به گزارش سینماپرس در این یادداشت ها آمده است: کاراکترها تکلیفشان با خودشان، لوکیشن و اطرافیان شان روشن نیست، داستان فیلم یک خطی است، دوخطی است! یا بی خط است! واقعا «ایده اصلی» با خود چند چند است.
ایران و اسپانیا برای راه اندازی یک پروژه بزرگ در جزیره هندورابی در جنوب ایران به توافق رسیده اند، شرکت ها و افراد بسیاری به طمع برنده شدن در این مناقصه شرکت کرده اند از جمله دو شرکتی که صاحبانش قبلا با هم مزدوج بودند و نمی دانیم چرا از هم جدا شده اند و حالا به عنوان دو رقیب در مقابل هم هستند؛ کاراکترها در حد گفتن دیالوگ جلوی دوربین قرار می گیرند و هیچ پیشینه ای از آن ها که قرار است در روند قصه تاثیرگذار باشند ارائه نمی شود.
در «ایده اصلی» آدم ها به هم خیانت می کنند و عدم اعتماد و بی ثباتی در شخصیت پردازی کاراکترها کاملا محسوس است. فیلم قرار است معضلی که در جامعه امروزی وجود دارد را به تصویر بکشد اما به دلیل عدم شناخت و عدم تسلط صاحب اثر به موضوع و یا سفارشی بودن آن، در واقع به جای مطرح کردن معضل یک جور سیاه نمایی صرف صورت گرفته و جامعه ایرانی را در اوج متمول بودن به لحاظ فرهنگی بدون حد و مرز در قهقرا نشان می دهد و پایانی بی منطق و بی دلیل برای خوشایند سفارش دهندگان رقم می خورد.
آقازاده ای که در مناقصه حضور پیدا کرده را به شکست می کشاند تا شاید بگوید آقا زاده ها همیشه پیروز نیستند اما غافل از این که زن و شوهر مطلقه این فیلم بدون اجازه مافیای قدرت نمی توانند به چنین ثروتی دست یابند، پس قطعا در گوشه ای از این مافیای قدرت قرار دارند و خود آقازاده هستند.
فیلمساز در تفکیک این دو قشر سعی دارد آقازاده ای که در خارج از کشور زندگی و پول بیت المال را حیف و میل می کند را جزو منحوسین قرار دهد و آقازاده ای که در داخل کشور به بیت المال دست درازی می کند را جزو مقبولین. البته تصورم این است که فیلمنامه حتی در رساندن این هدف هم دچار لکنت و ضعف است.
اگرچه فیلم «ایده اصلی» به لحاظ قصه گویی الکن و در شخصیت پردازی ضعف اساسی دارد، اما امید می رود با بهره گیری از بازیگرانی چون رادان و مریلا زارعی که از هیچ، بازی ساختند و همچنین استفاده از تنوع لوکیشن و ساختار تین ایجری که خوشایند جوانان امروزی ماست، در اکران عمومی با اقبال مواجه شود.
ارسال نظر