مدتی است بحث مهاجرت بازیگران به شبکه تلویزیونی جم نقل محافل شده است. هر روز خبری میرسد که فلان بازیگر یا فلان کارگردان برای ادامه کار به این شبکه تلویزیونی پیوسته است. در این میان درباره رفتن این افراد به خارج از کشور دلایل بسیاری مطرح میشود. از جمله بیکاری بازیگران و یا انتخاب دست چین شده، رابطه، پارتی بازی و ...
در همین راستا تصمیم گرفتیم این موضوع را با ۲ تن از بازیگران نام آشنا طرح کنیم و پاسخهای آنها را هم بشنویم. «احمد نجفی» به عنوان یک بازیگر پیشکسوت که البته اجرا و تهیه کنندگی را هم تجربه کرده است و «یوسف مرادیان» که حضور در فیلمهای سینمایی و سریالهای بسیاری را به عنوان نقش اصلی تجربه کرده است مهمان خبرگزاری فارس بودند و به سوالات ما در این زمینه پاسخ گفتند.
آنچه در ادامه میخوانید ماحصل این گفتوگو است:
**یکسری بازیگرها کم کار و یکسری پر کار شدهاند و به نظر میرسد چرخه بازیگری به معنای حرفهای آن معیوب شده است. در این میان یکسری معتقدند کم پولی تلویزیون منجر به کمکاری بازیگران شده و برخی هم به وجود مافیا در این حوزه اعتقاد دارند. نظر شما به عنوان بازیگر و البته تهیه کننده چیست؟
نجفی: اول اینکه در بخش فرهنگ و هنر بخشنامه نمیتواند کاری بکند. خسته شدیم با بخشنامههایی که هیچ فایدهای ندارند. اشتباه ما در تمام ادارات هم همین است و کاری درست نمیشود. این موضوع با تفکر و برنامهریزی درست میشود. شما باید بدانید که در تلویزیون چه می خواهید. وقتی یک ماشین 5 میلیونی به 40 میلیون تغییر قیمت داده، آیا شما میتوانید با 100 میلیون تومان یک سریال را تمام کنید؟ اینها همه یک زنجیره اقتصادی است. حالا با 40 هزار کارمند چه میخواهید بکنید؟ خروجی شما کجاست؟ وقتی بودجه تلویزیون همه به حقوق تبدیل میشود، فرصتی برای ساخت هست؟ وقتی مدام این تغییر مدیریت در حال انجام است، اصلا ما میدانیم با چه کسانی طرف هستیم؟ کسانی که میآیند، شناختی نسبت به ما دارند؟درد ما را میفهمند؟
**درست است که تامین حقوق بخشی از ماجراست ولی در همین فضای بیپولی کارها و آثاری در حال تولید است که نیاز به پول دارد.
نجفی: بله. این درست است. ولی بروید ببینید سیانان با 2 میلیارد بیننده که فقط هم به خبر میپردازد، با چند نفر اداره میشود؟ الان با بحث دیجیتال شدن شبکهها تعداد نیروهای مورد استفاده بسیار کم است. من از خود سیانان شنیدم که تا دو سال پیش حدود 500 نفر در این شبکه کار میکردند که حدود 250 نفر خبرنگار درسراسر دنیا حضور فعال دارند. من و یوسف مرادی در سریال کارآگاه علوی همکاری مشترک داشتیم و شما نمیدانید که با چه سختی و مشکلاتی توانستیم پول خود را پس بگیریم. وقتی پول نیست چطور میخواهند ما را سر کار ببرند؟ این تحول عظیم میخواهد. شبکههای بسیاری داریم که واقعا وجودشان ضروری نیست و پولی که صرف ایجاد آنها شده را میتوانستیم به چرخه تولید برسیم. ما گرفتار جن و جم و این نادانها و آدمهایی که به دنبال فرهنگسازی برای ما شدهاند هستیم. این همه بلا به سر فرهنگ ما آوردهاند و ما فقط بحثهای اقتصادی میکنیم.
