به گزارش سینماپرس، از یک شخصیت نظامی خیلی انتظار کار فرهنگی نمیرود، اما برای حاجقاسم سلیمانی پیروزی در میدان جنگ سخت یک نرمافزار نیز لازم داشت و برای همین سردار فقط یک نظامی خوب نبود.
حاجقاسم با اختلاف بیش از هر نظامی دیگری در فرهنگ عمومی جامعه ایرانی تأثیرگذار بود و این تأثیرگذاری دامنه و طیفی وسیع را شامل میشد. تأثیرگذاری سردار سپاه قدس ایران در فرهنگ را باید از دو جنبه فرهنگ عمومی و فرهنگ تخصصی مورد بررسی قرار داد.
شاید گزاف نباشد بگوییم حاجقاسم سلیمانی در دوره ۴۰ ساله انقلاب اسلامی تنها سردار نظامی ایران است که در دوره حیات در حد یک قهرمان به جامعه معرفی و تبدیل به چهرهای بسیار محبوب و نامآشنا شد. دوران جنگ و دفاعمقدس سرداران زیادی را به خود دیده است، اما ضعف رسانه و ارتباطات و نیز شهادت زودهنگام همواره مانع معرفی سرداران رزمجو و نامآوری چون چمران، شوشتری، همت، خرازی، کاظمی، باکری و دیگران در زمان حیات پربرکت ایشان شد و همواره این شخصیتهای بزرگ پس از شهادتشان شناخته شدند، اما جامعه ایران این فرصت را یافت تا از حضور سردارسلیمانی دستکم در سالهای آخر زندگی پربرکت او بهره ببرد و حضور او را درک کند. درک این شخصیت در سالهای پایانی حیات در جامعه ایران بیش از هر چیز جنبهای فرهنگی دارد. فرهنگی که شهادت وی آن را تثبیت کرد تا جایی که مردم مقاومت، جهاد، مردمی بودن و اخلاق را در چهره او مجسم میکنند. این تأثیری است که حضور حاجقاسم در فرهنگ عمومی برجای گذاشت.
اما سردار سلیمانی در فرهنگ تخصصی هم دستی بر آتش داشت و همواره کوشید از نفوذ خود در این عرصه به سود فرهنگ هزینه کند.
مستندسازی در شام
سردار سپاه قدس ایران در جریان نبرد در آن سوی مرزهای ایران طیفی از مستندسازان انقلابی را با خود به داخل جغرافیای شام و عراق کشید. مستندسازی جنگ بیرون از مرزهای ایران اگرچه مانند دوران دفاعمقدس شاهد اتفاق درخشانی چون روایت فتح نبود و این عرصه از وجود نابغهای چون سیدمرتضی آوینی بیبهره بود، اما زمینهای فراهم شد تا بار دیگر و پس از دفاعمقدس طیفی از مستندسازان ایرانی در این عرصه استعدادهای خود را بروز دهند و از این طریق بخشی از جهاد مدافعان حرم بازتاب پیدا کند. در این عرصه آثار متعددی تولید و اکران شد. آثاری که برخی در جشنوارههای مختلف ایرانی و خارجی درخشیدند و لزوم مبارزه با تکفیر در منطقه را گوشزد کردند و از وجود جوانانی خبر دادند که گمنام و در جامعه تأثیرگذارند.
