در اولین صحنه فیلم، بچه گربه بی دفاع به شکلی مظلومانه از سوی صاحبان پیشینش ترد شده و در خیابان های شلوغ شهر آواره می شود. او که به محض مواجه شدن با دنیای شهری خود را تنها و بی خانمان بی یابد در جستجوی پناهگاهی برمی آید تا بتواند از خود محافظت کند. سگ نگهبان، عبور ماشین ها و عوامل دیگر باعث می شوند تا بچه گربه در تعقیب و گریزی خود را پیش روی یک عمارت باشکوه قدیمی ببیند. عمارتی که گویی برای حیوانات ساکن آن منطقه پر است از داستان های ترسناک و وهم آور!
بچه گربه با کنجکاوی به عمارت وارد می شود اما خود را در میان سیلی از وسایل عجیب و غریب می بیند که به صورت جادویی جان دارند ، گربه که قصد دارد برای رهایی از آن شرایط از یک موش کوچک کمک بگیرد، توسط همان موش و یک خرگوش پیر بزرگ از خانه رانده می شود. خانه متعلق به یک شعبده باز بازنشسته است که در آن عمارت قدیمی به همراه حیوانات دست آموزش و چند وسیله اختراعی عجیب و جادویی زندگی می کند. لوریس که دوران باشکوه شعبده بازی خود را سپری کرده در این ایام تنها دل خوشی اش اجرای نمایش شعبده برای کودکان یتیم است و تعریف از اجراهای با شکوه جوانیش برای اعضای خانه جادویی.
بچه گربه که دوباره سر از خانه شعبده باز در می آورد علی رغم میل خرگوش و موش مورد توجه شعبده باز قرار می گیرد و رفته رفته جزوی از اعضای خانواده و تیم شعبده او به حساب می آید. اما دشمنی خرگوش و موش ادامه می یابد تا بتوانند با بیرون کردن گربه جایگاه قبلی خود را حفظ کنند. در این میان با اتفاقی که برای شعبده باز می افتد و او را راهی بیمارستان می کند، شیطنت های پسر برادر لوریس شروع می شود. او که جوان خودخواه و حیله گری است، قصد دارد با فروش خانه عمویش پول خوبی به جیب بزند. اما در مقابل اعضای خانه با همکاری یکدیگر سعی دارند در مقابل او بایستند.
قهرمانی کوچک اما باهوش
«رعد» اسمی است که شعبده باز برای بچه گربه انتخاب می کند. شاید در ابتدای داستان این اسم برای یک بچه گربه کوچک خانگی زیاد مناسب به نظر نیاید اما در طول داستان، رعد ثابت می کند که این اسم برازنده اوست. او به عنوان قهرمان اصلی قصه دارای دو قدرت برتر است که او را بالاتر از مدعیان دارندگان قدرت در خانه قرار می دهد. او باهوش است و می تواند با طراحی و اجرای تیمی نقشه هایش همیشه کارهای برادرزاده لوریس را خراب کند. از سوی دیگر او دارای یک سلاح نامرئی است که به خوبی از سوی نویسنده اثر برای قدرت بخشیدن به این قهرمان کوچک انتخاب شده است.
او دشمنی را در مقابل خود دارد که تنها به موی گربه حساسیت دارد و این حساسیت به قدری است که می تواند او را فراری داده و یا از پا در بیاورد. این دو ویژگی باعث می شود که رعد در رقابت با جک(خرگوش) و مگی«موش سفید» پیروز شود و از سوی سایر اعضای خانه که همان وسایل و اسباب بازی های جادویی هستند به عنوان رهبر تیم انتخاب شود. البته تواضع و صداقت او هم دلیل دیگری است که باعث جذب شدن اعضای قدیمی خانه به او می شود. اعتماد و محبت صاحبخانه به رعد نیز از سر همین صداقت است. در مقابل جک و مگی فاقد این صداقت هستند و با حسادت و حیله گری سعی در برکنار کردن رقیب از صحنه دارند. در این میان گرویدن دو کبوتر جفت به رعد، می تواند نشانه ای باشد از تمایل قلبی سایر اعضای خانه به رعد. چراکه به غیر از حیوانات، اسباب بازی ها و وسایل جادویی قادر به صحبت کردن نیستند و حتی در بعضی از صحنه ها حیات جادویی شان را نیز از دست داده و از حرکت می ایستند.
حیات جادویی
چیزی که با گذشت زمان و در انتهای داستان برای بیننده مشخص می شود و سبب ارتباط بیشتر و قوی تر مخاطب با قهرمان قصه می گردد ، حیات جادویی اسباب بازی ها و اختراعات لوریس است. حرکت اسباب بازی ها و در واقع جان گرفتن آن ها نه از جادوی خانه، بلکه از صاحب خانه است. مادامی که لوریس در کنار آتش گرم شومینه در خانه حضور دارد، خانه و وسایل آن دارای حیات و زندگی جادو گونه هستند اما با رفتن لوریس از خانه و بستری شدنش در بیمارستان دیگر خبری از آن زندگی و شور و شعف در میان وسایل خانه نیست. با آمدن رعد به خانه لوریس حتی بعد از نبودن او، دوباره وسایل و اختراعات لوریس جان پیدا می کنند و به حرکت در می آیند. این همان جادویی است که پیش از این اسباب بازی ها تنها از حضور و گرمی محبت صاحب خانه از آن حیات می یافتند. گویی وجود رعد هم برای آن ها همان گرما و صمیمیت را داراست که به مثابه جادویی حیات بخش عمل می کند.
این همان امتیازی است که جک و مگی از آن برخوردار نیستند. این جادو می تواند محبت و مهربانی باشد که بعد از شعبده باز تنها رعد از آن برخوردار است. این مفهوم با بخشندگی، گذشت و محبتی که از طرف رعد با سایر اعضای خانه صورت می گیرد به خوبی به تماشاچی منتقل می شود و به دور از شعار زدگی کودک مخاطب انیمیشن می تواند جادوی محبت و گذشت را درک کرده و اثرات حیات بخش آن را ببیند.
ضد قهرمان و نقطه ضعف
در مقابل حیوانات دست آموز شعبده باز و وسایل جادوییش که تا فصل پایانی فیلم هم بین آن ها اختلاف وجود دارد، فردی وجود دارد که با در اختیار داشتن هوش انسانی، و پول و البته قدرت فروش و تخریب خانه بسیار قدرت مند است. گویی منطق تماشاگر هم نمی پذیرد که چند حیوان کوچک با کمک چند اسباب بازی بتوانند او را شکست بدهند. اما در این میان یک نقطه ضعف در وجود ضد قهرمان و کاستی در او موجب می شود که با اتحاد اعضای خانه قدیمی او به شکستی سخت تن دهد و مغلوب چند حیوان و اسباب بازی شود.
اول این که او به موی گربه و حضور او در خانه حساسیت دارد که همین امر از گربه کوچک هیولایی قدرتمند مقابل او درست می کند که قادر به مهار کردنش نیست؛ و دوم این که او برای فروش خانه و حتی در مرحله بعد تخریبش، فردی و تنها عمل می کند اما در مقابل او تیمی قرار دارند که با همکاری هم و تعاون می توانند نقشه هایی را اجرا کنند که خانه قدیمی و فرسوده، پیش روی او و خریداران همانند یک هیولای بزرگ و جاندار ظاهر شود. این ضدیت می تواند درس خوبی برای کودک بیننده باشد تا معنای تعاون و همکاری را به صورت داستانی و جذاب دیده و از آن اثر پذیرد.
ارسال نظر