مرادیان: من فکر می کنم حتما بودجه هست که کار ساخته می شود و البته ایرادهایی هم وارد است اما اگر بودجه نیست پس کیمیا چطور ساخته میشود؟ ضمن اینکه اگر ساخته میشود چرا سلیقه در آن اعمال میشود؟ چطور میشود که پروژهای با این عظمت بیاید و همه زمینهها و بسترها برایش فراهم باشد ولی بازیگر نقش اول قصه اجازه ندهد که گریمش کنند؟ بازیگر اصلی قصه بتواند تا حدی اعمال نفوذ کند که تیتر اول تمام رسانهها و حتی فضای مجازی را از آن خود کند. من دوست دارم اگر کاری ساخته میشود آدم ها در مواجهه با هم از آن کار تعریف کنند و از نقاط قوت آن بگویند. ولی اگر اتفاقاتی افتاد که مردم آن را تبدیل به جک و لطیفه کنند پس یک جای کار ایراد دارد. پس یک جای کار ما اشتباه رفتار کردهایم. چه کسانی دارند تصمیم میگیرند؟ وقتی که به این عرصه آمدم بسیاری از بزرگان به من گفتند که سر هر کاری نرو و هر کاری را انتخاب نکن. سعی کن گزیده کار باشی و بهترینها را انتخاب کنی. یکی از کارهایی که هنوز هم برای من بازخوردهای مثبت دارد سریال کارآگاه علوی است و همه به خوبی و نیکی از آن یاد میکنند. چرا؟ چون کار درست اتفاق افتاد. ولی اینکه برخی افراد در سینما روی سرنوشت دیگر عوامل تاثیر گذار هستند و اینکه یکسری بازیگرها در تمام سریالها هستند، پیام دیگری دارد. این حرفها به صرف این نیست که من امروز سر کار نیستم و این حرفها را بزنم. کار همیشه هست ولی چرا تمام بازیگران سریال کیمیا به سریال برادر منتقل میشوند؟ کدام سیاست پشت این ماجرا است؟ این غلط است.
**یعنی شما به وجود گروهها و باندهای مافیایی در حوزه سینما و تلویزیون معتقدید؟
مرادیان: بله. این وجود دارد. من بارها گفتهام و چون سکوت کردهام در طول این سالها و دیگر میخواهم که سکوت نکنم. من خدا را شاکرم تا امروز زیر بیرق پرچم آقای م.ش نرفتهام و در تمام موارد به او جواب منفی دادهام. از بدو ورودم به سینما تا امروز میبالم. من سالها و سالها از سمت چنین افرادی بایکوت شدهام ولی الان دیگر کاملا علنی به کار خود میپردازند. این باعث می شود که بسیاری به خاطر نفوذ و اعمال سلیقههای شخصی کنار گذاشته شوند. من جوان 22 ساله بودم و الان 40 و اندی سن دارم. همه آدمهایی که در این عرصه فعالیت میکنند، زندگی و همسر و فرزند خود را گذاشتهاند. اما طرف الان در سن 70 و 80 سالگی باید به آرامش نسبی داشته باشد. این افراد فقط میخواهند آبرومند زندگی کنند. در واقع قاعده بر این است که ما بستری را برای هنرمند و ورزشکار خودمان فراهم کنیم. مگر قرار است یک بازیگر تمام نقش هایش را ایدهآل بازی کند؟
**یعنی شما الان خودتان معتقد هستید که این عدم عدالت در توزیع نقش کار را برای یکسری از بازیگران سخت کرده و زندگی آنها را تحت تاثیر قرار داده است؟
نجفی: این یک گروهبازی است. یک الیت. امروز با یک دولت این گروه به قدرت میرسد و فردا با یک دولت دیگر، گروه دیگری. الان هم گروهی سر کار است که اگر بخواهد منکر شود مختار است. من هم از بازیگری ولله به خاطر همین مسائل و مصائب خسته شدم. قرار هم نیست دست دراز کنیم. حرمت ما سر جایش هست. وگرنه همین آقای مرادیان میتوانست با همین ادب بسیار خوبی که دارد هرجایی باشد. گروههای خاصی در سینما هستند. برخی از بازیگران در تمام کارها هستند. چطور این اتفاق میافتد؟ البته ممکن است یک نفر هست که به چهار نقش هم بخورد اما چیزی که ما داریم میبینیم این است که هرکه با من است رُِل میگیرد. این بو به شدت فضای ما را مسموم کرده است. راه دور چرا برویم؟ خانم مریلا زارعی الان کجاست؟ کسی که سالی 3 الی 4 فیلم بازی میکرد. بروید درد دل کنید. چون شیار 143 بازی کرد. بادیگارد بازی کرد. اصلا چشمشان را میبندند. ادا دارند ها... تسبیح در دست. ریش گذاشته. از این چیزها تا دلتان بخواهد وجود دارد. همینها با همین نمایشهایشان بازیگران را انتخاب میکنند. من روی پای خود ایستادهام و کار کردهام. روزی که یوسف مرادیان برای نقش بسیار مهم کارآگاه علوی آمد من خیلی استقبال کردم و گفتم یوسف را کارآگاه بگذاریم. من هم پیر شدهام و یک کتابفروشی دارم و فقط او را راهنمایی میکنم. من بدون شناخت از یوسف مرادیان معتقد بودم که او بعد از من باید نقش کارآگاه علوی را بازی کند. چون احساس کردم در این حوزه موفق خواهد بود. ولی الان حساب و کتاب شما را جدا میکنند و انتخابها این شکل نیست. هرکه با من است توی فیلم من هم هست. الان کاملا جدا میکند. هرکه با نگاه من است، در سریال من هم هست.
