حمید خرمی/ فیلم سینمایی «سراسر شب» از اسم تا رسم آن بهنوعی صعود و سقوط پدیدآوردندگان آن محسوب میشود! صعود از این جهت که برای اولین بار خود کارگردان در کنار یک نویسنده چیره دست و البته فارغ التحصیل شورروی اقدام به نویسندگی کرده است؛ و سقوط از این جهت است که جناب کارگردان نتوانسته ژانر مورد علاقهاش را به اثری جذاب تبدیل کند و تقریباً حاکی از افولی ویزه در کارنامه هنری ایشان است.
البته یادمان باشد که کارگردان فیلم سینمایی «سراسر شب» به عنوان نماینده طیفی که همواره سینما را به معنای «فرم» و «اصالت سرگرمی» شناخته است؛ هرچند در ژانر نوآر، صاحب سبک است اما مشکلات جذب سرمایه در سینمای ایران، کار را بهجایی کشانده که در نهایت آثاری نظیر «پوپک و مش ماشالله» و «چشم و گوش بسته» را روانه سینما نوده است. آثاری که هدفی جز فروش در گیشه و کسب درآمد به واسطه ابزار سیما را نداشتند. پس جناب کارگردان پس از ساخت آثار تجاری، وقتی تصمیم میگیرد تا اثر مطبوعش را شخصاً برای اولین بار بنویسد و کارگردانی کند، قطعا نتیجه این تصمیم فیلمی بهتر از «سراسر شب» نمیشود. فیلمی که در سال ۱۳۹۶ هجریشمسی و. ۰ساخته شد اما به دلیل مشکلات اکران و احتمالاً عدم تمایل سینما داران به نمایش فیلم، در انبار خاک خورد تا اینکه در شرایط کرونایی و بیرغبتی تولیدات برای عرضه در فضای مجازی، نهایتا به صورت اکران آنلاین در دسترس عموم قرارگرفته است.
یکی از دلایل عدم استقبال از فیلم سینمایی «سراسر شب» احتمالاً به همان ویژگی ژانر نوآر بودن آن برمیگردد؛ ژانری است که صرفاً پیرامون فرم صحبت میکند و شهریترین و اروپاییترین ژانر است و برخلاف دیگر ژانرها مانند وسترن که آمریکاییترین ژانر است، بهراحتی میشود آنها را تعریف و طبقهبندی کرد، سبک نوآر همواره حالتی ابهامآمیز، گنگ، معماگونه، معترضانه داشته و دارد و در برابر هرگونه طبقهبندی مقاومت میکند. این در حالی است که در دوره کلاسیک، بیشتر فیلمهای این سبک بهعنوان ملودرام شناخته میشدند. در این میان ساموئل خاچیکیان با فیلم سینمایی فریاد نیمهشب، شناسنامه قبل انقلابِ ژانر نوآر محسوب شده و بعد از انقلاب نیز فریدون جیرانی، این مسیر را دنبال میکند و حال آنکه شخصیتهایی همچون فرزاد مؤتمن هم سینما را فقط ژانر نوآر میداند که فیلم سینمایی باج خور را میتوان نمونه بارز این تفکر قلمداد نمود. تفکری که قیود ویژهای را بر کارگردان اثار حکم نموده و به عنوان مثال عموم ایشان را مقید میسازد تا شخصیتهای به تصویر کشیده شده در ژانر نوآر ر به نحوی باز نمایی کنند که روزی دو بسته سیگار فقط به صورت تفریحی بکشند! تصویرسازی عمومی ویژهای که نمونه آن در فیلم سینمایی باج خور وجود دارد و یا حضور زن اغواگر یا همان فم فاتال (Femme Fatale) که به عنوان یکی از اصول لاینفک و احکام اصلی در روایتگری ژانر نوآر محسوب میشود و شخصیت اصلی را وارد ماجرایی پیچیده کرده و در آخر هم باعث نابودی شخصیت مرد داستان میشوند. اصلی به شدت عمومی و فراگیر که نمودبارز آن را میتوان در حضور و بازی نیکی کریمی در فیلم سینمایی باج خور مشاهده نمود. بهطورکلی میتوان دنیای فیلمهای ژانر نوآر را دنیایی سراسر از پلشتی و سیاهی که در آن شک و توطئه موج میزند. دنیای بیاعتمادی؛ دنیایی سراسر ریا و خشونت، انحرافات اجتماعی، زنان فریبکار و ... سرقت و کشتن که جزو هسته مرکزی این نوع فیلمها به شمار میرود. البته باید توجه داشت که ژانر نوآر، به هیچ عنوان ژانری ظاهر و بیاستفاده نمیباشد و هنر ممتعهد ایرانی قطعا میتواند از این ژانر استفادههای مطلوب نموده و از مؤلفههای سیاه آن را بر ضد طاغوت و نظامهای استکبار بهرهبرادی نماید و سیاهیهای ساواک اشراف و مادیگرایان را نشان داده و حتی سبک زندگی غربی را با استفاده از این زانر به چالش بکشد. اما متاسفانه عموم کارگردانان وطنی معمولاً با تمسک به این ژانر، به دنبال ژست و فیگور شبه روشنفکری خود بوده و اساسا دغدغهای برای استفاده هدفمند از این سبک فیلمسازی در راستای مقاصد کلی خود ندارند و عموما ترجیح میدهند که در راستای تکمیل فهرست هنری خود، یکبار هم ژانر نوآر را تجربه کنند! |
توجه به این نکته ضرورت دارد که ژانر نوآر در سینمای غرب هنری پوزیشن است و غیر معترض و افشاگرانه با این همه در صعنت سینمای ایران، این ژانر همواره در محتوا بسیار ناکارآمد و زننده و غیر تمییز و متلکگو ارائه شده است. از این جهت کارگردانان وطنی معمولاً با این ژانر، ژست و فیگور مؤلف بودن میگیرند، فارغ از اینکه هیچ خلاقیتی هم در کار نیست و اثرشان تقلید و ملغمه پُستمدرنی داشته و کلاژ بیسروته محسوب میشود! از این رو میتوان ارجاعات گوناگونی را در فیلم سینمایی «سراسر شب» یافت که از سینمای روشنفکری غرب وام گرفته و قابلشناسایی هستند.
