«فصل نرگس» فیلمی انسانی در رابطه با اهدای عضو و نهادینه شدن این فرهنگ در جامعه است؛ این فیلم روایتگر زندگی آدم های مختلفی از دل جامعه است و به نوعی هویت انسان ها را به چالش می کند. «فصل نرگس» از معضلات اجتماعی با دیدگاهی فرهنگی صحبت میکند و همه طبقات و افراد یک جامعه را مخاطب قرار میدهد. این فیلم با روایت موازی آدم های متفاوت و از طریق به کارگیری موتیف هایی مثل دسته گل نرگس داستانش را پیش میبرد و این آدمها را به هم مرتبط میکند. اینک به بهانه اکران این فیلم در میزگردی با حضور نگار آذربایجانی (نویسنده و کارگردان)، سحر صباغ سرشت (تهیه کننده)، شایسته ایرانی (بازیگر) و سیدرضا منتظری (منتقد سینما) گفتگویی مفصل درباره «فصل نرگس» داشتیم و ضمن مطرح کردن معضلات عدم توجه به سینمای اجتماعی در رابطه با ساختار و محتوای این اثر سینمایی هم وارد مباحثی چالشی شدیم.
****************************
*منتظری: قطعاً با توجه به اینکه در روزهای ابتدایی اکران فیلم به سر می بریم در حال حاضر وضعیت اکران و فروش فیلم و بازخوردهای مخاطبان و اهالی رسانه برای شما اهمیت زیادی دارد؛ آیا از وضعیت فروش فیلم طی این مدت راضی هستید؟
صباغ سرشت: متأسفانه مناسبات اکران در سینمای ما مدت های طولانی است که شدیداً به هم ریخته؛ بنده معتقدم ما به یک عنوان هنرمند با اینکه شعار فرهنگ سازی را در کارهای مان می دهیم اما در قاعده کلی موفق نبوده ایم و این کار را درست انجام نداده ایم. این روزها هنرمندان و اهالی سینما سعی دارند با ساخت کمدی های نازل مردم را به سالن های سینما بکشانند و این بسیار بد است. سوألی که من دارم این است که اگر مردم دوست دارند خودشان را در فضای شادتری قرار بدهند و فیلم کمدی ببینند پس وظیفه ما به عنوان افرادی که فرهنگ ساز هستیم چه چیزی است؟ آیا با این فیلم های کمدی هجوی که این روزها ساخته می شود و مردم برای تماشای آن ها به سالن های سینما می روند ما هنرمندان و اهالی سینما وظیفه مان را به عنوان یک فرهنگ ساز درست انجام داده ایم؟
*منتظری: یعنی شما اعتقاد دارید فیلم های کمدی به نوعی در زمان اکران با فیلم های سینمای اجتماعی و فرهنگ ساز در تقابل هستند؟
صباغ سرشت: من معتقدم سیاست گذاری های کلان ما غلط است؛ این دولتمردان ما هستند که باید از آثار سینمایی فرهنگ ساز پشتیبانی کنند و از این نوع فیلم ها حمایت داشته باشند. جنس فیلم های اجتماعی و به خصوص فیلم هایی که در حوزه فرهنگ سازی جامعه نقش موثری دارند در مناسبات اکران سینمای ما دیده نمی شود اما ما مرتباً شاهد اکران فیلم هایی هستیم که اسم کمدی را به یدک می کشند اما کمترین ارزشی ندارند. مردم در حال حاضر فیلم ها را نه بر اساس بازیگر انتخاب می کنند نه در واقع بک گراند و رزومه ای از سازندگان پیدا می کنند تا بر اساس آن فیلم های مورد نظر خود را انتخاب کنند که شاید حوصله آن را ندارند و شاید وقتش را ندارند و شاید فکر می کنند که سینما فقط جنبه سرگرمی دارد. بنده معتقدم این وظیفه ما و مسئولان است که با توجه به موقعیت اجتماعی مان تأثیر درستی روی جامعه بگذاریم و مردم را مجاب کنیم که فیلم های فرهنگ ساز را تماشا کنند. اما متأسفانه هرچه می گذرد ما به فقدان فرهنگ در جامعه نزدیک تر می شویم. زمانی که «فصل نرگس» را کار می کردیم من مطمئن بودم که این فیلم می تواند تأثیرات مثبتی روی جامعه داشته باشد و مردم به عینه ببینند زمانی که عمل اهدای عضو انجام می شود چه اتفاق مهمی در جامعه می افتد و چقدر جذاب است که انسان پس از مرگش هم تأثیرات مثبت داشته باشد و به انسان هایی که نیاز به اعضای بدنش دارند کمک کند؛ «فصل نرگس» این خاصیت را دارد که بتواند چنین تفکری را در ذهن مخاطبان خود شکل دهد و به همین دلیل باید از آن حمایت شود اما دریغا که هیچ مسئولی حتی گوشه چشمی به این فیلم نداشته و ندارد!
