سیدرضا منتظری: یکی از مهمترین ویژگی های یک بازیگر، مردم شناسی و داشتن شناخت خوب نسبت به انسان ها و جامعه خود است؛ یک بازیگر زمانی که می خواهد نقشی را بازی کند باید مدت ها نسبت به کاراکتری که قرار است در قالب آن نقش آفرینی کند تحقیق کرده و با شرایط زندگی، دغدغه ها و خصوصیات فردی و اخلاقی آن کاراکتر خو بگیرد! نکته ای که بسیاری از بازیگران به خصوص سلبریتی ها در سینمای ایران از آن غافلند و به همین علت هیچ توانمندی در کارشان دیده نمی شود و به همین علت برخی افراد آن ها را ستاره های پوشالی لقب داده اند.
بازیگر خوب بازیگری است که بتواند توانایی ها و قابلیت های ذاتی خود را در خدمت فضاسازی و کارگروهی بگذارد و به بهترین شیوه ممکن برای عینیت بخشیدن به نقش از توانایی های بدنی، بیانی، حسی و آکادمیک خود بهره بگیرد.
رضا اخلاقی راد یکی از همان بازیگرانی است که در آثار تئاتری و سینمایی خود نشان داده سرشار از خلاقیت و نبوغ است. ایفای نقش یک معتاد کارتن خواب در فیلم «خون خدا» به بهترین شکل ممکن، توانمندی این بازیگر را بیش از پیش به رخ کشیده است. به همین بهانه گفتگویی با وی داشتیم که قطعاً مطالعه آن برای مخاطبان جذابیت خواهد داشت.
*منتظری: نزدیک به ۳ هفته قبل از برگزاری جشنواره فیلم فجر به دعوت تهیه کننده و کارگردان «خون خدا» که از دوستان بسیار خوب بنده هستند این فیلم را با همراهی ۲ تن از کارشناسان و متخصصان حوزه نقد و رسانه تماشا کردم؛ از همان دقایق ابتدایی مبهوت بازی بی نظیر و سرشار از خلاقیت شما بودم؛ شاید بیراه نباشد اگر تأکید کنم ایفای نقش این کارتن خواب معتاد بی خانمان یکی از بهترین هایی بود که در تاریخ سینمای ایران شاهد آن بوده ایم. جزئیات بی نظیری از بازی شما در ذهنم مانده و خوشحالم که جشنواره سی و هفتم نویدبخش حضور هنرمندی خلاق و متبحر در سینمای ایران شده است.
اخلاقی راد: ممنونم از اینکه شما منتقدان بسیار نکته سنج این فیلم را دیدید و مرا شامل لطف خود قرار دادید؛ این اتفاق برای من بسیار خوشحال کننده است. خوشحالم از اینکه کسانی این فیلم را دیده اند که سلیقه خوبی دارند و زحمت های مرا برای ایفای این نقش دیدند. این نشان می دهد که من کارم را درست انجام داده ام.
*فکر می کنید تا چه میزان شانس دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد نقش اول را دارید؟
راستش چند وقتی است که من زیاد قائل به نتیجه نیستم! چرا که زمانی که به صورت حرفه ای کار بازی را شروع کردم و بعد از اتفاقاتی که برای فیلم هایم افتاد و دیدم که فیلم هایم در سطح جهانی دیده شدند، این احساس در من ایجاد شد که حضور در جشنواره های معتبر جهانی مسأله پیچیده و عجیب و غریبی نیست. من فکر می کردم حضورم در جشنواره فیلم کن می تواند مسیرم را برای ادامه کار بازیگری هموار کند اما معادله هایم به هم خورد. مدت ها گذشت تا متوجه شدم که بازی خوب در یک فیلم خوب ملاک جدی برای استمرار حضور یک بازیگر در سینما نیست! من بعد از حضور در جشنواره فیلم کن این انتظار را داشتم که با پیشنهادهای زیادی روبرو شوم اما تا ۶ ماه هیچ کس با من تماس نگرفت که حتی بیا و در یک پلان بازی کن! این اتفاق برای من شوکه کننده بود و به این نتیجه رسیدم که باز هم برای رسیدن به هدفم باید صبوری کنم و تنها راه صبوری کردن هم این است که آرام باشم و خشم خودم را کنترل کنم و سرم را با چیزهایی گرم کنم که دوست شان دارم تا زمان بگذرد.