انگشتری برای حاتمیکیا
فرمانده فقید سپاه قدس در زمان حیاتش روی یکی از بزرگترین و اثرگذارترین فیلمسازان معاصر ایران تأثیری غیرقابل انکار گذاشت. ابراهیم حاتمیکیا از گریمور فیلم بادیگارد خواسته بود تا چهرهآرایی پرویز پرستویی در نقش اصلی این فیلم را از روی چهره حاجقاسم سلیمانی الگوبرداری کند. شخصیتی که در این فیلم خود را در قامت محافظ نظام میدید نه صرفاً محافظ یک سیاستمدار. فیلم در جشنواره فجر به طرز عجیبی در هیچکدام از بخشهای اصلی نامزد سیمرغ نشد، اما حاجقاسم همان روزها پس از تماشای فیلم انگشترش را به ابراهیم هدیه داد و حاتمیکیا جایزهاش را از دست کسی دریافت کرد که فیلم را با الهام از شخصیت او ساخته بود. دقیقاً معلوم نیست که دلدادگی فیلمساز دفاعمقدس و سردارقدس به چه زمانی بازمیگردد، اما همان سالها بود که سردارسلیمانی از حاتمیکیا به عنوان سردار فرهنگی ایران یاد کرد. حاتمیکیا آنقدر دلداده سردار شد که درخواست ساخت فیلمی بر پایه شخصیت او را داد، ولی حاجقاسم همواره اکراه داشت تا جایی که حاتمیکیا در یک جلسه با رهبرمعظم انقلاب از ایشان درخواست میکند تا رضایت سردار برای ساخت این فیلم را بگیرند. «حضرت آقا گفتند ایشان خیلی مشغله دارند و شاید دلیلش همین است؛ شما قدری صبر کن!»(۱) حاتمیکیا پس از شهادت حاجقاسم هم وقت دارد تا فیلم او را بسازد. این همان حاتمیکیایی است که ۲۰ سال پیش از این در دیدار فیلمسازان با رهبرانقلاب در سخنانی از رهبری میخواهد تا او به فیلمسازان دفاعمقدس درجه بدهد. «بعدها خیلیها به من گفتند تو درجه میخواهی چه کنی!» روحیات حاتمیکیا نشان میداد او در آن سالها در نبود دوستان شهیدی چون سیدمرتضی آوینی احساس دلتنگی و غربت میکند. آن روزها هنوز حاجقاسم سرداری تقریباً گمنام بود و آوازه سالهای پیش از شهادتش را نداشت. هم او بود که شوق فیلم ساختن درباره مقاومت را دوباره در جان کارگردان مهاجر و دیدهبان شعلهور کرد. حاتمیکیا چندی بعد فیلم به وقت شام را ساخت که به نوعی میتوان آن را ادای دین به حاجقاسم و مدافعان حرم دانست. او در جریان اختتامیه جشنواره فیلم فجر پس از دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی درحالیکه از فضاسازی رسانهای درباره فیلمش گلایه داشت از حاجقاسم یاد کرد و اینکه او فیلم را دیده و پسندیده است و لحن و طنین صدایش نشان میداد پسند حاجقاسم برای او افتخاری است که سیمرغ فجر در برابرش ناچیز است.
این ۲۳ نفر
دفاعمقدس عرصه رخدادهای حماسی زیادی بود و یکی از آنها حماسه اسارت نوجوانان ایرانی در عراق بود که حاجقاسم پیشنهاد ساخت فیلمی درباره آن را داد و در زمان ساخت برای دلگرمی گروه سازنده به پشت صحنه فیلمبرداری آن رفت. تصاویر صمیمانهای که از این مراسم منتشر شد، گوشهای از محبوبیت عجیب سردار را بازتاب میداد. نوجوانان بازیگر فیلم حاجقاسم را چون نگینی در برگرفته و با او گپوگفت میکردند. ۲۳ نفر در نهایت فیلم خوبی شد و در جشنواره فجر در شش بخش نامزد سیمرغ شده و در نهایت سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی را به خود اختصاص داد. حاج قاسم پیش از ساخت فیلم در نامهای به احمد یوسفزاده، نویسنده کتابی به همین نام که فیلم از آن اقتباس شده مینویسد: «احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس که در کارنامهام یک شب از آن شبها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیدهای هستید که به عرش رسیدید، ایکاش در همان بالا بمانید. چه افتخارآمیز است ربانیون بر منبر نشسته، تربیت یافتگان منابر خود را به تماشا بنشینند. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ کمالیافته در قفس دشمن را ببینند. »
تمجید از گروه سرود ندای ثامن
آرامش پیش از طوفان عنوان سرودی بود درباره شهیدعماد مغنیه که در مراسم بزرگداشت این شهید مقاومت لبنان با حضور سردار در تالار وزارت کشور اجرا شد. اجرای این سرود را نوجوانان گروه سرود «ندای ثامن» برعهده داشتند. حاج قاسم پس از اجرای این گروه از اثر ارائه شده بسیار استقبال میکند و این قطعه را از جمله آثاری برمیشمارد که از شنیدن آن لذت برده است.
اما کتاب و ادبیات بیشترین دلمشغولی فرهنگی سردار بود. درباره فعالیتهای مربوط به کتاب شهیدسلیمانی میتوان به سخنان حجت گنابادینژاد، رئیس سازمان فرهنگی آستان قدس رضوی اشاره کرد: «سردار سلیمانی کارهای جدی و گستردهای برای ترجمه کتابهای انقلاب و دفاعمقدس به زبانهای مختلف دنیا انجام داد که از جمله آن میتوان به ترجمه کتابهای دفاعمقدس در برگزاری نمایشگاه کتاب عراق اشاره کرد.»
آخرین کتابی که همراه سردار بود
آخرین کتابی که زمان شهادت همراه سردار بود و در مکان شهادت وی پیدا شد از انس او به کتاب حکایت داشت. حاجقاسم در لحظه شهادت کتاب «گلچینی از اشعار و مداحیهای اهلبیت(ع)» را به همراه داشت.
