سینماپرس: جبار آذین منتقد و مدرس سینمای کشور همزمان با اکران ۲ فیلم سینمایی «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» به کارگردانی فرزاد موتمن و «داش آکل» به کارگردانی محمد عرب گفت: «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» فیلمی بی توجه به سوژه و مضمون و «داش آکل» اثری سطحی و ضعیف است که با استفاده از بازیگران تاریخ مصرف گذشته تلاش جلوه گری در گیشه دارد!
این منتقد سینمای کشور در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: فرزادموتمن کارگردان فیلم های «هفت پرده»، «شب های روشن»، «باج خور»، «سایه روشن»، «خداحافظی طولانی»، «سراسر شب» و «پوپک و مش ماشاالله» که برخی از آثارش بارها نامزد دریافت جایزه از جشنواره فیلم فجرشده اند به رغم نگاه خوب سینمایی و تلاش و حضور بدون حاشیه سینمایی اش، سینماگری کم شانس است.
وی ادامه داد: او که تحصیل سینما را در آمریکا رها کرده و به ایران بازگشته، سال ها است به فیلمسازی و تدریس می پردازد. فیلم های متنوع اش در گونه های مختلف سینمایی، موتمن را تجربه گرا، نوجو و تلاشگر می نمایاند. تجربه جدید این فیلمساز باعنوان «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» یک اثر پلیسی-جنایی است که بر مبنای نوشته امیر عربی ساخته شده است. فیلمی که از عناصر گونه پلیسی و مولفه های سینمای نوآر تهی نیست و تعلیق ها و کشش های داستانی آن درتماشای فیلم تا به انتها، تماشاگر راهمراهی می کند.
آذین خاطرنشان کرد: با آنکه ساخته موتمن، در ارائه سینمایی قصه فیلم ناتوان نیست، ولی توجه بیش ازحد به ایجاد کشش و دادن پیچ و تاب های معما گونه و استفاده فراوان از نماهای بسته، به گیرایی و جذابیت فیلم لطمه زده است. موضوع اصلی و محوری فیلم که با قتل دختر آغاز می شود، با توجه به نام فیلم و این اتفاق به ظاهر باید جنایت وعلل و عوامل قتل و مقتول باشد ولی فیلم با ایجاد داستانک های فراوان فرعی از پاسخگویی مناسب و پرداخت لازم به سوژه یاد شده دور می افتد و تماشاگر را باخود به مسیرهای دیگر می برد و تنها در یکی از نماهای پایانی به ماجرای قتل گریز می زند که بسیار کم و دیر هنگام است.
وی با بیان اینکه کارگردان این فیلم کوشیده در حصار کلیشه ها و تیپ های تکراری آثارپلیسی محصور نماند و با تأسی از فیلم های شاخص جنایی روز جهان، حوادث و آدم هایش اندکی متفاوت باشند اظهار داشت: علیرغم کوشش او، به دلیل کم توجهی به سوژه و مضمون اصلی فیلم و پردازش ناکافی شخصیت ها، این نکته درفیلم برجسته نشده است. درواقع «آخرین بارکی سحررادیدی؟» چیز بیشتری ازفیلم های مشابه و رایج پلیسی ایرانی وسریال ها و تله فیلم های تلویزیونی ندارد و بازی های معمولی عرب نیا، متوسط سیامک صفری و خوب ژاله صامتی، امتیازهای مهمی برای فیلم تلقی نمی شوند. با این همه ساخته پلیسی فرزاد موتمن به عنوان یک تجربه تماشایی سینمایی و کوشش فیلمساز برای رها شدن از دام کلیشه های آثار جنایی ومتفاوت نگری و متفاوت سازی، قابل توجه است.
این مدرس سینمای کشور در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به فیلم سینمایی «داش آکل» اظهار داشت: محمدعرب کارگردان وفیلمنامه نویس سینما و سازنده ۲۰ فیلم کوتاه که کارگردانی فیلم های «سمفونی تاریک»، «یک الف ناقابل» و «قندتلخ» راتجربه کرده است براساس فیلمنامه ای نوشته منصور براهیمی، فیلم سینمایی «داش آکل» را که پیش تر «آتش وقداره» نام داشت و ای کاش به همین نام می ماند واکران می شد بر پرده سینماها دارد!
وی ادامه داد: «داش آکل» عرب با نگاهی کلاً آزاد به داستانی مشهور از صادق هدایت به همین نام، نوشته و ساخته شده است. «داش آکل» هدایت، داستان عشق تراژیک و ناکام داش آکل و لوطی گری ها و نالوطی گری ها است. مسعودکیمیایی با لحاظ دیدگاه خود، درسال ۵۰ از روی «داش آکل» هدایت، یک «داش آکل» سینمایی ساخت که به رغم برخی از امتیازهایش، به دلیل بعضی کاستی های فیلم و مسائل دیگر مهجورماند. هرچه ساخته تراژیک وکاراکتر «داش آکل» کیمیایی به روح نوشته و ویژگی های شخصیت «داش آکل» هدایت نزدیک بود اما فیلم «آتش وقداره» عرب، نه تنهاروح که حتی جسمش هم شبیه «داش آکل» داستان هدایت نیست و شایدهم قرار نبوده باشد! که اگراین گونه باشد، نباید خود رابه «داش آکل» این نویسنده وصل می کرد و در پی آتش بازی و قداره کشی خود می رفت.
آذین تأکید کرد: در هر حال فیلم عرب، برداشتی کاملاً و کلاً آزاد ازنوشته هدایت است و تنها در برخی نام ها وحوادث و اماکن به اثرهدایت شبیه است. آنچه عرب توانسته از این داستان تلخ عاشقانه بسازد، یک نوع شوخی تصویری ضعیف و سطحی به کمک عده ای از بازیگران تاریخ مصرف گذشته طنز و کمدی سینما و تلویزیون است که در واقع به هجو داستان هدایت و کاراکتر «داش آکل» و برخی مناسبات و سنت های اجتماعی انجامیده است.
وی در خاتمه این گفتگو متذکر شد: این فیلم بیش از آنکه متمایل به برداشت وفادارانه، اقتباس ادبی، هنری و سینمایی و یا تولید اثری طنز و انتقادی درقالب فیلم سینمایی باشد، به سلیقه های سطحی و توفیق درگیشه گرایش دارد. «داش آکل» محمد عرب به جز هم نامی با آثار هدایت و کیمیایی، هیچ ربطی به آن ها ندارد وصرفاً یک شوخی بی معنا بادیالوگ ها و ماجراهای سطحی و بازی های زمخت و نادلچسب، با یک داستان معروف و ساخته سینمایی کیمیایی است که برای جلوه گری و توهم فروش درگیشه ساخته شده است.
ارسال نظر