به گزارش سینماپرس، بهرام ابراهیمی از ۱۸ سالگی کار بازیگری خود را به طور حرفهای با سریال "صخره سیاه" به نویسندگی سبکتکین سالور در سال ۱۳۵۲ آغاز کرد و پس از آن در فیلمها و سریالهای مختلفی همچون مارمولک، زاگرس، مرد بارانی، بیگناهان، هشت و نیم دقیقه، محکومین و... به ایفای نقش پرداخت.
ابراهیمی همچنین سال ۱۳۷۴ به سفارش زنده یاد احمد آقالو به جمع بازیگران رادیو پیوست و با بازی در نمایش "رستم و سهراب" به طور رسمی کارش را در مرکز نمایش رادیو آغاز کرد و تا امروز نقشهای بیشماری از جمله بیژن شاهنامه، توس، لرد کند و... را تجربه کرد.
او این روزها در کنار دو سریال در نمایشخانگی، قرار است نقش مهندس بازرگان سریال "رازهای ناتمام" برگرفته از زندگی شهید باهنر را بازی و سریال نوروزی را برای رادیو کارگردانی کند. با او لحظاتی به گفتوگو نشستیم و نکات بسیار خوبی درباره رادیو و کارگردانی و بازیگریاش و عدم توجه به فیلمنامه و جدیگرفتن سریالسازی در تلویزیون اشاره کرد که مشروح آن خواندنی است.
متن مصاحبه تسنیم بابهرام ابراهیمیبه قرار زیر است:
* بگذارید با رادیو شروع کنیم که شما یکی از وزنههای بازیگری و کارگردانی سریالهای نمایشی رادیو هستید. صدایِ شما را در ایرانصدای رادیو میشنویم، بازیهایتان و کارگردانیهایتان هم شهره خاص و عام است...
نمایش رادیویی به نظر من نوعی از تئاتر است، تئاتری که اصل آن صداست. فضایی که برای من ایجاد میشود درست مثل بازیگری تئاتر است، تئاتری که مقابل میکروفن اجرا میشود. از سال ۱۳۷۴ تا امروز نمایشهای مختلف رادیویی را تجربه کردم. همیشه تئاتر برایم مهم بود. پس از آن که به رادیو آمدم، رادیو شد جزو اولویتهای کاریم.
یادم میآید صدای آشنایی در رادیو بود که بیش از ۶۰۰ قسمت نمایش از شاهنامه کار کردیم و این صدای آشنا حذف شد. جالب است که ایرانیان مقیم خارج از کشور، با این صدای آشنا ارتباط برقرار میکردند. الان در تلاشند اتفاقاتی بیفتد و این صدای آشنا به آنتن برگردد.
فعالیت ما در زمینه نمایش طی این سالها بیشتر شده است. تلاش همه همکاران در مرکز هنرهای نمایشی رادیو این است که از نیرو و تجربه خود بهترین استفاده را کنند. یکسری نیروی جوان هم جذب رادیو میشوند که در زمینههای مختلف فعالیت میکنند و طراوت و تازگی رادیو را حفظ میکنند که امیدوارم در گامهای بعدی با موفقیت پیشرفت کنند.
پیشنهادات رادیویی که رد شد!
* آیا رادیو با توجه به پررنگ شدن پلتفرمهای اینترنتی پخش فیلم و فعالیت گسترده فضایمجازی، رسانه برتر و زنده و گرمی همچون گذشته است؟
عاقل باشیم اینترنت. هم تلویزیون و هم رادیو زیرپوشش ماهواره و اینترنت قرار گرفتند. متأسفانه یا خوشبختانه امروز کسانی در اینترنت بنگاههای شرطبندی راه انداختهاند که هر روز هم خطرناکتر میشوند. من هیچوقت واردِ این فضاهای مجازی نمیشوم که سطحِ ذائقهها و دیدگاهها را سطحیتر میکند و پایین میآورد.
برای اجرا در رادیو پیشنهاد داشتم اما رد کردم. میتوانم مجری باشم اما حرفه من نیست. دوبله کار نمیکنم دلیلش این است که دوبله ما آدمهای بزرگی دارد. گرچه روند پرورش و تربیت حوزه دوبله کُندتر شده اما نسلشان طلایی است. صدای من خدادادی است آیا این صدایِ من به صدای جلیلوند و حسین عرفانی میچربد؟ قطعاً نمیچربد آنها اساتید به یادماندنی این حوزهاند. هرچند تهیهکننده پول کلانی هم بدهد من راضی نیستم.
