سیدعلی فاطمی/ همانگونه که در بخش نخست این گزارش با عنوان نگاهی به دو خط مشی مغفول در امر سیاستگذاری حوزه هنری اشاره شد؛ حوزه هنری بهعنوان نهادی برآمده از انقلاب اسلامی معتبرترین مجموعه تولید هنری کشور است که در راستای آرمانهای انقلاب اسلامی موظف به برآورده ساختن بخشی از نیازهای فرهنگی جمهوری اسلامی و ارایه محصولات هنری و ادبی اثرگذار، شاخص، نوآورانه و جریان سازی است که با تکیه بر هنرمندان و هنرپژوهان همسو و کارآزموده انقلابی تولید شده است. محصولاتی که تولید آن توسط نیروهای آموزش دیده حوزه هنری میتوانست و همچنان میتواند سهمی جدی در سبد فرهنگی اُمت در جامعه برآمده از انقلاب اسلامی ایفا نماید.
اکنون پس از گذشت سالها و با تغییر مدیریت حوزه هنری و روی کار آمدن جوانی انقلابی، انتظار میرود تا این نهاد مهم فرهنگی کشور با اتخاذ رویکردی نو بههمراه تدبیر و برنامهریزی مطالعهشده، دستاوردهای بزرگی را در آینده پیش رو برای انقلاب و کشور رقم بزند. اما قطعا است که چنین دستاوردی بدون آسیبشناسی گذشته و بدون توجه به نظر طیفهای گوناگون قابل تحقق نیست. چراکه حوزه هنری به عنوان یکی از نهادهای مهم رسانهای کشور، از سالهای دور و شاید از همان بدو تاسیس در ذیل آرمانهای انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از اهداف مهم جریانات شبه روشنفکری برای غرضورزی در عرصه فرهنگ و هنر و دستدرازی قلمداد میشُد و همچنان میشود!
اگرچه هنرمندان متعهد و انقلابی همواره سعی بر مجاهدت فرهنگی داشتند و از این جهت در برابر هجمه هنرمندان غربگرا و التقاط اندیش مقاومت کرده و به خلق آثار هنری در طراز انقلاب اسلامی میپرداختن؛ اما با سختیها و مشکلات فراوانی مواجه بودند که مهمترین آنها ناکارآمدی مدیران فرهنگی و متولیان رسمی عرصه فرهنگ و هنر کشور بود. ناکارآمدی فاجعه باری که کمتر از یک دهه پس از عمر جمهوری اسلامی اسباب تحقیر هنرمندان انقلابی و میدانداری و جولان طیف منوالفکران غرب زده را حتی در نهادهایی همچون حوزه هنری موجب گردید و اینگونه بود که ماحصل فعالیت نهادهای فرهنگی و هنری در عمل به تشدید تهاجم فرهنگی دشمن ختم شده و حتی مسیر قتل عام فرهنگی ملت را هموار ساخت. |
پُرواضح است که با مرور مدیریتهای پیشین حوزه هنری و در کنار فهرست بلدبالایی از توفیقات این نهاد انقلابی در عرصه –های مختلف فرهنگی و هنر کشور؛ شاهد نقاط ضعف عدیدهای هستیم، ضعفهایی که در عُمر چهل ساله این نهاد انقلابی کم نبوده و بعضا حتی سرمنشاء انحرافات جدی و حتی کمنظیر یا بینظیر در کشور گردید. در این میان سه عامل کم تجربگی، عدم شناخت جریان نفوذ فرهنگی و بحران هویت و احساس حقارت برخی از ذینفوذان حوزه هنری در برابر جریان شبه روشنفکری کشور را میتوان به عنوان اصلیترین عوامل در بروز نقاط ضعف حوزه هنری قلمداد و کاستیهای امر را در این سه عامل توجیه نمود. این در حالی است که در گام دوم انقلاب اسلامی که همراه با حضور طیف مدیران جدید بر پیکره این نهاد انقلابی میباشد، دیگر توجیه کاستی و ضعف اجرایی قابل پذیرش نبوده و اساساً تجربه مدیریتی گذشته حق ارتکاب اشتباهات پیشین را به مدیران جدید نمیدهد. چرا که در گام نخست انقلاب اسلامی روح امت اسلام به قدر کافی از حاکمیت جریانات انحرافی گوناگون اعم چپی و راستی و بنفش و سبز و بهاری و ... آزار و اذیت دیده است و آنقدر حضور جریانات التقاطیگوناگون را با ادعای سوسیالیستهای مسلمان و لیبرالهای مسلمان و نئوکینزینهای مسلمان و فمینیستهای مسلمان و ... را تحمل کرده است که دیگر مجالی برای تکرار اشتباهات گذشته باقی نمیمانده!
