سیدعلی فاطمی/ دوشنبه ۲۶ آبانماه بود که نخستین نشست شورای جدید سیاستگذاری حوزه هنری با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری، محسن مؤمنیشریف رئیس پیشین حوزه هنری، محمدحسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، مسعود نجابتی از اساتید هنرهای تجسمی و عضو کانون هنر شیعی و انجمن خوشنویسان ایران، وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب، وحید یامینپور رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی و مجید شاهحسینی از اساتید و عضو شواری سیاستگذاری مرکز آموزش و پژوهش حوزه هنری برگزار شد تا جناب قمی پس از گذشت پنج ماه از انتصاب ریاست جدید حوزه هنری بشارت بر عملکرد آتی این نهاد انقلابی مبتنی بر نقشه راهی مُدون را داده و بفرمایند که حوزه هنری دارای اصولی است که محمد مهدی دادمان بر اساس این اصول، طرحی را برای مقطع پیشِ رو آماده کرده است که در جلسات آینده شورا برای بحث و تصمیمگیری ارائه میشود!
قطعا اینکه سیاستگذاری حوزه هنری در دوران پیشین چه بود و یا اعضای این شورا در گذشته چه کردند موضوع دارای اولویتی نیست. اما در باب ناکارآمدی این شورا و عدم توجه به کارکرد متفکرانه و نزول جایگاه سیاستگذاری در ادوار گذشته همین بس که فردی همچون جناب مؤمنیشریف پس از سال ها مدیریت علی الدوام بر حوزه هنری تازه به یاد شورای سیاستگذاری افتاده و رسما اعلام می دارندکه: شورای سیاستگذاری حوزه هنری دبیرخانهای دائمی نیاز دارد!
سوای نظر از کم و کیف شورای جدید سیاستگذاری حوزه هنری آنچه که بارقه امید است، توجه مدیریت جدید سازمان تبلیغات اسلامی و همچنین رئیس حوزه هنری به موضوع سیاست گذاری و ترسیم غیرخیالی و مکتوب نقشه راه (Road map) به منظور هدایت متفکرانه این نهاد مهم فرهنگی در ساختار حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی می باشد و از این جهت است که توجه به سخنان و نظرات مرتضی سرهنگی و مجید شاهحسینی در این جلسه از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. دو شخصیتی که به دور از بخشی نگری های رایج در میان صنوف مختلف هنرمندان و در قواره ای کاملا آشنا به ماهیت و ساختارهای فرهنگی درون و بیرون از حوزه هنری، اقدام به طرح دو موضوع اساسی نموده و به این ترتیب متذکر دو خط مشی (policy) مغفول و یا کمتر دیده شده در امر سیاستگذاری حوزه هنری شدند:
۱/ حوزه هنری برای کشف و بروز استعدادهای هنر انقلاب به تقویت استانها نیاز دارد.
۲/ باید توازن مناسبی میان تولید کالای فرهنگی و کادر فرهنگی در حوزه هنری داشته باشیم و هر دو مورد را در خدمت فرهنگ و هنر انقلاب قرار دهیم.
به این ترتیب مرتضی سرهنگی با ژرف اندیشی ویژه خود بر اولویت و اهمیت دیده شدن شهرستانها در سیاستگذاری حوزه هنری اشاره نمود و با بیان این مطلب که استانها ریههای حوزه هنری هستند و حوزه هنری اگر میخواهد نفس عمیق بکشد باید به شهرستانها توجه جدی داشته باشد و مدیران جدی برای آنها انتخاب کند و ...؛ به خوبی توانست ماهیت غفلت حوزه هنری از این موضوع مهم را در ادوار گذشته یادآور شود و همچنین مجید شاهحسینی با اشاره به نیازمندی انقلاب اسلامی به دو طیف از محصولات فرهنگی و تقسیمبندی آن در دو گروه کالای فرهنگی و کادر فرهنگی؛ به خوبی توانست بر اهمیت و جایگاه حوزه هنری در تامین این دو نیاز مهم فرهنگی در ساختار حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی متذکر شود و در عین حال خواستار توجه ویژه و هوشمندانه در امر سیاستگذاری حوزه هنری و ایجاد توازن میان تولید کالای فرهنگی و کادر فرهنگی در این نهاد مهم انقلاب اسلامی شود.
