هم پیاده طی طریق می کنند، هر کدام نماینده بخشی از افراد جامعه افغانستان هستند که در روند روایت داستان و اتفاقاتی که پیش می آید، از زاویه دید خود به مسئله نگاه می کنند و اینجاست که تضارب آراء به وجود می­آید. در این تضارب آراء بطور غیرمستقیم یک محک دموکراسی به جامعه­ی افغانستان زده می شود. به گونه ای که هیچ یک حاضر نیست نظر دیگری را بپذیرد و یا حتی با گفتگو به نتیجه مشترکی برسند. لذا در دیالوگها مرتب به یکدیگر حمله می کنند و البته در بین آنها مرد طالبانی از همه بی منطق تر و پرخاشگر تر است...

 

نکته دیگری که راجع به مضمون اثر وجود دارد اینکه همایون ارشادی در نقش یک طالبانی است که سالها پیش، از افغانستان مهاجرت کرده و هم اکنون برگشته و با طالبان همکاری می کند. او با منطق ترین فرد این جماعت به تصویر کشیده شده است و در دعواها و جر و بحث های دیگران نقش میانجی را ایفا می کند و در نهایت مرد متعصب طالبانی به خاطر این رفتارهای ملایمِ او و رفتن در چاه به ارشادی مضنون شده و خلع سلاحش می کند.

 

واقعیت این است که در طول تاریخ، خیری از دُوَل غربی به کشورهای جهان سوم از جمله افغانستان نرسیده است و آنها همواره در پس نقاب زیبای دموکراسی و دیگر اصطلاحات پر زرق و برق به دنبال منافع خود هستند و همه این شعارها بهانه است. همایون ارشادی هم در این داستان فردی است که با خانواده اش با موبایل، انگلیسی صحبت می­کند و در مقایسه با دیگر کاراکترها، گویی این مهاجرتش باعث متمدن شدنش شده و او را اهل گفتگو و مترقی بار آورده، وگرنه او هم یک افغانی مثل سایرین است. بنابراین نباید از این پیام فیلم غافل شد...

 

ارشادی به دنبال مرد اعدامی که در وسط بیابان برای پیداکردن تخم کبوتر، داخل چاه می رود، وارد چاه می­شود و این ورود به مثابه یک ماشین زمان، او را به گذشته­های دور می­برد. به بازی‌های کودکانه دختران با یکدیگر، به محافل اجرای موسیقی‌های سنتیِ محله‌ها و سایر المان‌های سنتی افغانستان. در واقع این سکانس از فیلم همچون خلسه‌ای شیرین و نوستالوژیک برای ارشادی است که هنوز هم دغدغه روزهای صلح و صفای افغانستان را در ذهن دارد.

 

راجع به فرم اثر هم باید گفت فیلم از قاب، رنگ و نورهای محکم، درست و استانداردی بهره می برد که حضور فیلمبرداری برازنده به نام علیرضا برازنده در فیلم را به رخ می کشد. تصاویر نشان می دهد که او تا چه حد به کارش مسلط است و شاگرد تمام عیاری برای جعفریان (فیلمبردار پیش کسوت سینمای ایران) بوده است.

 

تنها چیزی که در این فیلم آزاردهنده است و متاسفانه در اکثر فیلمهای جشنواره به چشم می خورد، کم داشتن داستان است. فیلم، اوج و فرود کمی دارد و مخاطب را ترغیب به همراهی نمی کند. به طوریکه این فیلم می توانست در چهل دقیقه روایت شود. بدین ترتیب در بخشهایی از فیلم، ریتم می افتد و از حوصله مخاطب خارج می شود.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.