م. ر.شاه حسینی/ ۶۶ سال است که از ماجرای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ هجری شمسی میگذرد؛ واقعه ای که در حافظه تاریخی عموم مردم ایران ثبت و ضبط گردیده و به عنوان یکی از اصلیترین پروژه های نفوذ در تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. پروژهای که توانست اراده و استحکام ملت ایران در تقابل با قدرتهای مستکبر جهانی را به چالش کشیده و نه تنها انقلاب و خروش مردم مسلمان ایران برای آزادگی و تقابل با استعمار انگلیس را با پایان شوم کودتا همراه ساخته و خون شهیدان راه وطن در قیام تیرماه ۱۳۳۱ هجری شمسی را تلف و تباه نماید؛ بلکه گردانندگان پروژه نفوذ به خوبی توانستند تنها پس از گذشت کمتر از چهار سال از تصویب قانون ملیشدن صنعت نفت در اسفندماه سال ۱۳۲۹ هجری شمسی، خواست و اراده اکثریت قریب به اتفاق مردم یک کشور برای ملی ساختن صنعت نفت را به طور کل ضایع ساخته و ننگ جدیدی با عنوان قرارداد کنسرسیوم را بر جامعه ایران تحمیل سازند.
به عبارت دیگر ماجرای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ هجری شمسی را میتوان یک تراژدی کاملا ملموس از برای فهم کلید واژه نفوذ و شناخت کارکرد آن از برای تغییر خواست و اراده عمومی یک جامعه قلمداد نمود. واژهای که اگر چه با پسوندهای مختلفی همراه میباشد، اما در صورت هماهنگی در اجرا و عدم هوشمندی جوامع در شناخت ماهیت آن میتواند تغییرات و تاثیرات جبرانناپذیری را در اراده عمومی یک جامعه به وجود آورده و حتی مسیر تاریخی یک تمدن را با تحولات جدی مواجه سازد.
نفوذ صرف نظر از آنکه در دو حالت کلی خود، یعنی حالت فردی و یا حالت جریانی و شبکهای قابل تفکیک و ارزیابی است؛ از منظر شکلی نیز بر انواع گوناگونی قابل تقسیم و تفکیک بوده و اشکال مختلفی را مبتنی بر حوزه و دامنه اثر خود شامل میشود و به انواعی چون نفوذ سیاسی، نفوذ امنیتی، نفوذ اقتصادی، نفوذ فرهنگی، نفوذ علمی، نفوذ هنری، نفوذ ورزشی، نفوذ مطبوعاتی، نفوذ رسانهای، نفوذ توریستی و ... تقسیم میگردد. بنابراین گاه نفوذ فردی است و در قالب ورود یک مربی ورزشی، یک استاد دانشگاه، یک مبلغ دینی، یک توریست، یک کارمند اداری، یک مسئول دولتی، یک تاجر، یک موزیسین، یک خبرنگار و ... رقم میخورد و گاه به صورت شبکهای منسجم و پیچیده ظاهر شده و در ارکان مختلف جامعه بویژه مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری رخنه میکند، در این حالت عموما نفوذ به یک حوزه محدود نشده و سایر حوزهها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، برای نمونه موفقیت یک شبکه نفوذ اقتصادی بدون ارتباط گیری با دیگر شبکهها در سایر بخشهای سیاسی، رسانهای، فرهنگی و ... امکانپذیر نیست. |
البته بر خلاف تصور ساخته و پرداخته شده رسانهها از ماجرای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ هجری شمسی، ماهیت پروژه نفوذ در فرایند، نه تنها نفوذ فردی نبود، بلکه از حالتی جریانی و شبکهای و با رویکردی اساسا فرهنگی برخوردار بود و از این جهت کودتای ۲۸ مرداد که بر بستر عملیات تی پی آژاکس (T.P. AJAX) شکل گرفت را میبایست پروژه نفوذ جریانی و شبکهای با استفاده از ظرفیتهای موجود و یا ایجاد شده بر بستر قدرت نرم (Soft power) قلمداد نمود.
