محمدرسول محمدی/ چهل سال از انقلاب مردم ایران با فراز و فرودهای تلخ و شیرین و اعجاب انگیز گذشت و اکنون در آستانه چهل و یک سالگی از این حرکت مردمی هستیم. چهل سال تحریم و تهدید و اضطرار و دشمنی و... که همواره به ملت ایران تحمیل شد، اما ایستاد و مقاومت کرد و آرمانهایش را رها نکرد، داغ دید و رنج کشید و سرفرازانه تحمل کرد، نشکست و فرو نریخت.
همه می دانند ایران و ایرانی فرهنگی دارد که هیچ کجای دنیا نظیرش نیست، تلاطم ها، شبیخون ها و تهاجم ها را از سر گذرانیده و انقلابش را حفظ کرده، حتی به هر گوشه و کنار عالم که امکانش بوده نشر داده. این فرهنگ باید خیلی زودتر از این ها عالم را فرا می گرفت تا ایران اسلامی بشود اسوه و الگو. چه باید کرد که صدای بی فروغ بلند گوها تا بیخ گوش ها هم نرسید. انواع بلندگوهایی که در آن اوایل داعیه ها بر سر داشتند؛ سینما و تئاتر و تلویزیون بنا بود چه ها که بکنند. نقل کنند که چه بودیم و کجا بودیم! به کجا خواهیم رفت و چه انقلاب ها که بر پا نکنیم و ...؛ اما این ابزار هنر و رسانه بود که از غافله عقب ماند و عاجز.
ملت دل خوش بودند به همین سینمای کم بضاعتی که انعکاسشان دهد، در بوق و کرنا کند و تکثیرشان کند و قدرتشان ببخشد در جنگ نرم تا نیاز به این همه خون دادن در جنگ سخت نباشد و صد افسوس که این محقق نشد زیرا که هنر و سینما به حال خود وِل شد و متولیان فرهنگی بایکوت هنرمندان انقلابی را پیشه ساخته و بهجای توزیع مناسب و هدفمند امکانات حاکمیتی از برای تولید آثار فاخر، منابع مادی در اختیار خود را صرف جذب حداکثری طیفی خاصی از جماعت معلوم الحال نمودند ...
از همان ابتدا جشنوارهها شروع به کار کردند با اسم فجر، که وام بگیرند از درون مایه آن و همراه با مردم یا پشت سرشان حرکت کنند! اکنون سی و هفت دوره از این جشنواره ها گذشته و فاصله شان با مردم شده فرسنگ ها! و این در حالی است که با حساب و کتاب و کار علمی و پژوهشی دور میزها نمی شود این اختلاف مکانی را بیان کرد. زیرا اساسا نیازی به این کارها نیست فکر هم نمی خواهد یک تجدید خاطره کافیست.
خاطره تشییع بی نظیر سردار دل ها در همین حوالی چند هفته ای که گذشت، سطح عُلقه و عَلاقه این مردم درد و رنج کشیده این است که به مدد خونهای مردان و خون دل زنانش زبانزد ملت های عالم شده و حال باید از متولیان وِلشدگی فرهنگی کشور پرسید که چه مقدار از این جمعیت تا به حال صف کشیده از برای دیدن فیلم های بفروشی که معلوم نیست چگونه از شوراهایتان مجوز گرفته و با پیشوند کمدی بیان هر مطلب و نمایش هر موضوعی را مشروع می سازد!
شاید متولیانی که حامی قبیله ای خاص از سینماگران بوده اند در کنار طیف همیشه مدعی سینمای کشور که چهل سال است با ژست های مختلف اپوزیسیونی، همواره از منابع مادی و معنوی حاکمیت برای ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی خود بهره ها برده اند و حتی می خواستند جشنواره سی و هشتم را تحریم و به تعطیلی بکشند و ...، هنوز نمی خواهند متوجه قهر مردم با سینمایی که ساخته اند شوند!
شاید دکترهای مدبر در عرصه فرهنگی کشور و بعضا با مدارک پزشکی همچنان تصور می کنند فیلم ها هرچه بیشتر حدیث نفسخوان تعدادی معدود از هنرمند نماها باشند، می توانند بیشتر باعث آشتی ملت مسلمان ایران با سینما شود و از این جهت تلاش می کنند تا سر مردم کلاه بگذارند و زیر نظرها و مطرب ها و ... را غالب ملت کنند.
