به گزارش سینماپرس، صدایش ما را به کوچه پس کوچههای اصفهان میبرد و او را بیشتر به عنوان بازیگر تئاتر میشناسند. حال آنکه او در چند سریال تلویزیونی هم به ایفای نقش پرداخته است. از نمایشهای برجستهاش میتوان به نمایش "رومئو ژولیت"، "شازده احتجاب" و "کلفتها" علی رفیعی اشاره کرد. شاید مخاطبین او را بیشتر در سریالهای "اولین شب آرامش" و "یادآوری" شبکه آیفیلم شناخته باشند، اما مهرداد ضیایی اولین بار با "مروارید سرخ" وارد تلویزیون شد. هم جلوی دوربین "زاینده رود" حسن فتحی رفت و هم مشاور لهجه اصفهانی این سریال بود.
در "راه شب" داریوش فرهنگ بازی کرد و کاراکتر اَزرق (از خوارج شهر مدائن) سریال "مختارنامه" داود میرباقری بود. کارنامهاش به سریالهای "بیگناهان"، "کارآگاهان" و این اواخر هم به "محکومین2" ختم میشود که در آستانه پخش از شبکه یک سیما قرار دارد. این روزها هم در سریال "بیگانهای با من است" مشغول به کار است و به تعبیر خودش در سریال جدید ابوالقاسم طالبی ایفای نقش میکند.
عضو گروه و باندی نیستم؛ مجیز کسی را نمیگویم
مهرداد ضیایی به وضعیت رفتار تلویزیون با بازیگران قدیمی و کاربلد و مافیایی که بلای خانمانسوزی بر سر سینماییهای اصیل است، انتقاد و گلایه دارد؛ مشروح گفتگوی تسنیم با این بازیگر را در ادامه بخوانید:
* این روزها خیلی کمکارید و کارنامه پرفروغی از حیث کیفیت دارید اما تعدادشان کم است. بازی به قدیمیها و کاربلدها کمتر میرسد و سراغ کسانی دیگر میروند؛ چرا در کنار آن بلای خانمانسوز مافیا و باندبازی، این رویه هم حاکم شده است؟
اول اینکه من و امثال من به هر کاری تن نمیدهیم و شخصیت حرفهایمان اجازه نمیدهد در هر کاری باشیم؛ کارهایی پیشنهاد میشود که من جلوی دوربینشان قرار نمیگیرم؛ با وجود اینکه در بسیاری از مواقع، به پول آن نیاز داریم. از طرفی دیگر، من عضو هیچ باند و گروهی نیستم و فکر میکنم این روزها عضو هیچ باند، دسته و گروهی نبودن، اشتباه است؛ شاید این جمله من قدری شائبه برای گروهی ایجاد کند اما حقیقتی انکارناپذیر است. زیرا به کسانی بیشتر بها میدهند و جلوی دوربیناند، یا به تعبیر دیگر روی بورسند و بیشتر موردپسند تهیهکنندگانند که عضو دسته و باندی باشند. منظورم از دسته و باند، سیاسی نیست؛ دسته و باند به این معنا که بتوانند به گونههای مختلف مجیز بگویند و بقیه موارد که خیلی گفتنی نیست.
جای دیگران را نمیگیرم که خانهنشین شدهاند
من نه این کار را میکنم و نه دوست دارم از این راه امرار معاش کنم؛ درست است سختی میکشیم و کمتر دیده میشویم اما به کارهایی که در کارنامهمان است و هر از چندگاهی هم پیشنهاد میشود، میبالیم و افتخار میکنیم. از طرفی هم دلمان راضی است که جای دیگری را نگرفتیم و به جای خودمان جلوی دوربین رفتهایم و کار میکنیم. بسیاری از اینهایی که همیشه هستند، به جای کاربلدهایی قرار گرفتهاند که این روزها خانهنشین و بیکار شدهاند. حداقل این است که دلم راحت و راضی است و از این شرایط لذت میبریم.
آثار کارنامهام کمتعدادند اما افتخار دارند
من اعتقاد دارم اگر در کاری قرار بگیرم که از آن لذت نبرم قطعاً به هیچکس هم نمیتوانم لذتش را انتقال بدهم. بنابراین ترجیح میدهم در محیطی کار کنم که لذتبخش باشد. برای من روی صحنه تئاتر بودن، لذتبخش است؛ من در تئاتر نفش میکشم؛ نان پُر رنج و کمی است اما ارزنده و پربرکت است. مهم نیست که برخی هرکاری میکنند برای اینکه خانههای آنچنانی داشته باشند و ماشینهای آنچنانی سوار شوند؛ من به چنین بازیگری، تن نمیدهم! خوشحالم آثار کارنامهام کمتعدادند اما با افتخار پای کارنامهام میایستم، چون بهترینها را بازی کردهام و از همهشان لذت بردهام.