به عبارتی دیگر؛ کودتای ۲۸ مرداد را میبایست محصول اِعمال قدرت نرم آنگلوساکسونها قلمداد نمود؛ قدرتی که با استفاده از ظرفیتهای موجود و یا ایجاد شده در چهارچوب پروژه نفوذ جریانی و شبکهای در ایران به عرصه ظهور رسید. ظرفیتهایی که توسط شبکه بِدامَن (BEDAMN) شناسایی گردیده بود و طی فرایندی چندساله در دوران پس از تصویب قانون ملیشدن صنعت نفت فعالسازی آن انجام شده بود و در نهایت پیچیدگی فرایند انتقال قدرت از انگلیس به آمریکا در ایران موجب شد تا کرمیت روزولت جونیور (Kermit Roosevelt Jr.) به عنوان یک افسر عالی رتبه سازمان سیآیاِی (Central Intelligence Agency (CIA)) که در دفتر خدمات استراتژیک (Office of Strategic Services (OSS)) مشغول به فعالیت بود؛ شخصا به ایران آمده و مدیریت کودتای ۲۸ مرداد را عهدهدار گردد.
شبکه بِدامَن (BEDAMN) عنوان یک شبکه مخفی رسانهای و با کارکرد ویژه عملیات روانی در ایران میباشد؛ شبکهای به شدت مرموز که اقدام به بسط قدرت نرم آنگلوساکسونها در ایران مبادرت میورزید و اگر چه ضرورت تاسیس آن را میتوان در دوران پس از ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ هجری شمسی و بالاخص در ماجرای ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ هجری شمسی جستجو نمود؛ اما نوع عملکرد و نحوه فعالیت این سازمان رسانهای را میبایست به صورت مشخص در فرایند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هجری شمسی مورد مطالعه قرار داد. شبکه بِدامَن (BEDAMN)، سازمانی رسانهای و با کارکرد عملیات روانی بود که در چارچوب همکاری مشترک میان اینتلیجنس سرویس (Secret Intelligence Service) یا همان سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا ملقب به اسآیاس (SIS) و آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده آمریکا (Central Intelligence Agency) که عموما با عنوان سیآیاِی (CIA) یا سازمان سیا شناخته میشود در ایران تاسیس گردید. شبکهای مخفی که با همکاری سازمان اطلاعاتی خارجی اسراییل یعنی موساد (Mossad) و بر مبنای امکانات مادی و معنوی انگلیس و همچنین بودجه کلان آمریکا به سرعت فعالیت خود را در ایران آغاز نمود و ریاست مستقیم این سازمان بر عهده یک کارگزار و مقاطعهکار ایرانی (هندی الاصل) به نام شاپور جی ریپورتر گذاشته شده بود. بر این اساس در تیم رسانهای و عملیات روانی شبکه بِدامَن سه طیف کارشناس ارشد و مامور خِبره قرار داشت که جملگی تحت مدیریت شخص شاپور جی ریپورتر به عنوان یکی از دو پسر مشهور اردشیر جی ریپورتر عمل مینمودند. شخصیتی ویژه و به شدت مرموز که در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی در تهران به دنیا آمد و همچون پدر خود از عُمال و معتمدین انگلیس در ایران محسوب میشود. البته باید توجه داشت که اعتماد انگلیس به خاندان جی ریپورتر تا به آن حد بود که ملکه وقت انگلیس، نشان افتخار و لقب تشریفاتی سِر (Sir) را به اردشیر اعطا نمود و دولت انگلیس نیز ایشان را به سمت مشاور مخصوص سفارت خود در تهران منصوب و با اعطای تابعیت مضاعف به او، گذرنامه خصوصی ویژهای برای خانواده وی صادر نمود و در مقابل خدمتگذاری این خانواده برای حفظ منافع انگلیس در ایران را میتوان به صورتی واضح در نقش موثر اردشیر جی