به گزارش سینماپرس، روزهای پایای سال 1398 است و بیشتر مردم در قرنطینهی خانگی هستند تا از شیوع ویروس کرونا جلوگیری کنند. در این اوضاع بازار برنامههای نوروزیِ تلویزیون هم داغِ داغ است.
اما این برنامهها در چه راستایی حرکت میکنند و چه خوراک فرهنگی به مردم میدهند؟
طبق معمول پرمخاطبترین برنامهها در دستِ مجریانِ محدودی است که خط فکری و عملیشان در سالهای گذشته معلوم و مشخص بوده است. این مجریان هیچ تلاشی برای اشاعهی فرهنگ اصیل ایران نداشته و ندارند؛ و حتی گاهی خلاف این مسیر هم حرکت میکنند.
یکی از این برنامهها «فرمول یک» با اجرای علی ضیا در شبکه یک سیما است. ضیا طبق معمول هر سال مهمانانی را به برنامهاش دعوت میکند و برنامهاش را بر مدارِ گفت و گو پیش میبرد.
در شبهای گذشته مهمانانی به برنامه ضیا آمدند و با آنها مباحثی بسیار سطحی و پیش پا افتاده مطرح شد. فوتبالیستهایی که به «فرمول یک» آمدند؛ بحثهایشان از چند خاطره و فالو یا آنفالو کردنِ فلان صفحه و فلان شخص فراتر نرفت؛ البته که جز این هم انتظاری نمیتوان داشت.
فوتبالیستهایی که به «فرمول یک» آمدند؛ بحثهایشان از چند خاطره و فالو یا آنفالو کردنِ فلان صفحه و فلان شخص فراتر نرفت؛ البته که جز این هم انتظاری نمیتوان داشت.
اما خوانندگانی هم مهمان این برنامه بودند که اجراهایشان از هرگونه جنبهی هنری عاری بود. برخی از خوانندگانِ مهمان در این برنامه تقریبا نام و نشانی هم در عرصه موسیقی نداشتند. حال باید پرسید که علت دعوت کردن این خوانندگان به برنامه «فرمول یک» چیست؟ چرا باید چنین خوانندگانی با کمترین سطح سوادِ موسیقی و البته آثاری مبتذل به رسانه ملی دعوت شوند؟
راستی آمدنِ این خوانندگان به چنین برنامههایی سودش برای کیست و جیب چه کسانی با این کار پُر از پول میشود؟
در سالهای گذشته شاهد بودیم که خوانندگان گُمنامی به برنامههای پُربینندهی تلویزیون میآمدند و یک شبه ره صد ساله را برای مشهور شدن طی میکردند. برخی معتقدند که این خوانندگان برای حضور در این برنامهها پولهای هنگفتی پرداخت میکنند.
وگرنه چرا باید خوانندهای با کمترین میزانِ سواد هنری و با کمترین سابقه فعالیت هنری به پربینندهترین برنامههای تلویزیون دعوت شوند.
یکی از برنامههایی که در سالهای گذشته خوانندگان نوپایی را به بازار موسیقی وارد کرد، «دورهمی» با اجرای مهران مدیری بود. بررسیها نشان میدهد که آن خوانندگان با آمدن به برنامهای مانند «دورهمی» یک شبه معروف شدند و خیلی زود هم وارد چرخه اقتصادی موسیقی ایران با اجرای کنسرت شدند.
روایت است و برخی ادعا میکنند که آن خوانندگان برای حضور در برنامههایی مانند «دورهمی» رقمهای بالایی به افرادِ وابسطه به برنامه پرداخت میکردند. برخی رسانهها نسبت به این روند انتقادهایی جدی مطرح کردند که در نهایت به توقف موقت آن روند منجر شد.
اما اکنون شاهدیم که باز هم همان روند در برنامههای تلویزیونی در حال شکل گیری است. این مسئله در شبهای گذشته در برنامه «فرمول یک» به اوج خود رسیده است. تهیه کنندگان برنامههایی مانند «فرمول یک» و «دورهمی» باید پاسخگوی این مسئله باشند که متر و معیارشان برای دعوت از خوانندگان و مهمانانشان چیست؟
البته در این میان باید توجه داشت که جامعه به معرفی هنرمندان جدید هم نیاز دارد اما این کار هم ضوابط و شرایط خود را دارد.