*منتظری: با توجه به سختی های موجود در جامعه و اینکه مردم خود به خود راغب به تماشای فیلم های سینمای کمدی شده اند که ما اسم آن را مبتذل، هجو و یا سخیف می گذاریم فکر نمی کنید مسئولان نمی توانند چندان دخالتی در انتخاب توده های مردم برای انتخاب آثار داشته باشند؟
صباغ سرشت: من نمی گویم مسئولان باید کاری کنند که مردم به تماشای فیلم های کمدی نروند و از آثار فرهنگ ساز حمایت کنند؛ منظور من این است که وزارتخانه هایی مانند وزارت بهداشت و سازمان اهدای عضو که یکی از اهداف شان فرهنگ سازی در حوزه سلامت است و سازمان اهدای عضو که به طور مشخص در رابطه با مسأله ترویج اهدای عضو در جامعه فعالیت می کند باید نیروهای زیرمجموعه دستگاه های خودشان را دعوت کنند تا این فیلم ها را ببینند. بنده با شما موافقم، فیلم های اجتماعی که فرهنگ ساز هستند و حرفی برای گفتن دارند شاید در حوصله مردم خسته امروز جامعه ما نباشند. شاید آن ها دوست نداشته باشند فیلمی ببیند که به فکر وادارشان کند. این مسئولان هستند که باید زیرمجموعه های شان را ترغیب کنند و تسهیلاتی در نظر بگیرند تا آن ها حداقل این نوع آثار را ببیند. یکی از پزشکان سازمان اهدای عضو به من می گفت بیش از ۱۵ سال است ما مشغول کار فرهنگی هستیم برای اینکه مسأله اهدای عضو در جامعه نهادینه شود اما تاکنون آن اتفاقی که باید نیفتاده است. سوأل من این است که مگر چند سال یک بار در سینمای ایران فیلمی در رابطه با اهدای عضو ساخته می شود که مسئولان از همین فیلم هم حمایت نمی کنند؟ اصلاً مگر ما در حوزه سلامت سالی چند فیلم داریم؟ وزارت بهداشت، وزارت علوم، وزارت آموزش و پروش و... باید از آثار سینمای اجتماعی برای بهتر دیده شدن شان حمایت کنند. این تعاملی اجتماعی و فرهنگی است و جزو وظایف ما و تکلیف اجتماعی مان است. من ۲ ماه تمام است به وزارت بهداشت، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و سازمان ها و نهادهای مرتبط با مجموعه سلامت و حتی سازمان هایی که مرتبط با حوزه سلامت نیستند اما در حوزه فرهنگ سازی فعالیت می کنند مراجعه کرده ام و اطلاع دادم که چنین فیلمی ساخته شده و شما بیایید و کمک کنید برای اینکه این فیلم بهتر دیده شود. از آن ها خواستم نیروهای شان را به تماشای این فیلم ها بفرستند و بلیت فیلم ها را خریداری کرده و در اختیار کارمندان شان بگذارند اما دریغ از یک اقدام عاجل و عملی از سوی آن ها!
