شهرستان دهلران یکی از پتانسیلهای فعال تئاتر به ویژه تئاتر خیابانی برای کشور محسوب میشود. گروههای نمایشی زیادی از این شهرستان به فعالیت در تهران و دیگر شهرها مشغول هستند و در جشنواره فجر نیز حضور دارند. مالک آبسالان یکی از این هنرمندان فعال تئاتر دهلران است که از سال ۱۳۸۰ فعالت خود را طول جدی در عرصه بازیگری، کارگردانی در تئاتر صحنهای و به ویژه تئاتر خیابانی آغاز کرده است. وی هم اکنون برای اجرای دو نمایش در جیرفت به سر میبرد؛ نخست نمایشی درباره امام رضا(ع) به کارگردانی حیدر رضایی که از ۲۵ آذر ماه در کرمان آغاز شده و نمایش دوم نیز به کارگردانی مارال ایزدبخش است.
آبسالان که در جشنوارههای مختلف زیادی سالیانه شرکت میکند، مدتی قبل در جشنواره تئاتر مقاومت حضور داشت و دی ماه نیز راهی مازندران برای حضور در جشنواره ملی شاهد است و تا انتهای سال نیز در جشنوارهها، یادمان و راهیان نور حضور خواهد داشت. درباره تئاتر خیابانی با این هنرمند به گفتوگو نشستیم:
* وضعیت تئاترمان را به نسبت هزینههای هنرمندان و نرخ بلیتهای تئاتر برای مردم چطور میبینید؟
از قدیم میگفتند سینما «صنعت»، تلویزیون «رسانه» و تئاتر «هنر» است. من فکر میکنم حداقل این است که تئاتر در پایتخت در حال تبدیل شدن به کمپانی و تجارت است و از هنر فاصله میگیرد، یعنی با آوردن بازیگران سینما، تمرینات دو روزه و عدم میزانسنهای خوب تئاترهای الان، لاکچری، گیشهای و دور از هنر شده است. متأسفانه مردم متوسط به پایین جامعه دیگر نمیتوانند تئاتر ببینند.
خیر، تئاتر خیابانی به لحاظ هزینهای و مالی که برای مخاطب هیچ هزینهای ندارد اما خب باید بگویم که چون حرفهای تئاتر خیابانی کار میکنم، تخصصی مینویسم،کارگردانی و بازیگری میکنم و در مهمترین اتفاقات تئاتر خیابانی از مریوان تا کرمانشاه و دهلران و تئاتر دانشگاهی حضور دارم الان یکی از بهترین گونههای تئاتر حال حاضر کشور ما خیابانی است، چون نفس به نفس ارتباط مستقیم با تماشاگر از بازاری، راننده، کارمند، کاسب تا قشر جوان و پیر بدون بلیت در فضای باز دارد مردم را هم میخندادند و میگریاند.
*این امر درباره تئاتر خیابانی هم صدق میکند؟
شاید امروز اینطور بهتر بتوان گفت که تئاتر خیابانی ما بیشتر همسو با مردم است تا تئاتر صحنهای، الان خیلی شهرهای ما اصلا تئاتر صحنهای ندارند اما تئاتر خیابانی دارند چرا که مردم آن را مطالعه میکنند و بدون واسطه با هنرمندان ارتباط میگیرند.
*مهمترین ویژگیهای تئاتر خیابانی به نظر شما چیست؟
هدف و فلسفه تئاتر خیابانی و صحنهای یکی است، منتها یکی در فضای بسته و دیگری در فضای باز اجرا میشود، اما تئاتر خیابانی ویژگیهایی هم دارد نخست اینکه صاف و ساده با مردم ارتباط دارد و چون دنیای امروز، دنیایی است که صبر مردم در آن کم شده و در خود فرورفتگیهایشان هم زیاد شده، بالتبع کارگردانها به کارهای کمدی رو میآورند تا حال مردم را خوب کنند. همچنین کارهای خیابانی، پیامهای خود را از موضوعات آسیبهای اجتماعی تا دینی، تاریخی، دفاع مقدس و ... خیلی ساده به مردم میرسانند، بنابراین تئاتر خیابانی تنوع ایده دارد و این به نظر من خیلی برای مردم مفید است.
من تصور میکنم کشور ما در زمینه تئاتر خیابانی پیشرو است، الان هر گوشه شهرهای مختلف ایران از ایلام، دهلران، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان، کرمان، خوزستان، اصفهان و ... یک جشنواره ملی و منطقهای برگزار میشد و تمام مردم ایران را درگیر میکند.
به نظر من تئاتر خیابانی باید بیش از این هم فراگیر شود، چرا که همه ایران، تهران نیست. برخی شهرها اصلا گیشه و سالن آمفی تئاتر برای برگزاری کار صحنهای ندارند این یک آسیب است و به خاطر همین فراگیری تئاتر خیابانی روز به روز بیشتر میشود.
*در شهر خود شما دهلران شرایط چطور بود؟
ببینید شهرستان ما ۴۰ هزار جمعیت داشت اما سالن آمفی تئاتر نداشت، به همین خاطر هم گروه ما کار خیابانی کردیم و ۱۵ سال پشت سر هم از دهلران به فجر آمدیم و همین هم باعث شد که تئاتر خیابانی بخشی از زندگی ما شود.
