«انزوا» اولین ساخته سینمایی مرتضی علی عباس میرزایی است، استعدادی نو که برخلاف جهت جریان سال های اخیر سینما حرکت خود را آغاز کرده و به جای پایبندی به سینمای کلاسیک گامی به سوی نوآوری و خلاقیت برداشته است. عباس میرزایی در اولین ساخته سینمایی اش سعی کرده به فرم روایی جدیدی در سینمای ایران برسد و با شناخت خوب و دقیقی که به واسطه سال ها فعالیت در سینمای کشور داشته توانسته در این مسیر گام جدی بردارد. «انزوا» فیلمی است که شاید به دلیل فرم روایی منحصر بفردش کمی پیچیده به نظر برسد اما به شدت فیلمی ساده و سر راست است و جزو آن دسته فیلم هایی نیست که پیام های نهفته درونی اش را فریاد بزند. بسیاری از رسانه ها و منتقدان پس از نمایش این فیلم در جشنواره فیلم فجر بر این باور بوده اند که «انزوا» فیلمی کلیشه و کپی برداری شده از آثار سینمای مسعود کیمیایی و یا حتی آثار سینمای هند است در حالی که فیلمساز تمام توان خود را به کار بسته تا فیلمی مقلدانه نسازد. نقد و به چالش کشیدن مسأله مهم قضاوت، که به طور مداوم در جریان زندگی روزمره انسان ها با آن درگیر هستند هدف اصلی فیلمساز بوده و در این مسیر نیز گامی درست برداشته است.
اینک به بهانه اکران فیلم «انزوا» نخستین ساخته سینمایی مرتضی علی عباس میرزایی در میزگردی با حضور مرتضی علی عباس میرزایی(کارگردان)، پیمان جعفری(تهیه کننده)، امیرعلی دانایی(بازیگر)، علی ناصری(خبرنگار) و سیدرضا منتظری (منتقد سینما) که مدیریت این نشست را بر عهده داشت گفتگویی مفصل درباره این اثر سینمایی داشتیم و ضمن مطرح کردن معضلات عدم توجه به فیلمسازان اول و فیلم هایی در ژانرهای متنوع و باندبازی های شدید در سینمای کشور و... به مباحثی در رابطه با ساختار و محتوای این اثر سینمایی هم ورود پیدا کردیم.
*************************
*منتظری: طی روزهای اخیر گلایه های متعددی در رسانه ها به نقل از عوامل فیلم «انزوا» در رابطه با نحوه اکران فیلم منتشر شده است؛ حتی آقای جعفری در جایی تأکید کرده بودند که پس از اتمام اکران فیلم حرف های جدی را با رسانه ها مطرح خواهند کرد و دست های پشت پرده ای که مانع از دیده شدن خوب فیلم شده اند را رو خواهند کرد؛ مایلم در ابتدای جلسه این سوأل را مطرح کنم که مشکل اساسی حوزه اکران و پخش فیلم در سینمای ایران چست و چرا سال ها است که ما شاهد گلایه مندی بخش اعظمی از اهالی سینمای کشور نسبت به تبعیض ها و حق کشی ها در زمان اکران آثار سینمایی هستیم و این مشکلات هیچ گاه از سوی مدیران سینمایی جدی گرفته نشده اند و مسأله ای حل ناشدنی باقی مانده اند؟
جعفری: متأسفانه صنعت فیلمسازی در کشور ما همانند صنعت ساختمان سازی مان شده است. ما یا با فیلم های بسازبفروشی مواجه هستیم که مدتی است مد شده و سلیقه و فرهنگ عمومی جامعه را به شدت دچار افول و نزول کرده و یا از سوی دیگر با برخی با فیلم های فرهنگی که پی و استخوان بندی محکمی دارند روبرو هستیم که البته این نوع فیلم های استخوان دار به شدت کم هستند و اصولاً سینمای ایران بیشتر از فیلم های بسازبفروشی حمایت می کند. من همیشه سوألی که ذهنم را مشغول کرده این است که اگر یک روز ما به دلیل عملکردهای غلط مان در حوزه فرهنگ دچار زلزله فرهنگی شویم چه اتفاقی می افتد؟ ما چطور می توانیم جوابگوی خون هایی باشیم که برای به ثمر نشستن انقلاب اسلامی به روی زمین ریخته شده؟ چه کسی می تواند در مقابل زلزله فرهنگی ایستادگی کند؟ چرا کسی پیدا نمی شود تا دغدغه مند و دلسوزانه تدبیر جدی برای وضعیت بغرنج سینمای کشور اندیشه کند؟ سینما امروزه در کشور ما در حال نابودی مطلق است و از بین می رود. ما چطور در آینده می توانیم از مردم عذرخواهی کنیم و جوابگوی آن ها برای بی توجهی های مفرط مان به فرهنگ و هنر و سینمای این مرز و بوم باشیم؟ این باعث تأسف است که فیلم هایی که برای مردم مناسب هستند از بین می روند و در عوض فیلم های بسازبفروشی روی پرده سینماها جاخوش کرده اند! سوأل بنده این است که آیا تاریخ در این مورد قضاوت نخواهد کرد؟ تاریخ در آینده نخواهد پرسید که ما در دهه ۹۰ چه کار می کردیم؟ من می خواهم بدانم چه کسی مسئول است که در سینما این اتفاق می افتاد؟ چه کسی مسئول است که فرهنگ ملی ما در حال نابودی است؟ متأسفانه این اتفاق تنها در سینما نیست و در همه عرصه های فرهنگی وجود دارد به عنوان مثال ما اگر نیم نگاهی به تئاترها بیندازیم در آنجا هم وضعیت بهتر نیست! در موسیقی همینطور است. چقدر هنرمندان می توانند مقاومت کنند؟ چرا ما باید بگذاریم فیلم و موسیقی زیرزمینی تولید شود. سوأل من این است آقایان مدیر فرهنگی چرا نمی گذارند همه نوع اثری در حوزه فرهنگ و هنر تهیه شود و خود مردم قضاوت کنند که چه چیزی خوب و چه چیزی بد است؟ اصلاً می خواهم بدانم فرهنگ در حال حاضر در کدامین درجه اهمیت برای مسئولان دولتی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؟ چند وقت قبل آقای جمال شورجه کارگردان نامدار کشورمان در جایی عنوان کردند که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تبدیل به وزارت فرهنگ و هنر شده است و من این حرف را به شدت قبول دارم چرا که همین اتفاق رخ داده است. ما به چه سمتی داریم می رویم؟ چرا ما همه چیز را رها کرده ایم؟ این خطر است و باید این اخطار را به همگان داد.
*منتظری: قطعاً همه ما نسبت به مشکلات شدید فرهنگی در کشور واقف هستیم و همه می دانیم که چه مصیبتی دامن گیر سینمای مان شده است اما به خصوص بنده مایل هستم این سوأل را داشته باشم که به سر «انزوا» چه آمد که باعث گلایه متعدد شما شد؟
جعفری: اتفاقی که افتاده است اینکه بسازبفروش های محترم برای گرفتن پروانه ساخت با ما مقابله کردند، در جشنواره در آرا اتفاقات عجیب و غریبی افتاد و فیلمی که ۷ روز در اکران مردمی اول بوده ناگهان از بین رفت و یک فیلم خاص با فیلم ما جا به جا شد! همین بلا را زمان اکران هم سر فیلم ما آوردند.
*منتظری: یکی از اعتراضات شما نسبت به زمان اکران فیلم تان هم بود چه اتفاقی در این رابطه رخ داد که اعتراض شدید شما را در پی داشت؟
جعفری: من قبل از اکران فیلم از اعضای شورای صنفی نمایش خواهش کردم فیلم را عقب تر اکران کنند اما آن ها کوچکترین همکاری با من نداشتند؛ متأسفانه بنده در زمان اکران «عادت نمی کنیم» هم به تعطیلی ناخواسته خوردم و فروش فیلم مان به شدت پایین آمد. همه سینماداران هم می دانند و می گویند که تعطیلی ناخواسته و نمایش دوباره هر فیلمی آن اثر را نابود می کند. من این تجربه ناخوشایند را از زمان کران «عادت نمی کنیم» داشتم و به همین دلیل دوست نداشتم این مصیبت برای «انزوا» تکرار شود اما متأسفانه آقایان موافقت نکردند و به ما گفتند که فیلم در بازه زمانی ۸ تا ۲۰ آذر باید روی پرده برود و ما هم به ناچار همه برنامه ریزی های مان برای تبلیغات و... را در آن بازه زمانی انجام دادیم اما باز هم به یکباره تاریخ اکران را تغییر دادند و همین عملکرد غیرحرفه ای شان باعث شد تا ما همه تبلیغات مان را از دست بدهیم و افت و خیز تعطیلات هم فیلم مان را نابود کرد.
