براساس این گزارش، در ادامه صحبتهای سینماگران درباره پرورش ذائقه مخاطب، سینماپرس گفتگویی را با محسن دامادی نویسنده و کارگردان سینمای ایران انجام داه است که از نظرتان میگذرد:
نقش سینما در پرورش ذائقه مخاطب باید به چه شکلی انجام شود؟
تولیدکنندگان فیلم هایی سینمایی در بخش خصوصی به طور طبیعی، حق دارند به برگشت سرمایه فکر و برای آن برنامه ریزی کنند، طبیعی است این کار را در چارچوب قوانین انجام دهند. اتفاقا هنرمندان، از هر گروه دیگری نظارت پذیرتر هستند. تنها کانال خروجی کار آنان، یک وزارتخانه در تهران است. چیزی هم برای پنهانکاری وجود ندارد. هم اکنون تاجران ما از کشور چین ارزان ترین و نازل ترین اجناس را وارد می کنند، چون به دنبال جذب مشتری بیشتری هستند. اغلب این کالاها، زود مستهلک می شود و از بین می رود. آیا کسی بر ورود این کالاها نظارت می کند؟ آیا روند نظارتی، پاک و عاری از هر گونه شائبهای است؟ نسبتی که در سوال شما هست، باید برعکس شود.
برای تولید یک فیلم چقدر باید معیارهای فروش مدنظر باشد؟
تا سینمای دولتی هست، فیلم های بخش خصوصی مجبورند بر معیارهای فروش تکیه کنند، وگرنه بخش خصوصی بهکلی از بین می رود که مغایر با سیاست های دولت است. متاسفم باید بگویم در بخش معیارهای فروش، بازیگران با نسبتی زیاد دخیل هستند. بازیگران با حساب و کتاب سینمای دولتی، با بخش خصوصی رفتار می کنند که نارواست. اگر سینمای دولتی نباشد، روند ساخت و ساز و دستمزدها، کارکردی طبیعی و معقول پیدا می کند. بطور کلی در بخش خصوصی اگر معیار فروش در نظر گرفته نشود، صنعت سینما زمین می خورد. طبعا نخستین کسی هم که بیکار می شود بازیگر است.
آیا یک فیلم می تواند به جریان فرهنگ سازی در جامعه بدل شود؟ باید چه ویژگی هایی داشته باشد.
من بعید می دانم فیلمی به جریانی فرهنگ ساز تبدیل شود، بویژه اکنون که جامعه به لحاظ معیشتی و رفاهی به شدت در شرایط بحرانی است. کالاهای فرهنگی، مثل کتاب و سینما، جایگاه چندم را در زندگی مردم دارد. آمار بازیدکنندگان سینما، در بهترین صورت به مرز یک میلیون و دو میلیون می رسد. با دو میلیون نفر بینندهی فیلم، یا دو هزار نفر خریدار کتاب، در جامعه ی هفتاد و چند میلیونی، فرهنگ ساخته می شود!؟ آیا دو میلیون انصراف دهنده از یارانه، فرهنگ ساختند؟ ما با اکثریتی روبرو هستیم، که به دلیل شرایط بد اقتصادی، اساسا فرهنگ و هنر را از زندگی خود حذف کرده اند. تبعات این فرآیند وحشتناک است و متاسفانه انگار باید تماشاگر باشیم.
در پروش مخاطب دولت چطور می تواند کمک کننده باشد؟
دولت بجای تولیدات فاخر که ظاهرا تنها در پرداخت هزینه فاخر هستند روی فیلم هایی ارزان تر و جذاب تر با اهالی واقعی سینما سرمایه گذاری کند. در کشورهای صاحب سینما، فیلم های شاد، ارزان، با سرمایه گذاری منطقی، بخشی از فراغت و تفریح مردم را پُر می کند. نمایش این فیلمها در سالن های چند منظوره، مردم را به خرید کتاب و مجله هم ترغیب می کند. اینکه فکر کنیم، پول زیاد بدهیم، تا فیلم های پر هزینه بسازیم که تماشاچی مبهوت شود، اشتباه است. هم اکنون در حاشیهی خیابان ها، فیلم هایی دو سه هزار تومانی می فروشند، که بهت تماشاچیان را بهتر ارضا میکند. ما باید فیلم هایی از جنس زندگی خودمان بسازیم. سینمای ما قصه گوست. مردم قصه گویی را دوست دارند. بجای کارهای اعجاب انگیز به اهالی واقعی این صنعت کمک کنیم، آنها مخاطب را جذب می کنند. دولت هم آنچه را متعلق به ملت است و به رسم امانت دست اوست، از پول نفت و مالیات و... برای سالن سازی و ورود تجهیزات به کار گیرد.
آیا پرورش ذائقه مخاطب تنها وظیفه سینما است؟
تلویزیون خیلی موثر است. اگر تلویزیون خصوصی در ایران راه بیفتد فوق العاده موثر است. تلویزیون فعلی، مخاطب گریز و حتی مخاطب ستیز است. خیلی سخت است، دانش آموزی را با همهی هوش و حواس و تمرکزش در کلاس نگه دارید، اگر موفق باشید، او روز جمعه هم به مدرسه می آید. تلویزیون تا توانسته مخاطب را فراری داده است. اساسا رقابت سالم ناشی از وجود تلویزیون خصوصی، برای تلویزیون دولتی نیز خوب است. به خودش تکانی می دهد و طرحی نو در می اندازد. متاسفانه گمان می کنیم با حذف رقیب، پهلوان میدان می مانیم. این تلقی از اساس نادرست است؛ زمانی متوجه زیان های جدیتر آن می شویم که شاید خیلی دیر شده باشد، چه اینکه همین الان هم دیر است.
ارسال نظر