م.شاه حسینی/ شرکتهای فیلمسازی هالیوود یکی از منابع تامین درآمد بالا برای امریکا هستند. این کمپانی ها ابتدا با استودیوهای کوچک آغاز به کار کردند و با ترفندهای مختلف سینماگران اروپایی را که در استودیوهای بزرگی چون چینه چیتای (Cinecittà) ایتالیا که کارهای عظیم و پرمخاطب تولید می کردند، به سمت خود کشاندند به طوری که در دهه ۶۰ میلادی باعث تعطیلی تقریبی سینمای اروپا شدند و این موضوع تاکنون ادامه پیدا کرده است.
مترو گلدوین مایر یکی از این شرکت هاست که در ابتدای فیلم هایش شیر نری غران دیده میشود. این شیر در یکی از تازه ترین تولیدات این کمپانی در ابتدای فیلم به جای غرش خمیازه می کشد و این خمیازه به خمیازه و زمزمه ساموئل ال جکسون در ابتدای فیلم کات می شود؛ این موضوع نشانه ای بر تغییر رویکرد این کمپانی در تامین سیاست های ساختاری آن است.
کمپانی مترو گلدوین مایر (Metro-Goldwyn-Mayer Studios Inc) که امروزه به اختصار از آن به ام جی ام (MGM)تعبیر می شود، عنوان یکی از شرکت های معظم رسانه ای ایالات متحده است که در ۱۷آوریل سال ۱۹۲۴ میلادی، یعنی تقریبا حدود ۹۰ سال پیش، در شهر یهودینشین بورلی هیلز (Beverly Hills) ایالت کالیفرنیا (California) تأسیس شد.
شهری که همواره سکان اداره ی آن در دستان توانمند یهودیان با نفوذ ایالات متحده بوده و اتفاقاً شهردار فعلی آن به صورتی کاملاً اتفاقی! یک یهودی ایرانیتبار و سلطنتطلب به نام جمشید دلشاد است.
بر این اساس دفتر مرکزی این کمپانی رسانه ای در بورلی هیلز به عنوان شهری بسیار اشرافی و گرانقیمت در غرب کلانشهر لسآنجلس (Los Angeles)تاسیس گردید، شهری که حتی امروزه نیز گرانترین و اشرافیترین خانههای شهر لسآنجلس در آن است قرار دارد.
بنیانگذار کمپانی مترو گلدوین مایر فردی یهودی به نام مارکوس لوئه (Marcus Loew) از سرمایهداران بزرگ آمریکایی میباشد؛ وی متولد سال ۱۸۷۰ میلادی بوده و مدعی است که دوران کودکی خود را در فقر گذراندهو به همین دلیل مجبور به ترک تحصیل و گذراندن عمر خود در فعالیتهای اقتصادی شده است.
مارکوس لوئه بنا بر ادعای خود، پس از مدتی با پس انداز اندک، موفق به خرید دستگاه نمایش عکس شد و از این طریق به درآمدزایی پرداخته و توانست با راهاندازی سالن نمایش کوچکی به درآمد بیشتری دست پیداکرده و به تدریج به تأسیس سینماهای زنجیرهای در ایالات متحده مبادرت بورزد.
به مرور زمان کمپانی تولید فیلم مارکوس لوئه در سال ۱۹۱۹ میلادی و مطابق با پایان جنگ جهانی اول به شهرت دست یافت در همین راستا او به خرید کمپانی مترو پیکچرز (Metro Pictures) مبادرت ورزید و تمامی سهام گلدن پیکچرز (Golden Picture) را آن خود کرد.
لوئه یهودی چندی پس از تأسیس مترو گلدوین مایر، شعار فریبنده هنر برای هنر (Ars Gratia Artis) را برای کمپانی خود انتخاب کرد که زمزمه تغییر این شعار در سالهای پس از مرگ لوئه با مخالف جدی مدیران شرکت مواجه شد؛ شعاری که در عمل هیچگاه توسط کمپانی به اجرا گذاشته نشد و صرفاً تابلویی زیبا و خوش خط و خال برای اهداف دیگر بود.
در این میان انتخاب لوگو کمپانی که تصویری از یک شیر غران میباشد نیز یکی از بینظیرترین انتخابهای لوئه ی یهودی در حوزه برند سازی محسوب میشود؛ شیری غران که در ظاهر نمادی از قدرت فرهنگی سینمایی مترو گلدوین مایر محسوب میشود و قرار گرفتن آن در ابتدای هر فیلم القای تضمین کیفیت آن فیلم برای مخاطب است، اما در واقع تفوق هنر آمریکایی را در به جهانیان حقنه می نماید.