متأسفانه فاجعه اکران در سینمای ایران بسیار بالا گرفته و ما در روزگاری به سر می بریم که خیلی از فیلم ها حتی هنوز پول تبلیغات شان هم درنیامده است. این بسیار مایه تأسف است. بنده معتقدم باید یک بینش درست برای جلوگیری از این روند ناعادلانه در سینمای کشور به وجود بیاید. بنده حتی در رابطه با این مسائل با شخص وزیر فرهنگ و ارشاد هم صحبت کرده ام و به ایشان پیشنهاد دادم که باید در زمان پروانه ساخت هر فیلمی زمان اکران آن را تعیین کنند. مثلاً اگر من بدانم قرار است فیلمی که الآن کار می کنم حدود ۲ سال بعد اکران شود شاید ترجیح بدهم هزینه ام را نگه دارم و نگذارم که سرمایه ام راکد بماند و بعد هم با یک اکران فاجعه بار همه سرمایه ام آتش بگیرد و از بین برود. این وضعیت اکران برای ما که همه پول ها را از جیب خودمان هزینه می کنیم و کمک دولتی و یا سرمایه گذار خارجی نداریم بسیار سخت است. «انزوا» فیلمی است که در آن ۳۵ نقش و ۵۳ لوکیشن وجود دارد و تنها حدود یک میلیارد و پانصد میلیون تومان هزینه ساختش شده است و متأسفانه آقایان با این سرمایه ما بازی کردند و هیچ کس هم پاسخگوی درستی برای گلایه های ما نیست. ما باید وضعیت شوراهای پروانه ساخت و پروانه نمایش و شورای صنفی نمایش را تغییر دهیم. اعضای این شوراها می بایست به صورت چرخشی در سینما حضور داشته باشند و افرادی باید در این شوراها تصمیم گیری کنند که تا یک سال هیچ فیلمی را در دست تولید نداشته باشند تا از تصمیم گیری هایی که به نفع برخی افراد است خودداری شود؛ درست همانطور که در جشنواره فیلم فجر اگر یک داور فیلم داشته باشد فیلمش از گردونه رقابت خارج می شود در شوراهای پروانه ساخت و نمایش و شورای صنفی هم باید این اتفاق رخ بدهد. متأسفانه ما امروزه شاهد حضور آدم هایی هستیم که تنها به نفع خودشان کار می کنند؛ آن ها بقیه و حتی خودشان را از بین می برند و این اتفاقات ناپسند به دلیل آن است که قوانین ما بسیار ناقص است.
*منتظری: متأسفانه وضعیت سینمای ایران از این منظر بسیار آشفته است؛ کاملاً مشخص است که دست هایی پنهان و پیدا در کار هستند تا تنها بر اساس منافع برخی اشخاص فیلمی را پرفروش کنند یا آن را به زمین بزنند و متأسفانه عدالت در سینمای کشور جایگاهی ندارد. بنده از این نظر با شما موافق هستم و برای ما هم همیشه این سوأل بوده که مثلاً چرا یک فیلم باید مدت طولانی و با تعداد سالن و سانس های زیاد رو پرده باشد و از سوی دیگر فیلمی در بدترین شرایط و کمترین زمان ممکن روی پرده برود!
جعفری: سیستم اقتصادی عرضه و تقاضا در سینمای ایران غلط است و تنها چیزی که برای همه مهم است فروش فیلم است. سینمادار می خواهد هزینه هایش را دربیاورد و به همین علت فیلم پرفروش روی پرده سینمایش می گذارد و آن را با چنگ و دندان نگه می دارد. فیلم خوب از نظر آن ها یعنی فیلم طنز آن هم طنزهای نازل و به همین علت می روند و این فیلم ها را انتخاب می کنند و چندین هفته آن را روی پرده نگه می دارند اما فیلم های دغدغه مند و اجتماعی که حرفی برای گفتن دارند همیشه تعداد سالن های شان کم است. برخی افراد هم که در این میان واسطه گری دارند و تمام توش و توان شان را به کار می گیرند تا از برخی فیلم های خاص حمایت کنند.
