سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۱

نقدی بر فیلم سینمایی «لتیان»

ناتورالیسم خیانت و خشونت در تئاتر قضاوت و با طعم اروتیک

فیلم سینمایی «لتیان»

سینماپرس: فیلم سینمایی «لتیان» که تیم بازیگران اسم و رسم‌داری دارد و تبلیغات محیطی مکفی هم داشته است اما اقبال مخاطبان به آن محسوس نبوده و مخاطبان به دلایل مختلف بدان تاخته‌اند؛ از تیپیکال بودن بازی ها تا عدم انتخاب مناسب بازیگر و قلت داستان لازم برای یک فیلم بلند و ...

حمید خرمی/ فیلم سینمایی «لتیان» که تیم بازیگران اسم و رسم‌داری دارد و تبلیغات محیطی مکفی هم داشته است اما اقبال مخاطبان به آن محسوس نبوده و مخاطبان به دلایل مختلف بدان تاخته‌اند؛ از تیپیکال بودن بازی ها تا عدم انتخاب مناسب بازیگر و قلت داستان لازم برای یک فیلم بلند و کپی برداری از سبک و مُدل روایت اصغر فرهادی در فیلم سینمایی «درباره الی» و ...


پُرواضح است که در سینمای بی قصه و حتی ضدقصه، تعلیق و سرگرمی و یا ارتقاء مخاطب، جایی ندارد و به اسم «واقعگرایی» و سینمای اجتماعی، برزخی‌ترین و کلبی مسلکی‌ترین قصه‌ها و روابط پست انسانی را به خورد مخاطب می‌دهند و حتی انتظار این را دارند که این سیاه مشق های شبه اروتیک و جنون، آثاری درخشان و خارق العاده هم محسوب بشوند!




پس باید توجه داشت که روند داستان در فیلم سینمایی «لتیان» و رو شدن نرم نرم واقعیت‌ها و غافلگیرکردن به سبک معطل نمودن روایت و... سبک جدیدی نیست و بارها در فیلم های جشنواره پسند ایرانی مشاهده شده است؛ حتی قواعد ژانر و قصه و «شخصیت پردازی» جایش را به قواعد «چهره محوری» بازیگران داده است.


سلما و طاها دو نامزدند که یاسی دوستان مشترکشان قرار است آنها را به سد لتیان ببرد. مانی قبلاً نامزد سلما بوده است و مانی که به ایتالیا رفته بوده، حالا چند روزی به تهران آمده و به دعوت یاسی به لتیان آمده است. طاها نیز چندان از این ملاقات راضی نیست. یاسی ظاهراً به بهای حفظ آبروی جمع دروغ می‌گوید اما درواقع دوستش را بی‌اعتبار می‌کند. مانی هم در ویلای لتیان، به سلما اظهار عشق می‌کند! طاها هم حضورمانی اذیتش می‌کند، با حرکات هیستریک و عصبی، سلما را به اعتراف وا می‌دارد. نهایتاً سلما حقیقت را می‌گوید که قبلاً با مانی زندگی مشترک داشته اما طلاق گرفته است. طاها هم در ظاهر واکنشی نشان نمی‌دهد اما در پایان فیلم وقتی همه خوابند، گاز را باز می‌گذارد تا همه خفه شوند!




فیلم سینمایی «لتیان» فیلم آدم‌ها و روابط آنها است و پیش داستان نقش مهمی در وقایع فیلم دارد. صحبت‌ها دست آدم ها را رو می‌کند و دیالوگ‌های ریزبافت و پر از کنایه، در کنار فضای تیره وتار اثر که با کادر بندی و نورپردازی قرمز، حسی از تعلیق و جنایت و سایکودرام را به مخاطب منتقل می‌کند. با این همه فیلم سینمایی «لتیان» دارای دو مشکل اصلی و این دو مشکل سبب می شود تا اثر به فیلمی «اگزوتیک» تبدیل شود؛ یکی از این معضلات جدی، نقش مرد اثر با بازی امیر جدیدی است که بسیار ناموزون بازی می‌کند و  گویا قرار است جوانی عاشق پیشه و در عین حال روانی و احتمالاً تقلیدی از بازی های «سایکودرامی» و «هیستریک» در مایه‌های شخصیت هایی همچون محمدرضا فروتن در فیلم سینمایی «قرمز» باشد، اما دیوانه‌ای احمق است که در انتها به یک قاتل خونسرد مشابه فیلم  های «اسلشر» تبدیل می‌شود.