*منتظری: قطعاً اگر این سازمان ها و نهادهایی که شما اشاره کردید برای کارمندان زیرمجموعه شان چنین تسهیلاتی قائل شوند باز هم اتفاق چندانی در سینمای اجتماعی کشور رخ نخواهد داد چرا که توده های عظیم مردمی و عوام همچنان گرایش به تماشای فیلم های کمدی دارند و سینماگران و تهیه کنندگان سینما هم از ساخت این نوع فیلم ها بیشتر استقبال می کنند.
صباغ سرشت: چرا من برخلاف نظر شما معتقدم که همین اتفاقات هرچند کوچک هم می تواند تأثیرات بزرگ و خوبی را با خود در پی داشته باشد چون افرادی که در این سازمان ها و دستگاه ها کار می کنند هم جزو آدم های معمولی هستند و نمی توانیم آن ها را جزو خواص قلمداد کنیم؛ پس اگر آن ها بیایند و «فصل نرگس» را ببیند یعنی اینکه ما موفق شده ایم بخشی از توده های مردم را به سالن سینما بکشانیم و به جای فیلمی سخیف و نازل و بی محتوا و بی ارزش فیلمی فرهنگ ساز و ارزشمند به آن ها نشان بدهیم. نکته قابل تأمل اینجا است که ما تاکنون مخاطبی نداشته ایم که وارد سالن سینما شود «فصل نرگس» را ببیند و از تماشای آن راضی نباشد. هدف ما ترغیب و تشویق مردم برای رفتن به سالن های سینما است و هرچه تعداد بیشتری این فیلم را ببینند قطعاً ما به هدف اصلی مان که ترویج و نهادینه سازی اهدای عضو در جامعه بوده بیشتر پیش می رویم. علاوه بر این مسأله اگر مثلاً کسی مانند وزیر بهداشت بیاید و این فیلم را ببینند و یک مصاحبه خبری کند و گزارش مطبوعاتی بدهد و کارمندان زیرمجموعه خود را به سالن سینما بفرستد تأثیرش به مراتب از تیزرهای تلویزیونی و تبلیغات شهری و محیطی و فعالیت های رسانه ای بسیار بیشتر خواهد بود و هم خواص و هم عوام جذب می شوند که این فیلم را تماشا کنند اما افسوس که چنین دغدغه ای در میان مسئولان ما وجود ندارد. این در حالی است که ارگان ها، سازمان ها و نهادهای مرتبط باید همیشه از فیلم ها و آثار فرهنگی که در راستای اهداف شان ساخته می شود حمایت کنند؛ بخشی از این کارها می تواند پیش خرید بلیت فیلم ها باشد، بخشی می تواند تولید برنامه های اختصاصی سازمان ها در رابطه با فیلم ها باشد و...؛ نکته ای که من به آن تأکید دارم این است که ما به عنوان یک سینماگر همه وظایف مان را به درستی انجام داده ایم و هر کاری از دستمان برآمده کرده ایم تا یک فرهنگ سازی در جامعه شکل بگیرد اما سازمان ها و نهادهایی که وظیفه شان تأثیرگذاری در جامعه است هیچ کار مثبتی انجام نداده اند. مطلب من این است که در حوزه فرهنگ یک پای قضیه هنرمند است و پای دیگر نهادهای مرتبط با آن موضوع هستند. سازمان ها حداقل امکاناتی که دارند این است که سطح شهر را با تبلیغات این فیلم پر کنند این دست اتفاقات است که روی توده های مردمی تأثیر می گذارد. این جنس فیلم ها تأثیر دهان به دهان دارد و باید مردم آن را ببیند و دیگران را تشویق کنند تا این فیلم را تماشا کنند.