از سوی دیگر ما با مشکل کمبود تعداد سالن های سینما مواجه هستیم. متأسفانه اغلب شهرستان های کشور ما فاقد سالن سینما هستند. ما حتی در برخی مراکز استان ها هم سینمای خوب و فعالی نداریم و متأسفانه طی سال های اخیر بسیاری از سالن های سینما تغییر کاربری داده اند و به پاساژ و انبار تبدیل شده اند. ما در همین شهر تهران به عنوان پایتخت جمهوری اسلامی ایران باید در حال حاضر ۳ برابر آنچه هست سالن سینما داشته باشیم تا همه فیلم ها بتوانند در شرایط عادلانه تری اکران شوند. متأسفانه بی تدبیی مسئولان فرهنگی کشور باعث می شود تا من تهیه کننده مجبور شوم به سمت این نوع فیلم های بفروش بروم و فرهنگ را بی خیال شوم، اندیشه و تفکر را کنار بگذارم و ایده و عقیده و آرمان هایم را نابود کنم. بقیه هم این اتفاق برایشان می افتد. واقعاً چقدر می توان مقاومت کرد؟ اگر همینطور پیش برویم اوضاع مان بدتر از بد می شود. در حال حاضر گروهی خاص در سینمای کشور فعال هستند که همه اختیارات را در دست خودشان گرفته اند و معلوم نیست برای آینده این سینما چه نقشه ای کشیده اند و می خواهند چه کنند! آن ها در ابتدا اتحادیه تهیه کنندگان را منفجر کردند و حالا سعی دارند تا مدیران تولید را هم حذف کرده و از سر راه بردارند. معلوم نیست چه دست هایی پشت پرده است که سعی در تخریب این افراد داشته و دارد. ما داریم این اتفاقات زجرآور را می بینیم. ما سینماگران باید پای حرف های مان بایستیم. ما باید با تاجری که فیلم می سازد تفاوت داشته باشیم. وقتی فیلمی ۷-۸ میلیارد هزینه اش می شود و هیچ فروشی نمی کند یعنی چه؟ چطور اسم این فیلم ها را فاخر می گذارند؟ فیلم فاخر چیست؟ فیلمی که پول زیاد هزینه می شود فاخر است یا فیلمی فاخر است که فرهنگ ساز باشند؟
*منتظری: متأسفانه در حال حاضر هزینه کردن و بودجه های بیت المال را هدر دادن را یکی از دلایل فاخر برشمردن یک فیلم می دانند!
جعفری: دقیقاً همینطور است! متأسفانه در حال حاضر هزینه کردن های بیهوده را فاکتور فاخر بودن یک فیلم می دانند. اصلاً یک رقابت عجیب و غریبی میان این افراد شکل گرفته که فاجعه بار است. طرف می گوید چرا فلانی ۷ میلیارد تومان هزینه فیلمش کرده من باید ۱۰ میلیارد تومان هزینه بکنم و دیگری می گوید من باید ۱۵ میلیارد تومان هزینه بکنم. این هزینه کردن های بیهوده را برای خودشان دارای اهمیت می دانند. این فاجعه است این مصیبتی است که دامن سینمای کشور را گرفته و کسی هم نیست که فکری به حال این آشفته بازار کند. برخی مسئولان هم به دلیل عدم سابقه زیاد در سینما گول این ظواهر را می خوردند و یا دنبال اسم هستند و به همین دلیل از این گونه فیلم های بی ثمر و بی نتیجه حمایت می کنند در حالی که باید دنبال ثمره و نتیجه باشند و این اتفاقی است که باید بررسی شود. ما همه آگاهیم که در حال حاضر جوانان بسیار بهتر از قدیمی ها در سینما کار می کنند. متأسفانه در سینمای کشور ما هیچ نقشه راهی وجود ندارد. هیچ کس نمی داند آینده سینما چیست؟ آینده فرهنگ چیست؟ چه کسی تضمین می کند و می تواند تضمین دهد که آینده فرهنگ در کشور ما چه چیز می شود؟
مـتأسفانه وضعیت در کشور ما به گونه ای است که دولت ها به فرهنگ توجه ندارند و اگر بخواهند در جایی صرفه جویی نمایند در ابتدا بودجه فرهنگی را حذف می کنند! این در حالی است که مردم در جنگ جهانی هیچ غذایی برای خوردن نداشتند اما به دلیل فرهنگ بالایی که حکومت های شان با سیاست گذاری های اصولی در آن ها پدید آورده بودند سینما می رفتند، تئاتر می رفتند و کتاب می خواندند و نمی گذاشتند فرهنگ شان از بین برود. فرهنگ مگر غیر از این ها است؟ چرا ما درست از هر چیزی استفاده نمی کنیم؟ ما الان به واسطه دیجیتال ارتباط مان بسیار کم شده و کار به جایی رسیده که مردم در طول روز حتی همدیگر را نگاه هم نمی کنند. ما سینما و تئاتر و موسیقی و کتاب را از مردم گرفته ایم و این بسیار بد است. ما باید از خودمان این سوأل را بپرسیم که چرا مردم مان امروزه کتاب نمی خوانند؟ ما چه تضمینی برای فرهنگ فردای این مرز و بوم می توانیم بدهیم؟ مسئولان فرهنگی ما که هرکدام عناوین پرطمطراقی دارند چه نقشه راهی برای فردای فرهنگ این مملکت ترسیم کرده اند؟ یک معادله ساده است ما یک ورودی و یک خروجی داریم و باید خروجی و ورودی با هم هماهنگ باشد. خروجی کفه اش باید کیفیت فیلم ها باشد. اما در حال حاضر کمیت مهم شده است و این اتفاق در حوزه فرهنگ بسیار دردآور است.