در دوره مدیریت کوتاه مارکوس لوئهیهودی بر کمپانی مترو گلدوین مایر، فیلم بن هور (Ben Hur)در سال ۱۹۲۵ میلادی به عنوان یکی از مهمترین و گران ترین پروژههای سینمایی که رقمی معادل ۱۵ میلیون دلار هزینه در برداشت ساخته شد که توانستموفقیت چشمگیری به دست آورده و نسبت به استودیو یونیورسال (Universal Studios) که مهمترین تولیدکننده فیلمهای سینمایی آن روزگار در جهان محسوب میشد، برتری جسته و مترو گلدوین مایر را برای سه دهه، یکهتاز صنعت سینما در جهان نماید.
بعد از مرگ مارکوس لوئه در سن ۵۷ سالگی و تنها سه سال پس از تأسیس رسمی کمپانی مترو گلدوین مایر، یهودی دیگری به نام نیکلاس شنک (Nicholas Schenck) مدیریت این کمپانی را بر عهده گرفت.
در مجموع دوران مدیریتی این کمپانی معظم یهودی-آمریکایی را میتوان به دو دوره عمده تقسیم نمود؛ دوره اول از سال تأسیس تا نیمه اول دهه ۶۰ میلادی می باشد که در بیان کلیمی توان از آن به عنوان دوران طلایی و یکهتازی این کمپانی نام برد و دوره دوم که که این کمپانی فراز و نشیبهای فراوانی را از نیمه دوم دهه ۶۰ میلادی تا کنون طی نموده است.
بر این اساس مترو گلدوین مایر در دوره اول و ما بین دو جنگ جهانی که بخشی از آن سالها به دوران صلح معروف شد، این کمپانی با به دست آوردن موفقیتهای زیاد و خلق فیلمها و کاراکترهای تاریخی توانست خود را به اثبات رساند.
در این دوران مترو گلدوین مایر در ذیل شعار ترسیمی رهبر فقید یهودی خود، هنر برای هنر (Ars Gratia Artis) با ساخت فیلمهای مربوط به آسیبها و آثار جنگ به میدان آمده و با کمک به سیاست حاکم بر جهان آن روزگار، کمک شایانی به پیشبرد اهداف حکام ایالات متحده نمود.
در همین راستا و در جهت شعار هنر برای هنر (Ars Gratia Artis) در سال ۱۹۲۵میلادی،گلدوین مایر با ساخت فیلم پارادای بزرگ (big parade) نوع جدیدی از فیلمهای جنگی را به مخاطبان در جهان ارایه نمود؛ فیلم با داستانی جنگی و تلفیق آن با موضوع عشق توانست فضایی جدیدی را به سینمای جهان عرضه کند و یا در سال ۱۹۲۶ میلادی فیلم صامت تفنگداران دریایی بگو (Tell It to the Marines) که با تلفیق جنگ و عشق ساخته شد اثری دیگر در راستای سیاستهای جهانی دول غربی محسوب میشد.
در همین راستا فیلم جسم و شیطان (Flesh and the Devil)به کارگردانی کلارنس براون (Clarence Brown) با داستانی مربوط به سربازان نظامی و آمیختن آن با رقابت عشقی که در دوران جنگ شکل می گیرد توانست نظر منتقدان را به خود جلب کرده و جز بهترین فیلمهای تاریخ سینمای صامت شود.
بعد از پایان یافتن عصر و دوران فیلمهای صامت و خدمت رسانی گلدوین مایر به سیاست حاکم بر جهان، کمپانی برای داشتن حضور جدی در رقابت سینمایی دست به خلق فیلم بربادرفته (Gone With The Wind) زده و با ساخت این درام عشقی به کارگردانی ویکتور فلمینگ (Victor Fleming) و بر اساس رمان مارگارت مانرلین میچل مارش (Margaret Munnerlyn Mitchell) به روایت عشق دختری جنوبی در خلال جنگهای داخلی آمریکا پرداخت.
همچنین گلدوین مایر در سال ۱۹۳۹ نیز با رویکردی متفاوت و با ساخت فیلم جادوگر شهر اُز (The Wizard of Oz) به کارگردانی ویکتور فلمینگ (Victor Fleming)، یعنی همان کارگردان فیلم بربادرفته و نویسندگی لایمن فرانک باوم (Lyman Frank Baum) به عنوان نویسنده کتابهای کودکان، به رویکرد فرهنگی خود ابعاد تازهای بخشید.
