شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۱:۲۵

نگاهی به فیلم «ناگهان درخت»

روشنفکران؛ ذلیل، بی‌خاصیت و عقده‌ای هستند؟

ناگهان درخت

سینماپرس: اگر طبقه متوسط تیپیکال روشنفکر آنچنان که در «ناگهان درخت» می‌بینیم بچه ننه و ننر هستند،‌ ادعاهای بعدی روشنفکران برای چیست؟

در فیلم «ناگهان درخت» صفی یزدانیان یک گنگی گفتمانی خودنمایی می‌کند. این گنگی گفتمانی فیلم را دو پاره می‌کند. یک سر گفتمانش نوستالوژی است و یک سر دیگر فرو رفتن در زمان حال. هیچ هارمونی و نقطه میانی روایی برای اتصال این دو سر وجود ندارد. همین مسئله اثبات می‌کند که روشنفکرانی نظیر او، ‌هنوز در ارائه آرا و نظراتشان دچار لکنت گفتنمانی هستند.

چرا استنباط کردیم که صفی یزدانیان از طیف روشنفکران است؟ فیلم و ساختار آثارش چنین گواهی می‌دهد. شاخصه لکنت مختص چنین آثاری است. در نیم قرن اخیر روشنفکران به همین لکنت مبتلا بوده‌اند و متن فیلم از این لکنت گفتمانی نیم‌ قرنی بی‌نصیب نیست. فیلم با روایت اول شخص و بر مبنای صدای شخصیت اصلی پیش می‌رود. این نگره گواهی بر لکنت مولف می‌دهد. جهانی که خلق می‌کند و شخصیت اصلی فیلم یعنی فرهاد هم دچار این لکنت است.

حتی شخصیت قبلی فیلم یزدانیان، فرهاد (علی مصفا) در فیلم «در دنیای تو ساعت چنده؟» همین مشکلات را دارد و قصه فیلم قبلی یزدانیان، درباره مردی است که در گذشته نتوانسته عشق خود را به زنی که دوستش دارد، ابراز و اعلام کند در نتیجه همیشه ناکام مانده است. این طیف از روشنفکران چون شجاعت ابراز ندارند از ترس خود فانتزی می‌سازنند. برای همین هامون با خواب و فانتزی آغاز می‌شود. در نیمی از آثار روشنفکری فانتزی مسلط است، چون شبه روشنفکران، روشنفکران و حتی الگوبرداران و پیروانشان، اراده محکمی ندارند به همین دلیل پناهنده  به سرزمین فانتزی‌های جنسی، عاطفی و هنری خود می‌شوند.   

در فیلم در دنیای تو ساعت چند است، گلی (لیلا حاتمی) پس از ازدواجش به فرانسه می‌رود و برای مدتی به ایران بازمی‌گردد و فرهاد (علی مصفا) در دورانی که این زن متاهل است سعی می‌کند با کنشگری خاصی، ‌عشق خود را به این زن ثابت کند. نوعی از معاشقه نوستالوژیک با زن شوهرداری که مرد به عنوان عشق سابق از ابراز آن در گذشته ناتوان بوده و حالا در دورانی که این زن متاهل است، کمی شجاعت پیدا می‌کند تا فانتزی‌هایش را نشان دهد.

در فیلم «ناگهان درخت»،‌ فرهاد آنقدر قدرت ندارد که اصلی‌ترین مطالبه‌اش، ‌یعنی داشتن فرزند را از همسرش طلب کند و باز هم به همان لکنت دچار است. با در نظر گرفتن هر دو فیلم یزدانیان، درخواهیم یافت که مردان قصه‌های فیلم او جرات ابزار خودشان و خواسته‌هایشان را ندارند.