واقعاً در آن زمان برای من سوأل بود که چرا بعد از جایزه گرفتنم در جشنواره های جهانی حتی رسانه ای به صورت جدی این اتفاق را پوشش خبری نداد؛ من نمی دانستم و نمی فهمدیم که این مسائل از کجا نشأت می گیرد.
*انتظار داشتید بعد از این اتفاق به شهرت فراوان برسید؟
ببینید من مثل خیلی ها از دوران نوجوانی به بازیگری علاقه خاصی داشتم و گاهی اوقات بازیگوشی هایی در این راستا می کردم اما در سن ۲۳ سالگی در مشهد با یک گروه تئاتری آشنا شدم و ۳ سال با آن ها کار کردم تا تازه راه و چاه بازیگری را شناختم و فهمیدم چه باید بکنم که به هدفم برسم. پدر من مخالف سرسخت بازیگر شدنم بود و شاید باور نکنید که من تا مدت ها به صورت پنهانی در دانشگاه اراک رشته بازیگری می خواندم و مرتب بین تهران و اراک و مشهد در رفت و آمد بودم.
من از سال ۸۲ که در دانشگاه قبول شدم کارهای مختلفی در حوزه بازیگری انجام دادم؛ از جمع کردن نمایش های عروسکی گرفته تا هر کار دیگری که فکرش را بکنید. آن دوران بازیگری برای من جذابیت های زیادی داشت و دلم می خواست به هر نحو ممکن دیده شوم و مورد توجه قرار بگیرم و برای همین هم به این در و آن در می زدم. من حتی هنروری هم کردم، نقش های یک سکانس و ۲ سکانسی هم در برخی سریال های تلویزیونی بازی کردم که البته خوشبختانه در آن دوران چندان دیده نشدند و انگ تلویزیونی بودن به من نچسبید!
اما بعد از این اتفاقات از این همه تلاش و این همه اوج و فرود فراوان خسته شدم و مدتی مهاجرت کردم و به استانبول رفتم و در آنجا زندگی کردم. به این نتیجه رسیده بودم که برای بنده که در هیچ باند و گروه و دسته ای نبودم و مالی و وجدانی به هیچ شخص و گروهی وابسته نبودم امکان موفقیت در سینمای ایران اندک است؛ اما باز هم به کشور برگشتم و با اینکه خیلی زمان برد و سختی های زیادی کشیدم الآن از جایگاهی که دارم راضی هستم.
*خیلی خوشحالم که راضی هستید؛ به هر حال سینمایی که شما در آن فعالیت می کنید سینمایی اندیشه ورز و خردمندانه است نه سینمای کوچه بازاری و مبتذل و دم دستی!
بنده معتقدم آدم وقتی راجع به هنر حرف می زند باید خودش را به صورتی بسازد که در آن قالب جا بگیرد. ما از چیزی حرف می زنیم که در آن ظاهرسازی وجود ندارد. بنده معتقدم اگر مثلاً درد و عشق در یک فیلم می خواهد تفسیر شود باید بازیگر آن را در زندگی خود تجربه کرده باشد و خدا را شکر می کنم که علیرغم همه باندبازی هایی که در سینمای ایران وجود دارد اگر هم دیر شده مسیر من مسیر درستی بوده و بالاخره دیده شدم.
*به مبحث باندبازی و مافیا در سینمای ایران اشاره کردید؛ تا چه میزان قائل به این مقوله در عرصه فرهنگی و هنری کشور هستید؟
متأسفانه این مسأله در سینمای ما وجود دارد؛ اگر تا سال ها قبل تنها یکی دو نفر بودند که در سینمای ایران باند و گعده ایجاد کرده بودند، طی سال های اخیر این قضیه تکثیر پیدا کرده و مافیاهای کوچک شکل گرفته؛ اما خوشبختانه بنده چون در مسیر آن ها نیستم زیاد روی کار من نمی توانند تأثیر بگذارند. من جریان مهم سینمای مستقل را انتخاب کرده ام و معتقدم اگر حرف درستی هم در سینمای ایران وجود دارد از همین سینمای مستقل و آدم هایی که در این سینما کار می کنند بیرون می آید.