یکی دیگر از موضوعات مهم و بعضاً تعجببرانگیز کمپانی یهودی گلدوین مایر، همکاری گسترده و ویژه این کمپانی با هیتلر میباشد.
بر این اساس، طبق اسناد ذکرشده توسط افراد سرشناسی همچون بن ارواند (Ben urwand)، کپمانی مترو گلدیون مایر در سال ۱۹۳۸ میلادی در کارخانجات ساخت اسلحه در اتریش سرمایهگذاری کلان کرده است؛ هر چند نباید فراموش شود تمامی این اعمال صرفاً در راستای شعار هنر برای هنر (Ars Gratia Artis) این کمپانی محسوب می شود.
بن ارواند (Ben urwand)که اتفاقا خود یک پژوهشگر یهودی میباشد؛ در کتاب همدستی هالیوود با هیتلر (The Collaboration: Hollywood's Pact with Hitler)، صراحتا اعلان می نماید که مدارکی از حزب نازی و هالیوود وجود دارد که همکاری و نوعی میثاق ما بین این دو را نشان داده و حاکی از رضایت دوجانبه آن ها است!
البته فعالیت کمپانی مترو گلدوین مایر محدود به فیلم های سینمایی نگردید و نقش این بنگاه رسانه ای در حوزه انیمیشن نیز در خور توجه است.
بر این اساس حضور رسمی و موفق مترو گلدوین مایر بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۷ میلادی، با فعالیت ویلیام هانا (William Hanna) و جوزف باربارا (Joseph Barbera) به عنوان خالقان انیمیشنتام و جری (Tom and Jerry)در این کمپانی آغاز گردید و موجب شد تا دو کاراکتر فراموشنشدنی تام و جری، موفق به بسط بیش از پیش امپراتور فرهنگی این کمپانی در جهان گردیدند.
در مجموع می توان این چنین انگاشت کهتام و جری (Tom and Jerry) به عنوان یکی از سری کارتونهای مطول، با خلاقیت گلدوین مایر و خالقان یهودی آن توانست به موفقیت جهانی دست یابد؛ این انیمیشن خوشساخت صرف نماد سازی از مظلومیت یهود و القای تفکرات داروینیستی (Darwinism) مبتنی بر بن مایه ی اصلی تفکرات لیبرالیسم (Liberalism) و در راستای بسط فرهنگ لسه فر (Laissez-faire) ساخته و در نهایت خلق دو کاراکتر جهانی تام و جری و به تصویر کشیدن ماجرای میان آن دو در مدت زمان ۵ الی ۸ دقیقه به خوبی در طول هفتاد سال گذشته موفق به تئوریزه کردن و آموزش اصول لیبرالیسم به کودکان سراسر جهان شده است.
البته باید توجه داشت که نمونههای ذکرشده صرفا بخشی از موفقیتهای کمپانی مترو گلدوین مایر (Metro-Goldwyn-Mayer Studios Inc) در دوره طلایی و یکه تازی رسانه ای خود در جهان بوده و اگر چه این روند پس از دهه ۶۰ میلادی افول خود را آغاز نمود، اما نقش و کارکرد این کمپانی در فرهنگسازی جهانی غیر قابل انکار می باشد.
بر این اساس گلدوین مایر در نیمه دوم دهه ۵۰ میلادی به سمت ورشکستی رفت و به ناچار سهام خود را به شخصی یهودی به نام ادگار برونفمن جونیور (Edgar Bronfman, Jr) فروخت و یک سال بعد نیز کرک کرکوریان (Kirk Kerkorian)، ثروتمندترین تاجر ارمنی آن دوران، کپمانی را از او خرید و تا سال ۱۹۸۶ میلادی سهام این کمپانی را در اختیار داشت و با ایجاد ثبات مدیریتی تا حدودی بر مشکلات ناشی از بحران اول اقتصادی در آمریکا غلبه نمود.
در دوره مدیریتی کرک کرکوریان (Kirk Kerkorian)، مهمترین مسئله در جهان تقابل شوروی با آمریکا بود و این امر موجب شد تا بار دیگرکمپانی گلدوین مایر در راستای دکترینن بنیانگذاران یهودی خود، یعنی هنر برای هنر (Ars Gratia Artis)، به مشارکت در ساخت سری فیلمهای جیمز باند ۰۰۷ (James Bond ۰۰۷) اقدام نماید.
