به گزارش سینماپرس، برنامه «هزار آهنگ» سهشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۹ با اجرای اکبر نبوی روی آنتنِ شبکه افق رفت. این برنامه به بررسیِ کارنامه هنریِ «احمدعلی راغب» اختصاص داشت.
مجید اخشابی خواننده، آهنگساز، پژوهشگر و مدرس دانشگاه به همراه محسن صفاییفرد نویسنده و پژوهشگر کتاب بانگ آزادی شامل خاطرات شفاهی احمدعلی راغب مهمانان این برنامه بودند.
در ابتدای این برنامه تصاویری پخش شد که نگاهی گذرا به کارنامه هنریِ زندهیاد احمدعلی راغب بود.
ماجرای نخستین دیدار با احمدعلی راغب
مجید اخشابی در صحبتهایش از خاطرهی نخستین دیدارش با احمدعلی راغب گفت و نکات بسیاری را درباره این هنرمند بیان کرد. در ادامه متن صحبتهای مجید اخشابی را میخوانید:
فکر کنم سال ۱۳۷۰ بود که من جوانی ۱۹ ساله بودم. نواری به دست داشتم و به پخش دفتر موسیقی رفتم. آنجا استاد فریدون شهبازیان و استاد راغب بودند. منتظر ماندم تا کارم را بشنوند. نواری که برده بودم ساخته خودم بود، خودم سنتورش را زده و آوازش را خوانده بودم.
استاد راغب پس از اینکه کار من را شنیدند، از من خواست که از فردا به سرِ ضبط آنها در ارکستر صدا و سیما بروم.
آن زمان ارکسترها فعال بودند. آقای راغب هم ارکستری با سازهای سنتی داشت. آن زمان نُتها ساعت ۳ تصویب و ساعت ۶ هم ضبط و فردا صبح هم پخش میشد. پس از مدتی تنظیم بسیاری از کارهایش و حتی ضبط بسیاری از آثارش را به من سپرد.
بعد از مدتی آلبومی هم برای آقای راغب خواندم. نوار کاستِ این اثر را هم داشتم و نمیدانم که در نهایت سرنوشتش چه شد. این کار روی شعرهای سهراب سپهری بود. من کارهای این آلبوم را تنظیم کرده بودم و برای اتود هم خوانده بودم، وقتی کارهای اتود را به سازمانِ سفارش دهنده ارائه کرده بود، آنها گفته بودند که همان کسی که اتودها را خوانده، اثرِ نهایی را هم بخواند.
به هر روی همکاریِ دراز مدت و مداومی با استاد احمدعلی راغب داشتم. نکته بارزِ زنده یاد استاد راغب، سرعت کارهای او بود. آهنگساز ممکن است در یک تعادلِ کامل و در یک شرایط روحی و روانیِ مناسب بتواند اثری را خلق کند. اما وقتی مناسبتی شکل میگرفت و ضرورتی برای تولید ایجاد میشد، در کمترین زمانِ ممکن آثارِ فاخری را شکل میدادند.
ممکن است برخی از روشنفکران بگویند که این آثار مناسبتی است و ساختنش ساده است. اما واقعا این کار بسیار دشوار است. ساختنِ ملودیهایِ روان که پس از سالها هنوز هم در ذهن مردم هستند، کار سادهای نیست.
اشراف کامل به موسیقی ایرانی داشتند و خودش نوازنده تار و عود بود. اخلاق خوب و رفتارِ مهربان او همیشه در ذهن من مانده است. نخستین برخورد من با حرفهایهای موسیقی همان دیدار با احمدعلی راغب و فریدون شهبازیان بود که بسیار رفتارِ دوستانه و مهربانه و به دور از فخر فروشی بود.
آن زمان با موسیقی مخالفتهای بسیاری میشد، اما زحمات استاد راغب و دیگران، در ادامه حیات موسیقی بسیار تاثیر داشت.
موسیقیِ رزم ژانر خاصی است که در همه دورانها از این موسیقی استفاده شده است. در سالهای دفاع مقدس هم از این موسیقی بسیار استفاده شد. نغمههای بسیاری بود که تاثیر متفاوتی روی جامعه داشت.
موسیقی به وجود آوردنده حس مشترک و ارائه دهنده یک پیام خاص است. موسیقی مصرف پذیر است؛ یعنی یک آهنگ را چندین بار میتوانید بشنوید و لذت ببرید. در حالی که در دیگر هنرها اینگونه نیست؛ مثلا یک فیلم را یک بار یا چند بار که بشنوید، دیگر برایتان تکراری میشود.
آقای راغب دو نقش در موسیقی ایران داشت، یکی اینکه راهگشایی کرد در عرصه موسیقی و در دوران پس از انقلاب؛ اگر ایشان نبود شاید ۱۰ سال طول میکشید تا موسیقی راه خودش را پیدا کند. این حقی است که استاد راغب به گردن موسیقی و به گردن بسیاری از هنرمندان دارند.