سیروس مقدم آیا کم سریال میسازد؟ آیا بد میسازد؟آیا در کارهایش از اسپانسر استفاده نمیکند؟ چرا؟ چون تقسیم پول درست انجام نمیگیرد و او مجبور است که اسپانسر بیاورد. آن وقت دم و دستگاههای صداوسیما را در مراکز استانها ببینید. چقدر هزینه صرف ساختمان و ادم و نیرو شده است. برای چی؟ هم در خوزستان شبکه مستقل داریم و هم در آبادان. اینها برای چه است؟ هزینههای اینها را که میدهد؟ پولی که باید صرف تولید شود تا بچههای ما جم نبینند. من و تو نبینند. بعد با این موضوعات تکراری.. هر بار نگاه میکنم یکی در حال گریه کردن است و اشک میریزد. چه احتیاجی دارد که تلویزیون تهیه کننده داشته باشد؟
**یکی از موضوعات هم دقیقا همین است. که تولید در داخل سازمان بهتر جواب میدهد یا برون سپاری؟ این درحالی است که تلویزیون به تازگی ترجیح داده که برون سپاری را به حداقل برساند و کارها را به تهیهکنندگان رسمی سازمان بسپارد.
نجفی: این موضوع منجر به فساد میشود. برای چه این کار را میکنند؟ چون نمیدانند که چه کاری می خواهند انجام بدهند. در تمام دنیا هیچ کدام از شبکهها عنوانی به نام تهیه کننده ندارند. مگر برخی شبکه های خبری خصوصی. یک موقعی در سیمافیلم قرار بود این کار انجام بشود. من تهیه کننده یک طرح برای شما میاورم. شما آن را میپسندید و سناریو میخواهید. بعد میگویید که مشروط است که اگر بیننده افتاد، من هزینه را تامین نمیکنم. این منجر به تلاش برای تولید بهتر میشود. کدام کارمند دولتی در این زمینهها موفق بوده است؟ مگر تهیهکننده را شما می توانید تولید کنید؟ این بخش باید دست بخش خصوصی باشد. اگر این روند استفاده از تهیهکننده داخلی ادامه داشته باشد ما 100 سال به عقب خواهیم برگشت. در این زمینه می توان به موارد بسیاری اشاره کرد که فقط با روابط کار میکنند.
مرادیان: کسانی که در این زمینه وابسته به جایی نیستند سوخت خواهند شد.
**یک بخشی از ماجرا هم موضوع صنفی است و روابط خاصی که برخی برای خود ایجاد کردهاند. در کنار اینها به نظر میرسد بعضی بازیگران به خاطر عدم وجود توزیع مناسب و بیکاریهای مداوم از ایران خارج میشوند و پیشنهاد شبکههای خارجی را میپذیرند. بهانه و دلیلشان هم این است که ما سالها در ایران بیکار بودیم و کسی به ما کار نمیداد. چقدر به نظرتان این بهانه واقعی و درست است و آیا کسانی که مدعی بیکاری هستند واقعا از لحاظ تکنیک در سطح بالایی قرار دارند؟
مرادیان: خود من در این یک سال اخیر به دفعات پیش آمده که با افراد مختلفی روبرو شدهام و از من پرسیدهاند که چرا به شبکه جم نمیروی؟ اصطلاح خودشان هم دارند. میگویند تیپ و قیافه و استایل تو کاملا به چیزی که آنها دنبالش هستند میخورد. چرا به این شبکهها نمیروی و روی هوا تو را میزنند. من در کنار سینما ساز هم میزنم. از دوم راهنمایی پدرم برایم یک گیتار گرفته و اندکی سررشته در این حوزه دارم. من به شما قول میدهم که اگر روزی پول احتیاج داشته باشم گیتارم را برمیدارم و کنار خیابانهای تهران ساز میزنم و میخوانم ولی هیچ وقت وارد آن عرصهها نخواهم شد به هزار و یک دلیل. اول اینکه یک هنرمند متعلق به سرزمینش است. اگر عشق و علاقه و حسی وجود دارد متعلق به همین جاست. اگر من امروز به خودم میبالم ولی سختی میکشم یک نگاه مهربانانه شما باعث میشود تا یک ماه حالم خوب باشد. و میدانم که این مشکلات سپری خواهد شد.