* سریال جدیدی که در رادیو کارگردانی میکنید مخصوصِ ایام نوروز ۱۴۰۰ است؟
بله. نام این سریال رادیویی "بله برون" است که سیناپس (طرح) آن را خواندهام و برای انتخاب بازیگر و شروعِ تولید منتظر فیلمنامه این سریالم.
نقش مهندس بازرگانِ سریال شهید باهنر
* این روزها مثل بسیاری از کاربلدها و بازیگران پیشکسوت کمتر در سریالهای تلویزیونی دیده میشوید؛ دلیل خاصی دارد؟
سریالی به نام "فرشتگان بیبال" کار رکدم که صحنههای ما به قبل کرونا دارد؛ با شهرام عبدلی، رحیم نوروزی و فریبا متخصص همبازی شدم. داستان قشنگی که درباره کرونا ساخته شد. الان بیکار نیستم کاری در نمایشخانگی به نام "سقف امن" به پایان رساندم که روزهای تدوین را سپری میکند و به تازگی در قصه "ایست بازرسی" به عنوان بازیگر نقش منفی انتخاب شدهام.
یکی از سریالهایی که میتوان از آن به عنوان سریال فاخر یاد کرد، سریال "رازهای ناتمام" برگرفته از زندگی شهید باهنر است که نقش مهندس بازرگان را به من سپردهاند. سریالی که چند روزی است در تهران کلید خورده و به زودی من هم به دوستان همکار در این سریال ملحق خواهم شد.
فیلمنامه را در تلویزیون شوخی میگیرند
* چرا سریالهای تلویزیونی مثلِ گذشته نمیتوانند مخاطب جذب کنند؛ دلیل این بیخاصیت شدن برخی سوژههای سریالهای تلویزیونی در چیست؟
چون فیلمنامه در تلویزیون شوخی گرفته شده است. شتابزدگی در تولید و رسیدن به آنتن در اولویت قرار گرفته و از محتوا غافل شدهایم. آنقدر سوژهها و داستانهای شبیه به هم شدهاند که سریالها یکی پس از دیگری میآیند و میروند و آن خاصیت ماندگاری خودشان را از دست دادهاند.
من بیشتر ترجیح میدهم کتاب بخوانم تا سریال ببینم. البته گاهی برای دیدنِ سریالها به سراغ سریالهای خارجی میروم که تخیّلی نباشند و حرف برای گفتن داشته باشند. اوضاعِ سریالسازی ما مناسب نیست چون با همهچیز در این عرصه تجاری و کاسبکارانه برخورد میشود.
ما باید به نویسندگان و کارگردان و عوامل کاربلدمان بها بدهیم. شتابزدگی و عجلهعجله ساختن سریال، کارها را از هویت میاندازد و اجازه نمیدهد مخاطب محتوا و اتفاقات آن مجموعه در خاطرِ مخاطب بماند. چند صباحی روی آنتناند؛ اما میآیند و میروند.
* آقای ابراهیمی؛ مردم شما را به کدام نقش میشناسند و اصطلاحاً شما را به نام آن کاراکتر صدا میزنند؟
اول که میگویند "مارمولک" و آن نقش رئیس زندان؛ آقای مجاور. آرامآرام بیشتر یادشان میآید و به سراغ دیگر نقشها و سریالهایمان هم میروند. اهل تئاتر مرا به نام نمایشنامهها و بازیهای روی صحنه میشناسند؛ قدیمیها سریال "مرغ حق" را به یاد میآورند که جمشید اسماعیلخانی و بازیگران دیگر درخشیدند. البته از سریالهای "هشت و نیمدقیقه" و "همهچیز آنجاست" را هم یاد میکنند.
بعد از مارمولک به من گفتند: بفرستینش انفرادی!
* خاطرهای از "مارمولک" و سریالهایی که برای تلویزیون داشتید، دارید؟
من بعد از مدتها در سریال "همهچیز آنجاست" با مرحوم جمشید مشایخی همبازی شدم؛ روحشان شاد. حالم با ایشان خوب بود و روح آرام و متحرکی داشتند. این بهترین خاطره من در سریالهایی است که در سالهای اخیر از من پخش شده است.
اما خاطرهای بعد از اکران فیلم "مارمولک" دارم که ماشین گشتِ پلیس جلوی مرا گرفت و آن دیالوگِ معروف رئیس زندان که کاراکتر من در این فیلم سینمایی بود را تکرار کرد: "بفرستینش انفرادی! ". البته این اتفاق به شکلهای دیگر تکرار شد.