مهراد جم شب گذشته مهمان برنامه فرمول یک بود و کیفیت پایینِ خواندنش موجب واکنشهای تندی به او و برنامه علی فرمول یک شده است
هنرمندان تازه کار با هدف رسیدن به مادیات / لزوم بازپروری هنر در جامعه
در همین باره امان الله قراییمقدم جامعه شناس نکات مهمی را بیان میکند:
«هنر باید در خدمت جامعه باشد. یعنی هنر باید بتواند پیامی داشته باشد و باری از دوش جامعه بردارد. هنرمندان جدید هم ممکن است حضورشان موثر باشد. اما اینگونه هنرمندان تازه کار اگر هنرشان تنها برای رسیدن به مادیات باشد و به پیامِ هنرشان توجه نکنند، کارشان از نظر جامعه شناسی ارزشی ندارد.
در اوضاع کنونی که جامعه با خانه نشینیِ مردم روبه روست، باید به فکر پرکردن اوقات فراغت و خانه نشینی مردم بود؛ از این رو جامعه به شادی و نشاط نیاز دارد و لازم است که جامعه از خبرهای بد دور باشد.
هنرمندان جوان می توانند نسل جوان را سرگرم کند. اما اگر کارشان با پیام نادرست همراه باشد، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
من با ورود هنرمندان جوان و جدید مشکلی ندارم. جامعه نیاز دارد که به طور مرتب در بازپروری هنرمندان کوشش کند. باید توجه داشته باشیم که پذیرش یا عدم پذیرش هنرمند برعهده من و شما نیست و این مردم هستند که انتخاب میکنند. برخی آمدند و قبول شدند و برخی هم قبول نشدند؛ شجریان معلمی در مشهد بود که کسی او را نمیشناخت اما وقتی مردم هنرش را دیدند و شنیدند او را پذیرفتند. بنان و تاج هم اینگونه بودند. هنرمندان بزرگی مانند جوزپه وردی و کورساکوف هم اینگونه بودند. هنر وقتی عرضه می شود، جامعه قضاوت میکند و اگر مورد قبول باشد پذیرفته میشود.
هیچ لزومی ندارد که هنرمندی که برای نخستین بار در یک برنامه تلویزیونی به مردم معرفی میشوند، حتما سابقه هنری مفصلی داشته باشند. مگر موذن زاده اردبیلی که آن اذان معروف را خوانده و ماندگار شده، قبلش آلبوم منتشر کرده بود؟ او فقط با یک اثر خود را جاودانه کرده است.
حسن گلنراقی تنها یک قطعه خوانده و آن هم «مرا ببوس» است. همین قطعه توانست زمینه نارضایتی از حکومت پهلوی را فراهم کند. این قطعه هنوز هم و پس از گذشت چندین دهه، شنیدنی است.»
پشتِ پردهی خوانندگان تازه کار در فرمول یک چیست / سود ماجرا به جیب چه کسی میرود
شکی نیست که جامعه به شناختنِ هنرمندان جدید نیاز دارد و شکی نیست که هنرمند ممکن با نخستین آثارش جاودانه شود. اما این درباره هنرمندانی صدق میکند که به راستی هنرمند باشند و تخصص و سواد بالایی داشته باشند.
آیا هر خوانندهای با هر کیفیتی میتواند به پربینندهترین برنامههای تلویزیون بیاید؟
اما به راستی فلان خوانندهی جوان که جز چند تک قطعهی سخیف از نظر هنری، چیزی در کارنامه ندارد؛ چرا باید مهمانِ برنامهای در شبکهی یک سیمای جمهوری اسلامی باشد؛ آن هم در پربینندهترین ساعتهای تلویزیون ملی؟
به راستی پشتِ پردهی این مهمانان چیست؟
بیایید کمی شفافتر مسئله را بررسی کنیم؛
فرض کنید خوانندهای که یک تهیه کننده هم دارد، شش ماه یا یک سال است که شروع به خواندن کرده و چند قطعه هم اجرا و ضبط کرده و در فضای مجازی هم منتشر کرده است. تعداد طرفدارانِ این خواننده در صفحهی اینستاگرامش هم عددِ پایینی است.
