در این یادداشت آمده است: جشنواره ای که به میمنت پیروزی انقلاب و ترویج ارزش های اسلامی آن به عنوان بزرگترین رخ داد سینمایی کشور مطرح بود، اکنون پس از ۳۷ دوره با تغییراتی که در برگزاری آن در طول سال ها ایجاد شد از بی ثباتی مفرط رنج می برد و دیگر آن طراوت گذشته را ندارد.
همیشه بحث تهاجم فرهنگی مورد توجه و دغدغه مسئولان نظام به خصوص مقام معظم رهبری بوده و مبارزه با آن در سخنرانی ها و دیدار با هنرمندان مطرح شده است. رسانه های معاند با بودجه های گزاف و البته با اتاق فکرهای قوی ای که دارند، نظام اجتماعی و خانواده ایرانی را مورد هدف خود قرار داده اند تا با تضعیف خانواده، اجتماع ایرانی را متزلزل کنند و همواره نگرانی مدیران ارشد نظام بر تاثیرگزاری این رسانه ها در اجتماع خانواده ایرانی مورد توجه بوده است، به همین دلیل در برهه ای شاهد ممنوعیت ویدیو سپس ماهواره و در دهه اخیر با فیلترینگ فضای مجازی قصد جلوگیری از نفوذ بیگانه بر افکار مردم بوده و همچنان هستیم، اما تصورم این است که راه مقابله با هجمه دشمن به عنوان جنگ نرم و جنگ رسانه ای هیچگاه اصولی و منطقی پیش نرفته است، چرا که معتقدم در این هجوم فرهنگی بیش از آن که مردم هوشیار و همیشه در صحنه آسیب ببینند، هنرمندان و فرهنگ سازان کشور تحت تاثیر القا و سیاست ها ی غربی قرار گرفته اند و در راستای سیاست ها و تلقینات غربی حرکت کرده و درواقع هجمه خارجی را در داخل و به نفع دشمنان رقم زده اند.
در دوره ای از جشنواره فیلم فجر که سیاست یک ساله سینمای کشور را تعیین می کرد شاهد تولید فیلم هایی در جهت نشان دادن عقب ماندگی ایران عزیز بودیم که در جشنواره های خارجی مورد توجه و حمایت قرار می گرفتند. در برهه ای دیگر همزمان با هجوم علنی غربی ها مبنی بر از هم پاشیدن نظام خانواده ایرانی، همسو با آنان شاهد ساخت فیلم هایی با موضوع خیانت در ادامه عقب افتادگی فرهنگی ای که سالیان قبل تر مورد توجه سینماگران مان قرار گرفت بودیم و در ادامه این حرکت و تحت تاثیر تبلیغات دشمنان مان امسال و در آستانه چهل سالگی انقلاب و در جشنواره سی و هفتم می بینیم که فیلم هایی با مضمون از هم گسیختگی خانواده ایرانی و ازدواج سفید مورد توجه برخی فیلمسازان قرار گرفته است.
با این استدلال تصور می کنم مقابله با تهاجم فرهنگی را باید از درون خود و پوسته اصلی سینما شروع کنیم و به جای آن که نگران مخاطب هوشیار باشیم مراقب هنرمندان مان در تولید و ساخت آثار هنری باشیم .
در این میدان و از سال های گذشته ، تلویزیون هم وا داده و با تولید و پخش فیلم ها و سریال هایی که نظام خانواده را متزلزل می کند بر این سیاست دشمنان صحه گذاشته است، از جمله بی احترامی به پدر و مادر و بی قید و بندی در حرکات و الفاظ بخصوص در آثاری که مدعی طنز هستند.
اندکی در سینمای دهه چهل و پنجاه هالیوود غور کنید، شاهد انسجام خانواده و ترویج فرهنگی خواهید بود که در دستورات دینی ما نیز به کرات از آن سخن به میان آمده است. پوشش خانم های بازیگر ( به غیر از موی سر) ، احترام به پدر و مادر ، دعا و تشکر از خداوند بخاطر نعماتی که به بنده اش داده در قبل از وعده های غذایی، مهر و محبت به هم نوع و موارد دیگری که نشان می دهد هالیوود به فرهنگ و نظام خانواده در آن سال ها توجه ویژه داشته است اگر چه در آثار سال های بعد هالیوود شاهد انحطاط و لجام کسیختگی در جامعه و خانواده هستیم و این معضل در فرهنگ مرتجع غرب به تناسب پیشرفت در تکنولوژی جای اخلاق را گرفت اما در ایران فرهنگ اخلاق مدار همچنان زنده است، پس چرا در اغلب آثار سینمایی و تلویزیونی ما یا کمتر مورد توجه بوده و یا در جهت تزلزل و ازبین بردن این فرهنگ تلاش شده است ؟
به نظر با وجود چنین شرایطی با محدود کردن مخاطب نمی توانیم بر دشمن غلبه کنیم مگر سیاست و نگرشمان را نسبت به این مهم تغییر دهیم و در جهت این تغییر قبل از آن که از مدیریت بحران سخن بگوئیم ، باید بحران مدیریت و تصمیم گیران در عرصه فرهنگ و هنر را مورد توجه قرار داده و ترمیم کنیم.
ارسال نظر