به گزارش سینماپرس، روز گذشته خبری در خبرگزاری مهر منتشر شد مبنیبر اینکه مجید مجیدی برای ایفای نقش یک پسر نوجوان در فیلم «خورشید» به دنبال بازیگر از میان مردم است. متقاضیان باید از میان متولدین ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ باشند، اندامی لاغر و ورزیده، قد ۱۵۰ تا ۱۶۵ سانتیمتر، رنگ پوست آفتابسوخته داشته و ترجیحا دارای موی مجعد و بلند باشند.
این اولین بار نیست که یک کارگردان برای انتخاب بازیگرانش سراغ فراخوان میرود. پیش از انقلاب این روش کم و بیش وجود داشت و چهرههای مطرحی از همین راه وارد سینما شدند. پس از انقلاب مهمترین و جنجالیترین فیلم در این حوزه «سلام سینما» ساخته محسن مخملباف در سال ۱۳۷۲ است. فیلم درباره فراخوان بازیگری برای اثر تازه مخملباف است. او به مناسبت فرارسیدن سده اول سینما با انتشار یک آگهی در روزنامهها از علاقهمندان بازیگری دعوت میکند در محل باغ فردوس حضور پیدا کنند. در روز موعود حدود پنج هزار نفر در محل فیلمبرداری حاضر میشوند تا پس از دریافت فرم مخصوص در آزمون بازیگری شرکت کنند. در این تجمع و مراحل آزمون ماجراهایی پیش میآید که فیلم مخملباف بر آن اساس شکل میگیرد. این فیلم در همان زمان حاشیههای فراوانی داشت. بسیاری معتقد بودند مخملباف از همان ابتدا تصمیمی بر ساخت فیلمی درباره ۱۰۰سالگی سینما نداشته و قصدش استفاده از همین احساسات و هیجانهای علاقهمندان به بازیگری بوده است.
تلگرامیها و حاشیههایش
زمانه تغییر کرد و دیگر فراخوانها از طریق روزنامه انجام نمیشد و همچنان هم نمیشود. کارگردانها در تلگرام و اینستاگرام دعوت به تست میکنند و مخاطبان عشق سینما هم بیشتر شدهاند. «ایستاده در غبار»، «فروشنده»، «زیر سقف دودی»، «فراری» و «یک روز بخصوص» نمونههایی از این فیلمها هستند. نکته جالب در مورد این فیلمها آن است که درنهایت اقوام کارگردان یا دستیار برای نقشهایی که فراخوان داده بودند، انتخاب شدند. مورد عجیب فیلم «فراری» این بود که نهایتا ترلان پروانه که چهره شناختهشدهای بود، برای نقش اول برگزیده شد؛ نقشی که قرار بود یک چهره تازه آن را بازی کند. پوران درخشنده که خودش برای فیلم «طلاق عاطفی» برای انتخاب بازیگر فراخوان داده بود، از تعداد بالای مراجعان متعجب شده و این روش را در مجموع وقتگیر و پردردسر عنوان کرده بود.
فراخوانیهای مجیدی
مجیدی در آثار قبلی خود هم همین روش را برای انتخاب بازیگران فیلمهایش برگزیده بود؛ جایی که سراغ رضا ناجی برای «بچههای آسمان» و «آواز گنجشکها» میرود یا محسن رمضانی را در «به رنگ خدا» کشف میکند.
رضا ناجی مهمترین کشف در این نوع یافتن بازیگر است. ناجی که پیش از فیلم «بچههای آسمان» با نام محمد در فیلمهای «گل سرخ» و «فرار از جهنم» حضور داشته، ناگهان تبدیل به چهرهای میشود که معتبرترین جایزه بازیگری تاریخ ایران را از آن خود میکند. ناجی شاید یکی از معدود بازیگرانی باشد که با روش فراخوان وارد سینما شده و ماندگار شده است. او بعدها در فیلمهای طنز، مذهبی و سریالهای تلویزیونی حضور پیدا کرد و همچنان هم فعال است. جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم برلین برای بازی در فیلم آواز گنجشکها، دیپلم افتخار بهترین بازیگری از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر، پروانه زرین بازیگری از هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، دیپلم افتخار و جایزه ویژه هیات داوران از بیستودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر از جمله جوایزی است که ناجی آنها را تصاحب کرده است.
محسن رمضانی، بازیگر فیلم «رنگ خدا» هم از طریق تست و فراخوان انتخاب شد. او درباره نحوه حضورش در این فیلم سالها قبل به ایسنا گفته است: «در مجتمع نابینایان شهید محبی مشغول تحصیل بودم که یک روز آقای مجیدی آمدند و خواستند برای فیلمشان از بچهها تست بگیرند. به من هم گفتند دوست داری بازی کنی؟ و من با علاقه پاسخ دادم اگر خدا بخواهد و این شانس را داشته باشم، بله. ایشان از حدود ۵۰۰ نفر تست گرفتند که درنهایت من انتخاب شدم.»
رمضانی در هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر دیپلم افتخار بازیگر نقش اول مرد را برای بازی در فیلم «رنگ خدا» دریافت کرد. او بعدها فقط در سریال تلویزیونی «چراغهای خاموش» و فیلم سینمایی «خیابانهای آرام» حضور پیدا کرد که این دومی هنوز اکران نشده است؛ کارنامه کاری خلوتی که کسی را متعجب نمیکند.
فرخ هاشمیان، بازیگر فیلم «بچههای آسمان» که در تست بازیگری انتخاب شده بود، سال ۹۶ در برنامه «حالا خورشید» درباره وضعیت زندگیاش پس از فیلم «بچههای آسمان» گفته بود: «پدرم پس از این فیلم که ورشکست شد، با نقاشی ساختمان آشنایی داشت و من هم کنار او این کار را انجام میدادم و کمکش میکردم. نقاشی را تا زمان سربازی ادامه دادم و آنجا هم خانه فرمانده را چند بار رنگ کردم. پس از بازگشت از سربازی وارد بازار کار شدم، همزمان کشتیگیر بودم و مقامهای کشوری هم داشتم تا اینکه دوستانم زیر پایم نشستند. چون وضع مالی مناسبی داشتم، رفیقم که عاشق پول تو جیبم بود (البته قصد توهین به کسی را ندارم)، چون من شیطان بودم و آنها برای اینکه بر من مسلط باشند، اول از خوردن مایعات شروع شد و کمکم پیش رفت تا اینکه مایعات جواب نمیداد و سراغ کشیدن مواد اعتیادآور رفتیم و کارهای دیگری هم در آن زمان انجام میدادیم که قابلبیان کردن نیست.»
*فرهیختگان
*فرهیختگان
ارسال نظر