به گزارش سینماپرس، سعید مستغاثی روزنامه نگار و منتقد سینمایی گفت: ما باید تاریخ سینمای ایران و جهان را مطالعه کنیم و تا زمانی که تاریخ را نخوانده باشیم، نمیدانیم که چرا مثلا درباره فلان واقعه تاریخی و سیاسی مهم کشور یا درباره یک موضوع مهم یا حادثه دینی و سیاسی فیلم ساخته نشده است.
ما باید بدانیم که سینما چه زمانی وارد این مملکت شد و توسط چه کسانی نهادینه شد؟ اگر تاریخ هر چیزی و خصوصا سینما را ندانیم، نمیتوانیم آن را به درستی تحلیل کنیم. من در کتاب حکایت سینماتوگراف به این موضوع اشاره کردم که سینما توسط چه نهادها و کانونهایی که وابسته به فرهنگ و استعمار غربی بودند وارد مملکت شدند و به تفصیل گفتم که قصدشان مبارزه با فرهنگ اسلامی و دینی ایران بود. درست است که بعد از انقلاب اسلامی مدیران فرهنگی ما عوض شدند اما نوع تفکری که از قبل وجود داشت ادامه پیدا کرد. لذا تفکر انقلاب اسلامی بر هنر ما خصوصا سینما حاکم نشد اگر چه که سینماگران متعددی و مدیران گوناگونی بودند که تفکرمتعهدانه انقلاب را داشتند، اما آنان در اقلیت بودند و لذا آن حاکمیت تفکر انقلابی و دینی بر سینما وجود نیامد.
بنابراین تفکر اصلی که از قبل انقلاب و وابسته به محافل فکری غربی بود ادامه پیدا کرد؛ تفکری که اساسا با اسلام و روحیات دینی فاصله داشت و حتی بعضا در پی اسلام زدایی از فرهنگ عمومی مردم بود. مشکل دیگر آن است که مبدا سینما علوم انسانی غربی است که رهبر انقلاب به آن در بیانات خود اشاره کردند و فرمودند که تا زمانی که این مبدا معرفتی در سینما اصلاح نشود تحول حقیقی در سینمای جمهوری اسلامی ایران رخ نخواهد داد. پس ما تا ریشههای درمان را نشناسیم و راههای درمان آن را بلد نباشیم اتفاق خاصی در سینما رخ نخواهد داد. این موضوع بستگی خاصی به این مدیر و فلان دولت ندارد اگرچه که موثر است.
در این سالها ما تعداد زیادی فیلمهای ضد خانواده ساخته شده است، یعنی نه تنها ضد دینی بلکه ضد مصادیق مهم و خوبی که در تمام دنیا وجود دارد و باید تقدیس و ستایش شود. چرا باید این اتفاق بیافتد؟ چون زمینه تفکر سینمای ما ریشه در همان تفکری دارد که به دنبال انحطاط فرهنگ و جامعه ایرانی و اسلامی بوده است.
بنابراین وظایف مدیران سینمایی ما بسیار سخت است آنان با فرض اینکه بدانند داستان سینمای ما از چه قرار است مانند راهبران یک کاروانی میمانند که باید آن مبادی را در سطح کلان دانشگاهی، علمی و سیاستگذاری فرهنگی عوض کنند تا به مرور نتایج مثبت ایجاد شود ولی مشکل این است که غالب مدیران سینمایی ما این مباحث را نمیدانند و لزومی هم برای اطلاع از آن نمیدانند. تعداد مدیران سینمایی ما که علم کافی نسبت به تاریخ سینمای ما و جهان داشته باشند و در صدد اصلاح مبادی علوم انسانی غربی سینما که رهبری به آن اشاره فرمودند بسیار کم است.
جابجایی مدیران سینمایی زمانی مثمر ثمر خواهد بود که اتفاقی بیافتد والا جابجایی صرف آنان چندان حائز اهمیت نخواهد بود و مانند جابجایی بازیکنان زمین خواهد بود که نتوانند برای تیم دستاوردی داشته باشند.
تفکر نفوذ فرهنگی نیز الزاما بدین معنا نیست که نشانههای یک نهضت و نحله خاص غربی و قومی را داشته باشیم بلکه منظور خود بینش و تفکر است که در یک مدیر میتواند وجود داشته باشد و حتی خودش از آن بیخبر باشد. اگر تاریخ سینمای جهان را بخوانیم خواهیم دانست که در زمان جنگ جهانی اول و دوم تمام سینمای هالیوود و استدیو در خدمت جنگ است و فیلمهای بسیار زیادی برای کمک به ارتش ساخته شده است. امام خمینی (ره) در دوران هشت سال دفاع مقدس گفتند که اولویت ما جنگ است. در اوج جنگ در سال ۶۵ از میان ۸۰ فیلم سینمایی ۱۰ فیلم ما درباره جنگ است چون تمام پتانسیل سینمای ما در خدمت جنگ نبوده است و در کل این دوران ۷۰ تنها ۲۰ درصد سینمای ما به جنگ پرداخته است. این ناشی از نحوه مدیریت وقت سینمایی آن دوران یعنی آقای بهشتی بوده که این خشت کج را از ابتدا بنا نهادند و حتی سینمای جنگ هم ضد دفاع خواهد شد و بنابراین تعداد بسیاری از فیلمهای جنگی ما عملا ضد دفاع مقدس است. فیلمهایی که قهرمان ندارد ولی ضد قهرمان دارد، شعار ندارد ولی ضد شعار دارد. اینها همه برآمده از همان دوران است.
باید بچههای ما ضمن آشنایی با سینما و تکنیکهای آن وارد تولید شوند اما باید به تاریخ آن و همینطور تاریخ معاصر اشراف داشته باشند و بدانند که مشکل سینمای ما از کجا ایجاد شده است. و الا مانند آن است که دکتری را که با بیماری و ریشههای آن آشنا نیست انواع داروها را به خورد بیمار بدهد ولی هیچ نتیجهای نگیرد. بنابراین بصیرت همراه تولید شرط موفقیت است.
نهادهای متعهد فیلمسازان جوان مانند عمار، سفیر و اوج و... نیز باید مراقب باشند تا از این تفکر رو دست نخوردند. این تفکر میتواند در بین آنان نیز وارد شود. امروز هدف تفکر نفوذ این کانونها و نهادها است و فیلمسازان جوان ما دارند تهدید میشوند و اگر به این مسائل اشراف نداشته باشند و سره را از ناسره تشخیص ندهند در چاه ویلی میافتند که بدتر از قبل خواهد شد و فرقی با دیگر همکارانشان که بیرون از آنجا فیلم میسازند نخواهد داشت. امروز حتی برخی از مستندهای این عزیزان که در چندسال گذشته ساخته شده است دارای همان تفکرات است. بنابراین این دوستان ما باید بسیار مراقب باشند و اینجا است که به همان مدیران با بصیرت نیاز است که با دقت مراقب عدم نفوذ این جریانها در سینما و رسانه متعهد شوند.
*تسنیم
ارسال نظر