*منتظری: سازمان اهدای عضو و وزارت بهداشت به غیر از زمان اکران هیچ حمایتی در روند تولید «فصل نرگس» نداشته اند؟
صباغ سرشت: خیر؛ متأسفانه هیچ حمایتی از این فیلم نشده و حمایت ها فقط در حد کلامی بوده است؛ فقط در زمان پیش تولید گاهی مشاوره هایی به خانم آذربایجانی می دادند تا در فیلمنامه شان نقصی از نظر مسائل پزشکی وجود نداشته باشد که قطعاً اسم این کار را هم نمی توانیم حمایت بگذاریم و قطعاً وظیفه شان بوده است. ما در حال حاظر نیاز به حمایت اقتصادی داریم. تولید این نوع فیلم ها به شدت از فیلم های کمدی سخت تر و پر هزینه تر است چرا که در آن نوع فیلم ها هزاران راه وجود دارد تا تولید گران، بسیار ارزان تمام شود. اما در این نوع فیلم ها روال نرمال اقتصادی در جریان تولید به پیش می رود. ما در حال حاضر که فیلم اکران شده نیازمند حمایت هستیم که متأسفانه هیچ حمایتی از ما صورت نمی گیرد.
*منتظری: موسسه آوای هنر سلامت که متولی برگزاری جشنواره فیلم سلامت هم هست و اعلام کرده که از این جنس فیلم ها حمایت می کند هم هیچ کاری برای «فصل نرگس» انجام نداده است؟
صباغ سرشت: ما قبل از تولید «فصل نرگس» با موسسه آوای هنر سلامت وارد مذاکره شده بودیم تا از ساخت آن حمایت کنند اما گویا آن ها در آن دوران به فیلمنامه ما اعتماد نکردند و این کار را انجام ندادند اما بعد از اینکه فیلم ساخته شد و در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد مسئولان این موسسه به ما گفتند فیلم بسیار خوب و اثرگذار است و به عنوان یک حامی با من وارد مذاکراتی شدند اما این ها برای ما کافی نیست چرا که من در حال حاضر و در زمان اکران به حمایت احتیاج دارم. من کاری به وعده ها و شعارهای مسئولان ندارم و این کارها دردی از من درمان نمی کند؛ من اکنون برای فیلمم نیازمند تبلیغات هستم. ما به سختی و با مذاکرات توانسته ایم ۳۰۰ تیزر تلویزیونی برای «فصل نرگس» بگیریم اما اگر وزارت بهداشت پای کار می آمد می توانست تعداد بیشتری تیزر برای ما بگیرد اما از آنجا که دغدغه ای در این وزارتخانه وجود ندارد این اتفاق رخ نداده است. واقعاً ۳۰۰ تیزر تلویزیونی برای یک فیلم آن هم در زمانه ای که تلویزیون در کشور ما دیگر مخاطب چندانی ندارد یک شوخی است! ما برای اینکه بتوانیم توده های مخاطبان را به سالن های سینما بکشانیم نیازمند پخش متعدد تیزرها در روز هستیم. در زمانه ای که مردم وقتی به سالن های سینما مراجعه می کنند از مسئولان گیشه سوأل می کنند که چه فیلمی خنده دار است تا به تماشای آن برویم و مسئولان گیشه هم که دغدغه ای در این زمینه ندارند تا فیلم های فرهنگی را به آن ها معرفی کنند بلیت فیلم ها به اصطلاح کمدی اما هجو را به آن ها می فروشند، این نهادهای کلان تر هستند که باید از این نوع فیلم ها در اکران شان حمایت داشته باشند.