ریپورتر در شناسایی و کشف استعداد رضا سوادکوهی و آمادهسازی وی برای پایان بخشیدن به سلطنت قاجاریه و آموزش او برای به قدرت رسیدن و تاسیس سلطنت پهلوی قلمداد نمود. نخستین طیف از کارشناس ارشد و ماموران تحت مدیریت شاپور جی ریپورتر در سازمان رسانهای و عملیات روانی شبکه بِدامَن را انگلیسی تبارهایی تشکیل میدادند که در میان ایشان به صورت مشخص میتوان به حضور موثر ماموران و کارشناسان ارشد شناخته شدهای همچون خانم دکتر آن کترین سواینفورد لمبتون (Ann Katharine Swynford Lambton) و همچنین آقای دکتر رابرت چارلز زنر (Robert Charles Zaehner) به عنوان عناصر اصلی این طیف اشاره نمود. شخصیتهای علمی برجستهای که سالها به عنوان ایرانشناس و در پوششهای مختلفی همچون وابسته مطبوعاتی سفارت انگلیس در ایران مشغول فعالیت و آمایش دقیق سرزمینی بوده و به عنوان ماموران برجسته سازمانهای اطلاعاتی انگلیس توانسته بودند تا ماموریتهای مختلفی را در جهت تامین و تضمین منافع انگلیس در ایران به فرجام رسانده و به صورت مشخص وظیفه تقویت حضور شرکت نفت ایران و انگلیس (Anglo-Persian Oil Company (APOC)) و تامین اجرای قرارداد موسوم به قرارداد ۱۹۳۳ را به واسطه اِعمال قدرت نرم و با استفاده موثر از ابزارهای انتشاراتی و بالاخص بنگاه خبر پراکنی بریتانیا (British Broadcasting Corporation (BBC)) در جامعه ایران پیگیری مینمودند. همچنین طیف دوم از کارشناس سازمان رسانهای و عملیات روانی شبکه بِدامَن را ماموران آمریکایی تباری تشکیل میدادند که عموما بسیار جوان بوده و به عنوان کارمندان رسمی سیآیاِی (CIA)، نخستین ماموریت خود را در ایران تجربه نمودند جوانانی همچون آقای دکتر ریچارد کاتم (Richard W Cottam) که به عنوان یک افسر پرتوان اطلاعاتی، مسئولیت جنگ روانی و جعل مدارک سیاسی را در شبکه بِدامَن عهدهدار بود و تحت مدیریت شاپور جی ریپورتر، مقالات حرفهای متعددی را با نیت تشویش اذهان عمومی تنظیم و پس از ترجمه به زبان فارسی، در روزنامههایی همچون جوشن و یا صبا و ... منتشر میساخت. اما طیف سوم از ماموران شبکه بِدامَن را شخصیتهای ایرانی الاصلی متعدد و متکثری همچون اسد الله علم، نصرتالله معینیان، علی جواهرکلام، حسین خطیبی، مظفر بقائی کرمانی و ... تشکیل میدادند که عموما از رجال تحصیل کرده و صاحب نفوذ عصر پهلوی بوده و از وجاهت خاصی در میان اهالی مطبوعات و طیف منورالفکر در جامعه ایران برخوردار بودند. شخصیتهای بسیار توانمند و مقبولی که به خوبی میتوانستند اهداف سازمان رسانهای و عملیات روانی شبکه بِدامَن را بر بستر عمومی جامعه پیگیری نموده و اقدامات موثری را در جهت تحقق اهداف شبکه، چه در قاعده عملیاتهای نفوذ سیاسی و چه بر محور عملیاتهای نفوذ فرهنگی در فضای جامعه ایران محقق سازند. سوای نظر از کم و کیف طیف سوم از ماموران این شبکه و حتی شائبه حضور و نقش شخص دکتر مصدق به عنوان نخست وزیر در پازل این شبکه؛ قطعا یکی از اصلیترین وظایف تیم رسانهای و عملیات روانی شبکه بِدامَن را میبایست در انتقال قدرت نرم آنگلوساکسونها در فضای جامعه ایران مورد توجه قرار داد و از این جهت است که این شبکه سوای نظر از اقدامات متعدد خود در چهارچوب پروژه نفوذ جریانی و شبکهای؛ به نوعی وظیفه داشت تا قدرت سنتی انگلیس در ایران را در فرایندی به ابرقدرت نوظهور پس از جنگ جهانی دوم، یعنی ایالات متحده امریکا منتقل نماید و در این میان نکته جالب و قابل توجه در آن است که مدیریت این شبکه، یعنی شخص شاپور جی ریپورتر در این دوران با پوشش وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران حضور پیدا کرده و تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به طور رسمی، رییس دارالترجمه سفارت آمریکا و رایزن سیاسی این سفارت بود. |