اما مشکل دوم فیلم سینمایی «لتیان» پایان بندی فیلم است که بیش از اینکه در جهت عمق بخشیدن به فیلم باشد، برای به پایان بردن هر چه سریعتر داستانی است که گویی نویسنده و کارگردان نمی‌دانند چه گونه می‌خواهند تمامش کنند! ار این جهت فیلم سینمایی «لتیان» را مانند یک بُشکه پُر از باروت خشم و خشونت می‌کنند تا در نهایت، جلوی چشم مخاطب، منفجر بشود؛ همانگونه که اکتای براهنی در فیلم سینمایی «پل خواب» اقدام به آن نمود. اثری که ظاهراً تقلیدی از داستان رمان «جنایات و مکافات» به نویسندگی فئودور داستایوفسکی بود، اما «پل خواب» مضمون نهایی رُمان را وانهاد و یک مجله بصریِ قتل و خشونت را نشان مخاطب داد.



پس اگر گشایش ناپذیری را از مؤلفه مهم ناتورالیسم و اگزیستانس بدانیم، کارگردان فیلم سینمایی «لتیان» به‌ صورت سمج و اذیت‌کننده‌ای تکیه بر قاب‌های بسته و غیر پویا دارد با استفاده از روایت محصور و تنگ و اطلاعات کم و یا گنگ. این در حالی است که وجوه ناتورالیسمی در گشایش ناپذیری محدود نمی‌ماند و دیگر شمائل اصلی مکتب ناتورالیسم را هم مزه می‌کند؛ مثلاً توجّه به علم فیزیولوژی که ناتورالیست‌ها سعی می‌کردند با ارائه مشخّصاتی از وضع مزاجی شخصیّت‌های داستان، نتیجه‌گیری درباره تشخیص حالات روحی و یا خصوصیّات اخلاقی قهرمان را به عهده خواننده و یا بیننده بگذارند. بر این اساس سخن گفتن از زشتی‌ها و فجایع با تمام جزییات دقیق نیز ویژگی آثار ناتورالیستی است، صحنه‌هایی را توصیف می‌کند که تا قبل از آن، به دلیل عرف حاکم بر جامعه و مسائل اخلاقی، در پرده بیان می‌شدند. از این جهت است که در فیلم سینمایی «لتیان» مخاطب با داستانی کاملا اروتیک مواجه می شود و دیالوگ ها با زشت ترین کلمات همراه می گردند. امری که متاسفانه در سینمای اجتماعی و روشنفکری این روزهای ایران به عادت مبدل گردیده است.



زبان محاوره  و شکستن حرمت کلمات و مفاهیم و عشق به عنوان یک نیاز جسمانی از دیگر ویژگی‌های ناتورالیسم است زیرا ادبیّات ناتورالیستی، انتقاد تلخی از مبانی جامعه است. چون این جامعه که شور صادقانه رمانتیسم و روحانیّت عمیق مذهبی را از دست داده است، می‌کوشد با چنگ و دندان، به نوعی اخلاق ایدئالیستی بچسبد و در برابر این سدّشکنی‌ها از خود واکنشی نشان دهد. این در حالی است که ناتورالیست‌ها، در آثار خود چیزی جز زشتی‌ها و فلاکت‌ها را نمی‌بینند و در نوشته‌های ایشان جایی برای زیبایی‌ها و عشق و محبّت نیست. در دیدگاه آنها، جز زشتی و پستی در انسان نیست و جنبهٔ متعالی روح او نادیده انگاشته می‌شود. به عبارتی دیگر ناتورالیست‌ها انسان و سرنوشت او را مقهور محیط و وراثت می‌دانستند و معتقد بودند که انسان در مسیر جبر تاریخی قرار گرفته است؛ مسیری که او را به سوی یک سرنوشت محتوم به پیش می‌راند. درواقع انسان‌ها تسلیم شرایط جسمانی خویش‌اند و به قول امیل زولا انسان‌ها زیر فرمان اعصاب و خونشان قرار دارند. همچنین برجسته کردن سرشت بدَوی انسان از دیگر ویژگی‌هاست که ناتورالیست‌ها معمولاً شخصیّت‌هایی را برای داستان‌های خود انتخاب می‌کنند که انگیزه‌های حیوانی و غریزی در آنها قوی‌تر باشد. البته مؤلفه دیگر ناتورلیسم پایان غم‌انگیز است که فرد تحت تأثیر جبر تاریخی و اجتماعی هلاک می‌شود.




