دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۲

گفتگو با «محقق» نویسنده «دوران عاشقی»/۱

باید «صیغه» را در جامعه به درستی معرفی کنیم/فیلم رئیسیان دربارۀ عاشقی نیست!

رویا محقق

سینماپرس: نام «دوران عاشقی» را آقای رئیسیان بر اساس یک تفأل به حافظ انتخاب کرده‌اند. من در مورد خوب یا بد بودن این نام، نظری نمی‌دهم. ولی می‌توانم بگویم که این فیلم در مورد عاشقی نیست.

در جشنوارۀ ۳۳ فیلم فجر، رؤیا محقق برای فیلم «دوران عاشقی» برندۀ سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه شد. فیلمی که به کارگردانی «علیرضا رئیسیان» ساخته شد.

دوران عاشقی، نخستین فیلمنامۀ سینماییِ محقق است؛ هرچند که وی فیلمنامۀ ۱۰ تله‌فیلم را نیز نوشته‌ است.

این گفت‌وگو به دلیل تحصیلات وی در رشتۀ روانشناسی و سابقۀ کار محقق در مرکز مشاورۀ خانواده، به سمت مباحث ازدواج و طلاق کشیده شد. مباحثی که می‌تواند مورد مداقّه عموم مخاطبان و سینماگران اجتماعی باشد.

با توجه اتمام اکران «دوران عاشقی» در سینماهای کشور و تماشای این فیلم توسط بسیاری از مخاطبان، موضوع و محتوای مطروحه در فیلم واکنش های متعددی را در بین اقشار مختلف مردم همراه داشته است که به همین دلیل سینماپرس گفتگو با نویسنده این اثر سینمایی را تقدیم خوانندگان گرامی می نماید

قسمت اول مصاحبه با رؤیا محقق از نظر خوانندگان محترم می گذرد:

* به نظر می‌رسد که این قصه، سومین اقتباس ایرانی از فیلم جذابیت مرگبار (۱۹۸۷) ساختۀ آدریان لاین باشد. دو اقتباس قبلی، فیلم‌های شوکران/ افخمی (۱۳۷۷) و زندگی خصوصی/ فرحبخش (۱۳۹۰) بوده‌اند. ظاهراً شما در این اقتباس، فقط بعضی عناصر را تغییر داده‌اید.

ـ موضوع این دو فیلم ایرانی با دوران عاشقی تفاوت دارد. اگرچه در دوران عاشقی نیز، یک مثلث عشقی از یک مرد و دو زن داریم؛ که یک موقعیت کلیشه‌ای به حساب می‌آید. ولی سعی ما بر این بوده که از منظر دیگری به این موضوع نگاه کنیم. قصۀ دوران عاشقی ماجرای یک خانم وکیل است که به یک بحران دچار شد، بحرانی که پیش‌تر در موکّل‌هایش، بسیار دیده است. اما او علی‌رغم استقلال مالی و اجتماعی، رفتار متفاوتی با هم‌رده‌های خودش، بروز می‌دهد.

* لطفاً به صراحت بگویید که آیا از فیلم جذابیت مرگبار اقتباس کرده‌اید؟

ـ به هیچ وجه! چون اصلاً فیلم را ندیده‌ام. من چهارده سال سینما نرفتم و به وظیفۀ مادری پرداختم و سه بچه تربیت کردم. پس، طبیعی است که خیلی از فیلم‌های ایرانی و خارجی را ندیده باشم. صادقانه می‌گویم که این فیلم را ندیده‌ام.

* طرح قصه از کجا آمده است؟

ـ از یک خاطرۀ عینی در دادگاه خانواده. من در حال پژوهش یک مستند متفاوت، دربارۀ ازدواج و طلاق بودم (که شرایط ساختش هنوز فراهم نشده). روزی یک خانم وکیل را دیدم که داشت به موکلش دلداری می‌داد که همه چیز به نفع ماست و غصه نخور و غیره. یک لحظه فکر کردم اگر جای این دو نفر عوض شود آیا باز هم این خانم وکیل می‌تواند این‌طور باآرامش دربارۀ موضوع صحبت کند؟ بسیاری از خانم‌ها در قبال ازدواج دوم شوهرانشان، بی‌طاقت می‌شوند. اما من فکر کردم که اگر این زن را طوری در نظر بگیرم که سکوت ‌کند تا پردۀ احترام میان او و خانواده‌اش پاره نشود، ماجرا بهتر خواهد شد. لذا قصه را بر این مبنا نوشتم.

