به گزارش سینماپرس، خود ابراهیم حاتمیکیا نیز از اینکه «خروج» از بخش آرای مردمی خروج داده شد، تفسیر مشابهی با قریبیان دارد: «محال ممکن است! ایکاش، ایکاش ایکاش بعداً یک هیئتی تشکیل شود و این چندین سالی را که این روش (انتخاب مردمی) در اختیارشان است، یک بار دیگر تحقیق کنند. متأسفم که بگویم یک مهندسی به ظاهر ساده، اما در واقع پیچیده انجام شده است. متأسفم. فکر نمیکردم تحمل دوستان این قدر پایین باشد! اشکالی هم ندارد. من همه را به زمان ارجاع میدهم. زمان تعیین میکند که کدام فیلم میماند و کدام نمیماند. کدام فیلم در ذهن مردم میماند و کدام فیلم اصولاً از ذهن مردم پاک میشود. این قانون همیشگی سینماست و من به آن اعتقاد دارم و لذت میبرم از مشتی که دوستان زدند!»
ظاهراً هرجا در یک اثر سینمایی سخن از «رئیسجمهور» است حتی اگر بر اساس یک داستان واقعی باشد، لشکر دولتیها باید پشت خاکریز تخریب آن اثر سینمایی حاضر شوند! «خروج» حاتمیکیا داستان کشاورزانی است که به اعتراض با تراکتورهایشان به سوی ملاقات با رئیسجمهور خروج میکنند، اما چرا نقد منتقدان و شیوهای که حاتمیکیا آن را به «مهندسان دولتی» نسبت میدهد، باید سینمای ما را تا این حد سیاست زده و جو زده کند!؟
شاید این نقدناپذیری، خود نقدی باشد که به همه فیلمسازان ما وارد باشد. بیتردید ما همه در برابر نقد، عنان از کف میدهیم و باید به سمت و سویی برویم که هیچ نقد در چارچوبی – چه با انصاف و چه دور از انصاف – ما را عصبی نکند. اما ظاهراً حاتمی کیا از مسئله دیگری حرف میزند: «گویا هرچه سن ما بالاتر میرود فیلمسازی سختتر میشود و توقعها هم بالاتر میرود! در ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم میگفتیم که این کشاورزان چه میخواهند به رئیسجمهور بگویند حتی در آخر فیلم هم حرف آنها از زبان کامبیز دیرباز گفته میشود. رفتن به سراغ فیلمی که در روستا باشد، برایم جذاب و مسئله بود. میخواستم از این مرکز دربیایم. بازی کردن با بازیگرانی که تجربههای زیادی دارند بسیار لذتبخش بود. سفر با تراکتورِ آنها از خاطرم نمیرود الان هم که نگاه میکنم از این همراهی آنها لذت میبرم.»
کارگردان «خروج» درباره شوخی با عنوان «امامزاده پاستور» در فیلم بیان کرد: اینکه گفتیم امامزاده پاستور یک شوخی کلامی است و چیز عجیبی نیست.
آیا حاتمیکیا اگر این دولت نبود، فیلم «خروج» را میساخت: «هر دولتی بیاید همین بحث مطرح است. البته خوب است بدانید ایده این فیلم از سال ۸۹ شروع شد که آنطور که میخواهم شکل نمیگرفت تا امروز.
من این را که فیلم من در بین آرای مردمی وجود ندارد، یک شوخی بزرگ میدانم و واقعیت این است اصلاً امکان ندارد و محال ممکن است این اتفاق رخ داده باشد. به نظر میآید امسال یک مهندسی به ظاهر ساده، اما پیچیده رخ داده است.»
حاتمیکیا میگوید از هجمهها ناراحت نیست و از چیز دیگری عصبانی است: «گناه ما چیست که فیلم میسازیم!؟ چرا دادگاه تشکیل میشود!؟ چرا جنس نوشتهها و واکنشها دادگاهی شدهاست!؟ این چه زبان بیحیایی برای من سرباز است!؟ چرا بیحیا میشویم!؟ به من میگویند دههات گذشته! جمله خودم را به خودم پس میدهید!؟ روزی که علی حاتمی رفت آیا جایش پر شد!؟ ما کنار برویم، لذت میبرید از این رفتار!؟ از این ور و آن ور این واکنشها وجود دارد. من از این فضا دلخورم. «خروج» بیستمین فیلم من است و من ۲۰ بار این بالا آمدهام. چرا سال به سال سختتر میشود چرا فضا را این شکلی کردید که مثل فشار قبر است. انصاف کنید عمرم را بابت هر فیلم میگذارم برای هیچ فیلمی کم فروشی نکرده ام. به نظر ساده میآید تراکتور را میان خیابان بیندازید، ولی چرا اینگونه با بیحیایی حرف میزنید. چرا به من گیر میدهید؟ این اشکال بزرگ است، از کنار هم بودن افتخار کنید ما سربازان فرهنگی این نظام هستیم.»
و، اما قریبیان!