جالب آن است که ایشان در سال های اخیر هر چه را توانستند آزمودند؛ از لودهگری و انواع و اقسام شوخی های جنسی گرفته تا نمایش سکس پنهان و آشکار که شاید می خواستند با رده بندی سنی به صورتی آشکارترش کنند و تا انواع اقسام فحاشی ها به نظام جمهوری اسلامی که عموما با آروغ های روشنفکری همراه می شود و... در این میان به هر موضوعی که می توانستند چنگ زدند اما موفق نشدند اصالت این مردم مبارز را خدشه دار کنند. پول ها خرج کردند و لابی ها کردند و دورهمی های دوستانه گذاشتند و در مجموع سینما را از ملت مسلمان ایران گرفتند تا حال که جشنواره فجرشان نیز بین زمین و آسمان مانده گویا جاذبه زمین بس قوی است و جذبه اش پای حرکت جشنواره را گرفته و زمین گیرش کرده.
آقایان مسئول و مدیر یکی پس از دیگری آمدند و شعارها دادند و برنامه ها تصویب کردند و وعده و وعیدها را به حراج گذاشتند و حال مقصد شد ولنگاری کنونی که جشنواره فیلم فجر به جای آنکه ویترین صنعت سینمای ایران باشد؛ به گزینش کننده ای از برای طهارت بخشیدن به رزومه متولیان سینمایی کشور مبدل گردیده و تمام تلاشش را می کند تا آثار سخیف و مبتذلی همچون رحمان ۱۴۰۰ از فیلتر انتخاب مردود شود تا خدای ناکرده عملکرد نظارت و ارزشیابی ایشان را به چالش نکشد! و حال بگذریم از آثاری که آنچنان سخیف هستند که صاحبانشان می ترسند آن را به جشنواره ارائه دهند که بخواهد گزینش شود برای اکران های گُل و بلبلی! در موعد جشنواره فیلم فجر.
آقایان با کدام آب و صابون صورتتان را بشویند؟ می شود بگویید تفاوت بود و نبودتان را؟ چقدر خوب که بنشینید و قبل و بعد انقلاب را مقایسه کنید و پیشرفت هایتان را برای مردم شماره کنید. اصلا بنشینید مقابل مردم و چند جمله از انقلاب و فرهنگ ملت ایران صحبت کنید و بگویید چه کرده اید برای همین دانسته های خودتان که امروز برخی از تولیدات سینمای کشور صد گام بدتر از فیلمفارسی های عصر پهلوی شده است.
کاش می شد تا مدبران در فصل جشنواره تعداد فیلم های تراز جهانی را ذکر کنند و هنرمندان و سینماگران حرفه ای را در این سطح تربیت کرده اند و حاصل مدیریتتان بودند را نام ببرید، قهرمان های داشته مردم را که در سینما ساخته اند و معرفی کرده اند نام ببرند؛ قهرمانانی که نخواستیم خلق کنند زحمتتان می شود همین معرفی ما را بس که مثل فیلم تختی سخیفشان نکنند و ... |
هزینه فایده جشنواره فجر را بسنجید و برای مردم تشریح کنید که چه ارمغانی برای مردم و کشور حاصل کرده اید. برای چند و چون جشنواره امسال که چند روز آینده است کمی تفکر کنید. فیلم ها تولید شد و انتخاب شد و تمام. نحوه برگزاری را مدیریت کنید. آقای دبیر جشنواره فرانسه درس خوانده؟ آنجا جشنواره که برگزار می شود، داوران را چطور انتخاب می کنند؟ آیا جایی را در کل دنیا سراغ دارید که به شیوه شما عمل کند؟ جالب است نه! کارگردانی که کثیف ترین فیلم در کارنامه جشنواره فجر را در چهل سالگی انقلاب اسلامی ساخته حالا در چهل و یکمین سالگرد انقلاب به عنوان داور همان جشنواره معرفی می شود!
