شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۳

دستگاه‌های فرهنگی و عملکرد خنثی در آفند و پدافند سینما

رگ خواب نهادهای فرهنگی در دست تهیه‌کننده‌های ‌سینما؟!

افزایش قیمت بلیت

سینماپرس: تهیه‌کننده بر اساس خواسته‌های کمپانی کارگردانی فیلم را انتخاب می‌کند و همه چیز برای رسیدن به هدف فیلم که اتفاقاً خیلی ساده و راحت و در اولین لایه یا دومین لایه مفهومی آن حضور دارد، به کار گرفته می‌شود. سینماداری در امریکا نیز وابسته به یک سیستم است. سینماها فیلم‌های امریکایی پخش می‌کنند و فیلم‌های خارجی کمترین فضا و بیشترین محدودیت را در اکران دارند.

به گزارش سینماپرس، روزنامه جوان نوشـت: رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای هیئت  دولت باز هم نسبت به مسئله فرهنگ هشدار دادند و از وضعیت فرهنگی چه در بحث آفند و چه پدافند انتقاد کردند. ایشان پیش از این نیز دستگاه‌های فرهنگی را به ولنگاری فرهنگی متهم کرده بودند. وضعیت فرهنگی کشور و تولیدات فرهنگی ما به خوبی نشانگر این است که رهبری نسبت به آن نگران هستند. این روزها سینما بزرگ‌ترین و استراتژیک‌ترین کالای فرهنگی در جهان شناخته می‌شود. آنچه در سینمای ایران رخ می‌دهد، همه مصادیق رفتارهای دستگاه‌ها را در زمینه ولنگاری فرهنگی، آفند فرهنگی و پدافند فرهنگی به خوبی به نمایش می‌گذارد.
   
دستگاه‌های متعدد فرهنگی به اندازه یک تهیه‌کننده تأثیر ندارند!

ساختار سینمای ایران ساختاری به شدت فردگرا است و همین مسئله باعث شده است که با وجود یک قرن حضور سینما در کشورمان ما حتی گام‌های نخستین را در رسیدن به یک سیستم منسجم مانند هالیوود برنداریم. در کشورمان دستگاه‌های متعددی در مسائل فرهنگی تصمیم‌گیرنده هستند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی، دولت و وزارت ارشاد، سازمان صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی و چندین نهاد مستقل یا وابسته به دولت که همگی هر سال ردیف‌های بودجه دریافت می‌کنند.

با وجود این تأثیرگذاری این دستگاه‌ها و نهادها اکثراً در عمل قابل مشاهده نیست. برای نمونه در سینما علاوه بر سازمان سینمایی، حوزه هنری، صداوسیما، شهرداری، حوزه‌های علمیه و نهاد صنفی خانه سینما دخیل هستند، ولی مهم‌ترین فیلم‌های سینمایی را تهیه‌کنندگانی می‌سازند که مستقل عمل می‌کنند و صرفاً برای تأمین هزینه‌های تولید فیلم است که سراغ نهادها می‌روند. برای همین دیده می‌شود که این نهادها بعضاً از فیلم‌هایی حمایت کرده‌اند که محتوای آن قابل دفاع نیست. این قضیه به خوبی در مورد فیلم «یک خانواده محترم» قابل مشاهده است که صداوسیما هزینه ساخت آن را داد، اما نتیجه‌اش چیزی شد که تهیه‌کننده می‌خواست و در آخر صداوسیما فقط اعلامیه اعلام برائت صادر کرد و خود را کنار کشید. حوزه هنری هم چندین فیلم توقیفی دارد. حتی فارابی نیز که کاملاً دولتی است از چنین وضعیتی مستثنی نیست.
کل این دستگاه‌های به ظاهر عظیم در حد یک تهیه‌کننده سینما تأثیرگذار نیستند و این تهیه‌کننده‌ها هستند که به سینما خط و ربط می‌دهند؛ تهیه‌کنندگانی مانند منوچهر محمدی در سینمای ایران دارای امضا هستند و فیلم‌هایی که می‌سازند دارای خط فکری است. ولی کدامیک از دستگاه‌های فرهنگی می‌توانند ادعا کنند فیلم‌هایی را که ساخته یا از آنها حمایت کرده‌اند، دارای چنین خط فکری مشخصی است؟!
   
تفاوت‌های ما و هالیوود وقتی نمی‌توانیم نه دفاع کنیم و نه حمله
رئیس سازمان سینمایی در یزد سینما را به دو بخش ایران و هالیوود تقسیم کرد. تقسیم‌بندی که ایرادهای زیادی به آن گرفته شده و خیلی‌ها آن را به سخره گرفتند. ولی همین که ما متوجه شدیم که در سینمای جهان تنها با سینمای امریکا روبه‌رو هستیم، نکته مهمی است. امریکا از همان سال‌های راه‌اندازی کمپانی‌های فیلمسازی، سینما را در راستای اهداف سیاسی نظام حاکمیتی‌اش به کار گرفته است. هژمونی امریکایی به خوبی در فیلم‌های هالیوودی دیده می‌شود و فیلمسازانی که نمی‌خواهند در این دایره کار کنند، مجبور می‌شوند در شرایط سخت، سینمای مستقل امریکا را پیش ببرند که در زیر تبلیغات گسترده هالیوود خیلی سخت مجال خودنمایی به آنها می‌رسد.
 