* شخصیت بیتا، دور از واقعیت است. یکی از ایرادهایی که برای فیلم یادداشت کرده‌ام همین است که این خانم وکیل که راه‌های قانونی شکایت را می‌شناسد و برای موکّلانش به راحتی دادخواست می‌نویسد چگونه می‌شود که نه‌تنها به دادگاه شکایت نمی‌برد بلکه حتی به شوهرش هم اعتراض نمی‌کند؟

ـ شاید کمی دور از انتظار باشد اما غیرواقعی نیست. این زن نباید مانند همتایان خود پرخاش کند و برون‌ریزی داشته باشد. ما در خلوت این زن، ناراحتی و خرد شدنش را می‌بینیم. ولی او در نزد شوهر، پرده‌پوشی می‌کند. چون می‌خواهد زندگی‌اش را نگه دارد. او احساس می‌کند شوهر، متوجه اشتباهاتش شده و می‌خواهد برگردد. لذا این موضوعِ تمام‌شده را به روی شوهر نمی‌آورد تا اوضاع بدتر نشود. با این‌همه، شوهر متوجه درهم‌ریختگی زن هست و می‌گوید حس می‌کنم می‌خواهی چیزی بگویی. زن می‌خواهد احترام‌ها، باقی بماند. مضافاً که آنها یک پسر ده ساله دارند و زن به آرامش فرزندشان نیز فکر می‌کند.

* سخنتان را قبول ندارم. معقول نیست که این خانم وکیل زمانۀ مدرن که راه‌های قانونی را بلد است شکایت یا اعتراض نکند؟

ـ البته او در فیلمنامه بعد از آن شب مهمانی، سکوت خود را می‌شکند و منفجر می‌شود. اما به وقت اجرا، نظر کارگردان اینطوری بوده که بیتا همان زن خونسرد ابتدای فیلم بماند.

* آیا فکر نکردید قصه را از منظر اول‌شخص روایت کنید؟ چون با مونولوگ‌های این شخصیت، می‌توانستید مخاطب را به ذهنیت او نزدیک‌تر کنید. اما در صورت کنونی، ما این زن را باور نمی‌کنیم.

ـ به مونولوگ، فکر نمی‌کردم. به خصوص که قصۀ این زن و شوهر، به طور هم‌زمان و به شکل متقاطع پیش می‌روند.

* مثلاً در فیلم من همسرش هستم (مصطفی شایسته ـ ۱۳۹۰) قصه‌ای مشابه با فیلمنامۀ شما، از دید اول‌شخص یعنی خانم نیکی کریمی روایت می‌شود. مقصودم تکنیک روایت است و نه داستان فیلم جناب شایسته، که از قضا بسیار آزاردهنده است. اگر قصۀ شما داستان زندگی بیتا است، بهتر بود روایت اول‌شخص را انتخاب می‌کردید. ولی شما از منظر دانای کل استفاده کرده‌اید. ما در دقیقۀ ۳۵ فیلم است که پس از رؤیت عقدنامۀ میترا، متوجه می‌شویم که شوهر این وکیل و موکل، در واقع یک نفر است.

ـ بله. هرچند که برخی مخاطبان دو سکانس‌های بعدتر که حمید به خانۀ پدر زنش می‌آید متوجه می‌شوند. ما با یک روایت خطی روبه‌رو نیستیم که توقع داشته باشیم نقطۀ عطف فیلمنامه، در دقیقه ده تا پانزده اتفاق بیفتد. چون هر دو قصه به طور همزمان پیش می‌روند. برای قصه اول، خبر یافتن میترا از بارداری‌اش و شک حمید به اینکه بچه مال خودش باشد پیش‌برندۀ داستان است و در قصۀ بیتا زمانی که میترا به عنوان موکل به دفتر بیتا می‌رود.

* صحنۀ میهمانی نیز در فیلم قابل پذیرش نیست. چون قبل از این جلسه، دشمنی زندی با حمید و بیتا کاملاً روشن شده است. معلوم نیست چرا باید این زوج، میزبان زندی و همکارانش باشند. شوخی‌ها و خنده‌های آن جمع نیز آزاردهنده است. کلاً وجود این سکانس توجیهی ندارد و بد هم اجرا شده است.