دوم اینکه این که کارهای شبکه جم بسیار سخیف و سطح پایین ساخته میشود و به همان نسبت هم نگاه میشود. شاید کاری مانند وایکینگها را نگاه کنم ولی در حد دو الی سه قسمت از کارهای جم را که دیدهام فقط افسوس خوردهام که چی؟ چکار دارند می کنند؟ ابتداییترین کارگردانهای ما در داخل کشور هم به مراتب آثاری موثرتر و قویتر دارند. پس آن طرف هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد و یک روند غلط است و من فکر میکنم یکجورایی از این ور رانده و از آن طرف مانده خواهند بود.
**پس شما هیچ پیشرفتی برای این قشر متصور نیستید؟
نجفی: فکر می کنند به هالیوود میروند.
مرادیان: به هیچ وجه. نگاه بزرگان ما میتواند بسیار فراتر باشد. من کسانی را که با من بد تا کردهاند را میتوانم ببخشم و اگر هم الان مافیایی وجود دارد به خاطر این است که هیچ وقت کسی نپرسید چرا؟ خیلی از بزرگان ما هم حتی بازیچه دست این افراد شدند. ولی الان و امروز دیگر نه. من تا به حال 2 بار توانستهام به واسطه حضور در آثار تاریخی به ملاقات رهبر معظم انقلاب بروم و اگر بار سومی دست بدهد و باز هم بتوانم ایشان را از نزدیک ببینم قطعا از ایشان میخواهم که فکری به حال عرصه فرهنگ کنند و خودشان تصمیم نهایی را بگیرند تا این مشکلات حل بشود. من یوسف مرادیان گلایه نکنم که چرا این وضعیت وجود دارد؟
من به خاطر حضور در آثار قرآنی و کارهایی که درجه یک و الف بودهاند، نمیتوانم هرکاری را بپذیرم، از خودم مراقبت کردهام و دلم میخواهد باز هم در کارهای خوب ایفای نقش کنم. و این لازمه اش این است که یک کمی هم از من مراقبت بشود.
نجفی: یکی از مشکلات این است که دوستان حق مؤلف را هم رعایت نمیکنند که حرمت و شخصیت تهیه کننده است. در دنیا به ازای هر بار پخش یک اثر، درصدی به سازنده تعلق میگیرد درحالی که در ایران چنین چیزی نداریم. تلویزیون گرامی شما هم چنین کاری داشته باشید. 10 درصد برای صندوق بازیگران صنفی قرار بده. اما آقایان صنفی این 10 درصد را شیرینی و بلیط نخرید بروید جشنوارههای خارجی و هالیوود را بگردید.
حداقل میدانیم بازیگر دغدغه بیکاری و بازنشستگی را ندارد. بیمه فقط برای دست و پا قطع کردن نیست. برای قشر فرهنگی معنای دیگری دارد. هربار هم تلویزیون را روشن میکنیم میگویند ما باید فرهنگسازی کنیم. آخر دارید دروغ میگویید. ما مدیریتمان کم است. ما روش های تازه را پیدا نمیکنیم و مدام کپی بد میکنیم. میلیاردها تومان از بین رفته است. این نگاه باید را تغییر دارد. مدیریت که نباید خوش امدنی و خوش نیامدنی باشد.