جلوی دوربین ابوالقاسم طالبی میروم
* آخرین کاری که در کارنامهتان ثبت شده، فصل دوم سریال "محکومین" است که به زودی از شبکه یک سیما پخش میشود...
بله در خدمت سریال "محکومین" بودهام؛ تلهفیلمی هم از من پخش شد. الان در حال ضبط سریال جدید احمد امینیام. "بیگانهای با من است" این روزها در کرج و لوکیشنهای دیگر فیلمبرداری میشود. چند روزی هم با من صحبت شده که جلوی دوربین "طلاق" ابوالقاسم طالبی بروم؛ سریال جدیدی که این روزها در تهران فیلمبرداری میشود.
چرا میخواهند من فقط معتاد باشم!
*ضمن اشاره به حضورتان در سریال "حکایتهای کمال" بگویید چرا بعد از درخشش نقش معتاد در سریال "یادآوری" شبکه آیفیلم، کارگردانان و تهیهکنندگان دوست دارند دوباره معتاد سریال یا فیلم دیگری شوید؛ این کار را با خیلی از بازیگران دیگر میکنند که البته برخی به تکرار علاقه دارند و ابعاد دیگر هنر بازیگری ندارند که به رخ بکشند...
این پرسش شما، مرا به یاد آن صحبت استادی میاندازد که میگفت نکتهای میان کارگردانان و تهیهکنندگان ما رایج است که وقتی نقشی را خوب بازی کنی نگاه نمیکنند که آن بازیگر توانا است و توانسته این نقش را بازی کند همه میآیند و از آن بازیگر میخواهند دوباره آن نوع کاراکتر را تکرار کند. این اتفاق برای من هم افتاده که به یک باره با چند نقش معتاد روبرو شدم و رویه، رویه اشتباهی است. متأسفانه به این نکته فکر نمیکنند که من خوب بودم و توانستم خوب بازی کنم پس نقش دزد، معلم، پلیس و خیلی از کاراکترهای دیگر را هم بازی کنم.
یک نقش دزد داریم به فلانی بگویید بازی کند
فکر میکنم عمده کارگردانان و تهیهکنندگان ما که دنبالکننده چنین رویهایاند مثل همان دوران قدیم است که حتماً بزرگان ما یادشان است مثلاً کسی نقش پاسبان را بازی میکرد تا آخر عمرش پاسبان بود. الان در کار بازیگری ما همینطور شده، کسی که نقش دزد را خوب بازی کند میگویند یک نقش دزد داریم به فلانی بگویید بازی کند.
همه در ایفای نقش، سوژه و موضوع به تکرار افتادهاند
سریال "یادآوری" را دوست داشتم و خوشحالم این نقش را پذیرفتم؛ کار با حجت قاسمزاده اصل دلنشین بوده و باز هم پیشنهادی باشد جلوی دوربینش قرار میگیرم. چون کارگردانی بود که جسارت و شجاعت به خرج میداد که نقشهای متفاوتی به بازیگرانش میسپارد و به تنوع و تفاوت سوژه هم فکر میکند؛ نکتهای که متأسفانه در اکثر سریالها و فیلمهای ما توجه نمیشود؛ همه در ایفای نقش و نوع سوژه و موضوع به تکرار افتادهاند.
بازیگر کاربلد دوست دارد در معرض کلنجهای جذاب باشد
کار با چنین کارگردانانی و حضور در چنین کارهایی به عنوان بازیگر برای ما جذاب است؛ چون بازیگر کاربلد دوست دارد خودش را در معرض کلنجهای جذاب قرار دهد و نقشی را که تا به حال تجربه نکرده، تجربه کند. من خودم دوست دارم تا حالا به من پیشنهاد نشده، پیشنهاد شود قطعاً میتوانم خودی نشان دهم و تواناییهایم را میتوانم بیش از نقشها و کاراکترهایی که دیدهاند به رخ بکشم.
من در سریال "حکایتهای کمال" نقش حسن نانوا را دارم؛ نانوایی که در محل و بازار است و در عین حال صاحبخانه آقا داود و کمال است. بسیار اتفاقات و کلنجهایی میان اینها سر میگیرد که در کنار سنتیبودن و نوستالژی بودن کار پسندیدم و قبول کردم که در این سریال باشم.