باند یک جاسوس انگلیسی در دوران جنگ سرد میباشد و داستان سری فیلمهای ۰۰۷ اغلب مربوط به روزگار تقابل غرب و شرق بوده، که پس از پایان جنگ سرد، تبدیل به مبارزه با اشراری می شود که قصد تصرف و یا نابودی دنیا را دارند؛ بر این اساس مهمترین وجوه اشتراک فیلمهای باندرا می توان در سه عنصر قمار، شراب و روابط جنسی آزادخلاصه نمود که به وفور در تمامی سری فیلم هایجیمز باند به عنوان یکی از اصول ثابت سبک زندگی غربی قابل مشاهده می باشد.
در این راستا تقابل شوروی و ایالت متحده آمریکا با یکدیگر در به وجود آمدن فضای جنگ سرد، موجب شد تا کمپانیهای وابسته به بلوک غرب بار دیگر به مانند گذشته در راستای اهدافی واحد منسجم گردیده و با تصرف افکار عمومی فشار مضاعفی بر رقیب خود وارد نمایند که در این حوزه نیز کمپانی گلدوین مایر به مانند دوران گذشته نقش خود را به خوبی ایفا نمود.
در این میان هماهنگی کمپانی گلدوین مایر با وقایع روز جهانی نیز حتی در دوران پس از جنگ سرد ادامه پیدا نموده و تا کنون نیز ادامه دارد؛ در این راستا کمپانی در سال ۱۹۹۱ میلادی مطابق با سال ۱۳۶۹ هجری شمسی موضوع ایران هراسی را به عنوان یکی از اهداف، در دستور کار خود قرار داد و با ساخت فیلم ضد ایرانی بدون دخترم هرگز (Not without my daughter) نقشی به سزا در خط دهی و جریان سازی در راستای اهداف ایالات متحده را در جهان آغاز نمود.
لوکیشن های بدون دخترم هرگز در شهرهای مختلف سرزمین های اشغالی فلسطین تصویربرداری شده و داستان آن مربوط به دوران اول انقلاب اسلامی در ایران است که کارگردان در سکانس به سکانس آن با به تصویر کشیدن انسانهایی بیتمدن و بیفرهنگ سعی به سیاه نمایی از انسان مسلمان ایرانی دارد.
با این همه روند حرکتی کمپانی مترو گلدوین مایر تا سال ۱۹۹۰ میلادی و پس از آن، با جابجاییهای مدیرتی زیادی روبرو و بارها سهام کمپانی توسط افراد مختلفی خریداری گردید تا سرانجام در سال ۲۰۰۵ میلادی کمپانی با زحمت فراوان سهام خود را با چند شرکت سرشناس و معظم آمریکایی، یعنی سونی (Sony)، کامکست (Comcast) به عنوانیکی از بزرگترین شبکههای ارائهدهنده خدمات اینترنت خانگی و خدمات تلفن ثابت درآمریکاو کمپانی تگزاس پسفیک گروپ (PFS Group) به اشتراک گذاشت و یک سال بعد نیز با بستن قراردادی با شرکت کلمبیا پیکچرز (Columbia Pictures) موفق به تولید و ساخت محصولات مشترک جدید سینمایی گردید.
به این ترتیب از سال ۲۰۰۵ میلادی تا کنون نیز شیر غران گلدوین همچنان در بسیاری از آثار سینمایی و در راستای پیش برد اهداف فرهنگی ایالات متحده رسالت خود را پیگیری می نماید، که در این راستا می توان به آخرین ساخته این کمپانی یعنی سینمایی پلیس آهنی (RoboCop)در سال ۲۰۱۴ میلادی اشاره نمود.
در مجموع مترو گلدوین مایر در طول ۹۰ سال فعالیت خود تا به امروز همواره الگوهای ثابت رفتاری و شیوه تفکر و زندگی، ملتهای را در راستای تأمین منویات ایالات متحده پیگیری نموده و با استفاده از روشهای پیشرفته روانشناسی، مردمشناسی و جامعهشناسی و نیز بهرهگیری از نمادها و در عنوان جامع فلکلور و ژرف در فرهنگ مردمان جامعه مورد نظر، سعی بر حقنه ی اصول سبک زندگی آمریکایی بر جهان داشته و دارد.
از این حیث غرش ۹۰ ساله شیر فرهنگی آمریکا، یعنی مترو گلدوین مایر و حرکت آرام و خزنده آن در راستای تئوریزه کردن اصول فکری حاکم بر سبک زندگی آمریکاییرا میتوان نمونه بارز کار یک مهندسی فرهنگی در سطح جهانی ارزیابی نمود.
ارسال نظر