*منتظری: فکر نمی کنید آنچه از آن به عنوان مافیای اکران نام برده می شود اجازه دیده شدن فیلم های فرهنگ ساز و ارزشمند را نمی دهد و سعی دارد مردم بیشتر همان فیلم های کمدی را تماشا کنند؟
صباغ سرشت: چرا قطعاً همینطور است؛ متأسفانه ما در حال حاضر شاهد یک جنگ روانی شدید در سینما هستیم که توسط خود اهالی سینما، مشاوران رسانه ای، تهیه کنندگان و فیلمسازان به وجود آمده است. نمونه این اتفاق همین خبرهای زشتی است که در رابطه با بحث فروش و رکوردزنی فیلم ها منتشر می شود از سوی دیگر برخی افراد هم هستند که گویا دوست دارند دیگران را به طور کل بایکوت کنند. من به عنوان یک تهیه کننده پا در عرصه تولید فیلمی گذاشته ام که دغدغه ام بوده است؛ به آن اعتقاد داشته و دارم و اصلاً هم از اینکه این کار را کرده ام پشیمان نیستم اما مشکل آنجا است که به دلیل بی تدبیری مسئولان و نبود سیاست ها درست و به جا ما شاهد آن هستیم که در زمان تولید تهیه کننده یک مصیبت دارد و در زمان پخش نیز مصیبت دیگری گریبانش را می گیرد. برخی از تهیه کنندگان هستند که در زمان اکران فیلم های شان خودشان بلیت های شان را خریداری و پیش خرید می کنند تا در خبرها اعلام کنند که فیلم شان رکوردزنی کرده است. این یک بازی بسیار کثیف و روانی است که در سینمای ما رواج پیدا کرده و متأسفانه دستگاهای ذیربط هم هیچ گونه مداخله ای برای جلوگیری از این اتفاقات ناشایست نشده اند. مثلاً من نمی دانم چرا وقتی که تنها ۲ روز از اکران «فصل نرگس» گذشته بود آن را در معرض قضاوت مخاطب قرار دادند و اعلام کردند که فیلم تنها ۱۵ میلیون تومان فروش داشته است؟ «فصل نرگس» فیلمی است که در زمان جای خودش را پیدا می کند. این فیلم جزو آثاری نیست که یک شبه راه خود را پیدا کند؛ این فیلم قرار نیست مخاطب را بخنداند یا گریه اش را دربیاورد و هدف گذاری های این فیلم معیارهای خودش را دارد. مسئولان سینمای کشور باید تدبیری بیندیشند تا متناسب با جنس فیلم ها همه چیز به پیش برود. این آمارهای فروش و اینکه یک شبه بخواهند آمار فروش را به صورت غیر واقعی بالا ببرند کاری زننده است. من نباید بلیت فیلم خودم را خریداری کنم تا آمار فروشش را بالا ببرم؛ نمی دانم آیا افرادی که این نوع کارها را انجام می دهند هیچ از خود سوأل کرده اند که این اتفاق به صنعت سینما کمک می کند و یا تنها یک بازی روانی بی ثمر را به نتیجه می رساند؟
*منتظری: به نکته درستی اشاره کردید؛ متأسفانه در حال حاضر اغلب تهیه کنندگان، مشاوران رسانه ای و فیلمسازان درگیر رکوردزنی در سینما شده اند و به نوعی سینما را با حوزه ورزش اشتباه گرفته اند!
صباغ سرشت: جالب آنجا است که الآن حتی برای برگزاری اکران های خصوصی هم همه درگیر رکوردزنی هستند و تیتر می کنند که مثلاً پر مخاطب ترین اکران خصوصی! این ها کارهای غلطی است که باید جلوی آن گرفته شود.
*منتظری: مایلم کمی از مبحث مهم و پیچیده اکران در سینما دور شویم و به «فصل نرگس» بپردازیم؛ خانم ایرانی شما به عنوان بازیگر این فیلم زمانی که قرار بود در «فصل نرگس» بازی کنید چه حس و حالی داشتید؟ آیا بازی در این فیلم توانست روی شما به عنوان یک بازیگر که قرار بود کاراکتری را جان ببخشید آنطور که خانم صباغ سرشت اصرار دارند تأثیرات مثبت فرهنگی در پی داشته باشد؟
ایرانی: زمانی که قرار شد من در «فصل نرگس» بازی کنم فقط به این فکر می کردم که قرار است چقدر این فیلم حرف های مهمی را بزند و چقدر خوب است که نویسنده و کارگردانی مثل نگار آذربایجانی در سینمای ما وجود دارد که دغدغه اش آنقدر انسانی و با ارزش است و از تمام وجودش می خواهد به بهترین شکل فیلم هایش را بسازد. بله این فیلم برای من تأثیرات مثبت زیادی در پی داشت. «فصل نرگس» مرا وادار به اندیشیدن کرد. من اطمینان دارم تمام کسانی که «فصل نرگس» را می بینند در تمامی پلان ها و لحظات فیلم می توانند خودشان را به جای آدم های فیلم بگذارند و با آن ها ارتباط برقرار کنند.