به یک باره و براساس معجزه، تیمِ تهیه برنامه «فرمول یک» یا مهران مدیری و تیم تهیه «دورهمی» تصمیم میگیرند، خوانندهی جوانِ کارنابَلَدِ قصهی ما را به برنامهشان دعوت کنند.
او هم به برنامه میآید و گفت و گویی مهندسی شده میانشان شکل میگیرد. برنامه که تمام میشود، خوانندهی قصهی ما با همان ویژگیهای آماتوریاش؛ یک شبه مشهور میشود.
آقای تهیه کننده هم بلافاصله میرود سراغِ برنامه ریزی برای کنسرتها و در ادامه هم درآمدهای هنگفتی است که از کنسرتها نصیبِ تهیه کننده و خواننده میشود.
حال باید پرسید که چرا چنین خوانندگانی باید از راه رسانه ملی مشهور شوند؟
هنر در بند است / خوانندگانِ فرمول یک و دورهمی تاریخ مصرف دارند
قرایی مقدم در این باره هم توضیحهایی از دیدگاه جامعه شناسانه بیان میکند:
«بازار هنر محدود است. تعداد هنرمندانی که اجازه حضور در این برنامهها را دارند محدود است و اجازه به همه داده نمیشود. هنر در بند است. صدها جوان هنرمند در سراسر ایران هستند که کارهای بزرگی انجام میدهند اما هرگز راهی به چنین برنامههایی در تلویزیون ندارند.
زمینه بروز هنر را جامعه تعیین میکند. اگر فضای جامعه هنرپرور باشد؛ 10 خواننده میآیند و کارشان را ارائه میکنند و مردم یکی را انتخاب میکنند. اما آنچه امروز در برنامههای تلویزیونی رخ میدهد این است که یک نفر براساس رابطه ونه براساس ضابطه به این برنامهها میآید؛ وقتی افراد خاصی به مردم معرفی میشوند، جامعه هم همان یک خواننده را میشنود و به عنوان معیار دُرست میپذیرد. باید بگویم که امروز در جامعه ما هنر اسیر شده است.
آنچه امروز در برنامههای تلویزیونی مانند «فرمول یک» و «دورهمی» به مردم ارائه میشود، تاریخ مصرف دارند و خیلی زود فراموش میشوند.
هنری جاودان میماند که به قول تولستوی از جامعه برخواسته باشد. پیام رسان باشد. یک هنرمند را آقای مدیری یا علی ضیا میآورد و همان یک نفر را هم مردم میشنوند.
آنچه امروز در برنامههای تلویزیونی مانند «فرمول یک» و «دورهمی» به مردم ارائه میشود، تاریخ مصرف دارند و خیلی زود فراموش میشوند.
شنیدن مهم نیست، گوش دادن مهم است. موسیقی که مردم گوش بدهند فراموش نمیشود. شجریان و بنان و خونساری فراموش نمیشوند. موسیقی اینها بر دل مینشییند چون از دل برمیخیزد.
دین اسلام با شادی همراه است و جامعه باید شاد باشد چرا که همه چیز در حالت شادی خوب است. شادی همه چیز است و این هنر است که شادی را به مردم هدیه میدهد.»
چرا رسانه ملی اعتبارش را خرج خوانندگانی ضعیف میکند
پرسش اصلی؛ چرا رسانه ملی خود را باید خرجِ چنین خوانندگانی کند که بیشترشان هم در عرصه موسیقی پاپ فعالیت میکنند؟
به راستی چه رقمهایی و میان چه کسانی رد و بدل میشود تا خوانندهای یک شبه مشهور و جیبِ تهیه کننده هم پر از پول شود؟
این جریانهای پنهان باعث شده که خوانندگانی با پایینترین سطح کیفی در پربینندهترین برنامههای تلویزیونی خودنمایی کنند که در نهایت نتیجهاش پایین آمدن سطح سلیقه شنیداریِ مردم است.
*تسنیم
ارسال نظر