فیلم که دیدگاه و گفتمانی ندارد،‌ جرات هم ندارد، شخصیت‌هایش هم بزدل‌های فتیشیست هستند و او تلاش می‌کند که به نمایش شخصیت‌هایی بپردازد که متمایزند. ناتوانی با تمایز، فرسنگ‌ها با یکدیگر فاصله دارند، وقتی شخصیت اصلی قصه‌های یزدانیان، فرهادها، اراده متوسطی برای  ابراز خود و خواسته‌هایشان را ندارند، دچار عقده‌های روانی می‌شوند تا جایی که این عقده در رابطه فرهاد با گلی (فرزند یحیی) بروز پیدا می‌کند.

پیمان معادی نقش فرهاد را در فیلم  ناگهان درخت بازی می‌کند. مرد منفعل تیپ روشنفکر طبقه متوسط که از بی خاصیتی و بی ارادگی‌اش، تماشاگر او را به سخره خواهد گرفت و دقیقا به یاد شخصیت ایرج در بمب خواهیم افتاد که معادی ایفا می‌کرد. یک مرد بی‌خاصیت منفعل در روابط زناشویی که مشکل روانی‌اش را با همسرش  به سختی حل می‌کند.

اگر مهرجویی در هامون خلاقیت، شخصیت‌های روشنفکرنما را دست می‌انداخت،‌ معادی و صفی یزدانیان مردانگی و اقتدار زیستی آنان را به چالش می‌کشند.

 آیا همه روشنفکران مردان ذلیل، بی خاصیت و عقده‌ای هستند؟ ‌آنطور که معادی در بمب نشان می‌دهد و صفی یزدانیان در دو اثر اخیرش؟ اگر طبقه متوسط تیپیکال روشنفکر آنچنان که در ناگهان درخت می‌بینیم بچه ننه و ننر هستند،‌ادعاهای بعدی روشنفکران برای چیست؟ چرا از تحولات پس از انقلاب با نقش و نگاری از دروغ، طلبکاری خود را نشان می‌دهند؟

شخصیت‌هایی مثل فرهاد  ناگهان درخت، در وهله نخست عقده‌های اخلاقی و جنسی خود را حل و فصل کنند، ‌سپس ادعاهای دیگری را در مسیر زندگی‌اشان  مطرح کنند. وقتی شخصیت اصلی،‌ ننر و بچه ننه است و عرضه اداره خویش را ندارد و وابستگی‌اش به مادر تا میانسالی حل و فصل نشده،‌ چگونه خاطرات دوران کودکی ‌اش رنگی و زیبا (مربوط به دوران پهلوی) و در دوران جوانی زشت و تیره (در دوران انقلاب) است. این شخصیت اراده فردی محکمی ندارد که زندگی‌اش را بسازد.

وقتی فرهاد از عقده‌های خاص روانی‌اش خلاص نشده، ‌چگونه  می‌تواندبا یک ذهن علیل میان دو دوره تاریخی تفکیک قائل شود؟ نکته مهمتر این است که دوران کودکی فرهاد –پهلوی – شاد و زیباست اما به جوانی وو انقلاب می‌رسد، به یک دلیل واهی دستگیر می‌شود و سال‌ها در زندان باقی می‌ماند، آنهم به جرمی که هنوز مرتکب نشده است.

جرمش گوش دادن موسیقی و خواندن کتاب است. آیا با هر استدلالی می‌توان دروغ‌های ناگهانی «ناگهان درخت» را باور کرد. روشنفکرانی نظیر فرهاد که توانایی اداره خودشان و همسرشان را نداشتند و ناکام در همه دوره‌های تاریخی بودند، با ایجاد تمایز میان حال و گذشته، در پی نادیده گرفته شدن ناتوانی‌های خودشان هستند. ناگهان درخت میان دوران پهلوی و دهه شصت تفاوت قائل می‌شود و دوران اول را سپید و دوران دوم سیاه تصویر می‌کند. این وجه تمایزها و سپید و سیاه نگاه کردن به این دو دوران ریشه در ضعف‌های شخصیت‌هایی نظیر فرهاد و خالقش دارد. لکنت،عدم تسلط بر خویشتن، عدم بهره‌بری از مفهوم شجاعت، تمام این‌ها مولفه‌هایی است که فیلم را تبدیل به حدیث نفس می‌کند.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.