*قطعاً همینطور است؛ تردیدی نیست که آینده سینما دست سینماگران مستقل است و تمام کسانی که در عرصه سینما فعال بودند و طی این سال ها جولان بسیاری داده اند به زودی دوره شان به سر می رسد و دیگر محال است مردم که روز به روز آگاه تر و فهیم تر می شوند بروند و مثلاً برای دیدن سر و شکل فلان بازیگر و یا جوک ها و اطوارهای زننده و زشت و مبتذل پول خرج کنند و بلیت بخرند!
به نکته بسیار درستی اشاره کردید؛ گاندی می گوید پیروزی با حقیقت است! حقیقت مثل بارانی است که روی زمین می ریزد و آن قطراتی که زیر خاک می روند حقیقت باران هستند که بعدها باعث رشد و بالندگی می شوند اما آنچه ما در ظاهر می بینیم از بین می رود. فطرت حقیقت جویی آدم ها تمایل بسیاری برای تشخیص دادن سره از ناسره دارد. راه در هر صورت برای ما باز می شود. درست است که سیستم ما ایرادات اساسی دارد اما ما امید داریم که همه چیز به نیکی پیش برود.
*فکر نمی کنید علاوه بر اینکه باندها و مافیای سینما جای کار چندانی برای بازیگران مستقل از جمله شما باقی نگذاشته، حضورتان در جشنواره های جهانی کن، آنتالیا و... هم باعث سخت گیری شما در انتخاب نقش ها شده باشد؟ اصولاً می خواهم بدانم آیا سخت گیری تان باعث شده تا برخی نقش ها و فیلمنامه ها را نپذیرید؟
واقعاً اینطور نیست؛ ببنید من زمانی که خودم به آنتالیا رفتم شوکه شدم؛ من در جشنواره ای که رقیبم «ولیام دافو» بازیگر شهیر سینمای دنیا بود برنده جایزه شدم اما سخت گیر نشدم. خودم متعجب بودم که چرا تا مدت ها بعد از گرفتن این جایزه پیشنهادی برای بازی نداشتم اما بعدها از زبان برخی اطرافیانم شنیدم که این فکر در ذهن برخی افراد ایجاد شده که حضور در جشنواره های جهانی باعث افزایش دستمزد من شده است و به همین دلیل به من پیشنهاد کار نداده اند.
البته در این دوران فیلمنامه هایی پیشنهاد شد که چنگی به دل نمی زدند؛ اینطور نیست که من وسواس بیش از حد داشته باشم چرا که به هر حال من هم زندگی دارم و باید کار کنم تا معاش روزانه زندگی ام را تأمین کنم اما خوب قطعاً تن به هر کاری نمی دهم البته نه به این قیمت که جوری سخت گیر باشم که بخواهم خودم را فید کنم. من در واقع تمام تلاشم را به کار بردم تا در جریان سینمای مستقل مسیرم را ادامه بدهم.
در این مدت در فیلم هایی نظیر «کنجانچم» هم بازی کردم که خودم تا امروز فیلم را ندیده ام چرا که بعد از چند روزی که جلوی دوربین رفتم متوجه شدم این فیلم خوب نخواهد شد! اما باز هم همه تلاشم را کردم تا ضعفی از ناحیه بنده در فیلم وجود نداشته باشد. بعد از آن هم در فیلم «سوزن آب» به کارگردانی آقای شهروان کار کردم که آنطور که شنیدم قرار است در جشنواره فیلم برلین حضور داشته باشد.
* توجه به سینمای مستقل و حضور در سینمای اندیشه ورز از ناحیه یک بازیگر جوان که هم هنر والایی دارد، هم دغدغه مند و هم تحصیل کرده است و راضی نیست در هیچ اثر تجاری کار کند و برایش اندیشه و خرد مهم است اتفاق نیکی است که می تواند نوید بخش روزهایی خوش در سینمای کشور باشد. بارها به این فکر می کنم که سینمای ما نیاز به یک رنسانس دارد و قطعاً بازیگران و فیلمسازان جوان و اندیشمند می توانند دوران تجاری سازان و سلبریتی های پوشالی را به سر آورند و این آغازگر این رنسانس باشند.