**اتفاقا طبق صحبتهای شما به این نتیجه رسیدیم که این حوزه کاملا خوش آمدنی یا خوش نیامدنی است.
نجفی: حتما همین طور است. وقتی شما سازمان ذهنیتان مدیریتی و سازمانی نیست چرا کار قبول میکنید؟ تا در این حوزه هم اعتراض میکنیم میگویند من تکلیف داشتم! تو سواد نداری. چطور خود را مکلف کردهای این سمت را قبول کنی؟ مثلا اگر رهبری به من بگویند که بیا و ریاست سازمان صداوسیما را قبول کن، میروم جلویشان زانو میزنم و می گویم آقا لطفا من را عفو کنید. شما ممکن است در من چیزهایی دیده باشید که انتخابم کرده باشید. ولی من خودم را بهتر میشناسم و میدانم که جاهایی کم میآورم. من حق ندارم با مردم کشورم بر اثر اشتباهاتم بازی کنم. حتما رؤسای بانک ها هم تکلیف داشتند که حقوق نجومی بگیرند. حتما تکلیف شده که فردی 17 شغل داشته باشد. آن وقت تکلیف شرعی پیدا میکنید؟
**یک موضوع دیگری هم که وجود دارد این است که کسانی که در عرصه بازیگری خاک صحنه خوردهاند و تکنیک و بازی بلد هستند من جمله خود شما، مشکل بیکاری ندارند و همچنان در مقام انتخابگری هستند اما کسانی که خیلی ریشهدار نیستند با مشکل بیکاری مواجه هستند.
نجفی: من در بدترین شرایط ممنوع الکار، ممنوع الفرهنگ و گرفتار شدهام. با پول قرض زندگی همسر و فرزندانم را گذراندهام اما یک اعتقاداتی در درون خودمان داریم. هویتمان و کشورمان. به نظر من بهانههای رفتن بهانههای خوبی نیست. ترک ملتت کردند تا تو را به اینجا رسانده، خیانت است. اینجا با دوستانی داریم که با شرایط بسیار نامطلوب زندگی میکنند ولی صورتشان را با سیلی سرخ میکنند ولی غر هم نمیزنند. کسانی که نرفتهاند هنرمند هستند نه کسانی که رفتهاند. ما که دیدهایم چه هستند. خیلی بد هستند.
آنها از ما نیستند. اینها از گروه بازیگران و هنرمندان ایران نیستند. هنرمند باید بایستد و حرفش را بزند. تاوانش را هم بدهد. مگر قرار است همه اسکار بگیریم و یا در جشنواره فیلم فجر اول بشویم؟ البته من جزو همان دستهای هستم که کارکردها باید از درون خود ما شکل بگیرد. یعنی من ایرادات را فقط به صداوسیما نمیدانم. یک بخش مدیریتی است و یک بخشی ما باید بدانیم که چه هستیم. من یک فیلم سینمایی در اوکراین تهیه کردهام که داستان آن را 7 سال در گلو داشتم. سرمای زیر 30 درجه را تحمل کردهام و برای هر یک دلار، یک دلار و نیم دادهام. 18 هزار دلار من را گرفتند سر این فیلم. به یک موضوعی پرداختهام که موضوع هویتی ماست و قهرمانی و پهلوانی است و با افتخار این کار را کردهام و غر هم نمیزنم. می توانستم یک کار آپارتمانی بسازم و بسیار هم کمتر هزینه کنم.
**نقش دلالها را چقدر در این میان موثر و تاثیرگذار میدانید؟
نجفی: ما نیمچه دلال داریم ولی دلال رسمی نداریم. یک عدهای تخصصشان این است. دلال داریم که آدم حسابی است و سازمانی را نظام میدهد. دلال با سواد و یکسری هم خودم به دنبالش رفتم در حوزه ورزش. اما ادامه ندادم. ما همه را خراب میکنیم. ایجنت میآوریم و دلالش میکنیم.
مرادیان: یکبار برای خرید به یک فروشگاه لوازم ورزش رفتم که جوانی آنجا به من گفت آقای فلانی به من گفت که 500 میلیون تومان به من بده تا یک نقش اول به تو بدهم. ادمهایی که این کارها را انجام میدهند، عرصه هنر را خراب میکنند. یک جوان از کجا 500 میلیون تومان باید بیاورد؟ ضمن اینکه مگر هنر خریدنی است؟نقش خریدنی است؟ عجیب است ولی وجود دارد.
