دوشنبه ۵ مهر ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۰

خواننده گروه موسیقی مهدی آذرسینا چه کسی است؟

مهدی آذرسینا

مهدی آذر سینا با ارسال یادداشتی دلایل خوانندگی خود را در کنسرت خود با گروه "شکر شکن" شرح داد.

به گزارش خبرنگار موسیقی خبرگزاری سینمای ایران مهدی آذر سینا با ارسال مطلبی به رسانه ها در مورد اجرای این کنسرت به خوانندگی خودش توضیحاتی را به شرح زیر داد؛ ده ها بار خواندن و تکرار کردن تکه های تصنیف یا آواز برای خواننده تا آن طوریکه احساس و خواست آهنگساز  است بخواند، و نظارت برنواختن گروه و هماهنگ شدنش با خواننده، انگیزه و همت و تلاش زیادی را لازم دارد. خبر کنسرت "نوا" که در آن مجموعه ای از کارهای من به همراه گروه اجرا خواهد شد، بارها در سایت های خبری و روزنامه ها آمده است.

کنسرت "نوا " قرار است در ششم و هفتم آبان ماه 89 در تالار وحدت و با عود نوازی و آوازخوانی خود من اجرا شود.

از همان خبر های اولیه که من گفتم آواز این کار را خودم می خوانم همه از من دلیل را می پرسیدند و توصیه هائی هم میکردند . چرا با خواننده هائی که هستند اجرا نمی کنی ؟ چرا خوانندگانی را که نامی ندارند ولی ممکن است خوب باشند امتحان نمی کنی و از این قبیل سوال ها. باید عرض کنم که جواب تمام این سئوالها در چگونگی خود کار نهفته است ونوع شناخت من از کار آواز خوانی.

آواز خوانی یک کار موسیقی جدی یقینا در ردیف دانی و وسعت صدا و تحریر داشتن خلاصه نمی شود. آواز خوانی موسیقی اصیل ایرانی، امروز هم تکیه بر توانائی خواننده دارد ولی یک سری ترفند ها و لحن ها و نقش ها در کار پیش می آید که به شناخت و سلیقه آهنگساز مربوط میشود و اما تاکید براین نکته ها به حیطه کاری خواننده و استقلال آوازخوانی او بر می خورد و اجرا نکردنش هم کار را ضایع می کند.

آوازخوانی در قسمت های متریک یک اثر، مطابق است با تلفیقی که توسط آهنگساز برای شعر و موسیقی انجام شده است و همراه است باتزئیناتی از موسیقی که در کلاس های آواز تعلیم داده نمی شود. در قسمتهای ظاهرا آزاد هم به اقتضای نوع کار و فضای فکری و احساسی مورد نیاز، آواز ها لازم است طراحی شود، و با حس و حال لازم و ضرباهنگ مناسب برای کل مجموعه خوانده شود.

در این نوع موسیقی لحظه به لحظه کار به هم ارتباط دارد و نمی شود موسیقی در فضائی نو طراحی شود و آواز بر سنت و ردیف محض تاکید کند، و یا مثل برنامه گل ها، موسیقی و تصنیف هیچ ربطی به آواز و کلام آواز نداشته باشند.

در اینجا شعر ها یکدست و با یک جهت فکری از نظر فرم و شکل و معنی انتخاب می شوند، و آوازها در حال و هوای موسیقی های بی کلام و تصنیف ها طراحی می شوند.

در آواز خواندن بطور کلی داشتن صدائی گرم و پر حجم و زنگدار و لطیف از شرط های لازم است. واما در جاهائی اهمیت این توانائی ها بسیار پر رنک تر است. خواندن شعر مولوی و عطار وحافظ و اقبال برای صداهای شیک وخالص و بی افت و خیز مناسب نیست.

آواز در اغلب موارد با کلام خوانده می شود بنابر این آهنگساز و آواز خوان و نیز نوازنده همراه آواز، لازم است شعر را بشناسند و به ترکیب و فرم شعرو احساس شاعر نزدیک شوند و لحظه های نا گفتنی شعر را درک کنند. و در کار پردازش جمله های موسیقی و آواز آنرا نشان دهند.

