سه‌شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۲

نگاهی متفاوت به یک مجموعه تلویزیونی در نوروز ۹۵؛

بیمار استاندارد یا جامعه بیمار؟ / سریالی که توقع ها را برآورده نکرد!

بیمار استاندارد

سینماپرس: صابر الله دادیان/ بیمار استاندارد به مثابه شهروندی جنون زده و بی هویت است که دچار بحران هویت شده، او برای پیدا کردن خود واقعی اش دست به همه کار می زند و در همه حال فرو می رود تا بتواند راهی برای آسایش و آرامش در میان این همه مردم و جامعه دغل باز، مجنون، بیمار و آشفته پیدا کند.

سریال« بیمار استاندار» از مجموعه های تلویزیونی نوروزی امسال بود که به نظر می آمد با تیم سازنده اش از بهرام توکلی در مقام نویسنده گرفته تا سعید آقاخانی در نقش کارگردان بتواند از لحاظ کیفی هم استاندارد و قابل قبول باشد. اما در بسیاری جهات نتوانست توقعات را برآورده سازد. چه در میان اقشار خاص و بیننده های جدی رسانه و چه از باب سرگرمی و جذابیت برای عموم جامعه و بیننده های رسانه. بیمار استاندار که در ژانر کمدی به سبک کلاسیکش با همان طنازی در لحن و کنایه های اجتماعی و گاه فلسفی اش به سبک مولیر، نوشته و تولید شده است، طرحی ساده دارد که در عین پیچیدگی سطحی و فرمی اثر، قابل حدس و پیشبینی از سوی مخاطب است. طرحی نیمچه فلسفی که با طرح مباحث گوناگون از فروید گرفته تا سارتر و داستان های کلیشه و شخصیت های معلق و معلوم الحال، به آشی شله قلمکار بدل گشته که مخاطب خود را نمی شناسد. نه می تواند با مخاطب عام خود ارتباط برقرار کرده و در راستای داستان گویی سر راست و جذاب امتیاز بیاورد، نه قشر خاص به اصطلاح روشنفکر را راضی نگه دارد که با شخصیت های بی عمق و تکراریش در قالب کاراکترهای تاریخ مصرف دار تلویزیون، بیشتر رنگ و بوی یک سریال دم دستی را در ذهن متبادر می سازد تا طنزی فاخر و فلسفی!

بیمار استاندارد شاید در قالب داستانی و در حصار کلمات، می توانست جذاب تر و ایده آلیست تر در بیاید تا فرم مجموعه ای تلویزیونی. همانطور که فروید، سارتر، کامو و میشل فوکو برای دغدغه های فلسفی و روانکاوانه خود که همواره با نگرشی انتقاد آمیز از بشر و جامعه روزشان همراه بوده است، داستان گویی را بهترین روزنه برای انتقال مفاهیم خود به مخاطب انتخاب کرده اند. چرا که فرم روایی اثر نمایشی، با جذابیت های خاص خودش، جای طرح و بحث این دست مسائل نیست و نمی تواند به آن شکل لحن کنایی اش را به مخاطب منتقل کند. ضمن آنکه اگر قرار است با داستانی فلسفی یا روانکاوانه طرف باشیم که لحنی کمدی دارد و از امکانات کنایی و نقادانه کمدی هم می تواند بهرمند باشد، دیگر جایی برای لوده بازی و شلنگ و تخته انداختن بازیگران و میزانسن ها و اکت های سیرک مآبانه نیست.

 بازی هایی تکراری و لوس نظیر کاراکتر مسعود با بازی «جواد عزتی» که نه تنها جذابیتی نسبی هم ایجاد نمی کند بلکه تلاش نویسنده را برای القای برخی تفکرات روشنفکرانه اش هم بدل به خام دستی نویسنده و کارگردان می کند، تا یکی از بدترین مجموعه های تلویزیونی در انتخاب تیم بازیگری را رقم بزند.

همچنین طراحی باسمه ای و کلیشه کاراکتر «مراد» با بازی «علیرضا خمسه» که چیزی بین کاراکتر او در مرد هزار چهره و تعلل و گنگی پنجعلی معروف پایتخت است، سریال را به مجموعه ای از بازیگران مشهور در قالب کاراکتر هایی بزک کرده تبدیل کرده است. در این میان شاید حضور متفاوت «پوریا پور سرخ» در نقشی که چه از لحاظ فرم بازی و فیزیک و چه جایگاه نقش در باورپذیری کاراکتر در نزد مخاطب خوب درآمده است، می تواند به عنوان اتفاقی خوب و انتخابی هوشمندانه تلقی شود که از خصایص ذاتی یک بازیگر برای  بهتر درآمدن معنای پوشالی بودن یک کاراکتر استفاده مفید شده است.