جدا از این مسأله مایلم به «خون خدا» برسیم؛ فیلمی که اتفاقی تازه در سینمای هنری و حتی سینمای دینی کشور است و به خصوص بازی شما در بخش هایی از فیلم آنقدر خوب و تأثیرگذار است که به لرزه به اندام مخاطب می اندازد. آنطور که از زبان مرتضی علی عباس میرزایی کارگردان خوب این فیلم و دوست و رفیق عزیزم شنیده ام فیلمنامه این اثر در ابتدا تنها ۵ صفحه بوده، مایلم بدانم شما چطور با این فیلمنامه توانستید به این شخصیت نزدیک شوید، آنقدر نزدیک که این احساس در مخاطب به وجود می آید که رضا اخلاقی راد روحی، جسمی، رفتاری و... با این کاراکتر عجین شده است؟ ما شاید طی همه این سال ها بازیگری را نداشته باشیم که این چنین خوب و درخشان از پس ایفای نقش یک معتاد کارتن خواب برآمده باشد. چشم هایی که دو دو می زند، آب دهانی که مرتب از دهان این شخصیت می ریزد، پلک هایی که می پرد و خلاصه جزئیات بسیاری که همگی تن تماشاگر را می لرزاند.
قبل از هر چیز بی نهایت ممنونم از نگاه تیزبینانه و ظریف و هوشمند شما؛ ببنید من این فرصت را داشتم که در کارهای قبلی ام مرتب خود را رصد کنم، مرتب خود را رتوش کنم. اگر توانایی دارم درصدد باشم تا آن ها را پررنگ کنم و اگر ضعف هایی داشتم آن ها را پوشش دهم. من معتقدم هر نقشی که یک بازیگر ایفا می کند باید برای مخاطب باورپذیر باشد. من کاراکترم را درک کردم. من فهمیدم که باید برای بازی تحقیق بسیاری بکنم تا بتوانم اجرای خوبی داشته باشم. خوشبختانه در فیلم «سوزن آب» این شانس را داشتم که نقش یک معتاد که در انکار است را بازی کنم و برای بازی در این نقش ۲ شب در یکی از کمپ های ترک اعتیاد جنوب تهران خوابیدم تا از نزدیک با معتادان مواجهه داشته باشم و ببینم این آدم ها چطور هستند، چه واکنش هایی دارند، چه جور مواد مخدر را مصرف می کنند، خماری و نئشگی شان چگونه است و...! این فضا به من کمک کرد تا بتوانم به دقیق ترین شکل ممکن از پس ایفای نقشم برآیم.
در «خون خدا» من نقش معتادی را بازی می کردم که اصطلاحاً به صورت یابویی در ترک رفته بود و این نوع ترک اثرات و عواقبی بر جسم و روحش داشت که من تمام تلاشم را به کار بردم تا خود را سانسور نکنم چرا که قرار نبود سانسوری اتفاق بیفتد. من نخواستم زیبا باشم و زیبا بازی کنم و به بازی به صورت واقعی برایم مهم بود که آن دو دو زدن چشم ها یا ریختن آب دهان و... بخشی از آن بود.
من برای بازی در این نقش چند روزی به میدان شوش رفتم و با کارتن خواب ها ارتباط برقرار کردم. با آن ها گپ زدم و در نهایت تعجب و حیرت متوجه شدم که بخشی از این کارتن خواب ها چه سوادو عقبه بزرگی دارند. من در آنجا از رتبه ۷۷ کنکور دیدم تا شخصی که زمانی کارخانه دار بوده از یک استاد دانشگاه دیدم تا شخصی که خانواده متمولی داشته؛ این افراد که مردم به دلیل کم شدن انسانیت به چشم بد به آن ها نگاه می کنند بسیار تنها هستند و نیاز به کمی محبت و درک دارند. به هر حال من با این تحقیقات میدانی سر کار رفتم و خدا را شکر که کار از نظر شما منتقدان محترم خوب شده؛ شاید باور نکنید اگر بگویم که من از لحاظ موجودیت خودم به این نقش رسیده بودم، من به این باور رسیدم که این افراد جهان مخصوص خودشان را دارند و سعی کردم با جهان بینی آن ها نقشم را ایفا کنم.