حاتمیکیا به این پرسش که با چه منطقی سراغ فیلم جادهای رفته است، هم پاسخ داد: «من فیلم جادهای خیلی دوست دارم که تا حالا فرصتش برایم فراهم نشده بود. این نوع فیلم کار بسیار سختی است و خدا را شکر با حضور دوستان ساخت فیلم رقم خورد. در عمر ۵۸ سالهام بازیگری فرهیخته و روی اصول مثل آقای قریبیان ندیدم. کار کردن با تراکتور بسیار سخت است و من سر تعظیم بر استادی ایشان فرود میآورم که آنقدر در بازیشان ذوب شده بودند که باورش برای ما سخت بود.»
قریبیان، اما ناراحت از هجمه دولتیها از بازیگری در سینمای ایران خداحافظی کرد: «من معتقدم این فیلم بهترین کار کارنامه من است. من وقتی این فیلمنامه را خواندم دوست داشتم. در این هفت سال پیشنهادهای زیادی شد، از هیچکدام خوشم نیامد، دلم میخواست با کاری که دوست دارم حرفهام را خاتمه دهم و وقتی این فیلمنامه را خواندم دیدیم این فرصت پیش آمده است.»
میدانستم فیلم زحمت زیادی دارد. یک ماه تمرین تراکتورسواری کردم! بنابراین این فیلم را دوست داشتم. همکاری به دلیل زیبایی فیلمنامه ایجاد شد و بلافاصله پیشنهاد بازی را پذیرفتم. حالا اعلام میکنم این آخرین فیلم من در سینما بود و دیگر خداحافظی میکنم، چون دیگر حوصله بچهبازی و غرضورزی مسئولان سینمایی را ندارم.»
اعتراض چطوری!؟
از حاتمیکیا پرسیده شد آیا فیلم شما به این معناست که نظام اسلامی بعد از ۴۰ سال هنوز سازوکاری برای اعتراض مردمی ارائه نکرده است: «چراکه نه!؟ هنوز این مسیر را پیدا نکردیم. در فرانسه این اتفاق چند ماه است رخ میدهد. ما هنوز جایگاهی پیدا نکردیم که بر همین اساس کل نظام زیر سؤال نرود که به حق هم هست. وقتی میخواستم این فیلمنامه را شروع کنم، قضیه آبان ماه پیش نیامده بود. شدت تحولات به قدری بود که مثل اصحاب کهف شده بودیم! به نظرم این مطالبهگری باید اتفاق بیفتد. امیدوارم با آمدن سازوکارهای پارلمانی جدید راهکار پیدا شود؛ که باید پاسخگو باشند خوشحالم که سهمی در این مطالبهگری داشتهام. این فیلم میتوانست تلخ باشد. من میتوانستم فیلمی بسازم که از بودنمان پشیمان باشیم، ولی من کشورم را دوست دارم. همه کشورشان را دوست دارند و مطالبه دارند، ولی باید مسیر آن تعریف شود.»
درباره شهید سلیمانی
«آرزویم این است که فیلم شهید سلیمانی را بسازم، ولی نمیدانم چه پیش میآید. زمانی آرزویم این بود که درباره شهید چمران فیلم بسازم، اما علاقهمند هستم درباره زندگی سردار سلیمانی هم حتماً فیلمی بسازم.»
این توضیحی بود که حاتمیکیا درباره فیلمهای بعدیاش داد. از او همچنین پرسیده شد فکر نمیکنید «خروج»، فیلم حاتمیکیا نیست: «حاتمیکیا اینجا نشسته است. اینکه تو میگویی حاتمیکیا اینطور شده است حاتمیکیای خودت است. من اگر پشت شما بیفتم معلوم نیست عاقبتم چه میشود. من دین و آخرتم را نمیفروشم که آنچه شما میخواهید باشم. من هرآنچه را که در دیدهبان به کار بردم در این فیلم به کار بردهام. من یک فیلم سفارشی نساختم. بچههای اوج حتی یک نقطه روی فیلمنامه من نگذاشتند. من به بچههای اوج گفتم حتی شما ممکن است اذیت شوید، ولی گفتند اینها حرف ماست. آنچه که گفتم مال خودم است، ممکن است انتظاری از حاتمیکیا داشته باشید، چرا با حاتمیکیا حاتمیکیا را میزنید. همه فیلمهایم را بر اساس روز و حال و احوالم که در آن میزیستهام ساختهام، اینکه میگویید از من بعید بود چیست. من نمیگویم شرمنده از این سکانس هستم، همه را از ته دلم و خودم ساختم.»
به نظر میرسد نشست خبری حاتمیکیا و عوامل فیلم «خروج» دستکم دو چیز را به خوبی نشان داد؛ اول اینکه دولت و سینمای دولتی و کارگزاران دولتی و منتقدان دولتی حتی تحمل یک فیلم معمولی را ندارند و داستان نقدپذیری دولتها در ایران بیشتر یک شوخی فصلی است که در فصل انتخابات و ماههای اول دولت بر زبانها میآید. دیگر اینکه سینماگران ما هم شاید باید خیلی بیشتر از این که نشان میدهند و نفس هنر متعهد میطلبد، خویشتندار و نقدپذیر باشند، هرچند به قول حاتمیکیا نقدها با بیادبی و بیانصافی و یا دروغ محض آمیخته باشد. تحمل مقابل بیادبی، بزرگترین درس ادبی است که میتوان داد.
*روزنامه جوان
ارسال نظر