البته طرح صریح و شفاف این دو خطمشی با جملهای بسیار ناب از سرهنگی همراه گردید که گفت: ادب و هنر وزیر و وکیل نمیخواهد، بلکه پدر میخواهد. مدیران ما باید پدری کنند تا کارساز شوند. چرا که پدر از خودش خرج میکند تا کار بچههایش انجام شود؛ جملهای که شاید تکراری باشد! اما قطعا میتواند به عنوان خطمشی کیفیت (Quality policy) در فرایند سیاستگذاری و نقشه راه آتی حوزه هنری بازتاب یافته و تجلی عینی پیدا نماید.
طرح این دو خطمشی مغفول و یا کمتر دیده شده در امر سیاستگذاری حوزه هنری موضوعی است که اجرایی شدن آن میتواند جایگاه حوزه هنری در گام دوم انقلاب اسلامی را از قوام لازم برخوردار سازد و موجب گردد تا دیگر شاهد اعوجاج همچون چهل سال گذشته نباشیم! کجیها و ناراستیهایی که بخشی از آن به سبب غفلت از این دو خطمشی مهم پدید آمد و سبب شد تا حتی در برخی مقاطع از گام اول انقلاب اسلامی، به مجموعهای دست دوم در معادلات فرهنگی کشور مبدل گردد و این در حالی است که هستی و ماهیت حوزه هنری با انقلاب اسلامی پیوند خورده و در واقع مولود اصلی انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ و هنر است و از این جهت دارای جایگاهی بیبدیل در ساختار حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی میباشد.
باید توجه داشت که حوزه هنری یک برند حک شده در ذهنیت هنر و فرهنگ جامعه ایرانی است، چه خوشنقش و هنرمندانه و چه پُرایراد و از ریخت افتاده! و اگر چه تاثیرگذاری این نهاد بر رشتههای گوناگون هنری در طول چهل سال گذشته قابل چشمپوشی نیست؛ اما به واقع عدم حضور تفکر استراتژیک و ترسیم نقشه راهی جامع به منظور تعریف رسالت و ماموریتهای (Mission) گوناگون حوزه هنری سبب شد تا در برخی مقاطع جایگاه و شان این نهاد مهم فرهنگی آنچنان فروکاست یابد که کارویژهی ساختمان خیابان سمیه تنها به رتق و فتق امور اداری خلاصه شود و توسعه فیزیکی آن از بنای پیشین فرقه ضاله بهائیت به این مکان و آن مکان در دستور کار قرار گیرد!
حوزه هنری در گام نخست انقلاب اسلامی شکل گرفت و در اوایل دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی بود که به عنوان یک نهاد برآمده از انقلاب اسلامی سعی نمود تا با پیوستن به سازمان تبلیغات و تغییرنام از حوزه اندیشه و هنر انقلاب اسلامی به حوزه هنری انقلاب اسلامی، سازماندهی و توسعه منسجمتری را دنبال نماید. با این وجود اصلیترین ضعف نهادینه شده در پیکره حوزه هنری را میتوان عدم تعریف و ترسیم نقشه راه (Road map) قلمداد نمود.
پس اگر چه همگان حوزه هنری را با نام سترگ اساتید انقلابی و هنرمندان متعهد و شهادتیافتگانی میشناسند که خوشنامیشان آبروی هنر بعد از انقلاب بوده و هستند! اما مهم است که بدانیم در طول چهل سال گذشته ساختار حرفهای منضبطی در بدنه این نهاد مُهم فرهنگی حاکم نشد و متاسفانه حوزه هنری هیچگاه نتوانست در قواره سازمانی خود اقدام به تعریف رسالت و ماموریتهای مختلف فرهنگی و هنری، بر بستر چشماندازی (Vision) هماهنگ با مبانی تفکری انقلاب اسلامی مبادرت ورزد و حتی در مقاطعی نیز متاثر از مدیریت مرموز دهه شصت و بالاخص جریان فرهنگی معلومالحال آن دوران قرار گرفت و به مرور با آرمان های نهادی خود در تراز هنر انقلاب اسلامی زاویه پیدا کرد.