- در فیلمنامه دوران عاشقی سه سکانس برگزیده وجود دارد. اول آنجا که بیتا می‌فهمد این زنی که برای درخواست وکالت آمده، همسر صیغه‌ایِ شوهر خودش است، چیزی که تا آن لحظه از مخاطب پنهان نگه داشته شده. دوم، همین سکانس میهمانی است که بیتا قبل از آن شب، از نقش زندی در زندگی‌اش خبر پیدا کرده و حمید هم می‌داند که بیتا از ازدواج دوم او خبر دارد ولی تا به حال دربارۀ آن صحبت نکرده‌اند و او می‌خواهد تصمیم بگیرد. اما چون قرار میهمانی از قبل گذاشته شده حمید جرأت ندارد آن را لغو کند.

* قرار میهمانی، در کجای فیلم است؟

- بیتا در صحبت تلفنی به این دورۀ ماهانۀ میهمانی اشاره می‌کند. به هر حال به نظر من این سکانس یکی از درخشان‌ترین صحنه‌ها است. چون بیتا باید از کسی پذیرایی کند که عامل فروپاشی خانوادۀ اوست.

* مشکل همین است که این سکانس را نمی‌توان باور کرد.

- به نظر من، خلاصۀ فیلم دوران عاشقی در همین سکانس است كه اوج تحمل بيتا را براي حفظ زندگي‌اش نشان مي‌دهد. چون او بايد از مردي پذيرايي كند كه عامل به هم ريختن آرامش زندگي اوست.

* و البته یکی از دو مورد اغراق فیلم، در همین‌جا است.

ـ اما سکانس سوم برگزیده، که آن را بسیار دوست دارم سکانس طغیانِ زن بعد از رفتن میهمان‌ها است. در فیلمنامه این زن طغیان می‌کند اما در فیلم، هنوز آرام و متین است.

* اغراق دوم فیلم، آنجا است که بیتا در دفتر زندی وکالت او را قبول نمی‌کند و می‌گوید من وکیل شوهرم هستم. یعنی او با ازدواج دوم شوهرش مشکلی ندارد. اگر این قصه در پنجاه سال قبل می‌گذشت یا اینکه بیتا یک زن سنتی بود، شاید می‌شد پذیرفت ولی الآن نه.

- اتفاقاً زیبایی قصه در همین است؛ زنی که توان مالی و موقعیت اجتماعی دارد برای اینکه زندگی‌اش را حفظ کند دارد می‌جنگد. اما اگر می‌خواهید بگویید که قصه یا فیلم، به درستی درنیامده‌اند، بحث جداگانه‌ای است که ترجیح می‌دهم به آن وارد نشوم. من می‌خواستم به زن‌ها بگویم اگر می‌بینید نیاز مالی به شوهرتان ندارید اشتباه است که زندگی‌تان را خراب کنید. زنی که با یک وجود یک بچه، طلاق می‌گیرد بسیار خطر می‌کند.

* شما جایزۀ بهترین فیلمنامۀ سینمایی را از جشنوارۀ فجر گرفتید. آیا دوران عاشقی، اولین کارتان است؟

- اولین فیلمنامۀ سینمایی‌ام بود. ولی من فیلمنامۀ ۱۰ تله‌فیلم را نوشته‌ام و در فیلمنامۀ دو مجموعۀ تلویزیونی نیز مشارکت داشته‌ام؛ مجموعۀ نیمکت (۱۳۸۵) و مجموعۀ یک لحظه دیرتر (۱۳۸۸). اولین تله‌فیلمم با تهیه‌کنندگی آقای رئیسیان بود که آقای علیرضا کاظمی‌پور آن را بازنویسی کردند به نام یک اشتباه ساده (ابراهیم شیبانی ـ ۱۳۸۵). برخی از تله‌فیلم‌هایی که فیلمنامه‌شان را نوشته‌ام و از تلویزیون پخش شده‌اند اینها هستند:

ـ مهمان ناخوانده/ اسماعیل فلاح‌پور (۱۳۸۵)

ـ این آخرین سفر/ کامبیز کاشفی (۱۳۸۷)

 ـ پسرها سرباز به دنيا نمي‌آيند/ شاهد احمدلو (۱۳۸۷)

ـ خانه‌ای در غبار/ احمد امینی (۱۳۸۹)

دو فیلم اخیر، محصول سیمافیلم هستند. چند فیلم کوتاه و مستند نیز ساخته‌ام، از جمله یک مستند پرتره از زندگی شاعر گرانقدر محمدعلی بهمنی ساخته‌ام به نام رؤیای هفت سالگی (۱۳۹۳). مستند دیگری دربارۀ ازدواج و طلاق در حال ساخت دارم که تحقیقاتش ادامه دارد.

