انیمه ژاپنی« ارسلان» محصول سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ کشور ژاپن است که به صورت مجموعه سریال چند قسمت ۲۰ دقیقه ای همچنان در حال تولید است. این انیمه افسانه ای و حماسی شرح زندگی و سلحشوری های شاهزاده ارسلان در عهد پارسی است که بر خلاف آنچه از او انتظار می رود پسری حساس، لطیف و بسیار شکننده است و اطرافیان او در کاخ سعی دارند تا او را به پادشاهی جنگاور و قاطع در آینده تبدیل کنند. این انیمه در نوع خود مانند دیگر انیمه های ژاپنی امسال و تولید شده توسط این کمپانی از لحاظ فنی قوی و قابل دفاع است، اما فیلمساز از لحاظ غنای داستانی بسیار ضعیف عمل کرده است و نتوانسته آنطور که باید طرفداران انیمه های ژاپنی را راضی نگه دارد. از سویی دیگر این انیمه با دست مایه قرار دادن فرهنگ و تاریخ غنی پارسی ها و همچنین نگاهی به جنگ های صلیبی در قرون وسطی، جانب انصاف را رعایت نکرده است و همانند دیگر تولیدات سینمایی غرب و شرق بر ضد فرهنگ ایران و ایرانی سعی در تخریب فرهنگ و اعتقادات ایرانیان داشته است.
چرا انیمه؟
ساخت انیمه و تولیدات انبوه این سبک انیمیشن در چند سال اخیر بسیار بالا رفته است به طوری که نه تنها انیمه های ژاپنی در کشورهای شرقی و آسیایی به طور انبوه دنبال می شود، بلکه این سبک با حفظ شاخصه های شرقی اش و نگاه تولیدیش در اروپا و آمریکا هم رواج یافته و دست مایه کارگردانان انیمیشن اروپایی شده است که پیش از این دنباله رو سبک دیزنی در تولیدات دو بعدی بوده اند.
انیمه که جزو پر طرفدار ترین سبک های انیمیشن خصوصا در تلویزیون در جهان شناخته می شود مخاطب خود را بیشتر در میان کودکان و نوجوانان پیدا می کند اما به دلایلی از لحاظ کشش داستانی و اکشن هایی که معمولا خاص این گونه انیمیشن است در میان بزرگ سالان نیز طرفدارانی دارد. حال که در این سبک انیمیشن، با این طیف وسیع از هواداران، داستانی در ارتباط با یک شاهزاده ایرانی در یک مقطع حساس تاریخی تولید شده است می توان تصور کرد که سازندگان آن با چه سیاست و هدفی دست به تولید این انیمیشن زده اند. پیداست که سیاست ضد ایرانی و اسلامی دنیا سرمایه گذاری خود را بیش از پیش به سمت قشر کودک و نوجوان نشانه رفته است. این در حالی است که این ضربه ضد فرهنگی اینبار نه از سوی غرب بلکه از کشوری آسیایی بر پیکره ایران که اکنون در تیرس کشورهای جهان اول قرار گرفته زده شده است. کشوری همانند ژاپن که خود مهلک ترین ضربه های تاریخیش را از آمریکا و غرب خورده است و در طول جنگ های جهانی پیشین هیچگاه طرز نگاه و موضعش با آمریکا یکسان نبوده است.
دروغ تاریخی
فیلمساز این انیمه، آگاهانه با ترسیم کردن فضایی غیر واقعی و غیر مستند در برهه ای از تاریخ یک کشور، دست خود را برای روایتی راحت تر و شخصیت پردازی آزادتر باز گذاشته است تا در کنار آن بتواند سیاست زمامداران غربی خود و احتمالا سرمایه گذارن کمپانی را نیز بر آورده سازد. راه حلی که به او اجازه می دهد تا داستان خود را نه به عنوان اثری تاریخی و نه حتی اقتباسی ، آزادانه بازگو کند و وصله ها و دروغ های تاریخی را که فرهنگ و اعتقادات و مذهب یک ملت را خدشه دار می کند در دل درام به مخاطب غیر ایرانیش القا کند.
مخاطبی که به سبب سنش سطح آگاهی تاریخی و شناخت فرهنگی و قومیتش از کشوری مانند ایران پایین است و نیز دغدغه آن را ندارد تا مانند یک مخاطب بزرگسال در پی نقد آن اثر باشد و به دنبال سندی برای حقانیت روایت فیلمساز از آنچه تصویر کرده است بگردد. فیلمساز شخصیت اصلی خود را آگاهانه به نام «ارسلان» نام گذاری کرده است که هم زمانیش با سلسله جنگ های صلیبی با رومیان، ناخودآگاه ذهن را به سوی مشهورترین ارسلان تاریخ ایران یعنی «آلپ ارسلان» می کشاند که سرداری جنگجو شجاع و کشور گشا بوده است. اما حقیقت شخصیت تاریخی آلپ ارسلان با ارسلان ترسو، بی دست و پا و بی انگیزه ای که در فیلم نشان می شود چقدر نزدیکی دارد؟ شخصیتی که تاریخ ایران به او مدیون است و نام او به معنی «شیر شجاع» خود گواه دلاوری ها و رشادت های او است.