به عبارت دیگر، خوشنامی حوزه هنری تنها محصول حضور مجاهدانه هنرمندان ارزشی و متعهدی همچون شهید مرتضی آوینی، مرحوم قیصرامینپور، مرحومه طاهره صفارزاده، مرحوم سلمان هراتی، مرحوم ابوالفضل عالی، مرحوم سید حسن حسینی، یوسف علی میرشکاک، محمدعلی رجبی، فرج الله سلحشور و ... در بدنه این مجموعه مهم فرهنگی میباشد. مجاهدانی که حضورشان در حوزه هنری سبب شد تا این نهاد همچنان در ذیل مفهوم انقلاب اسلامی شناسایی شود و این توهم را ایجاد کند که این بقای چهل ساله در ذیل وجود سیستمی قوارهمند با عنوان حوزه هنری پدید آمده است. توهمی آنچنان فراگیر که حتی سبب شد تا رییس پیشین این سازمان در جلسه تودیع خود بفرمایند: ما در حوزه هنری خط تراز هنر را تعریف کردیم!
البته منظور از ضعف حوزه هنری و عدم تعریف و ترسیم نقشه راهی مبتنی بر اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی به هیچ عنوان ربطی به وجود مدیریت اقتصادی و فربه شدن این مجموعه به واسطه حضور مدیرانی معاشمحور ندارد. که این همه خود یکی از اصلیترین موضوعاتی مهمی میباشد که موجب رنجش هنرمندان متعهد و انقلابی در طول چهل سال گذشته و در مسیر گام نخست انقلاب اسلامی شده بود. در این میان نخستین مدیر رسمی حوزه هنری حجت الاسلام محمدعلی زم بود که تا اوایل دهه ۱۳۸۰ هجری شمسی، به مدت حدودا دو دهه بر صندلی ریاست حوزه تکیه زد و از میانه دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی، مدیریت اشرافی ویژهای را در قالب رویکرد مشتریمدار، بر فضای عمومی حوزه هنری غالب ساخت و این فضا از سـال ۱۳۷۰ هجری شمسی، سـرعت بیشتری پیدا نمود و در این سال بود که مدیریت حوزه هنری تـصمیم گـرفت تا همسو با جریان مدیریتی حاکم یعنی دولت لیبرال مسلک کارگزاران، بـرای کسب درآمد و اسـتقلال بـیشتر مالی حوزه هنری از سازمان تبلیغات اسلامی، فعالیتهای اقتصادی را به صورت ویژهای در دستور کار این نهاد فرهنگی انقلاب اسلامی قرار دهد و به همین منظور «مـعاونت خـودکفایی حـوزه هنری» ایجاد شد.
غلبه مدیریت اقتصادی بر مدیریت فرهنگی و به تبع آن عدم تعریف و ترسیم نقشه راهی مبتنی بر اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی سبب شد تا حوزه هنری به بنگاه و هلدینگ عظیمالجثه اقتصادی در کشور مبدل گردد و در عین حال از پیکره نحیف و بسیار فرتوت در عرصه فرهنگ و هنر کشور برخوردار شود و متاسفانه با چنین پیکرهای در عمل نتواند به تامین دو نیاز مهم فرهنگی در جامعه مبادرت ورزیده و کالای فرهنگی متناسب با آرمانهای انقلاب اسلامی و همچنین کادر فرهنگی هوشمند و متعهد به مبانی انقلاب اسلامی را در اختیار ساختار حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی قرار دهد.
ارسال نظر