کارگردان در فیلم سینمایی «سراسر شب» سعی کرده تا از دیالوگهای مشهور تاریخ سینما الهام بگیرد و آن را در قالب گفتگوهای دونفره مطرح نماید، و از طرفی افراط در استفاده از دیالوگهای قصار باعث شده تا روند فیلم شبه فانتزی به نظر برسد و اثر را از نفس بیندازد.
به عبارتی دیگر، ذوقزدگی کارگردان از سر اینکه بالاخره توانسته از هر آنچه میپسندد، را وصله اثر نماید امری به شدت هویدا در فیلم سینمایی «سراسر شب» بوده، بیتوجه به اینکه آیا این وصلهها توانایی قرار گرفتن در کنار یکدیگر را داشتهاند یا خیر! از این روست که شخصیتهای فیلم سینمایی «سراسر شب» گاه در شرایطی واقعی به سر میبرند اما در دقایق بعد فضایی سورئال دارند که انطباق این دو موقعیت متضاد در طول فیلم منطقی را به خود نمیبیند و در مجموع میتوان چنین تصور نمود که کاگردان فیلم سینمایی «سراسر شب» اگر چه در این اثر هر آنچه عاشقش بوده را مقابل دوربین قرار داده اما نتوانسته ارتباط منطقی برای آنها ترسیم نماید.
مهتاب در فیلم سینمایی «سراسر شب» با بازی الناز شاکر دوست، شخصیتی است که خواهرش به خوابرفته و بلند نشده. شخصیتی که در پی یافتن حقیقت درباره خواهرش به یک کافه میرود! مهتاب در ادامه متوجه فردی به نام داوود مرادی میشود. شخصیتی که آخرین فرد مرتبط با خواهرش مریم، پیش از خواب طولانی مدت خود بوده و از این جهت به دنبال یافتن ردی از این مرد به محل زندگی داوود میرود تا پاسخی برای سؤالاتش پیدا کند. حال آنکه داوود مرادی فیلمساز عاشق سینمایی است که همچون جناب فرزاد مؤتمن برای نخستینبار قلم بهدست گرفته تا خود واقعیاش را به سینما بیاورد! فیلمساز عاشق سینمایی که در این اثر به عنوان یک کارگردان بیکار و بیپول تصویرگری شده و به نوعی تداعیگر رمان گرسنگی (Hunger) نوشته کنوت هامسون (Knut Hamsun) در سال ۱۸۹۰ میلادی است. به نظر نگارنده ماجرای مریم به عنوان دختر آسیبدیده یکی از اشتباهترین قصههای فرعی فیلم سینمایی «سراسر شب» است. قصهای که نه عاشقانههای سینمایی مهتاب در آن به چشم میخورد و نه نگاهی فانتزی در آن جریان دارد. قصهای ساده و بدون جزئیات که بیخود و بیجهت کِش آمده و تنها کارکرد آن طولاتی نمودن زمان فیلم سینمایی «سراسر شب» است. قصهای که حتی روندی شبه جنایی دارد و به بدترین شکل ممکن نیز سرهم بندی میشود و به کار خود پایان میدهد. اما نکته عجیب در فیلم سینمایی «سراسر شب» ، پایان گره کور آن قصه است که منجر به مواجهشدن شخصیت کارگردان و تهیهکننده برای نخستینبار میشود. حال آنکه ضعف شدید فیلم سینمایی «سراسر شب» به نحوی است که حتی حضور سینا حجازی و اجرای قطعهای موزیکال در این اثر نیز کمکی به مخاطب جوان برای ارتباط برقرار کردن با قصه نمیکند. در مجموع باید توجه داشت که از فیلم سینمایی «سراسر شب» برای مخاطب سینمایی اثر که رغبت و تحمل به تماشای آن تا به انتها مینماید؛ تنها تصویری به یاد میماند که در هرلحظه آن دیالوگهای قصار جریان دارد؛ بیآنکه پشت این دیالوگها ایده مهم و یا قصهای برای روایت وجود داشته باشد! |
با این همه امتیاز مثبت فیلم سینمایی «سراسر شب»، الگوی دیالوگنویسی مطابق با سینمای کلاسیک آن است. الگویی که از مدل روزمره دوری کرده است. مدلی که در سالهای اخیر متداو شده و دیالوگهای فیلمهای ایرانی را به کلکسیون فحاشی و بدویت مبدل ساخته است.
در مجموع فیلم سینمایی «سراسر شب»، را میبایست اثری ناکام تلقی نمود. اثری که بسیار سعی دارد تا مخاطب خود را به واسطه دیالوگهایی که شاید عموم ایشان متوجه آن نشوندف به خنده بیاندازد و موقعیت فیلم را به شبه کمدی و پارادویک تبدیل نماید. اما فی الواقع در تمامی تلاشهای خود ناکام مانده و شاید تنها توانسته تا اوقاتی خوش را برای کارگردان اثر پدید آورد!
ارسال نظر