به گزارش سینماپرس، اغلب نشریات ایران به واسطه عدم شناخت دقیق از تماشاگر، معمولاً نقدهای طولانی مینویسند که به درد مخاطب متخصص میخورد؛ اما آنگونه در رسانههای عمومی دنیا مرسوم است، نقدها به صورت کوتاه به نگارش درمیآید و عمدتاً یک راهنماست تا تماشاگر بتواند با دقت بیشتری فیلمی را که به ذائقهاش نزدیکتر است، انتخاب نماید. مخاطبان نیز با توجه به اینکه کدام ریویونویس ذائقه نزدیکتری به آنها دارد، برای انتخاب فیلمهایی که در آخر هفته در سینما میخواهد ببیند، به روایتهای کوتاه آن منتقد مراجعه میکند.
در فضای رسانهای ایران، خبری از این «راهنما» نیست و هرچند برخی نشریات یک راهنما برای مخاطبانشان گردآوری میکنند، بخش تلخ ماجرا این است که این نشریات اینقدر تیراژ اندکی دارند که برای هزار نفر نیز مرجعیت پیدا نمیکنند و تأثیر جدی در فضای کلی فرهنگی کشور ندارند. در مقابل، فضا در حوزه نقد فیلم نیز به دست هتاکترین چهرهها افتاده؛ اشخاصی که نظیر گلادیاتورها میتوانند گروهی را سرگرم کنند که بیش از نقد فیلم به دنبال نزاع لفظی و تخلیه خشمشان از اوضاع توسط هر شخصی هستند و هر شخصی چنین کند، عدهای را گرد خود میآورد.
با این حال دوباره باید یادآور شد، اینکه با وجود شدیدترین نقدها نازلترین کمدیها همچنان میفروشند، نشان میدهد طیف وسیعی از تماشاگران کنونی سینمای ایران به دنبال تماشای فیلمی هستند که اگر یک کمدی خوب نبود، دستکم خالی از تنش باشد؛ اما آیا یک منتقد نمیتواند اثر تخریبی هرچند محدود داشته باشد؟ تجربه نشان داده اگر این حملات به خصوص به صورت تصویری باشد و یا طیفی از منتقدین دست به اقدام هماهنگی بزنند میتوانند تأثیری داشته باشند؛ هرچند این تأثیر نمیتواند چندان عمیق باشد و همین برخی را به سمت جذب شماری از منتقدان برده است.
از چندی پیش، تمرکز برخی اشخاص تحت پوشش منتقد بر تمجید از دو فیلم سینمایی و هدف قرار دادن تمامی فیلمهای رقیب، منجر به زمزمههایی در فضای سینما شد
شنیدهها حکایت از آن دارد که یکی از صاحبان شماری از فیلمهای سینمایی، رقمی قابل توجه را برای جهتدهی مثبت رسانهای برای آثارش اختصاص داده و حمایت فوق العاده از آثارش و تخریب تمامی رقبا چنین القا میکند که در این زمینه موفق عمل کرده و توانسته به اهدافش برسد، ولی اینکه تا چه میزان برخی اشخاصی را آلوده کند، نیاز به ورود نهادهای مسئول دارد.
یکی از منتقدین پیش از این تأکید کرده بود که «منتقدی فیلم، کارچاقکنی فرهنگی نیست» و منتقدی دیگر در تکمیل این تعبیر درست تأکید کرده بود: «کسی از نقد فیلم ارتزاق نمیکند»؛ بنابراین اشخاصی که کسبشان از راه نقد فیلم است و در عین حال در این مسیر به حقوقش بابت نقد فیلم نیز بسنده نمیکنند و برای «نقد مثبت» و «سکوت» نیز رقمهایی دریافت میکنند را نمیتوان منتقد خواند.
چنین اشخاصی را در بهترین تعبیر میتوان یک نویسنده یا متکلم وحده تلقی کرد که از این راه پول درمیآورد و ممکن است وقتی مثل کاراکتر داستان «بلیت غذا | Meal Ticket» در «چریکه باستر اسکروگز | The Ballad of Buster Scruggs» سودآور نباشد، به آب سپرده شود! با این حال واقعیت تلخ آن است که با توجه به افزایش هزینه تولید در سینمای ایران، برخی سرمایه گذاران فیلمهای سینمایی ترجیح میدهد این باج را پرداخت کنند و بدین ترتیب، برای سرمایهشان مصونیت بخرند، تا اینکه هزینه رویارویی و لطمه به بازگشت سرمایهشان را به جان بخرند. این وضعیت تلخی است که بستر را برای چنین باجگیرانی فراهم میکند.
*تابناک
ارسال نظر