لازم است که آوازخوان کمترین مشکلی در وزن شعر و نحوه بیان هجاهای شعر که ریتم کلام را می سازند نداشته باشد و این در واقع اوج کار موسیقی است و بداهه پردازی محض، و آهنگسازی است.


اجرای آواز این کار را برای خود مناسب دیدم
آواز خوانی تنها در تسلط به فواصل موسیقی ایران و ردیف و دستگاه یا به اصطلاح ژوست خواندن، خلاصه نمی شود. و تحریر داشتن صدای خواننده موسقی ایرانی، اگرچه موهبتی است ولی باز هم کفایت نمی کند. آواز خوانی از آن جهت که در موسیقی ما آخر کار است و شامل تخیل و خلاقیت و آهنگسازی در لحظه اجرا می شود، کار بسیار بالا و ارزشمندی است. اگر نوازنده ای به این فن ها تسلط نداشته باشد، چون با کلام سر و کار ندارد غیر اهل موسیقی آشفتگی کارش را متوجه نمی شوند و احتمالا فریفته ادا و اطوار و آرتیست بازی های او می شوند وتنها صاحبنظرهای موسیقی می فهمند که او صرفا معلق می زند و نه دیگر هیچ، ولی در آواز به خاطر کلام این نقص مخفی نمی ماند، چون همه به نوعی با حس و حال بیان و معنی کلام آشنا ئی دارند و نا مربوط بودن و بی محتوائی و عدم تعادل و توازن جمله هارا در می یابند.

گفته اند "گرز باید خورند پهلوان باشد". در واقع بخشی از مناسب خوانی به این موضوع برمی گردد که آیا قد و قواره و چهره خواننده به ادعای شعر و شاعر می خورد یا نه. یک چهره جوان و شسته رفته شاید برای خواندن شعر های احساسی سهراب سپهری یا فریدون مشیری مناسب باشد ولی برای کلام رندانه اخوان ثالث یا مولوی و حافظ، چهره ای با نقش و نمودی از گذشت زمان و تعمق در اقوال این بزرگان متناسب تر است. خواندن "مرا عاشق چنان باید که هر باری که بر خیزد"، "قیامت های پر آتش زهر سوئی بر انگیزد" توسط چهره و درونی خام و جوان، تاثیر گذار نخواهد بود. یا اگر بخواند "لاله این گلستان داغ تمنائی نداشت "، " نرگس طناز او چشم تماشائی نداشت" عشق از فریاد ما هنگامه ها تعمیر کرد ورنه این بزم خموشان هیچ غوغائی نداشت "شنوند ه حق دارد بگوید یا تصور کند که: تو در کجای کاری که از نقش عشق و عاشق سخن می گوئی؟ مگر چه تجربه ای از روزگار و فراز و نشیب آن داری؟

بنابراین این کار را باید خواننده ای بخواند که به موسیقی دستگاهی کاملا مسلط باشد، نوع و جنس صدایش پخته و پر حجم و متناسب با مضمون شعر هائی باشد که برای تصنیف ها و آواز ها انتخاب شده است. شعر شناس باشد، و مانند نوازنده های حرفه ای برظریفترین چرخش و گردش نت ها تسلط داشته باشد.

بخش مهمی از کار، متر و میزان متداول را ندارد و خواننده ناچار هجاهای کلام را در آن کوتاه و بلند خواهد کرد پس باید خواننده ای باشد که از این نظر نه تنها به انسجام ریتمیک کار لطمه نزند بلکه به آن اضافه کند. به خاطر بسیاری از حس و حالها و لحن های لازم برای اجرای این کار، انتخاب خواننده کار مشکلی است.