کار بعدی‌ام فيلمنامه باران مي‌باريد است که آقای علی صفی‌خانی آن را ساخته و در مرحلۀ تدوین است.

* شخصیت‌های فیلمنامۀ دوران عاشقی، خیلی سیاه و سفید هستند. در دنیای امروز، دیگر چنین زنانی وجود ندارند. هرچند که هنوز زنان سنتی و مقیّد، پای مصائب خانواده ایستاده‌اند. ولی از زنان تحصیل‌کردۀ مدرن که موقعیت‌های اجتماعی پیدا کرده‌اند بعید است که بر جور شوهرانشان صبر کنند. مخصوصاً که راه‌های قانونی را بلد باشند و بتوانند به‌راحتی اقامۀ دعوی کنند.

ـ حُسن این قصه همین است. در واقع دارد به جامعۀ پر طلاق ما هشدار می‌دهد. مسئولان می‌گویند که آمار سالانۀ ثبت طلاق، به ثلث موارد ثبت ازدواج رسیده است. می‌خواستم بگویم که داشتن موقعیت اجتماعی و عدم اتکای زنان به شوهر، نباید این فکر را در آنها تقویت کند که می‌توانند خیلی راحت ‌بر زندگی مشترکشان نقطۀ پایان بگذارند. منظورم تحمل زندگی تحت هر شرایطی نیست چون گاهی طلاق هم می‌تواند همچون ازدواج، مقدس باشد به شرطی که از آسیب‌های جبران‌ناپذیر آینده جلوگیری کند. اما عملاً این اتفاق بسیار کم می‌افتد. پس طلاق برای اکثر آدها در جامعۀ ما آیندۀ بهتری نیست. لذا خطای یکی از زوجین، نباید باعث شود فرد دیگر مقابله به مثل کند و خطاهای دیگری مرتکب شود.

* از آن طرف نیز حداقل شش مرد می‌بینیم که همگی شخصیت‌های منفی و حتی منزجرکننده دارند. برخی از اینها از مراجعان خانم وکیل هستند. تنها مرد خوب قصه، پرویز پورحسینی، پدر بیتا است!

- طبیعی است کسانی که به این خانم برای وکالت مراجعه می‌کنند مردها یا زن‌هایی هستند که مشکل‌دار هستند.

* نه لزوماً. مگر هر کسی که پایش به دادگاه باز شد، گناهکار است؟!

ـ طبیعی است کسانی که به این خانم برای وکالت مراجعه می‌کنند مردهای مشکل‌داری باشند. هیچ‌کس پیش وکیل نمی‌رود که بگوید زندگی خوش و خرمی دارد.

* گاهی یک مرد به خاطر نافرمانی همسرش پایش به دادگاه باز می‌شود. به هر حال، شما بایست موارد بهتری می‌گذاشتید.

ـ به وقت نگارش سیناپس، ما ۱۰ تا ۱۲ پروندۀ وکالت برای آقای رئیسیان مطرح کردیم تا ایشان حق انتخاب داشته باشند. از دید من فقط دو قصه‌های فرعی کاملاً در خدمت روایت بود. در مورد اول، لیلا حاتمی مراجعه‌کننده‌ای را که همسر دوم مردی شده، قربانی می‌داند و می‌گوید من حق تو را می‌گیرم. اما بعد از اینکه همین ماجرا برای خودش اتفاق می‌افتد در مورد مشابه دوم، او برافروخته می‌شود و زن را محکوم می‌کند به اینکه چرا وارد زندگی دیگران شده است. این دو مورد، در فیلم هست. یعنی بعد از مشکل خودش، موضع او تغییر کرده و همسر دوم را نیز مقصر می‌داند. به نظرم بر خلاف فیلم‌های مشابه، این فیلم تلنگری به دختران و زنان می‌زند که حریم خانواده‌ را حفظ کنند. به‌طورکلی دغدغۀ من در این فیلم، یک قصۀ زنانه نبوده است. من طرفدار حقوق انسان هستم.

* البته حقوق زن و مرد در مواقعی با هم مشترک است، مانند حقوق شهروندی، اجتماعی یا فردی. اما وقتی وارد جزئیات می‌شویم واقعاً حقوق زن و مرد با هم متفاوت است.