نکته دیگر ثبت ملودیهای ماندگار بود. خودِ استاد هم لذت میبرد از اینکه مرد هزار آهنگ شده بود. گاهی هم میگفت که تعدادِ آثارش بیشتر از هزار آهنگ شده است.
گاهی کارهای برخی از آهنگسازان را که بررسی میکنیم، میبینیم که بیشتر آثارش شبیه به هم است. اما استاد راغب در تمام دستگاهها و آوازهای موسیقی ایرانی آثاری را ساخته است.
همه اینها نشان میدهد که استاد راغب مرد تاثیرگذاری برای دوران خودش و دوران پس از خودش بوده است.
مجید اخشابی در پایان صحبتهایش قرارا بود آهنگ «سمت باران» را با شعری از سلمان هراتی اجرا کند، که پخش این اجرا به پایانِ برنامه موکول شد و در نهایت هم به دلیل نقص فنی، این آهنگ امکان پخش نیافت.
در بخش دیگری از این برنامه، نماهنگ «بابا خون داد» به آهنگسازیِ احمدعلی راغب، با شعری از مجتبی کاشانی و با اجرای گروه کُر پخش شد. این نماهنگ از آثار ماندگارِ زندهیاد احمدعلی راغب است که به شهیدان هشت سال دفاع مقدس تقدیم شده است.
مهمان بعدی این برنامه محسن صفاییفرد نویسنده و پژوهشگر کتاب «بانگ آزادی» بود. این کتاب شامل خاطرات شفاهی احمدعلی راغب است. کتاب «بانگ آزادی» مجموعه گفت و گوهایی است با احمدعلی راغب که در زمانهای مختلف با زندهیاد راغب انجام شده و در قالب این کتاب منتشر شده است.
سرچشمهی آثار احمدعلی راغب در موسیقی نواحی است
در ادامه متن صحبتهای محسن صفایی را میخوانید: سال ۱۳۸۸ شورایی از استادانِ حوزه موسیقی تشکیل شد تا آثاری در زمینه موسیقی ساخته شود. قرار بود من تهیه کننده این آثار باشم. در جلسات این شورا با گنجینهای از دانستههای موسیقی مواجه شدیم. در همان جلسات و به پیشنهادِ آقای جلیلی قرار شد تا مجموعهای از تجربه نگاریهای عرصه موسیقی را جمع آوری کنیم. نتیجه این کارهایمان کتابهای مختلفی شد که یکی از آنها همین اثرِ «بانگ آزادی» است.
وقتی این گفت و گوها با استاد راغب انجام شد، ما رفیقی ۷۰ ساله پیدا کرده بودیم.
نسل من سن و سالش به گونهای نبود که سخنان امام خمینی را بشنود و درک کند. اما آرمانهای انقلاب را در قالب آثاری که بیشترشان ساخته استاد راغب بود، شنیدیم و درک کردیم.
راغب به چه دریایی از ملودیهای متنوع وصل بوده است که این همه اثر با این همه تنوع ساخته است. شاید کسی در کشورمان نباشد که با آثارِ استاد راغب مواجه نشده باشد. استاد راغب در سالهای جوانی معلم بوده است. سال ۱۳۶۰ از آموزش و پرورش به سازمان صدا و سیما منتقل میشود. در دوران معلمی در روستای جوبنه و روستاهای گیلانِ آن زمان، با شخصیتی آشنا میشود که ملودیها و نغمههای محلی را برایِ آقای راغب روایت میکرده است.
استاد راغب میگوید که ملودیِ «شهید مطهر» از ملودیهای محلی گرفته شده است. راغب ملودیِ صمیمی و آشنایی را شنیده که در حافظه مردم گیلان قرار دارد. او این ملودی را در ذهن خودش ساخته و پرداخته میکند و در نهایت «شهید مطهر» خلق میشود.
چند سال میثم مطیعی، ملودیِ آهنگ «ننگ به نیرنگ تو» را به صورت نوحه اجرا کرد. در آن زمان آقای راغب یادداشتی نوشت و خطاب به میثم مطیعی گفت که شما این آهنگ من را به جایگاهِ نخستش برگرداندید. چرا که ملودیِ آهنگِ «ننگ به نیرنگ تو» در اصل یک نوحه بوده است.
راغب بارها به من میگفت که جعبه سیاهِ تاثیرگذاریِ آثارشان، موسیقی نواحی بوده است.
درصد زیادی از موسیقیِ پاپ کشورمان در حال حاضر ترکیهای است. اما آثاری که احمدعلی راغب ساخته، به کشورهای همسایه هم رفته است. این آثار گفت و گویی میانِ فرهنگ ایرانی و دیگر کشورها ایجاد کرده است.
گوشِ استاد راغب تازهها را میشنید. با جوانها خیلی خوب ارتباط میگرفت. برای من نقش معلمی ایشان خیلی برایم الگو بود.
ارسال نظر