سردار کتاب میخواند، سفارش کتاب هم میداد و اهل ترویجِ کتابخوانی هم بود. او بهطور مرتب کتابهای حوزه تاریخ شفاهی جنگ را میخواند و با یادداشتهایی که بر آنها مینوشت، باعث معرفی و رونق فروش این آثار میشد. برای مثال سوژه کتاب «پاییز پنجاه سالگی» به سفارشِ حاج قاسم به کنگره شعر سرداران شهید کرمان سپرده شد.
حاجقاسم و گابریل گارسیا مارکز
فروردین سال۹۵ صفحه اینستاگرام حاجقاسم سلیمانی عکسی را به اشتراک گذاشت که سردار را در هواپیما و در حال مطالعه یک کتاب و نوشتن یادداشت نشان میداد. تصویری که در توضیح آن نوشته شده بود: «در حال پرواز و مطالعه کتاب گابریل گارسیا مارکز» سردار در اکانت توئیترش هم به دو زبان فارسی و عربی توصیه به خواندن یک کتاب قدیمی شیعه کرده بود. کتابی که به عقیده او کمک میکند تا بدون تعصبات حزبی از حکومت دفاع کنیم. حاجقاسم سلیمانی درباره کتاب الغارات اینطور نوشت: «این کتاب الغارات را که قدیمیترین کتاب شیعه است، بخوانید. حتماً بخوانید. مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علیبن ابیطالب است، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر میدهیم و دفاع میکنیم.»
تقریظهای سردار
کتابهای زندگینامه قهرمانهای دفاعمقدس مهمترین کتابهایی بودند که معمولاً خبر تقریظ نوشتن بر آنها به دست حاجقاسم سلیمانی منتشر میشد. «رادیو» یکی از این کتابها است که داستان زندگی و خاطرات سردارمحمدرضا حسنی سعدی را از دوران اسارت روایت میکند، اما «گردان۴۰۹» روایتی از حال و هوای رزمندهها قبل از عملیات والفجر ۱۰ یکی دیگر از کتابهایی است که سردارسلیمانی بر آن یادداشت نوشته است. وقتی مهتاب گم شد نیز کتابی درباره جانباز شهیدعلی خوشلفظ است که حاجقاسم سلیمانی پس از خواندن، یادداشتی درباره آن منتشر کرده است. کتاب دیگر «سربلند» است که یک مستند داستانی از کودکی تا شهادت شهیدمدافع حرم محسن حججی است. شهیدسلیمانی درباره این کتاب یادداشتی متفاوت نوشته است. او این کتاب را که به قلم محمدعلی جعفری نوشته شده، خطاب به دخترش امضا کرده و آورده است: «سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد. دخترم آنها را الگو بگیر و مهمترین شادی آنها عفت و حجاب است. »
دو یادداشت برای کتاب من زندهام
حاجقاسم پس از خواندن کتاب «من زندهام» نیز دو یادداشت برای معصومه آباد نویسنده این کتاب نوشته است.
سرداردر نامه اول که آن را در بغداد نوشته است، حس خود را نسبت به این کتاب اینطور به روی کاغذ آورده است: «خواهرم! مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت میکردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس به دنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.»
در دومین نامه حاجقاسم که در نینوا نوشته شده، با اشاره به رشادتهای معصومه آباد مینویسد: «خواهر خوبم! در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی، سعی کن در این آزادی اسیر نشوی! انشاءالله کتابت را به همه زبانها ترجمه میکنم تا همه بدانند زینب بنت رسولالله چگونه بوده است، وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است. به تو بهعنوان خواهرم، بهعنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار میکنیم. حقیقتاً شگفتزده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم.»
حاجقاسم و شعر مولانا
کمتر پیش آمده که یک نظامی ابیاتی از شاعران بزرگ ایران بخواند. قرائت شعر عرفانی مولوی از زبان سردار از انس او با شعر حکایت میکرد. «در سوریه توفیق شد از نزدیک با سردارهمدانی آشنا شوم. بعداً متوجه شدم ایشان از چند روز قبل از شهادتش مطمئن بود. در لحظه آخر خیلی بشاش بود و با خنده به من گفت بیا یک عکس بگیریم، شاید آخرین عکس من باشد. وقتی این حرف را زد یک شعر به ذهنم آمد، این بود «رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند/ چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند»
(۱) به نقل از محمد خزاعی تهیهکننده فیلمهای دفاعمقدس در ویژه برنامه سلام صبح بخیر شبکه سه
*جوان
ارسال نظر