تورج اصلانی کارگردانی است که بیشتر او را در مقام مدیر فیلمبرداری در سینما می شناسیم؛ فیلمبرداری که سال گذشته با فیلم سینمایی خود به نام حمال طلا در بخش نگاه نو جشنواره فجر حضور داشت. فیلمی که پردازش روایی آن بر اساس روابط دو کارگر کارگاه طلاسازی و با محوریت شخصیت رضا شکل گرفته و کارگران قصد دارند با جستجو در فاضلاب کارگاه به جواهری گرانقیمت برسند و از مدفوع انسانی رزق طبقه متوسط جامعه را رقم زده و کارگران را به گنجی ویژه نایل سازد؛ گنجی توهمی و بر جای مانده از زنی انگلیسی که از سال ۱۳۳۲ در چاه توالت کارگاه مخفی مانده و پس از هزینهکرد بسیار و استخراج طاقت فرسا و ... نه تنها عایدی ویژه ای را نصیب جامعه نمی سازد؛ بلکه اسباب ضرر و خسران رضا و لویی را فراهم ساخته و ایشان را به جان هم می اندازد و ایشان را به عرصه جدید از برای تحقق رویا و بازگشت رویای از دست رفته خود می کشاند. فیلم سینمایی حمال طلا را می بایست عنواندار کثیف ترین اثر سینمایی در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر قلمداد نمود. فیلمی کثیف و به شدت سیاه که دقیقا در سالگرد چهل سالگی انقلاب اسلامی اکران گردید و مخاطب سینمایی را با شیوه ای نوین در به تصویر کشیدن پلیدی در آثار سینمای ایران مواجه ساخت. فیلمی که برای نخستین بار اقدام به ارائه تصویر از فاضلاب و مدفوع انسانی در سکانس های مختلف نموده و در نهایت تمامی این قاب ها را به برج میلاد و چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی پیوند می زند و تصویری منزجر کننده را در عمق جان تماشاگران اثر حقنه می سازد. |
واقعا مضحک شده است! حالا می گوییم دیپلماسی بلد نیستید که در دنیا مثل ظریف مضحکه عام و خاصمان کردهاید. آیا حداقل اصول مدیریتی یک جشنواره سینمایی را هم یاد نگرفته اید!؟ مگر جشنواره ای ملی را در دنیا سراغ دارید که داوری را برگزیده باشند که در سال پیش حیثیت نظام و حاکمیت ملی ایشان را به صورتی کثافت به نمایش کشیده است! البته دیگر تمام دنیا می دانند که این سینما نماینده واقعیت مردم مسلمان ایران و خواست حقیقی ایشان نیست؛ همانگونه که آن دیپلماسی اینگونه است و ...؛ اما به راستی متولیان جشنواره ملی ما در فهم همین حداقل ها ناتوانند!؟
اکثریت آقایان متولی فرهنگی و به صورت ویژه سینمایی که در طول سال به کشورهای مختلف جهان سفر می کنند؛ حالا فرقی نمی کند هزینه این سفرها از جیب شخصی یا بیت المال مسلمین و بودجه های سینمایی مجموعه هایی نظیر بنیاد فارابی و ... تامین می شود که می بایست صرف تولید آثار سینمایی فاخر شود و ...؛ اما واقعا در این سفرهای متعدد متوجه نشده اند که به عنوان مثال دبیر یک جشنواره دست چندمی فرانسه برای فیلم های جشنواره چه طیف داورهایی انتخاب می کند؟ و اساسا ملاکش چیست؟ عملکرد حرفه ای یا داشتن تفکری همسو با خواست و اراده عموم مردم فرانسه؟ به راستی داورهای جشنواره فجر ایران را با چه ترازویی سنجیده می شوند؟ واقعا می توانید از رزومه ی عملکرد حرفه ای برخی از این منتخبانتان به عنوان داور دفاع کنید؟ به فرض محال که توانستید، اما با تفکرات و عقاید آنها چه می کنید؟ لابد جایگاه تفکری این عوامل مورد پسند و قابل قبول شما بوده که از طرف شما مفتخر به داوری شدند! بعید است ندانید که برای داوری فیلم ها تخصص حرفه ای آن هم در جشنواره ای با عنوان فجر انقلاب اسلامی، تفکر مبتنی بر اصول انقلاب اسلامی و اعتقاد قلبی و عملی نیاز است! |
پس باید توجه داشت که اگر داوران در جشنواره های سینمایی، سنخیت قابل قبولی با نام جشنواره داشته باشند، راه های رفته گذشتگان را در پیش نگیرند، تکرار مکررات را کنار بگذارند، بجای کپی برداری و تقلید از فرهنگ های بیگانه با ژست روشنفکری و ...، خودشان بیاندیشند و منطبق شوند با فرهنگ و اصول مردم، می توان امیدوار بود که سطح سینمای ایران رشد پیدا نموده و بار دیگر ملت مسلمان ایران با سینما آشتی نمایند؛ نه آنکه هر سال از تعداد فیلم های پذیرفته شده در جشنواره کم کنید و برای به چشم نیامدن این فضاسازی از منتخب جشنواره های دیگر به عنوان فیلم کوتاه و مستند کمک بگیرید و ...
خوب بود یکی می آمد و با شفافیت پاسخ می گفت که چه شد آن حدود هشتاد فیلمی که فرم پر کردند؟ بهتر نبود تعداد بیشتری از فیلم ها اکران می شدند که سطح واقعی تولیدات سینمایی تمام رُخ برای مردم نمایانده شود!؟ که مبادا کسی فکر کند که این فیلم هایی که قرار است اکران شوند گلچینی هستند از کل فیلم ها؛ تازه بماند درجه و عیار همه گلچین ها، که مشخص خواهد شد!