بحران هویت و احساس حقارت برخی از متولیان امر در طول مدیریت حوزه هنری و تمرکز جریان نفوذ فرهنگی بر استفاده حداکثری از این ضعف مدیران که بعضا به صورت خود بزرگ بینی ایشان در انظار عمومی ظهور پیدا مینمود؛ تا به آنجا آسیب زننده بود که حتی سبب شد تا در مقاطعی حساس در گام نخست انقلاب اسلامی، وظیفه اصلی حوزه هنری در ترویج و تبلیغ مبانی انقلاب اسلامی به واسطه ابزار هنر به حاشیه رفته و رویکرد مشتری مدار جایگزین آن شود. رویکرید که سبب شد تا کسب درآمد از فیلمسازی و هـنرهای دیـگر، تـأسیس دانـشگاه غـیرانتفاعی سـوره، ساختن پاساژ در پامنار تهران، معاملاتی در زمینه دستگاههای کپی و کارخانه های چاپ و خرید و فروش کالاهای دیگر به عنوان راههای ویژه مدیریت حوزه هنری از برای درآمدزایی حوزه هنری مبدل گردد. اتخاذ رویکرد مشتری مدار توسط مدیران ارشد حوزه هنری و تمرکز ویژه ایشان بر این رویکرد در برخی از مقاطع گام نخست انقلاب اسلامی موجب شد تا سیاستهای سینمایی حوزه به سمت تولید فیلمهایی همچون آدمبرفی و دیدار و زادبوم و ... برود. فیلمهایی که هم چالشی تازه را میان مجموعه حوزه هنری و منتقدانش رقم میرد و هم سبب میشد تا وظیفه و شان حوزه هنری در خلق آثار انقلابی برای تبیین هنری آرمانهای انقلاب در اذهان عمومی هنرمندان کمرنگ و بعضا محو شده و جای خود را به تـولید آثـار درآمدزاد بدهد. رویکردی که سبب شد تا این نهاد انقلابی به مرور زمان از جایگاه اصیل خود فروکاست پیدا نموده و نه تنها با عدم تولید آثار هنری در طراز انقلاب اسلامی نتواند وظیفه صدور آرمانهای انقلاب اسلامی به ویژه در عرصه هنرهای نمایشی از جمله سینما را بر عهده گیرد و نقش موثری در جلوگیری از تهاجم فرهنگی ایفا نماید؛ بلکه متاسفانه حتی در برخی موارد به بستری مناسب از برای تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی مبدل شود! |
البته باید یادمان باشد که حوزه هنری از بدو تاسیس، اساس کار خود را بر شش محور تبیین، تربیت، تولید، ترویج، توزیع و نمایش و نهایتا تعامل بنا نهاده بود که هر یک از این محورها در طی مسیر حرکت حوزه هنری در گام نخست انقلام اسلامی با فراز و فرودهای بسیاری همراه گردید.
مرور عملکرد حوزه هنری از بدو تاسیس، ماهیت شش محور اصلی فعالیت این نهاد انقلابی را در گام نخست انقلام اسلامی نشان میدهد ک عبارت است از: ۱/ تبیین: پژوهش درزمینه بنیانهای نظری و نیز مسائل کاربردی ادبیات و هنر انقلاب اسلامی و تشکیل حلقههای فکری و کرسیهای اندیشهای مرتبط. ۲/ تربیت: تربیت آموزش افراد جوان مستعد و متعهد و تبدیل آنان به هنرمندان اثرگذارانی در جبهه هنری انقلاب اسلامی؛ تصمیم سازان و تصمیم گیران آینده... ۳/ تولید: خلق محصولات هدفمند، شاخصی، درخشان و اثرگذار در ادبیات و هنر انقلاب اسلامی ۴/ ترویج: اقدامات تخصصی جهت ترویج هنر انقلاب اسلامی به علاقهمندان انقلاب اسلامی که موجب میشود تا شبکه مجازی و شبکه تلویزیونی و گروه مجلات در این بخش قرار گیرند. ۵/ توزیع و نمایش: توزیع و عرضه محصولات ادبی و هنری انقلاب اسلامی به شکل دسترس پذیر و تضمینی برای علاقهمندان؛ استفاده از پتانسیلهای شبکه سینمایی حوزه هنری در سراسر کشور جهت عرضه محصولات و ... ۶/ تعامل: پایش هنرمندان متعهد و پژوهشگران هنر انقلاب اسلامی و برقراری ارتباطات مؤثر با هنرمندان پیشکسوت، هنرمندان با استعداد و جوان، نهادهای مؤثرهنری و بالاخص انجمنهای هنری گوناگون کشور. |
به عبارت دیگر؛ حوزه هنری به موازات مدیریت های کلان فرهنگ و سیاست کشور، دچار فراز و فرودهای بسیاری گردید. فراز و فرودهای بسیاری که منشا تناقضاتی عدیده و رنگارنگ تا به امروز گردیده است. تناقضاتی ویژه از همچون حضور این نهاد فرهنگی انقلاب اسلامی به عنوان بزرگترین سهامدار شرکت دخانیات کشور گرفته تا تبدیل حوزه هنری به جولانگاه جوان هایی که گرچه علاقمندی وافر خود به هنر انقلاب را ابراز میداشتند اما به سبب فقدان مبانی تئوریک صحیح، در آینده در زمره ی بدنام ترین هنرمندان ایرانی درآمدند. هنرمندانی همچون مخلملباف، شاهین نجفی، محسن نامجو مطلق و بسیاری دیگر که در پناه و با اعتبار حوزه هنری توانستند تا به عرصه فرهنگ و هنر کشور وارد شده و ضمن ارزتزاق از بودجه های فرهنگی کشور به صورت عامل نفوذی دشمن ایفای نقش نموده و یا برخی حتی در قامت پیاده نظام دشمن در جنگ نرم بر علیه نظام جمهوری اسلامی ظاهر شوند.
ادامه دارد...
ارسال نظر