*منتظری: قطعاً ما نمی توانیم مشکلات را بر گردن یک یا دو مدیر فرهنگی بیندازیم. این پروسه از گذشته وجود داشته و همچنان هم ادامه دارد و وضعیت هم سال به سال بدتر می شود. سینمای ما امروزه سرشار از تناقض شده به گونه ای که آقای تابش به عنوان مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی در جایی عنوان می کنند که این بنیاد عابربانک سینماگران نیست و ما موظف نیستیم از فیلم ها حمایت کنیم و دیگر تصمیم داریم به افراد بودجه ای ندهیم و از طرف دیگر این را می شنویم که یک تهیه کننده خاص برای ساخت یک فیلم نه چندان جدی وامی چند میلیاردی می گیرد. این تناقضات شدید که از چند سال قبل در سینمای ایران شکل گرفت این روزها هم ادامه دارد و قطعاً اگر وضعیت به همین منوال پیش برود ما تا ۵-۶ سال آینده اثری از سینما در کشورمان نخواهیم دید. مایلم این سوأل را از شما داشته باشم که تا میزان عدم بصیرت و عدم داشتن سیاست گذاری صحیح و اصولی در سینمای کشور را مسبب این اتفاقات می دانید و مدیران سینمایی از نظر شما تا چه اندازه در این راستا مقصر هستند؟
جعفری: من معتقدم ما خودمان مقصر هستیم!؛ از ماست که برماست! من یادم می آید اوایل انقلاب زمانی که ما در صف نفت می رفتیم رفتارمان این گونه بود که به همسایه مان که نفت نداشت، نفت می دادیم و به یکدیگر کمک می کردیم و اگر همسایه فقیری داشتیم سعی می کردیم زندگی اش بچرخد اما امروزه این رفتارهای زیبا به طور کل از بین رفته است. من نمی گویم مدیران فرهنگی و سینمایی مقصر نیستند چرا که قطعاً مدیران فرهنگی هم اشتباهات خودشان را دارند اما سوأل اینجا است که من سینماگر چرا باید اشتباه کنم و چرا جلوی رفتار و کردار غلط مدیران فرهنگی را نمی گیرم؟ ما همه خودمان را رها کرده ایم! همه ما تنها و تنها پی پول افتاده ایم و هیچ کدام مان واقف به این مسأله نیستیم که این دنیا دنیایی گذرا است و زمانی که ما می خواهیم از این دنیا برویم تنها یک کفن با خودمان خواهیم برد. اشتباه از ما است که جلوی رفتارها و گفتارهای غلط مدیران فرهنگی مان را نمی گیریم. آقای تابش وقتی چنین مسأله ای را عنوان می کنند امیدوارم که برای همه سینماگران به صورت یکسان عابربانک نباشند نه اینکه برای کسی باشند و برای دیگری نباشند! من اگر ببینم آقای تابش و یا امثال آقای تابش بر ضد گفتارشان عمل می کنند باید بروم و جلوی شان ایستادگی کنم. متأسفانه ما حتی در بحث صنفی مان هم لنگ می زنیم. سیستم خانه سینمای مان هم لق شده است و صنوف عملاً بیکار شده اند و هیچ کدام حق خودشان را از مدیران فرهنگی نمی گیرند. تا زمانی که وضعیت به این صورت است و ما خواهان احقاق حقوق مان نیستیم و دست روی دست گذاشته ایم نمی توانیم مدیران را مقصر بدانیم.