ـ متفاوت است اما جدای از هم نیست. در هر قراردادی، دو طرف خواسته‌ها و مطالباتی دارند. زنانی که صیغه می‌شوند مسئله‌شان عموماً دوست‌داشتن مرد دیگری نیست. آنها به دنبال پناهگاه و حامی هستند تا از گزند خطرات اجتماعی مصون بمانند. پس همسر موقت نباید توقع داشته باشد اگر آن مرد، متأهل است زندگی اولش را به خاطر او به هم بزند. از طرف دیگر، مردهایی که به دنبال همسر صیغه‌ای می‌روند معمولاً در زندگیشان کمبودهای عاطفی یا جنسی دارند. لذا در عقد موقت، زن نباید از شوهرش بچه بخواهد. این مردها قاعدتاً بچه نمی‌خواهند. لذا منطقی نیست که زن با آوردن بچه، بخواهد شوهرش را پای‌بند کند. به هر حال، من سعی داشتم در این فیلمنامه به معضلات صیغه بپردازم.

* نمی‌دانم چرا سالانه بسیاری از فیلمنامه‌نویسان و فیلمسازان خودشان را موظف می‌بینند تا در مورد معضلات عقد موقت نظر بدهند! جالب است که همۀ آنها جادۀ اصلی را رها کرده و به دنبال جادۀ فرعی و حاشیه هستند. هر قانونی، محاسن و معایبی دارد. اما چطور است که همه به دنبال معایب صیغه می‌گردند؟

- چون این قانون، عامل اصلی بسیاری از پرونده‌های طلاق است. به نظرم باورهای اجتماعی دارد تغییر می‌کند ولی قوانین هنوز تغییری نکرده است. دختر امروز اصلاً تحمل ندارد که شوهرش زنی را صیغه کند. در دادگاه‌های خانواده، دخترها برای چیزهایی بسیار کمتر از این، طلاق می‌گیرند. پس باید صیغه را به‌درستی، معرفی کنیم.

* فیلم دوران عاشقی، زیر بنای ازدواج دوم را به هر شکلی می‌زند. سؤالم این است که آیا خودتان تعدد زوجات را قبول دارید؟

ـ ازدواج مجدد دائم، مورد بحث ما در فیلم نبوده و من هم با آن مشکلی ندارم. مثلاً زنی، بچه‌دار نمی‌شود و شوهر می‌خواهد مجدداً ازدواج کند. ولی چون همسر اول را دوست دارد او را نگه می‌دارد. در فیلم حتی در مورد ازدواج موقت نیز قضاوتی نمی‌شود. بلکه دربارۀ شکل استفاده از آن حرف زده می‌شود. زنی از فرنگ می‌آید و بدون آشنایی با قوانین، به عقد موقت یک مرد همسردار درمی‌آید و بدون رضایت او، می‌خواهد بچه بیاورد. این زن از شوهرش، توقع دارد برای بچه‌شان پدری کند بی‌اینکه توجه کند چنین مردانی اصلاً بچه نمی‌خواهند. اما زن دیگری نیز در فیلم داریم که صیغۀ یک مرد پولدار شده و پس از بارداری، می‌خواهد مرد را تلَکه کند.

* فیلم دوران عاشقی، نامگذاری به خلاف شده است. مانند کسی که دیوانه است و نامش را «رشید» بگذارند. واضح است که فیلم دارد به‌نوعی ازدواج موقت را تمسخر می‌کند.

ـ این نام را آقای رئیسیان بر اساس یک تفأل به حافظ انتخاب کرده‌اند. من در مورد خوب یا بد بودن این نام، نظری نمی‌دهم. ولی می‌توانم بگویم که این فیلم در مورد عاشقی نیست.

* نام فیلمنامۀ شما چه بود؟

- البته من چند نام به آقای رئیسیان پیشنهاد کردم که نمی‌توانم آنها را ذکر کنم. ولی قاعدتاً نام فیلم، باید در خدمت آن باشد و موضوع را تا حدی معرفی کند.

 

گفتگو: امیر اهوارکی

ادامه دارد...

نظرات

  • توکل ۱۳۹۴/۰۸/۱۸ - ۱۲:۱۲
    0 0
    خیلی خوب است که شما فقط ملاحظه حق را می کنید و نه چیزی دیگر.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.