نجفی: البته این موضع در همه عرصهها وجود دارد. ما غر و نق میزنیم و انتقاد داریم ولی این موضوع وجود دارد و تبدیل به زنجیره شده است. ولی با همه این سختیها بچههایی که خاک هنر را خوردهاند باید بایستند و هر رلی را قبول نکنند. هم واسطهای را قبول نکنند. این طور نان خوردند هنر ما نیست. این نکبت ماست. اینکه امروز فلانی رئیس فلان جاست بروم چاپلوسی کنم این هنر نیست، این دروغگویی است. تو مردم را سر کار گذاشتهای. خیال میکنید کم کشیدهام؟ یک سال و نیم در تلویزیون ممنوع الکار بودم و نمیدانستم چرا؟ 26 برنامه داشتم، 25 تا اماده بود که گفتند تو دیگر کار نکن. دیگر دل و جرأت داری که کار بسازی؟
**موضوع دیگری هم که وجود دارد در این چرخه یکسری افراد هم هستند که به همین دلالها مراجعه میکنند و حاضرند که پول بدهند تا بازیگر بشوند. در این میان اسامی چنین افرادی در بین کسانی که به شبکه جم رفتهاند بیشتر به چشم میخورد.
مرادیان: این قصه آب گل آلود و ماهی گرفتن است. این افراد یک بازیگر توانمند با یک سابقه و کارنامه درخشان نبودهاند. اینها خودشان را تبدیل به تیتر میکنند تا شناخته شوند. هیچکدام شناسنامه معتبر ندارند و از این طریق خودشان را مطرح میکنند. البته کاملا مقطعی و زودگذر است.
نجفی: این چرخه در صنعت فیلمسازی ما تاثیر منفی داشته و یکسری میگویند که اگر اینجا نشد، میرویم جم. اینجا نقطهای است که درد آور است. بابا یک عِرق داشته باشیم که هویت ماست و تئاتر و سینما و تلویزیون ما را می سازد. مثلا برخی مدام از کوروش و کارهایی که کرده است میگویند، من میگویم بس کنید. آخر تو چه کارت به کوروش میخورد؟ نشستهای و فقط غر میزنی. ما به اندازه شعورمان که میتوانیم از فرهنگ حرف بزنیم. من خرمشهری هستم. چیزی نیست که از من بتوانند بگیرند که قبلا صدام حسین قبلا آن را از من نگرفته باشد. من زندگیام را جلوی چشمم در خرمشهر از دست دادم. خانه مان را که بمباران کردند، خندیدم. دیدم چه بر سر دوستان و همسایههایمان چه آمد. حالا میخواهند از طرق مختلف سر من فشار بیاورند؟خواب دیدهاید. من کارم را در سینما انجام میدهم و از کارم هم دفاع میکنم و به اعتقاداتم پایبند هستم.
وقتی فشار میآورند، واسطه میگوید که فلانی فلان روز در یک باغی در شهریار است، اگر او را ببینیم کارت را دست میکند. یعنی چه؟ این دلالها چه میگویند؟ انقلابی بودن این نیست که گروه بازی کنیم، باند بازی کنیم. این گروه بازیها خارج و رفتن به جشنواره و ... دارد.
**از ابتدا هم این باندبازیها بود یا امروز به این نقطه رسیدهایم؟
نجفی: قبلا بهتر بود. حداقل در پنهان بود ولی الان همه چیز را مال خود کردهاند. وقتی یک رئیس جمهور افطار دعوت میکند و میروی، به تو طعنه میزنند که چرا رفتی. ولی وقتی رئیس جمهور مد نظر خودشان بالا میآید، نه اینکه دیگر ما را دعوت نمیکنند، خودشان هم حضور پررنگی دارند. آقا... افطار است... اگر رئیس جمهور ما را دعوت کند ما هم میرویم. ببینید چه نگاهی پشت این ماجرا خوابیده است. سر افطار به شما اتهام میزنند. یکبار در جشنواره فیلم فجر برای من دعوتنامه نفرستادند. من یک بار جشنواره چهاردهم رفتم و دیگر نرفتهام.
**شاید یکی از دلایل این مشکلات عدم وجود قانون برای کارگردان و بازیگر باشد.
نجفی:هنر قانون پذیر نیست ولی باید قانون در یک جاهایی وجود داشته باشد. من قبل از انقلاب دفتر فیلم در امریکا داشتم که میخواستم آنجا فیلم تولید کنم. ۳ مستند و ۲ داستانی خریدم. کسی که ایجنت ما بود به من گفت جوری به اینها برسان که با یهودیهای اینجا خوب هستی. نروی حرفهایی که اینجا میزنی، آنجا هم بزنی. بگو خیلی دوست دارم تل آویو را ببینم و دوستان بسیاری هم در میان یهودیها دارم. او گفت که تو فکر کردهای که هالیوود به تو احتیاج دارد؟ کمدی مستهجنی است. مگر میگذارند که ما به جایی برسیم؟ما انقلاب کردهایم. قرار بوده این روابط نباشد.