* متأسفانه اینطور جا افتاده که تئاتر خیابانی یک بخش دستدوم در تئاتر ما محسوب میشود، با این شرایط که از اقبال آن در برابر مردم میگویید، چرا چنین نگاهی بین مسئولان ما وجود دارد؟
بله این آسیبهای تئاتر خیابانی ما است که جایگاه بسیار بالایی در هنر دارد اما از وزارتخانه تا دیگر نهادها و مراکز نگاه دست دومی بدان دارند. به طور مثال برای توزیع جوایزی که در جشنوارهها در نظر گرفته میشود، همیشه دو بخش صحنهای و خیابانی مدنظر است اما میبینیم که رقم جوایز کارهای خیابانی با صحنهای متفاوت است، انگار تئاتر خیابانی یک کار دست دوم است.
*شاید علت آن هزینهکرد نمایشها است؟
حتی اگر اینطور هم باشد، باز هم هزینه کار خیابانی بیشتر است، چون تئاتر خیابانی نیاز به آکسسوارهای کاربردی دارد، من هم به عنوان کسی که هر دو نوع تئاتر را تجربه دارم این نظر را میدهم. امروز تئاتر خیابانی ما از کمبود بودجه رنج میبرد ما اصلا چیزی به نام اجرای عموم از سوی کانون تئاتر خیابانی نمیبینیم، مثلاً اینکه بگویند گروه فلان، این اندازه اجرا در شهر فلان داشته باشد ولی این اتفاق برای کارهای صحنهای میافتد.
من معتقدم سوای جشنواره برای گروههای فعال خیابانی باید بودجه ثابتی برای کار وجود داشته باشد و مثلا این گروهها هر چند ماه یک بار اجرایی ۱۰ تا ۲۰ روز بروند تا گروهها هم امنیت شغلی داشته باشند، نه اینکه فقط صرفاً جشنوارهای باشد. جشنواره محل عرض اندام است اما رسالت اصلی اجرای عموم برای مردم است.
*قدمت تئاتر خیابانی در ایران چقدر است؟
ببینید به شکل مدرن نزدیک به ۲۰ سال جریانات تئاتر خیابانی وجود دارد اما از قبلتر تا به طور مثال ۲۵ تا ۳۰ سال هم تئاتر خیابانی ما داشتهایم، شاید گروه ما از پیشکسوتان این عرصه هم بعد از ۲۰ سال محسوب شوند اما قبلتر از ما هم بزرگانی بودهاند.
*اگر دوباره به گذشته برگردید، باز هم تئاتر خیابانی کار میکنید؟
بله، من تا روزی که زنده هستم تئاتر کار میکنم و یکی از علایقم هم تئاتر خیابانی است. ما با تئاتر زنده هستیم و تئاتر برای مردم ما را زنده نگه میدارد، امیدوارم که حمایت شویم تا دلگرم باشیم وگرنه سقوط میکنیم و این پایان ماست.
*آینده تئاتر را چطور میبینید؟
من آینده تئاتر را خوب نمیبینم، چون هر چه مشکلات بیشتر شود، اولین جایی که بودجهاش قطع میشود، بودجه فرهنگی است، اولین بخش فرهنگ هم که آسیب میبیند تئاتر و آن هم تئاتر خیابانی است، به طبع گروههای تئاتر خیابانی هستند که ابتدا ضربه میخورند الان هم به سختی گروهها کار میکنند، اگر این رویه ادامه داشته باشد آینده خوبی را نمیبینم.
*از جشنواره تئاتر مقاومت و حضورتان در این جشنواره بگویید؟
یکی از اتفاقات خوبی که امسال در این جشنواره برای ما افتاد برای نمایشی از مصطفی کولیوند به نام bell214 است. از قدیم در یکی از روستاهای شهر ما بالگردی وجود داشت و راجع به شهید خلبان غلامرضا چاغروندی هم صحبتهایی بود که او خلبان این بالگرد بوده و زمان جنگ او را اسیر میکنند ما هم دوست داشتیم که از او تئاتری بسازیم.
دوست عزیزم مصطفی کولیوندی از این کار یک نمایشنامه تهیه کرد، شهید خلبانی که اوایل انقلاب از هوانیروز کرمانشاه بلند میشود تا به دوستانش در منطقه جنگی امدادرسانی کند اما بالگردش در منطقه مورد هدف قرار میگیرد و او زخمی و اسیر میشود، بعد از آن تا سالهای بعد او را عدهای متهم به جاسوسی میکردند، بعد از مدتها نامهای از صلیب سرخ میرسد که او اسیر شده و اطلاعاتی که عراقیها میخواستند نداده و عراقی ها هم او را سر بریدند.
ما این نمایش را در تئاتر شهر اجرا کردیم، یک مصاحبهای صدا و سیما کرد و اتفاقی هم خواهر شهید که ساکن تهران بود ما را پیدا کرد و به دیدن نمایش ما آمد، او سر اجرا گریه میکرد و این صحنه تراژیک خیلی دل ما را به درد آورد، او میگفت که پدرش فوت کرده و خودش نیز دچار بیماری قلبی و سرطان شده است. حضور این خواهر شهید در جشنواره برای ما قوت قلب شد جایزه این اجرا هم به او تقدیم شد. به نظر من آبرو و عزت شهید بود که ما را به خواهرش رساند، هنوز هم خواهر او خوشحال از این اتفاق است و او حس زنده بودن برادرش را در وجود ما دید.
ارسال نظر