فیلمهای سینمایی که مهناز افشار در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر امسال بازی کرد، علی رغم اینکه نقشهای متفاوت و تأثیرگذاری به او واگذار شد، اما افشار در متوسطترین شکل ممکن آنان را ارائه کرد و از دریافت سیمرغ جشنواره بازماند، هر چند که همسرش، ادعای دیگری دارد.
اگر فیلم «متروپل» مسعود کیمیایی را دوباره مرور کنیم، در خط اصلی روایت فیلم، خاتون (مهناز افشار) وارد یک سالن قدیمی سینما به نام متروپل میشود و با سر و صورتی خونین، در گوشهای از سالن به ستونی تکیه میدهد که از قضا ستون پشت سر افشار نقش پررنگیتر ازاین بازیگر در فیلم متروپل دارد. درواقع همین بازیگران بسیار معمولی و پر هیاهو هستند که در این سالها باعث افت کیفیت سینمای بزرگانی چون کیمیایی شدند.
پرده اول
اما پس از آنکه بازیگر بیحاشیهای همچون الناز شاکر دوست، که از هیاهو و پروپاگاندای مجازی فاصله دارد، موفق شد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را کسب کند و برای دومین سال پیاپی مهناز افشار در یک رقابت مهم سینمایی ناکام ماند، مشخص بود که این ناکامی در فضای مجازی بروز پیدا میکند.
توییت همسر افشار، پس از جشنواره فیلم فجر نشان میدهد، برخی از این چهرههای نه چندان هنرمند و وابستگان آنها، از هر فضایی برای جبران ناکامیهای خود استفاده میکنند. آیا یک پایگاه خبری و یک خبرگزاری حق انعکاس، بازی هنرمندانه الناز شاکر دوست را در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر ندارند؟ اگر از بازیگر بیحاشیهای که کارش را به درستی در یک فیلم ارزشمند انجام داده، حمایتی شود، آنرا میتوان سیاسی تفسیر کرد و با جریان دیگری قیاس نمود؟
با این پیشفرضها تبلیغ غیرقانونی نالوکسان توسط مهناز افشار، قبل از جشنواره فیلم فجر به خواست داریوش اقبالی (خواننده خارج نشین)، برای در معرض توجه قرار گرفتن، برای نزدیکتر شدن به سیمرغ جشنواره سی و هفتم نیست؟! اما قضاوت سینمایی و عادلانه داوران جشنواره سیو هفتم، مسیر هر سناریوی غیر سینمایی را برای دریافت سیمرغ توسط افشار مسدود کرد.
افشار نمیتواند سرخوردگی خود را از جشنواره فیلم فجر کتمان کند و در آخرین توییتش با مضمون "تجربه شخصی" ناکامی خود را در جشنواره فیلم فجر با واکنش معکوس نشان میدهد. او در این توییت مینویسد: عمیقاً باور پیدا کردم آدمی باید به آنچه اعتقاد دارد عمل کند حتی اگر به خاطر آن مورد نقد یا حمله قرار گیرد و حتی برای آن تاوان دهد. امروز در ابتدای دههی پنجم زندگی دیگر برای سوت و کف هیچ فرد و جریانی چیزی نمیگویم یا کاری نمیکنم.
سناریوی دوم
پس ناکامی در فجر، با توجه به واکنشیبودن این بازیگر در فضای مجازی، حدس انتشار پستهای شاز مرز شکن بسیار محتمل بود. یکی از ترفندهای مشهور سلبریتیها این است که یکی از آنان از قانون تخطی کند و دیگران به حمایت از او برخیزند. این روش و شیوه عملیات مهندسی آنان، طی چهار سال اخیر بوده است. روایت فرهادی مجیدی و برخورد او با پلیس راه تبدیل به سوژه داغی برای سلبریتیها شد و مهناز افشار به صورت طبیعی به این اتفاق، طبق همان فرمول عملیات روانی سلبریتیها واکنش نشان داد.
اما بر خلاف دفعات قبل، افکار عمومی اینبار به جای حمایت، به فرهادی مجیدی تاخت و از سوی دیگر، سلبریتیها منتظر بودند که رسانههای خارج از کشور به این رویداد واکنش نشان دهند و از یک برخورد پلیسی و کاملاً قانونی، پروندهای سیاسی و هزینه ساز بسازنند.
اما در کمال تعجب، بیبیسی فارسی، روز شنبه ۱۰ دی ماه در برنامه شصت دقیقه به این اتفاق واکنش نشان داد و حدود ۱۵ دقیقه کارشناسان و گزارشگران این برنامه با نمایش نمونههای فرنگی، واکنش فرهادی مجیدی به پلیس را غیر مستقیم محکوم کردند و اینبار هم مهناز افشار و سایر همفکرانش تیرشان به سنگ خورد و در فضای مجازی حتی هواداران استقلالی مجیدی، از او حمایت نکردند.
مهناز افشار پای در راهی سخت نهاده است، راهی که تا متحمل هزینههای سنگین قانونی نشود، دست از این اقدامات مجازی خود برنخواهد داشت. همانطور که اشاره شد، واکنش فرهاد مجیدی به پلیس راهور یک عمل غیرقانونی است و توسط افکار عمومی ملامت میشود. مهناز افشار که در حمایت از عمل غیرقانونی مجیدی کارت باطلی را رو کرد، به فاصله چند روز بعد، دست به عمل غیرقانونی مشابهی میزند و پرتره احسان شعبانی از خودش را، بدون حجاب عرفی، در صفحه اینستاگرامش منتشر میکند. آیا اینکار را نمیتوان تشویق اذهان عمومی به برداشتن حجاب رسمی برشمرد؟ اگر انتشار این پرتره، مصداق چنین عمل مجرمانهای نیست، پس تفاوت مسیحعلینژاد با مهناز افشار در چیست؟
باید منتظر ماند و دید دستگاههای نظارتی به انتشار این عکس توسط مهناز افشار چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا امر بر سلبریتیها مشتبه شده که فراتر از قانون هستند؟
*مشرق
ارسال نظر