دوست دارم مردم تلویزیون ببینند نه ماهواره!
* از تلویزیون دلخورید؟
من خودم را فرزند تلویزیون میدانم و بسیار به این رسانه علاقهمندم. به جای دلخوری، دغدغهمندم و دوست دارم مردم بیشتر تلویزیون ببینند تا ماهواره! احساس اهانت میکنم وقتی میبینم و یا میشنوم سریالهای دستِ چندم ترکیهای را به سریالهای ما ترجیح میدهند. حس میکنم به من توهین میکنند؛ از طرفی هم حق میدهم تعداد سریالهای حوصلهبرِ ما زیاد شده است.
همهچیز در سایه رسیدن به آنتن قرار گرفته است
به نظر میرسد وقتِ آن رسیده بیشتر به فیلمنامه توجه کنیم؛ سریالسازی را جدّی بگیریم و نویسندگان خوب را بیاوریم و به آنها میدان دهیم. زمانی آنقدر تأمل و دقت اهمیت داشت که بازیگران برای دورخوانی دورِ میز مینشستند و برای رسیدن به شخصیتپردازی درست، اتود میزدند تا این کاراکترها درست کنار هم قرار بگیرد. این روزها شخصیتپردازیها معیوب و ناقص اتفاق میافتد چون همهچیز در سایه رسیدن به آنتن قرار گرفته است.
کار طنز را بلد نیستم
* آیا روزی بهرام ابراهیمی را در کارهای طنز هم خواهیم دید؟
این کار را بلد نیستم؛ کار کمدی فوقالعاده سخت است و در این کار مهران مدیری را قبول دارم.
بیتعهدی برخی از تهیهکنندگان، بازیگران را از تلویزیون دور میکند
* یکی از مشکلاتی که بعضاً بازیگران پیشکسوت با تلویزیون دارند بر سرِ تهیهکنندگان غیرمتعهد است؛ نظر شما در این باره چیست؟
همه ما مبتلابه این اتفاقیم. من و امثالهم نه کارمندیم و نه بازنشستگی داریم؛ خودمانیم و این حرفه! در بسیاری از مواقع تهیهکننده پول ما را میگذارد در ماههای بعد از پخش و یا برخی اوقات هم مثلِ خیلی از کارها کماکان طلبکاریم. این بیتعهدی، آفتِ بسیاری از تهیهکنندگان شده که به نوعی بازیگران را نسبت به کار در سریالهای تلویزیونی بیاعتماد میکند.
بهانهشان هم این شده که سازمان صداوسیما هنوز پولها را پرداخت نکرده اما وقتی از سازمان پیگیری میکنیم متوجه میشویم این پولها بعضاً اختصاص پیدا میکند. البته با برخی از تهیهکنندگان هم چشم بسته کار میکنیم چون در هر شرایطی پای تعهدشان میمانند و امیدوارم روزی فرا برسد که این متعهدبودن ضمیمه کار همه تهیهکنندگان ما باشد.
دوست داشتم نقش شهید چمران را بازی کنم/مختارنامه قسمت نشد!
* نقشی بوده که دوست داشتید بازی کنید اما قسمتان نشد؟
در تلویزیون چیزی به ذهنم نمیرسد اما دلم میخواست چمران را بازی میکردم که فریبرز عربنیا این نقش را ایفا کرد. دوست دارم تلهتئاتر دوباره در تلویزیون رونق پیدا کند اگر بدانم این رویه جدی میشود حتماً طرحهای زیادی دارم که در اختیار تلویزیونیها قرار بدهم.
البته قرار بود در سریال "مختارنامه" بازی کنم که قسمت نشد. چون سر فیلمسینمایی محسن قصابیان بودم و عذرخواهی کردم.
حتماً محتوا!
* نکته آخر؛ کیفیت تصویر شبکههای تلویزیونی HD شده است، چرا این کیفیت در محتوای برنامهها و سریالها اتفاق نمیافتد؟
سریالها باید برای نگارش فیلمنامه و ساختِ آن زمان استاندارد خودشان را داشته باشند اما شتابزدگی آفتِ امروز تولید سریالها شده و از طرفی فقدان فیلمنامه و نظارتی که باید در جریان ساخت سریالها اتفاق بیفتد. خط قرمزهای عجیب و غریب هم موضوع دیگری است که برخی از روی سلیقه اعمال میکنند و نمیگذارند درام در تلویزیون روند اصولی و درست خودش را طی کند. به همین خاطر کارها عمدتاً بیرمق و بیمصرف از آب درمیآیند.
ارسال نظر