یادمان نرفته که جشنواره سال گذشته وقتی برگزار شد و تمام شد اصلا حرفی، حدیثی در مورد آثار سخیف و مبتذلی همچون رحمان ۱۴۰۰ و یا مطرب و زیر نظر و کلوپ همسران و ایکس لارج و ... نبود و تنها زهرمار بود که به نمایندگی از تمامی آنها در جشنواره حاضر بود و ما بقی در سکوت خبری آن هم در فصل های مختلف سال به رونمایی می رسید و اگر حال بهم زنی آثار از سطح تحمل جامعه فرا می رفت، پس از چند هفته اکران عمومی بیانیه صادر می شد که همچون رحمان ۱۴۰۰ این اونی نبود که ما مجوز دادیم!
احتمالا امسال هم از این فیلم ها در کارنامه مدیریت سینمایی کشور وجود دارد که اگر لطف نموده و در جشنواره شرکت می دادند و به منظر عموم منتقدان سینمایی می رساندند، موجب می شد تا مخاطبان عادی که در فصل اکران با خانواده به سینما می روند به یکباره سورپرایز نشوند و حتی نظامنامه نانوشته ی درجه بندی سنی هم نتواند افاقه ای بر حال پریشان ایشان کند.
ای کاش شفافیت واقعی بود و مکانیسم انتخاب فیلم های هیئت انتخاب هم مشخص می شد به چه نحوی است و معین می شد چرا برخی فیلم ها را پذیرفتید و برخی را نه! |
بر همگان واضح است که اگر هیئت انتخاب قوی و مستقل باشد وام قرض بده عمل نخواهد کرد، هوای این و آن روی قضاوتش تردید نخواهد داشت و منافع ملی و آرمان های انقلاب اسلامی را به هر چیز دیگری ترجیح می دهد و اساسا به این موضوع نمی اندیشد که فردا روزی تلافی کردنی هم هست. بنابراین می توان کسی را شایسته داوری دانست که تحت تاثیر همکار و دوست و... نیست و زیر بلیطش نمی رود؛ مستقل عمل می کند با وجودی که فیلمی در حال تولید دارد و در عین حال از قضا داور جشنواره نیز هست و یا داوری که دو تابعیتی است و قسم خورده تا منافع مستکبران را حفظ کند، چگونه می تواند آثاری را که در تعارض با این منافع در فجر انقلاب اسلامی به نمایش گذاشته می شود را داوری کند و اساسا در این شرایط چطور باید قضاوت ها را مقبول دانست؟
در مجموع مردم همچنان انتظار جشنواره ای را دارند که اولا در قد و قواره ایشان باشد و آنان را آنگونه که هستند به دنیا معرفی کنند. آرمانها و فرهنگ غنی ایرانی اسلامی و نظام فکری که دارند را به درستی تصویر کنند. مشکلات و معضلات کشور را به دقت بیابند، برشمرند و راهکار ارائه دهند؛ سیاه نمایی و بیان مکرر تلخی ها و سیاهی های عموما غیر واقعی دردی را درمان نمی کند که هیچ، ناامیدی و افسردگی هم منتشر می کند! البته این به معنی پنهان کاری تولیدات سینمای ایران در جشنواره فجر نبوده و بیش از هر چیز تمرکز متولیان سینمایی کشور را بر تولید آثار هویت بخش ملی موضوعیت می بخشد.
کاش تحولی صورت پذیرد و سینمای ملی شکل گرفته و نگذارند قهرمانهای داشته فراموش شوند و جایش را قهرمان های نداشته و ساختگی پُر کند. مردم خواست و سلیقه خودشان را در این چند هفته گذشته نشان دادند. اکنون از مسئولان حوزه فرهنگ انتظار است که دقت خود را دو چندان کنند و فریب برخی مشاورت ها و برخی مشاوران را نخورند، چرا که مصرف از بودجه بیت المال خیلی دقت می خواهد؛ باد آورده نیست که به باد برود و بشود زیر بنا و بهانهی نان قرض دادن ها و رزومه درست کردن از برای قبیله ای خاص و ...؛ پس تا زمانی که مدیران و مسئولان نخواهند مردم را بشناسند، هویت انقلاب را آنگونه که هست درک کنند و از اسارت نفوذی ها و یا از افکار آنها رها شوند و به خود آیند، نخواهند توانست جشنواره ای در حد نام فجر برگزار کنند. امیدی که قطعا دست یافتنی خواهد بود.
ارسال نظر