اما نکته ای که در فیلم وجود دارد نام شخصیت های دیگر داستان است که عموما از نام های اصیل ایرانی و شاهنامه ای انتخاب شده و از سلسله ساسانی و هخامنشی برگرفته شده است. به عنوان مثال شخصیت مادر ارسلان که «تهمینه» نام دارد و نام همسر رستم در شاهنامه فردوسی است. اما شخصیت تهمینه در همان چند صحنه ای که نشان داده می شود شخصیتی پیچیده و بسیار خودخواه و زیرک است، شخصیتی که از لحاظ جایگاه و موقعیت ملکه پادشاه ایران است و خصوصیت زن ایرانی را به عنوان الگو و نماد در ذهن می سازد، در این فیلم طوری نشان داده شده است که نه تنها فرمانبردار همسر و شاه خود نیست بلکه فردی است خودسر که پیداست منافع شخصی خود را در پی پادشاهی پسرش ارسلان می بیند و با کینه قلبی و خصومت های شخصی قصد زمامداری کشور را دارد نه مردم داری و خدا ترسی. شخصیت تهمینه حتی از لحاظ پوشش نیز پوششی کامل و ایرانی ندارد، حال آنکه شخصیت اول داستان و محیط پیرامونش و حتی دیگر زنان جامعه خبر از اسلامی بودن این سرزمین و مردمش دارند.
اما توهین ها و تحریف های فیلم در حد نام و نشان شخصیت های تاریخی باقی نمی ماند و به رفتار، رسوم و باور ما ایرانیان به طور عجیب و غیرقابل باوری یورش می برد. شخصیت کودک ۱۱ ساله ای که در میان جنگ دو ملت اسیر شده است در پی فرارش از زندان موقت و گروگان گرفتن ارسلان که در شهر برای سرکشی و گردش آمده است، در برخورد با شاهزاده ارسلان و دیدن مردمان پارسی، جملاتی را به او می گوید که گویی درست عکس آن در تاریخ میان ایرانیان مسلمان و ملت متعصب مسیحی اروپا رد و بدل شده است.
پسرک غربی با دیدن غلام ها و برده های سیاه و رنگین پوست که کارهای سخت و پر زحمتی را برای اربابانشان انجام می دهند به ارسلان که شاهزاده ایرانی است می گوید:« خدای ما با همه انسان ها به مساوات رفتار می کنه، ولی مردم خودتون رو ببین؟ شما برای آدم ها جایگاهی پست تر از دیگران قائلید، این نظام برده داری دیگه چیه؟ خدای ما همچین اجازه ای نمیده! همه انسان ها باهم برابرند.»
گویی جملات یک مرد مسلمان پارسی در دهان این پسرک اروپایی گذاشته شده است، در حالی که حتی مشخص نیست خدایی که آن ها از او یاد می کنند همان خدای یگانه و خدای مسیح، موسی و محمد است یا نه؟ نظام برده داری که می توان اوج آن را در همان دوره تاریخی در میان غربی ها و اقوام گوناگون اروپایی و مسیحی دید در این انیمه نه تنها دیده نشده بلکه با تهمت زدن این نظام غیر انسانی به ایرانی ها آن ها را مردمانی نشان می دهند که با گرویدن به دین اسلام چنین خوی و خصلت غیر انسانی را در تمدن پیشرفته خود پی گرفته اند.
این در حالی است که تاریخ و اسناد غیر قابل انکار تاریخی در جهان گواه این ادعا هستند که ایرانیان چه پیش از اسلام و چه پس از آن برده دار نبوده اند و این کار را عملی زشت و به دور از انسانیت می دانسته اند. حتی در کارهایی سنگین و بدنی همچون درست کردن بناهای عظیم مانند پرسپولیس و تخت جمشید، سندهای تاریخی معتبری در موزه های جهان و حتی سنگ نوشته هایی در بنای تخت جمشید موجود است که نشان می دهد فرماندهان و کارفرماهای پارسی به کارگرها و مهندسین معمار در گذشته بابت کارشان دستمزد پرداخت می کرده اند و حتی قرارداد و بیمه نیز داشته اند. در این شرایط فیلمی غیر منصفانه و کاملا با سوء قصد قبلی ایرانیان باستان را برده دار نشان می دهد که نه تنها مورد قبول ایرانی ها نیست بلکه هر مستشرق و انسان اهل فرهنگ و اهل تاریخی این تحریف ها را بازشناخته و وجود آن را در اثری که باید هنرش موجب رشد و تعالی جامعه و مردمش باشد رد خواهد کرد.
نکته آخر این که در نهایت نیز فیلمساز خود را از زیر بار این اتهامات به جا، خارج ساخته و در مصاحبه ای مطبوعاتی علت پرداختنش به داستانی راجع به شاهزاده ای ایرانی در ادوار گذشته ایران را اینچنین بیان کرده است که او عاشق فرهنگ و تمدن ایرانی است و با این اثر خود، در واقع دارد علاقه شخصی خود را بیان می کند؛ در حالی که مشخص است او با ساخت این اثر بجز توهین و افترا و تهمت ارمغان دیگری برای ایرانیان متمدن و صلح جو و نوع دوست نداشته است.
نظرات