*منتظری: یعنی شما معتقد هستید که نداشتن روحیه مطالبه گری عمومی در میان سینماگران باعث این اتفاقات اسفبار شده است؟
جعفری: بی سوادی است! آنچه باعث این اتفاق شده است بی سوادی سینماگران و قشر فرهیخته ما است. متأسفانه ما هنوز یاد نگرفته ایم که باید حق خودمان را مطالبه کنیم و حق مان را بخواهیم. ما باید بدانیم دستیابی به بسیاری از چیزها حق عمومی است. اگر خون شهیدی برای دفاع از مرزهای این کشور و دفاع از حیثیت اسلام ریخته می شود حق آن خون برای همه مردم است. ما باید بایستیم و حق مان را بگیریم. مردم ما باید آگاه باشند که حق شان چیست!
عباس میرزایی: من با این مبحث بسیار موافق هستم. خاطرم می آید زنده یاد آیت الله جمعی کتابی داشتند با عنوان «گفتم تا بماند» که در رابطه با سال های حصرشان در آبادان بود. زمانی که برخی افراد به ایشان اصرار می کردند این کتاب منتشر شود ایشان می گفتند که من ترسم از این است که این کتاب به مزاج برخی افراد خوش نیاید و آن را قلع و قمع کنند اما به اصرار اطرافیان شان راضی شدند تا این کتاب چاپ شود و کتاب هم به صورت کامل چاپ شد اما زمانی که ایشان رحلت کردند کتاب شان سانسور شد. من جزو آن دسته از افراد خوش شانسی بوده ام که کتابی را خوانده ام که در زمان حیات ایشان منتشر شده بود. من با بیان این خاطره می خواهم این نکته را گوشزد کنم که سیستم فرهنگی و هنری در کشور ما دچار یک استاندارد و یک قاعده از پیش مشخص شده نیست. سینما هم از این قاعده مستثنی نیست و متأسفانه ما در سینما هم همواره با مشکلات زیادی روبرو هستیم و این قبیل مشکلات که اغلب آن ها نشأت گرفته از نگاه سلیقه ای برخی مدیران و مسئولان است باعث می شود ما همه روزه با یک چالش جدی و اساسی در سینمای کشور روبرو باشیم.
به عنوان مثال من یادم می آید زمانی که می خواستم فیلم اولم را شروع کنم قاعده مجوز گرفتن به این صورت بود که باید در ابتدا تأییدیه برای کارگردانی ام می گرفتم و سپس تهیه کننده ای معرفی می کردم که وزارت ارشاد با تهیه کنندگی وی می بایست موافقت می کرد و بعد از آن باید فیلمنامه آماده شده را برای گرفتن پروانه ساخت به سازمان سینمایی ارائه می کردیم و در نهایت بعد از دریافت پروانه ساخت فیلم مان تولید می شد؛ برای من به دلیل رزومه ای که در سینما داشتم گرفتن تأییدیه و... چندان زمان بر نبود و توانستم به راحتی پروانه ام را بگیرم اما در همان زمان هم بسیاری از هم نسلان من بودند که نتوانستند چنین تأییدیه ای را بگیرند. متأسفانه امروزه وضعیت به شدت بدتر شده است و برخوردهای سلیقه ای مدیران باعث شده تا شورای عالی تأییدیه فیلمسازی به کارگردانان اول را بدهد که این اتفاق می تواند باعث حق خوری های شدیدی در صدور این تأییدیه ها بشود. قطعاً حق بچه های شهرستانی که خورده می شود و آقایان آن ها را هرگز نمی بینند و در مورد دیگران هم می تواند اتفاقات ناخوشایندی رخ بدهد. تمام هدف من این است که این مسأله را گوشزد کنم که عرصه فرهنگ و هنر جایی برای تصمیم گیری های خلق الساعه و لحظه ای نیست و باید همه اتفاقاتی که در آن رخ می دهد بر اساس قواعد استاندارد بین المللی باشد.
*منتظری: متأسفانه مدت ها است که در سینمای ایران ما شاهد لابی گری هستیم و نه قواعد استاندارد!
عباس میرزایی: پیروی صحبت های آقای جعفری می خواهم به این نکته اشاره کنم که امروزه فیلمسازان جوان باید از مسئولان سینمایی مطالبه گری داشته باشند و از آن ها سوأل کنند که چرا قاعده نسبتاً سالم تأییدیه مجوز کارگردانی از سازمان سینمایی به شورای عالی محول شده است که قطعاً در آنجا لابی گری های زیادی می تواند وجود داشته باشد؟
متأسفانه سیستم سینمای ما از اساس دچار اشکالات عمده و اساسی است. همه می خواهند در کار هم دخالت کنند و کسی نمی تواند موفقیت دیگری را ببیند و شاید به همین علت است که زمانی که کار «انزوا» جدی تر شده بود و قرار بود کلید بخورد خیلی ها از من سوأل می کردند چرا با پیمان جعفری می خواهی کار بکنی و من هم باید به همه جواب می دادم که من دوست دارم با او کار کنم.