بسیاری با مدیوم تلویزیون غریبهاند
به نظرمن مردم ما در وهله اول بیشتر از همه احتیاج به سرگرمی دارند؛ متاسفانه بخش مهمی که در سریالهای ما الان فراموش شده و در فیلمهای سینمایی هم به این نکته توجه نمیشود. به طور کلی در سریالسازی از قهرمانسازی فاصله گرفتهاند و اصلاً نوستالژی شدن برایشان معنایی ندارد. نکاتی که اساس سریالسازی و فیلمسازی است اما ما رفتهایم به سراغ معضلات اجتماعی و آنها را به بدترین شکل ممکن نشان میدهیم. اتفاقاتی که میبینیم و نقدهای اجتماعی که وجود دارند به هیچعنوان در تلویزیون ما نشان داده نمیشود. به همین خاطر است که بسیاری مدیوم تلویزیون را با خودشان غریبه میدانند و با آن موضع دارند.
مردم دنبال سریالهاییاند که خودشان را در آن ببینند
چرا برخی از سریالها مورد توجه قرار میگیرد به خاطر اینکه مردم خودشان را همچون آیینهای در آن میبینند. من احساس کردم در قصههای کمال به دلیل فضای نوستالژی که دارد میتواند یادآوری قصههای خوب برای مردم باشد چون متأسفانه شرایط به گونهای برای همه ما حاکم است که همه ما میگوییم دریغ از دیروز و این دیروز همانچیزی است که در "حکایتهای کمال" نشان داده شده است.
نقشی قسمتم باشد فلک هم نمیتواند از من بگیرد
* دوست داشتید جلوی دوربین کدام کارگردان و یا در کدام کارها باشید و چه نقشهایی را تجربه کنید. حتی در سریال "مختارنامه" هم به عنوان اثری دینی حضور داشتید و البته کاراکترهای متنوع و متفاوتی را هم تجربه کردید...
نمیتوانم بگویم کدام کارها طبیعتاً خیلی از کارها را به عنوان بازیگر دوست دارم تجربه کنم اما برخی اوقات هم به این فکر میکنم که شاید قسمت من نبوده است. اعتقاد دارم اگر نقشی قسمت من باشد فلک هم نمیتواند از من بگیرد. همیشه آرزو داشتم با بهرام بیضایی کار کنم. سه بار قرار بود در نمایشهای ایشان بازی کنم میرفتم تست میدادم و نمیشد؛ بار آخر که قرار بود برای ایشان بازی کنم افشین هاشمی که یکی از دوستان نزدیک من است گفت مهرداد بیا و گفتم چه کاری است که بیاییم و نشود! اما در عین حال گفتم حداقلش این است که استاد را میبینیم و سلامی هم میکنیم.
حسادت نمیکنم!
رفتم دفترشان و گفتند متنی را بخوان؛ خواندم موقع خداحافظی گفتم استاد خیلی ممنون خیلی خوشحال شدم که حداقل از نزدیک شما را دیدم. رفتم و همان شب به من زنگ زدند که شما جزو بازیگران نمایش بهرام بیضاییاید و این اتفاق برای من ارزشمند بود. به همین دلیل معتقدم اگر نقشی برای من باشد هیچکس نمیتواند بازیاش کند و من باید بازی کنم؛ امیدوارم برایم اتفاق خوبی بیفتد و نقشهایی که دلم میخواهد را بازی کنم. شرایطی شود که حداقل عدالت کاری بین همه همکاران حفظ شود و هرکس در حد توان، قدرت و رزق و روزی کار کند این را به عنوان حسادت نمیگویم.
مردم به ما میگویند چرا آنقدر برخی در تلویزیوناند!
واقعاً این روزها مردم را میبینیم به ما میگویند چرا آنقدر برخی در تلویزیوناند و دیگر حالمان از این قیافهها و چهرههای تکراری به هم میخورد. چرا باید بسیاری از دوستان کاربلد من، سالهای سال گوشه خانه نشسته باشند. واقعاً اگر سر کار باشم رویم نمیشود بگویم سرکارم؛ چرا که میدانم بازیگری 6 ماه است در خانه بیکار نشسته و محتاج نان شبش است؛ خدا لعنت کند آن کسانی که باعث و بانی این قضیهاند.
ارسال نظر