فیلم سینمایی «لتیان»  با احتساب این عناصر و ویژگی‌های غالب و قواعد ناتورالیسم با فضایی دینامیک شروعی می‌شود. فضایی که ساکن، تاریک و محصور است. از این جهت نمایی از خیابان و ملاقات جاده‌ای دوستان، در حکم جوازی اخلاقی برای تضمین یک سفر خوش و سلامت است. سفری برای رها شدن از قید و بند نمادین «نامزدی» ، البته از نقطه دیدی شوم، تاریک و بسته که اتمسفری شوم را تداعی می‌کند. سبکی که به «کلاستروفوبیک» یا همان «تنگناهراسی» نزدیک می‌شود و مانع از همذات پنداری و تجربه مشترک مخاطب با فیلم می‌شود.


البته پدید آورندگان فیلم سینمایی «لتیان» شکلی از اخلاق روایت‌پردازی را هم بنا می‌نهد که حاصل تمرکز بر کنش‌ها و حذف‌هاست. نوعی واکنش به عدم قطعیت درون روایت، بدون قطعی کردن آن که البته گره می‌خورد با لایه دیگری در فیلم؛ یعنی فشردگی زمان یا اضطرار زمان در روایت. در فیلم، این اضطرار زمانی همان ملاقات طاها با مانی است؛ تنشی که گویا فاجعه فیلم از درون آن شکل می‌گیرد.




در مجموع عنصر «قضاوت» و «خیانت» است که تنش اخلاقی را در فیلم سینمایی «لتیان» شکل می‌دهد و این در حالی است که تمامی عناصر سینماتوگرافیک و میزانسن نوعی زمانمندی را درون درام فیلم تلقین می‌کند که در ادامه به دینامیک اخلاقی فیلم هم ساخت می‌بخشد. رخدادهای بعدی در فیلم همگی به‌نوعی پیامد این از فقدان اخلاق است؛ زمانی که در پرتو آن تمامی جزئیات پیش‌پاافتاده زمان روایتی تمام لحظات بی‌معنا و جزئی واجد دلالت اخلاقی می‌شوند. تمام لغزش‌های زیانی، دروغ‌های کوچک، شوخی‌های سرسری و لودگی، همگی بعدی هولناک و تعیین‌کننده می‌یابند. پیامد این زمان از لولا درآمده، این زمان فقدان، آشفتگی و اخلال است، اما درعین‌حال شرط لازم برای بازتعریف مناسبات فردی و اخلاقی هم است. آن بهشت ساختگی و امن شباهت‌ها و اشتراکات، همدلی‌ها و همگرایی‌ها که به دوزخی اخلاقی تبدیل می‌شود.


البته ساختار بصری در فیلم سینمایی «لتیان» ، متکی به نمای متوسط و پرهیز از نمای دور است، جهان بسته و محصور در دل طبیعت، همان احساس خفگی و درماندگی. وجدان معذبی که طبیعت نه‌تنها توان تسکین آن را ندارد و بنابراین در مقام یک‌چشم انداز در ساختار بصری فیلم غایب است، بلکه حضورش از طریق خاموش کردن صدای محیط، و پاشیدن رنگ قرمز حیاط، به موسیقی متن آن تبدیل می‌شود! منطق بصری فیلم محصول نماهای نزدیک و متوسط است. بنابراین تفاوتی نمی‌کند که آپارتمانی در تهران باشد، ویلای ساحلی شمالی یا حتی خانه‌ای در خارج. از خلال نمای نزدیک و متوسط، کارگردان، نوعی میکروکاسموس و یا جهان صغیر می‌سازد.



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.