در ایران بعد از انقلاب قرار شد، سینما بخشی از دستگاه تبلیغی انقلاب باشد، وظیفه‌ای که اگر درست انجام می‌شد، بحث آفند فرهنگی را که رهبری در دیدار با اعضای هیئت دولت به آن اشاره کرد، از 30 سال پیش جلو می‌برد؛ نه اینکه هنوز هم ما درباره اینکه آیا سینما می‌تواند سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی باشد، دچار شک و شبهه هستیم و فیلم‌هایی از ایران در فستیوال‌های خارجی به نمایش در می‌آید که نه‌تنها حاوی پیام‌های حاکمیتی نیست، بلکه بر اینکه اصلاً حاکمیت ملی را در لایه‌های زیرین مفاهیم فیلم قبول ندارد، تأکید می‌شود. امسال فیلم «فروشنده» از ایران در کن به نمایش در آمد. فیلم حضور موفقی نیز داشت و دو جایزه مهم این جشنواره را گرفت، ولی محتوای فیلم در داخل کشور بحث‌های زیادی را در پی داشته و حتی تلاش می‌شود به دلیل این محتوای غیرقابل دفاع از اکران عمومی آن در ایران جلوگیری شود.
 
سازمان سینمایی از فیلم حمایت می‌کند، حوزه هنری به خاطر منافع مالی به دنبال اکران آن در سینماهایش است، صداوسیما ابتدا از «فروشنده» استقبال می‌کند، ولی اکنون با احتیاط بیشتری از آن حرف می‌زند. رسانه‌ها ولی انتقادهای جدی نسبت به آن دارند. همین یک فیلم نشان می‌دهد که چقدر در میان نهادهای تأثیرگذار حوزه سینما می‌توان انشقاق دید، اما در هالیوود کمپانی‌ها استراتژی‌های مشخصی را دنبال می‌کنند. تهیه‌کننده‌ها ایده‌ها را به فیلمنامه‌نویسان ارائه می‌دهند، فیلمنامه‌ها اکثراً گروهی نوشته می‌شود  و یک سر تیم نویسندگی روی آن نظارت دارد.

تهیه‌کننده بر اساس خواسته‌های کمپانی کارگردانی فیلم را انتخاب می‌کند و همه چیز برای رسیدن به هدف فیلم که اتفاقاً خیلی ساده و راحت و در اولین لایه یا دومین لایه مفهومی آن حضور دارد، به کار گرفته می‌شود. سینماداری در امریکا نیز وابسته به یک سیستم است. قوانین ممیزی را همه می‌دانند و کمتر پیش می‌آید که یک فیلمساز هالیوودی به ممیزی‌ها اعتراض کند. سینماها فیلم‌های امریکایی پخش می‌کنند و فیلم‌های خارجی کمترین فضا و بیشترین محدودیت را در اکران دارند. آن وقت در ایران پردیس‌های سینمایی برای سود بیشتر فیلم‌های هالیوودی را دانلود و پخش می‌کنند. مسئله پدافند فرهنگی در مورد اکران‌های بی‌قاعده فیلم‌های خارجی اصلاً مطرح نمی‌شود که بخواهند آن را بسط و گسترش دهند.

در اکران‌های عمومی فیلم‌هایی اکران می‌شوند که صاحب آن لابی بیشتری داشته باشد و یک فیلم سطحی می‌تواند شانس دیده شدن بیشتری نسبت به یک فیلم استراتژیک را دارا باشد. فیلمسازها از هر فرصتی برای حمله به ممیزی استفاده می‌کنند و دورزدن ممیزی به افتخار فیلمسازان ایرانی تبدیل شده است. مدیرها خود نماد قانون هستند و با عوض شدن هر مدیر قانون نیز عوض می‌شود. به همین دلیل است که حتی رویکرد سازمان سینمایی با تغییر هر مدیر دگرگون می‌شود.

این سیستم هیچ‌وقت توانایی برنامه‌ریزی بلندمدت را ندارد. نگاه‌های مقطعی به سینما باعث می‌شود که سینمای ایران را با تک ستاره‌هایش بشناسند نه با سیستم آن؛ فیلمسازانی که بدون در نظر گرفتن فضای فکری‌شان نام ایران را در جهان مطرح می‌کنند یا مانند مرحوم کیارستمی جهان وطن هستند یا مثل اصغر فرهادی در حال طعنه زدن به داخل کشور و مشق کردن حضور خارجی و فیلمسازی در آن سوی مرزها هستند. آیا با این وضعیت فرهنگی می‌توان انتظار داشت چیزی بیش از ولنگاری از این سینما خارج شود؟!

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.