البته باید توجه داشت که پروژه نفوذ جریانی و شبکهای که توسط شبکه بِدامَن ( BEDAMN ) بر بستر جامعه ایران هدایت میشد، در شرایط به شدت نابسامان اقتصادی ایران به وقوع پیوست. شرایطی که دولت مستقر تمام توان خود را بر سیاست خارجی متمرکز ساخته بود و در این تصور به سر میبرد که حل و فصل پروندههای حقوقی ایران در مجامع بینالمللی و انجام مذاکرات و ... موجب میشود تا پولهای توقیف شده به ایران بازگردد و به این واسطه گشایشی در وضعیت معیشتی مردم ایجاد شود. همین شرایط نابسامان اقتصادی و توهمات دولت مستقر و امید ایشان به بیگانگان موجب شد تا پروژه نفوذ شبکه بِدامَن چه در بُعد نفوذ فرهنگی و چه در قاعده نفوذ سیاسی، با حمایتهای مالی ویژهای همراه گردد. البته حمایتهایی که به مراتب بسیار کم هزینهتر از حمله مستقیم و درگیری رو در رو با ملتی همچون ملت ایران میبود. پروژهای نرم با منابع مالی ویژه که نه تنها حافظه عمومی جامعه را با عنوان دخالت مستقیم آشفته نمیساخت؛ بلکه موجب شد تا عُمال بومی جدیدی از برای تضمین منافع ایالات متحده در ایران به وجود آمده و ایران به عنوان یکی از منابع تولید ثروت از برای آمریکا مورد توجه و تمرکز ویژه واقع گردد.
هزینههای مادی پروژه نفوذ جریانی و شبکهای در مقایسه با هزینههای جنگ و دخالت مستقیم نظامی به مراتب پایین وناچیز بوده و از این جهت است که کرمیت روزولت جونیور (Kermit Roosevelt Jr.) به عنوان استراتژیست ارشد سازمان سیآیاِی (CIA) و مامور اجرای کودتا در مصاحبهای با روزنامه لس آنجلس تایمز (Los Angeles Times) میگوید: مبلغ یک میلیون دلار برای ترتیب دادن تظاهرات خیابانی به منظور سقوط دولت مصدق که سیصد کشته به جای گذاشت در اختیار ما بوده که حدود ۷۵ هزار دلار آن خرج شده است و بقیه پول را در گاو صندوق مطمئنی گذاشتیم تا پس از عملیات این مبلغ به شاه تحویل داده شود؛ همچنین مبلغ ۷۵ هزار دلار هزینه ترتیب دادن تظاهرات خیابانی را به یک شبکه مرکب از سه نفر آمریکایی و پنج نفر ایرانی که با او همکاری داشتند پرداخت کردیم. |
بر این اساس حوزه اقتصاد را قطعا میبایست به عنوان یکی از اصلیترین و اساسی ترین حوزههای تاثیرگذار فردی و اجتماعی قلمداد نمود که در بهترین صورت ممکن میتواند به محفلی برای پیگیری پروژه نفوذ جریانی و شبکهای در بستر یک جامعه مبدل گردد. موضوعی که به سرعت فرایند تغییر باورها را موجب شده و اسباب تغییر آرمانها و همچنین تغییر نگاهها و در نهایت تغییر سبک زندگی را برای فرد و اجتماع به همراه میآورد و این تغییرات همان چیزی بود که در فرایند کودتای ۲۸ مرداد به واقع پیوست و در این میان نقش اهالی فرهنگ و هنر و بالاخص رسانههای مکتوب در جذب منابع مالی برای پیگیری و پیشبرد پروژه نفوذ جریانی و شبکهای به شدت برجسته و پر رنگ میباشد.