 اما بیش از همه از لحاظ فرم ساختاری و نه محتوایی، شیوه روایت در سریال بیمار استاندارد جای نقد دارد، چراکه هرچند آگاهانه از خطوط روایت کلاسیک فراتر رفته است، اما نتوانسته به روایتی نو و جذاب و کارآمد دست یابد و تنها به ساختار شکنی و گذر از دیوار چهارم و پرهیز از قهرمان پروری فعال و گره گشایی مرسوم سه پرده ای و ... بسنده کرده  که تنها تجربه ای همراه با آزمون و خطا محسوب می شود. آن هم به دست نویسنده ای با سابقه همچون «بهرام توکلی» که فیلم هایش از لحاظ فرم روایی قابل قبول است، با این حساب بیمار استاندار برای نویسنده اش اتفاق خوش آیندی نیست.

شاید در این بین «سعید آقا خانی» در مقام کارگردان بیشتر از تیم بازیگران و نویسنده متن در کار خود موفق بوده است. دکوپاژ متفاوت، میزانسن های گاها خوب و ایده دار و همچنین ساختار شکنی در شیوه های مختلف کارگردانی تلویزیونی از جمله مؤلفه هایی است که برای کارگردان بیمار استاندارد نسبت به آثار پیشینش تجربه ای نسبتا خوب به حساب می آید. فارغ از اینکه در قسمت های آخر، کارگردانی نیز به همان اندازه متن و بازی های پرکنتراست و زرد، دم دستی و باری به هر جهت از آب درآمده است. اما باید در مجموع برای آقاخانی حرکتی روبه جلو را در کارگردانی در نظر گرفت.

اما در باب اولین تجربه مرکز گسترش فیلمنامه نویسی باید گفت ذیل فرمایشات مقام معظم رهبری خطاب به مدیران رسانه ملی و طرح عملکرد رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اولین دست آورد تولیدی این مرکز که خط مشی ای مشخص و استراتژی از پیش تأیین شده دارد، نمی تواند انتظارها را برآورده سازد. سریالی که با طرح مباحث کم رنگ روانکاوی و فلسفی اش بر پایه مباحث روانشناختی فروید، نه تنها قرابتی با مباحث استراتژیک رسانه و جمهوری اسلامی ندارد، بلکه عملا غرب زده و در پشتیبانی و حمایت از تفکرات شبه روشنفکری درآمده است.

بیمار استاندارد به مثابه شهروندی جنون زده و بی هویت است که دچار بحران هویت شده، او برای پیدا کردن خود واقعی اش دست به همه کار می زند و در همه حال فرو می رود تا بتواند راهی برای آسایش و آرامش در میان این همه مردم و جامعه دغل باز، مجنون، بیمار و آشفته پیدا کند. اما راهی برای آسودگی او در جامعه بیمار پیدا نمی شود جز، جادو و تخیلی کودکانه. مردی شعبده باز که از راه می رسد و او و همه بیماران آفت زده جامعه بیمار را غیب  می کند. غیب کردنی که دیگر ظاهر کردنی به همراه ندارد و رها شدن در فضایی لایتناهی و نامعلوم، شاید درمان این بیماری باشد که بی مهابا همه را در خود فرو می کشد و از طبیب و بیمار و هنرمند و جانی و عاشق را در خود می بلعد و عصری را ثمر می بخشد که هشدار یک جامعه نوین ولی بیمار زده است. عصری که همواره دست به عصا پشت سر غرب آهسته و کور کورانه قدم بر می دارد، تا شهروند تطمیع شده اش یک « بیمار استاندارد» باشد.

 

نظرات

  • مهدی ۱۳۹۵/۰۱/۱۷ - ۱۲:۴۳
    0 1
    تهیه کننده با یک سایت سیاسی به نام صابرنیوز مصاحبه کرده و خودش هم قبول کرده بوده که سریال گنگ بوده است
  • ۱۳۹۵/۰۱/۱۷ - ۱۲:۵۵
    0 1
    بسیار هم درست میفرمایین

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.