سیستم اکران فیلم های ما در سینمای کشور سیستم فشل دیگری است که در آن هم لابی گری های دهشتناک وجود دارد و این در حالی است که آقایان می توانند تدبیری جدی و اساسی برای رفع معضلات آن داشته باشند اما شواهد نشان از آن دارد که نمی خواهند برای این سینما کاری کنند و ترجیح می دهند تا وضعیت همین گونه باشد. ما امروزه در سطح کشور حدود ۳۵۰ سالن سینما داریم و اگر سالی ۱۰۰ فیلم در سینما بسازیم میزان آن ۱ به ۳ می شود یعنی یک فیلم می تواند در ۳ سالن به صورت فول روی پرده برود. ما اگر در این ۵۲ هفته فیلم ها را به صورت گردشی در این سالن ها اکران کنم همه فیلم ها عادلانه می توانند اکران شوند و همه کشور آن را ببینند این در حالی است که با این نحوه اکران و پخش فعلی همه می دانند فیلم شان اکران نمی شو اما دست هایی در کار است که این اتفاقات خوب و سازنده در سینمای ما رخ ندهد!
من می خواهم بدانم چرا مدیران سینمایی ما نمی توانند سیاست های درستی را برای سینمای کشور تدوین کنند؟ آیا آقایان نمی دانند ما اگر زمان پروانه ساخت پخش کننده داشته باشیم همه تکلیف شان با خودشان و فیلم شان و سرمایه شان مشخص می شود؟ اگر پخش کننده مثلاً بگوید من ۳ سال دیگر به فیلم شما اکران می دهم من آن تاریخ فیلمم را شروع نمی کنم و سرمایه ام را به باد نمی دهم و امنیت شغلی ام را به مخاطره نمی اندازم. امروز سینمای ما با این محدودیت نیاز به این فرآیند دارد. در سینمای هالیوود هم هیمنطور است در سینمای حرفه ای دنیا همینطور است. ما باید در پی این اتفاقات باشیم. من بارها گفتم و باز هم تأکید می کنم که ما ۸۰ میلیون جمعیت و ۳۵۰ سالن داریم. آقایان بیایید و یک سال تولید نکنیم و به برخی افراد خاص پول ندهیم، پول نفتی که سهم همه ما است را بدهید و اختلاس های چند هزار میلیاردی نکنید و جلوی لفت و لیس ها را بگیرید و چند هزار سالن سینما در کشور بسازید، آن وقت بخش عمده ای از مشکلات ما حل خواهد شد.
امروزه جوان ۲۵ ساله دارد سکته می کند چون همه ما ذهن مان درگیر است و در حساب های مان چیزی نیست. این اتفاقات می افتد چون برخی افراد جر زنی می کنند. برخی چشم شان را روی آینده کشورشان می بندند. ما باید به سیستم فرهنگی مان ارزش بدهیم و به آدم های حوزه فرهنگ ارزش و اعتبار بدهیم. دولت ها باید به هنرمندان و فرهنگیان تعهد داشته باشند. سینمای امروز ما سرشار از دروغ و ریاکاری است ما با فیلم های مبتذلی که می سازیم بر ضد اهداف انقلابی حرکت می کنیم و این بسیار بد است، ما انقلاب کردیم که ابتذال در سینمای کشور نداشته باشیم. امروز سینمای ما خود ابتذال است. جشنواره فیلم فجر قرار بوده در راستای جشن های انقلاب باشد اما فیلم ضد انقلاب تولید می کند و جشنواره ای ضد انقلاب برگزار می شود این اتفاقات چه معنایی دارد؟ در این جشنواره حجم گسترده ای از فیلم ها رد می شوند و خیلی از فیلم های خاص وارد می شوند و بعد از اتمام جشنواره فیلم های رد شده ارزشی رو می شوند و سپس دست آقایان رو می شود که چه سیاست های ضد ارزشی دارند. این باعث می شود برخی از هنرمندان عطای جشنواره را به لقایش ببخشند و از جشن انقلاب دور باشند. جشنواره فیلم فجر برای این برگزار می شود که پول هایی به آتش کشیده شود. بنده معتقدم باید فیلم های سینمایی قبل از اکران شان به صورت ویژه برای منتقدان سینما به نمایش درآید و بعد فیلم ها نمایش داده شوند و منتقد در رابطه با آن بنویسد و مردم بخوانند و تعامل خوبی میان سینماگر و منتقد و مردم به وجود آید چرا که مدیران نمی خواهند برخی از فیلم ها دیده شوند و باید با این کار جلوی آن ها را گرفت. باید به جای جشنواره فیلم ها در طول سال به انتخاب منتقدان پخش شود و به آن ها جایزه داده شود و این ایده جهت اهداف انقلاب اسلامی است و آدم هایی تربیت می شوند که عاشق انقلاب شوند.