البته طبیعی است در جامعهای که عموم مردم از امنیت شغلی کافی برخوردار نباشند و در شرایط نابرابری اقتصادی به سر ببرند؛ بستر اقتصادی برای پیگیری پروژه نفوذ جریانی و شبکهای در عرصه فرهنگی آن جامعه بسیار مساعد بوده و جریان نفوذ فرهنگی با صرف هزینههای مادی بسیارناچیز میتواند استعدادهای فرهنگی و هنری بومی آن جامعه را به خدمت گرفته و برخلاف مصالح فرهنگی جامعه به کار گیرد و از این جهت در برخی موارد حتی نمیتوان هنرمند را مقصر اصلی دانسته و او را به خیانت فرهنگی متهم کرد.
در شرایط نا بسامان اقتصادی، اهالی فرهنگ و هنر با گزینههای معدودی روبرو میباشند. پس یا باید قید فعالیتهای فرهنگی و هنری را زده و به مشاغل دیگر روی بیاورد که این گزینه برای پیشکسوتان و میانسالان عملا منتفی است و یا باید با گرفتن قرض و وام، گذران روزگار کند به امید اینکه در آینده با حمایتهای دولت از پس بازپرداخت آنها برخواهد آمد و ... عمر را سپری سازند و یا باید با تنزل شان فرهنگی و هنری خویش متقاعد شده و به حضور در آثار سخیف و بیمایه راضی شوند و به سفارشیسازی و فروختن هنر خویش به صاحبان سرمایه و حامیان مالی بپردازد. صاحبان سرمایهای که عموما در صورت ظاهری عمو سیبیلوهای مهربان و عاشق فرهنگ و هنر ظاهر شده و از پتانسیل خوبی برای پیگیری پروژه نفوذ جریانی و شبکهای در عرصه فرهنگی برخوردار میباشند. |
پس در شرایطی که عموم مردم جامعه و بالاخص اهالی فرهنگ و هنر در آن دغدغه تأمین معاش خانواده خویش را دارند و چشم به دست ثروتمندان داشته تا از طریق مشارکت در تولید محصولات فرهنگی و هنری، با بودجه ایشان بتوانند امرار معاش نمایند و ...؛ قطعا پروژه نفوذ جریانی و شبکهای با صرف هزینههایی بسیار ناچیز میتواند به اهداف خود نایل گردد و این دقیقا همان موضوعی بود که فرایند کودتای ۲۸ مرداد به وقوع پیوست و تیم رسانهای و عملیات روانی شبکه بِدامَن به وسیله ی پول به خوبی توانست به اهداف خود در نفوذ فرهنگی و به تبع آن نفوذ سیاسی نایل آمده و جامعه ایران را در معرض چپاول ابر قدرت نوظهوری با عنوان ایالات متحده آمریکا قرار دهد.
نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمدهترین وسیله دو چیز است؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند. (امام خامنه ای در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج- ۱۳۹۴/۰۹/۰۴) |
ادامه دارد...
ارسال نظر