به گزارش سینماپرس، «روزی روزگاری» سریال ۱۷ قسمتیای که قریب به ۲۷ سال است از تلویزیون بازپخش میشود همچنان آبرودار و پرمخاطب است. همین ۱۷ قسمت را ضرب در متوسط ۵۰ دقیقه زمان هر قسمت کنید، میشود ۸۵۰ دقیقه و با فرض اینکه هر سال فقط یکبار بازپخش شده باشد، میتوان گفت که بیش از ۳۸۵ ساعت از تلویزیون پخش شده است. سریالی که امرالله احمدجو در فاصله ۶ ماه و با کمترین هزینههای تولید در سال ۱۳۷۰ ساخت. این شکل محاسبه را میتوان در مورد سریالهای ماندگاری چون «تفنگ سرپر»، «یوسف پیامبر(ع)»، «کیف انگلیسی»، «امام علی(ع)»، «مختارنامه» و «پایتخت» هم بهدست آورد و کافی است رقم بودجهای که برای هرکدام از این تکستارههای آسمان سریالسازی ایران صرفشده را کنار رقم بودجه انبوه سریالهای تلویزیونی قرار دهید که عمر ماندگاریشان از یکبار بازپخش هم کمتر است؛ آنگاه متوجه خواهید شد که در سالهای اخیر گویا تصمیمی جمعی از سوی مدیران تلویزیونی گرفته شده تا سریالهای باکیفیت حذف شوند و ساخت سریالهای تکراری، آنهم با دور تند تولید آماده شوند. این تصمیم جمعی مدیران تلویزیون ناشی از فربهشدن روزبهروز صداوسیماست و چارهای نیست چون شبکههای متعدد تلویزیون نیازمند تولیدات انبوه هستند و بهتبع آن نیروهای متعدد فنی و هنری که در تمام این سالها در سیستم سریالسازی تلویزیون گسترده شدهاند، بالاخره باید بتوانند از قِبَل تولیدات نمایشی ارتزاق کنند.
حالا بعد از گذشت چند سال چشمانتظاری، مدیران تلویزیون دوباره تصمیم گرفتند برای ساخت سریال «سلمان فارسی» درکنار کارگردانی قرار بگیرند که امتحانش را بهخوبی در پروژههایی مثل «مختارنامه» و «امام علی(ع)» پس داده است. البته طبیعی است که مدیران تلویزیون برای ساخت پروژهای مهم، نباید ریسک میکردند و در شرایط فعلی هم نمیشد سراغ گزینه بهتری به غیر از داوود میرباقری رفت. شرایطی که تقریبا هیچ کارگردانی به غیر داوود میرباقری یا امرالله احمدجو، برای طراحی یک پروژه عظیم تاریخی باقی نمانده است. بخشی از این مساله بهقوت و اعتبار امثال داوود میرباقری و امرالله احمدجو باز میگردد ولی دلایل دیگری هم دارد. اما متهمان اصلی مساله دستخالیشدن تلویزیون از کارگردانهای مهم سریالسازی، چهکسانی هستند جز مدیران تلویزیون؟ تلویزیون در تمام این سالها نتوانسته و نخواسته از کارگردانهای دیگری همچون حسن فتحی برای ساخت سریال تاریخی استفاده کند و این کارگردان که از درون تلویزیون رشد کرده بود به شبکه نمایش خانگی رفت. فتحی موفق به ساخت پروژه «شهرزاد» شد ولی رسوایی مالی سرمایهگذار این سریال دامنگیر او نیز شد. نکته دیگر اینکه در گستره وسیع نسل جدید فیلمسازان ایرانی، به کارگردانهای جوان اعتمادی نمیشود. البته در اندک اعتمادی هم که شده با شکست همراه بوده است. سریال «از یادها رفته» نمونه اخیر شکست تلویزیون در سریالسازی تاریخی است که کارگردان جوان آن نتوانست از پس این آزمون و خطای مدیریتی سربلند بیرون بیاید.
در نقد سریالسازی این روزهای تلویزیون، انتقادات بیشتر به این مساله است که فیلمنامهها از قوت چندانی برخوردار نیستند و معمولا تعجیل در تولید، آثار را بیکیفیت کرده است. اما میتوان گفت یکی از مسائلی که باعث اختلال در روند آموزش و تربیت کادر سریالسازی تاریخی شده، حذف تله تئاترها در تلویزیون بوده است. تلهتئاتر، نه سریال تلویزیونی است نه تئاتر صحنهای. مدیومی است که میتواند بستر مناسبی برای کارگردانهای جوان و خوشآتیه باشد تا در یک آزمون و خطای کمهزینه، برای تولیدات بزرگ تلویزیون آماده شوند. کارگردانها و طراحان صحنه و گریمی که این روزها کاربلدهای سریال تاریخی هستند از همین تله تئاترهای تلویزیونی دهه ۶۰ و ۷۰، به دنیای سریالسازی آمدند. همین مجموعه تلویزیونی امام علی(ع) ساخته داوود میرباقری در ابتدای کار بهعنوان یک تلهتئاتر مقابل دوربین رفته بود یا حسن فتحی از جمله مهمترین تلهتئاترسازان تلویزیون در دهه ۷۰ بود.
دومین آسیبی که فقط متوجه تلویزیون نیست و گرفتاری اکثر دستگاههای فرهنگی است؛ عدم ثبت و تجربهنگاری پروژههای بزرگ تلویزیونی است. گویا ما عادت به ثبت تجربههای موفق گذشته خود نداریم. برای همین است که این روزها در حال تکرار اشتباهات گذشته میشویم. ثبت تجاربی که ماحصل تولید یک پروژه عمرانی عظیم است نهتنها باعث حفظ و تسهیم دانش هنری کارگردانهای بزرگ خواهد شد، بلکه جلوی هزینههای گزاف بعدی را نیز خواهد گرفت. «فرهیختگان» دو سال پیش درمورد تجربهنگاری پروژه «مختارنامه» از محمود فلاح، تهیهکننده این سریال موفق سوال کرد و او با ناراحتی گفت: «از طرف سازمان صداوسیما چنینکاری نشد و اگر چنینکاری را از ابتدای پروژه میکردند خیلی ارزشمند بود. البته چند سال بعد از اتمام این سریال، یکی از اساتید دانشگاه سوره، بهصورت خودجوش پیگیر چنین کاری شده بود. او میگفت میخواهم تمام حواشی و فعالیتهای پشتصحنه، ساخت دکور، طراحی لباس و گریم و همه مواردی که مرتبط با «مختارنامه» است را بهصورت یکپارچه در قالب کتابچه و سیدی دربیاورم.» بهنظر شما این اظهارات محمود فلاح، فاجعهبار نیست. ثبت تجربههای موفق تولید سریالی همچون مختارنامه هیچگاه در برنامه مدیران صداوسیما نبوده است. این یعنی اینکه اگر کارگردان جوانی بخواهد در مختصات سریالسازی ایران، یک اثر تصویری-تاریخی بسازد باید از ابتدا شروع به تکرار همه اشتباهات گذشته کند. شاید بد نباشد حالا که پروژه سلمان فارسی در ابتدای راه تولید خود قرار دارد، یک تیم موازی از کارشناسان هنری و فنی درکنار سریالسازان حضور داشته باشند و مسائل و تجاربی که مختص این پروژه است را بهدرستی ثبت و ضبط کنند. با این اقدام، پشتصحنه سریال «سلمان فارسی» و تجربههای داوود میرباقری برای آیندگان ماندگار خواهد شد.
*فرهیختگان
ارسال نظر