**آقای مرادیان شما در بخشی از صحبتهای خود به وجود مافیا اشاره کردید، اگر شرایط به گونهای پیش برود که این بار همین مافیا به سراغ خود شما بیاید و از شما دعوت کند تا با انها همکاری کنید، این کار را میکنید؟
مرادیان: زنده یاد سلحشور زمان ساخت سریال اصحاب کهف از تمام سنها و از تمام بچههای تئاتر، سینما، تلویزیون و ... تست میگرفتند. بعد هم با بازیگران انتخاب شده تماس میگرفتند. این روال ادامه داشت سالها که منظورم دهه هفتاد و دهه هشتاد است. مسیر هم کاملا درست بود. اگر من به درد این نقش میخورم انتخاب میشوم. سالهاست سکوت کردهام. چیزی نزدیک به ۱۵ سال. ولی امروز وقت گفتن است. من برای حضور در نقش یک سریال کیف انگلیسی انتخاب شده بودم ولی همان فردی که اشاره کردم تاثیرگذار است و به کارگردان میگوید که من انتخاب میکنم که چه کسی چه نقشی داشته باشد و چه کاری انجام دهد. من باز هم برای نقش یک سریال کلاه پهلوی انتخاب میشوم و دوباره این آقا ورود میکند و من دوباره خود به خود و اتوماتیک بیرون میروم. بعضی وقتها یک اتفاق یک بار در زندگی یک فرد میافتد. من یوسف مرادیان برای نقش یک فیلم رستاخیز انتخاب میشوم توسط آقای درویش. قرار است با من تماس بگیرند ولی تماسی برقرار نمیشود و من بعدا متوجه میشوم که باز هم همان فرد مانع حضور من شده است!
من فقط با خودم حرف میزنم که یوسف این کار می توانست یکی از افتخارات تو در کارنامهات باشد ولی نادیده گرفته میشوی چون حاضر نیستی طرف را عمو صدا بزنی! دنبالش بدوی و این آزار دهنده است. امروز دیگر از بازیگران دعوت نمیشود که انتخاب شوند. همه چیز از قبل تعیین شده است. یک تعدادی را تهیهکننده به زور تحمیل میکند. یک تعدادی را کارگردان به زور میگوید که باید باشد و ... امیدوارم همه این بحثها بتواند قضایا را به سمتی ببرد که دنیای تصویر ما به حدی برسد که تمام این حاشیهها خود به خود کنار برود. آدمهای نامربوط بیرون بروند از این حوزه. همه این اتفاقات و ریاضتها جزئی از کار ماست که امیدوارم حل بشود. من اگر در صحبتهایم از رهبری صحبت کردم به خاطر این است که من در خانواده هر وقت با برادرم به مشکلی برمی خوردم به پدرم پناه میبردم و حالا هم تنها نقطه امید ما این است که ایشان فقط میتواند این مشکلات را برطرف کند. میدانم یک نفر وجود دارد که میتواند حق من را بگیرد. ایشان میتواند بستری فراهم کند که کسانی که با صداقت در این عرصه حضور دارند با عدالت مورد قضاوت قرار بگیرند.
نجفی: من ندیدم کسانی که دیگران را سرکوب میکنند عاقبت بخیر شوند. این افراد آبرویشان میرود. تا کی میخواهند ادامه بدهند؟ آخر تویی که کارگردانی، تهیهکنندگی و بازیگریات نصف دیگران هم نیست چرا درباره دیگران تصمیمگیری میکنی؟ دولت باید دربرابر این مافیا پاسخگو باشد. باید جلساتی برگزار شود. راه حلی ارائه شود. حداقل درد دلها شنیده شود.
مرادیان: این موضوع مهاجرت میتواند روی جوانان تاثیر بگذارد. من به سرزمین خود پشت می کنم و به جایی میروم که به جایی تعلق ندارم. این موضوع باید ریشه یابی شود و به عنوان معضل به آن نگاه شود. درست است که هیچکدام ریشهای در بازیگری ندارند ولی باید این موضوع بررسی شود.
ارسال نظر