*یکی از معضلات امروز سینمای ما بازیگران مطرح و مشهوری هستند که بازی بدون تکنیک و احساس دارند و بدون درک از شرایط کاراکتر در اثر نقش آفرینی می کنند و برایشان بازی یک نوع گذران زندگی و «باری به هر جهت» شده است، این اتفاق را خوشبختانه در بازی شما نمی بینیم و در عوض عقل و هوشمندی را در کنار تکنیک و ظرافت و احساس ناظر هستیم. فکر می کنید چقدر شانس دارید در جشنواره سی و هفتم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از آن خود کنید؟
من گاهی اوقات فکر می کنم که چقدر بابت بازی در هر فیلمی خودم را پیر می کنم! شاید به همین خاطر است که می گویند بازیگری یکی از سخت ترین مشاغل دنیا است! من جزو افرادی هستم که بازیگری صرفاً برایشان اجرا نیست! بازیگری را درک می کنند. ببنید بازیگری شغل من است و من سعی می کنم مثل یک پزشک یا یک رفتگر که احساس مسئولیت دارند کار خودم را درست انجام دهم.
تجربه به من می گوید اصلاً به جایزه فکر نکن و به فکر نتیجه نباش! می دانید چرا؟ چون همه چیز در داوری ها سلیقه ای است! آدم نباید خودش را گول بزند. مثلاً من اگر در جشنواره ای که رقیبم ویلیام دافو است جایزه بهترین بازیگر را می گیرم آیا معنی اش این است که من از او بهترم؟ هرگز این چنین نیست! اگر من این فکر را داشته باشم در واقع به خودم یک دروغ بزرگ گفته ام! من معتقدم در آن جشنواره هم به خاطر سلیقه داوران این جایزه را گرفتم. مضاف بر همه این ها ما آگاهیم که در کشورمان ارزیابی ها بر اساس چه حب و بغض هایی انجام می شود! از این رو اصلاً به فکر جایزه نیستم و همین که فیلم به درستی دیده شود برایم کافی است. البته این بدان معنا نیست که من از جایزه خوشحال نمی شوم در هر صورت جایزه خوشحال کننده است آن هم در جشنواره ملی که همه دوست دارند خودشان را در آن پرزنت کنند و دیده شوند اما من مسئول نتیجه ها نیستم و اگر بخواهم باشم اذیت می شوم! برای من همین که با کاری جدی آمده ام مهم است و همانطور که تأکید کردم امیدوارم که کار به خوبی دیده شود.
*دیدن شدن فیلم از کدام رده و دسته برایتان مهمتر است؟ مردم یا منتقدان؟
واقعاً هر دو!؛ من دوست دارم کار به درستی دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد. البته قطعاً برای من بسیار مهمتر است که صاحب نظران، متخصصان، منتقدان و کارشناسان سینما فیلم و بازی مرا ببیند و نظرات ارزشمندشان را به من بگویند.
*در رابطه با «خون خدا» چه صحبت ناگفته ای دارید که مایلید آن را به عنوان پایان بخش این گفتگو مطرح کنید؟
«خون خدا» در ظاهر تم مذهبی دارد اما حرف اصلی آن راجع به حقیقت است و ما در این فیلم راجع به حقیقت حرف می زنیم. از این منظر «خون خدا» حرف بسیار مهمی می زند. این فیلم اثری فرامرزی است، اثری سرشار از اندیشه است، اثری است که مخاطب را محدود نمی کند، اثری است که برای زدن حرف های بزرگ از مرزها عبور می کند. این اثر می تواند مخاطبان خارجی را هم به چالش بکشد و ریشه مذهبی را درون آدم ها بسیار تقویت کند.
این فیلم همچنین اعتقادات دینی و مذهبی را در وجدان مخاطبانش به چالش می کشد؛ این فیلم این نکته را درون خود نهفته دارد که اگر ما بر اساس اعتقادات مان حرف می زنیم باید اعتقادات مان را بشناسیم و اگر اعتقادی داریم آن را درست انجام دهیم؛ این فیلم به ما می گوید نتیجه اعمال مان مهم است و مسلمانی ما باید در اعمال و رفتار و کردارمان هویدا شود.
بنده معتقدم از آنجا که همه ما ایرانی ها از بدو تولد در خانواده هایی دینی و مذهبی رشد کرده ایم این فیلم می تواند تأثیر خوبی بر همه ما بگذارد و همه حقیقت جویان از آن استقبال شایانی را به عمل خواهند آورد.
ارسال نظر