همه ما باید آگاه باشیم که روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ انقلاب مان پیروز نشد. ما از ۲۲ بهمن وارد انقلاب شدیم. امروز باید نگاه کنیم با توجه به رفتارمان، انقلابی که کردیم پیروز شده یا شکست خورده؟ با این روند فعلی و مردمی که نان شب ندارند انقلاب ما شکست خورده و مسبب آن مسئولان بی خرد دولتی هستند. در حال حاضر با این شرایط چطور مردم می توانند به سینما بروند؟ برخی دارند از گرسنگی می میرند. برخی افراد به ما رکب زدند از صداقت ما سوء استفاده کردند. فیلمی که خود مسئولان دست اندرکار اعلام کردند در بدترین شرایط فروش باید ۲ میلیارد فروش کند چرا اینقدر فروش کم داشته است؟ فیلم ما در بدترین شرایط و با این همه تعطیلی اکران شده است. شرف شما چه می شود؟ وجدان دارید؟ شما زیر برگه هایی که خودتان امضا کرده اید می زنید. شما یک جوان، یک آینده و یک ثمره را نابود می کنید. من بسیار برای این شرایط اسفبار در سینمای ایران متأسفم. زمانی که سینما کوروش به ما اعلام کرد که یک هفته دیگر به اکران فیلم شما اختصاص می دهیم از همان لحظه برخی از سینماها فیلم ما را برداشتند؟ این سیستم نظارت و ارزشیابی در سازمان سینمایی کجاست؟ چه کار می کند؟ یک مشت آدم کارنابلد به ما کاربلدان ایراد می گیرند؟ این آقایان از کجا آمده اند که می خواهند برای سینمای کشور و برای ما تصمیم گیری کنند؟ آن ها در شورای فیلمنامه خوانی شان بر اساس ذهنیات شان فیلمی را تأیید یا تکذیب می کنند. آقایان لطفاً فیلم را در ذهن تان نسازید. وقتی فیلم من برای روانشناسان و جامعه شناسان نمایش داده شد فیلم را به بهترین شکل آنالیز کردندو از سوی دیگر من فیدبک های خوبی از مخاطبان گرفتم. فاصله میان منتقد با مردم هم امروزه به دلیل برخی از سیاست های غلط و نابجای مدیران سینمایی زبسیار زیاد شده؛ منتقد باید سازنده باشد. منتقدان ما جسور نیستند و نمی توانند از کاری که در آن جسارت می بینند حمایت کنند و در فرم روایی کارگردان دخالت می کنند. مردم این نوع کارها را دوست دارند. مردم ما امروزه به راحتی می توانند دانلود کنند. شاگردان من مرا در سینمای روز دنیا می خورند. همه می بینند. همه می دانند. الآن شرایط مثل دهه های قبل نیست. جالب است که چند وقت قبل آقای حیدریان به عنوان رئیس سازمان سینمایی در جلسه ای گفت «۲۸ میلیون نفر اواخر دهه ۶۰ مخاطب سینما بودند الان ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر است». من تردید ندارم اگر وضعیت همینطور ادامه پیدا کند ما طی چند سال آینده جمعیت سینما روی مان کمتر از ۲۸ هزار نفر می شود و این یعنی مرگ فرهنگ در این مملکت! باعث شرمساری است که سینماها دارند یکی یکی به خاطر ایمنی تعطیل می شوند. تصاویر روی پرده کثافت است. الان دی سی پی مگر چقدر هزینه دارد تا سالن ها نوسازی شوند؟ ما از فیلم مان کم نگذاشتیم. ما می توانستیم ۲۰ روزه فیلم مان را بسازیم اما به شدت وسواس نشان دادیم تا کاری با کیفیت انجام دهیم. سیستم های نظارتی ما خیلی فشل هستند و مدیران ما گوش شنوا ندارند و معترضان را حذف می کنند و همه را مخنث می خواهند افراد ترسو و توسری خور می خواهند و متأسفانه سینماگران اینطور شده اند!
ادامه دارد...
ارسال نظر