*منتظری: مفهوم اصلی «فصل نرگس» از نظر شما چه چیزی است؟
ایرانی: بخشش؛ مفهوم اصلی «فصل نرگس» از نظر من بخشش است. من همیشه به این مطلب فکر می کنم که چقدر خوب است سحر صباغ سرشت در اولین تجربه تهیه کنندگی مستقل اش اولین تجربه اش این فیلم می شود و چقدر خوب است که ما هم با بازی کردن در این فیلم سهم کوچکی داریم برای اینکه همه مردم را به بخشش دعوت کنیم.
*منتظری: خانم آذربایجانی مباحث آنقدر طولانی و پیچیده شد که شما به عنوان فیلمساز و نفر اصلی «فصل نرگس» فرصتی برای بیان مطالبتان پیدا نکردید؛ بنده مایلم سوألم از شما را این گونه عنوان کنم که به عنوان فردی که اولین اثر سینمایی شما یعنی «آیینه های روبرو» را از نظر محتوایی اثری متفاوت در سینمای ایران می دانستم در انتظار آن بودم که فیلم جدید شما بسیار بهتر و متفاوت تر از کار قبلی تان باشد؛ ما در فیلم اول شما دغدغه مندی بسیاری راجع به افرادی می دیدم که در کنارمان وجود دارند اما جامعه یا آن ها را طرد می کند و یا نسبت به آن ها توجهی ندارد. در «آیینه های روبرو» مبحث مهم «ترنس سکشوال» مطرح بود و در «فصل نرگس» هم مبحث مهم دیگری مثل «اهدای عضو»؛ این اتفاق نشان از آن دارد که گویا همان دغدغه مندی اولیه در ذهن و آثار شما وحود دارد اما گویا سفارشی بودن فیلم از سازمان اهدای عضو باعث شده شما مجبور باشید خود را چارچوبی خاص قرار دهید و به سمت کلیشه های رایج در سینمای ایران چه از منظر ساختاری و چه از منظر محتوایی پیش بروید؛ همچنین در فضای کلی فیلم با توجه به تأکید زیاد شما بر مسأله اهدای عضو عسل بدیعی بازیگر فقید سینمای کشور این احساس به وجود می آید که «فصل نرگس» را به نوعی برای ادای دین به این بازیگر ساخته اید، آیا مرگ عسل بدیعی باعث ساخت این فیلم شد و یا سفارش از سازمان اهدای عضو؟
آذربایجانی: «فصل نرگس» به هیچ عنوان فیلمی سفارشی نیست؛ موضوع اهدای عضو همانقدر برای من دغدغه بود که شرایط زندگی ترنس سکشوال ها در کشور، البته بسیاری از موضوعات دیگر هم وجود دارد که برایم دغدغه است و قطعاً در کارهای بعدی ام به آن ها خواهم پرداخت. قبل از مرگ عسل بدیعی در فکر ساخت فیلمی در رابطه با مسأله اهدای عضو بودم اما مدت ها این مسأله در محاق مانده بود و مرگ عسل بدیعی که او را دورادور می شناختم و به عنوان یک همکار برایش ارزش بسیار زیادی قائل بودم به نوعی یک محرک بود تا دوباره به فکر این مسأله بیفتم و موضوع پرداختن به مسأله اهدای عضو برایم جدی تر شود. «آیینه های روبرو» به جامعه دگرباشان می پرداخت؛ افرادی که پرداختن به آن ها موضوعی لب مرزی بود و ممکن بود که جلوی ساختش گرفته شود و تابوشکنی محسوب شود. اما «فصل نرگس» به اهدای عضو مرتبط می شود که برای آن سازمان رسمی وجود دارد که به این مسأله می پردازد. سوأل من این است که اگر سازمان اهدای عضو وجود نداشت باز هم به این نتیجه می رسیدیم که «فصل نرگس» سفارشی است؟ این فیلم تماماً بر اساس دغدغه های شخصی من بود. اهدای عضو موضوع مهمی است و چندین فیلم هم راجع به آن ساخته شده اما هنوز فرهنگ سازی لازم برای آن در جامعه به وجود نیامده است. ما هنوز افرادی را مشاهده می کنیم که راضی نمی شوند اعضای بدن خود یا خیلی از نزدیکان شان را اهدا کنند. جالب آن است که بیشتر دلایل آن ها هم خرافی است. مثلاً یکی از این خرافه ها این است که رفتاری که می کنیم روی کائنات تأثیر می گذارد فلان حرف را نزنیم، فلان کار را نکنیم چون کائنات آن را به ما بر می گرداند پس نباید برویم و کارت اهدای عضو پر کنیم چون کائنات شرایطی را به وجود می آورد که ما مجبور به استفاده از این کارت بشویم و به صورتی بمیریم که مجبور به استفاده از آن بشویم. جالب آن است که این حرف ها از دهان افرادی بیرون می آید که اصلاً نمی توانیم باور کنیم.
*منتظری: یعنی افراد روشنفکر و تحصیل کرده؟
آذربایجانی: بله؛ مشخصاً افراد روشنفکر و تحصیل کرده! چرا که عموم مردم که به این گونه مسائل توجهی نشان نمی دهند و به چنین چیزهایی اعتقاد ندارند. این حرف ها مدتی است که باب دهان قشر روشنفکر ما شده است. کائنات و راز و... بحث این قشر است. متأسفانه ما با چنین افرادی در جامعه مان روبرو هستیم که بسیار باعث تأسف است. البته از سوی دیگر در توده های مردمی هم حرف های دیگری می زنند از جمله می گویند ما اعضای بدن عزیزان مان را اهدا نمی کنیم چون نمی دانیم اعضای آن در بدن چه فردی می رود شاید آن آدم انسان درستی نباشد. ما نمی خواهیم اعضای بدن فرزندمان را به شخصی اهدا کنیم که سابقه خوبی در زندگی اش ندارد. این یک نوع نگاه دیگر برای قشر دیگری از جامعه است. متأسفانه آمار نشان می دهد هنوز فرهنگ سازی لازم در این زمینه نشده به همین علت است که وقتی انسانی مرگ مغزی می شود خانواده اش رضایت نمی دهند اعضایش دفن شود این یعنی فرهنگ سازی لازم در این زمینه صورت نگرفته که می خواهند اعضای قابل استفاده فرد متوفی را به صورت یکجا دفن کنند. این ها همه باعث می شود دغدغه در فردی مثل من به وجود بیاید. اما چون سازمانی مثل سازمان اهدای عضو وجود دارد برخی افراد فکر می کنند که ما سفارش از آن سازمان گرفته ایم اما این سازمان هیچ حمایتی از من نکرده و فقط به من مشاوره داده تا بتوانم مثلاً جزئیات رفتاری بازیگران فیلمم را شبیه به جزئیات رفتاری یک گیرنده عضو کنم. عین همان اتفاقی که در فیلم «آینه های روبرو» انجام دادم و با روانشناسان و پزشکان و افراد ترنس سکشوال مصاحبه داشته ام. این بار با گیرنده اعضا مصاحبه کرده ام. تا بازیگرانم را واقعی ترسیم کنم تا یک گیرنده زمانی که فیلم مرا در سینما می بیند بتواند شخصیت های فیلم مرا باور کند.
ادامه دارد...
ارسال نظر