صدای من چالاکی لازم در تحریرهارا ندارد، اما با شناختی که در کار هست و با توجه به اینکه ذهیت من بر تمام کار حاکم هست، اجرای آواز این کار را برای خود مناسب دیدم . من قبلا تصنیفی را در آلبوم " سیاوشانه" و آواز" سیاه مشق " را در آلبوم "سیاه مشق " و کل آواز مجموعه همایون را در آلبوم" خنیاگر " خوانده ام. اگر کسانی آواز مقدمه تصنیف پای کوبان در "خنیاگر" مرا شنیده باشند قبول خواهند کرد که نگاه خاص من به آوازخوانی این تصمیم را ایجاب می کرد.

در این کنسرت هم ،آواز من تفاوت های مشخصی با آوازخوانیه ای متداول خواهد داشت و طرح ها وحرکت های تازه ای در آواز خوانی را نشان خواهد داد. استفاده از طرز جمله بندی های ساز در آواز و همچنین استفاده از ردیف و نه صرفا ردیف معروف به ردیف آوازی یکی از این حرکت ها خواهد بود.

البته بسیار مناسب تر بود که آقای ناظری آواز این کار را به عهده بگیرد چون تمام شرایط شمرده شده را ایشان داشتند. هم از این جهت و هم از اینکه حضور ذهن کاملی از کار من برای آقای ناظری وجود داشت دعوتشان کردم و ایشان سال گذشته در سر تمرین گروه در موسسه چهارگاه آمدند و کار را شنیدند و در نهایت رغبت کافی برای اجرایش نشان ندادند.

تصور می کنم ایشان به این نکته هم توجه داشتند که اگر قرار می شد که آواز این کار را به عهده بگیرند لازم بود چند ماهی با گروه تمرین کنند و این در امروز موسیقی ما چندان رایج نیست و استادان خواننده در خود نیازی به این تحمل مرارت حس نمی کنند و ترجیح می دهند کار های مطابق با توان و سلیقه خود را اجرا کنند و به درد سر تمرین رضایت نمی دهند.

مخفی نماند که ناراحتی دست من در کمانچه کشی و محروم شدن من از توان بالای ساز کمانچه در بیان حرف دل، انگیزه دیگری برای خواندن آواز این مجموعه توسط خود من هست، آواز خوانی قدری این نیاز به نغمه پردازی را جبران می کند، وگرنه تا زمانی که شور و شوق نواختن کمانچه را داشتم همیشه خود را نوازنده معرفی می کردم و هوس نقش های دیگر موسیقی اعم از خواندن و آهنگسازی و ........در سرم نبود.

قرار بود. برای گروه نام جدیدی انتخاب شود و احتمالا نام گروه را به مناسبت اولین کار گروهی من " سخن تازه "که با آواز آقای شهرام ناظری منتشر شد ه است، گروه موسیقی سخن تازه بگذاریم . من به نام هائی از موسیقیدان ها یا سازها و گوشه ها فکر نمی کردم ترکیب هائی مثل قند پارسی، شهد و شکر و.... بیشتر مورد نظر من بود تا اینکه نام گروهمان را گروه موسیقی "شکر شکن " گذاشتیم.

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو

ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود ........ شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود

شعر این بزرگان یقینا قند پارسی است اما در ترکیب با موسیقی من ....... خوب این هم ادعائی است ....

برگزاری کنسرت را انجمن موسیقی به عهده گرفته است و در ادامه کار ممکن است در شهرستانها نیز اجراهائی داشته باشیم. نوازنده هاهم: آقایان محمد اخوان تنبک،(به دلیل کسالت آقای اخوان، در این برنامه نوازنده مهمان خواهیم داشت ) آقایان مهدی علومی و بهزاد میرلو کمانچه، آقای عمادحنیفه تار، آقای امیر حاج ابراهیمی نی، آقای محسن حسینی سنتور، نوازنده دف ایثار یاور و نوازنده تنبک حمید شاه احمدی هستند و خود من هم عود نوازی و آواز خوانی را به عهد دارم. در ضمن برای اولین بار است که در اجرای کارهای من دف اضافه شده است.

انتهای پیام/ن.ف/ج


ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.