حسین پورقادری/ معلم در سر کلاس درس مشغول به بحث درباره نسل انسانها به عنوان اشرف مخلوقات در عالم بود که به یکباره دانش آموز تنبل کلاس بُلند شد و گفت: پدر ما میگوید که ما از نسل میمونها هستیم! معلم که دید جواب دادن به این بچه خنگ و تنبل کلاس باعث میشود تا زمان سایر بچه ها تلف بشود هم تنها به یک جواب کوتاه بسنده کرد و گفت: من در مورد شما و موضوعات خانوادگی شما صحبت نمیکنم!
حالا حکایت «بی همه چیز» هم همین است. شاید پدید آورندگان اثر خود را «بی همه چیز» میپندارند! اما قطعا ملت عزیز ایران خود را صاحب عزت و شرافت دانسته و بر این باورند که در جهان امروز، ایران اسلامی نه تنها کانون امید بخشی به مستضعفان جهان است؛ بلکه با وجود تمام مشکلات و نارساییهای مدیریتی و اجتماعی، قدرتی نوین است که به سرعت در حال پیشرفت و رُشد میباشد.
«بی همه چیز» از اسم تا رسمش، فحش و فضیحتنامهای است بر ضد مقام «پدر» و جایگاه «ولایت» و «رهبری» در امروز جامعه اسلامی ایران. اثری که رسما به تمام ملت ایران توهین کرده و پیر و جوان ایشان را در حسرت بازگشت ایران نوین و صدقه گرفتن از مدرنیته و ... در چنان فلاکتی ترسیم مینماید که کاسه دیوزگی برسردارند و این جامعهسازی به صراحت محصول روابط امامت و تقابل ایشان در پذیرش مدرنیته تصویر میشود. جامعهای که از منظر پدید آورندگان «بی همه چیز» دیگر حتی اجازه فرار و ترک وطن را هم به «امیر» خود نمیدهد و در نهایت امام و «امیر» را به انتهای خط رسانده و تصمیم به تمام کردن همه چیز به وسیله زیر چهارپایه زدن و حلقآویز خود میرساند. اثری با ادعای اقتباس سینمایی از نمایشنامهای تراژیکمدی به نام ملاقات بانوی سالخورده (The Visit of the Old Lady) که توسط یک نویسنده پروتستان مسلک سوئدی به نام فردریش دورنمات (Friedrich Dürrenmatt) نوشته شده؛ اما در واقع فیلمی است که سعی دارد تا به صورتی کاملا سیمبلیک و با فریاد زدن نمادها و نشانههای بسیار پُررنگ و به نوعی گُل درشت، به ترسیم ذهنیت خود از ایران بپردازد و با دستمایه قرار دادن یک روستا و روایت داستانی در زمان پهلوی دوم و ... ضمن کسب مجوزهای وزارت ارشاد؛ عملا به اثری کاملا شاخص و جدید در ژانر فلاکت تبدیل شود. |
پدید آورندگان «بی همه چیز» اگر چه ممکن است چنان توانمند باشند که علاوه بر ابعاد تکنیکی بتوانند بازیگرانی همچون «حاج کاظم» آژانس شیشه ای و «حیدر» بادیگارد را هم به پوچی و یاس مطلق برسانند و آنچنان ناامید سازند که به صراحت اعلام کنند: «احساس کردم زندگی من مثل امیر است» ؛ اما واقعیت جامعه ایران چیز دیگری است و قطعا فردای ایران از امروز آن به مراتب بهتر است و ملت ایران به برکت انقلاب، به برکت آیات الهی، به برکت تکیهی بر ایمانِ به قرآن و اسلام و تعالیم ائمّهی هدا علیهمالسّلام خواهد توانست بر تمام مشکلات فائق بیاید و پیش خواهد رفت! البته ملت ایران هرگز فراموش نخواهند کرد جنایت سلبریتی ها و برخی جماعت منورالفکری را که با ندانمکاری خود موجب شدند تا طیفی از مدیران بیکفایت در این چند سال اخیر به عرصه اجرایی کشور بازگردند و وضعیت معیشت مردم را اینچنین درگیر پس و پیش برجام و مذاکره با کدخدا و ... نمایند و حالا هم بخواهند با ترسیم «بی همه چیز» بودن خود و جامعه، چنین یاس و ناامیدی ویژهای را به مخاطب حقنه نمایند!
شاید «بی همه چیز» را بتوان اتفاقی جدید در ژانر فلاکت قلمداد نمود. ژانری که با این اثر از فضای بسته و لوکیشن آپارتمانی خارج شده و با ادبیاتی کاملا واضح و صریح، تمام مردم ایران را موجوداتی مفلوک معرفی میکند که با پول، قابل خرید و فروش هستند. موجوداتی که از یک سو دل در گرو «امیر» و رهبر خود دارند و از سوی دیگر با رای خود به امید آیندهای بهتر، در رفراندوم قتل و کُشتن «امیر» شرکت میکنند! این در حالی است که پدید آورندگان «بی همه چیز» در جای جای فیلم اصرار دارند تا مخاطب سینمایی را بر دیده شدن فکتها و المانهای اثر وادار سازند و با ظاهر سازی و در پوشش گذشته به دنبال ارائه روایت خود از وضعیت حال و کنونی جامعه میباشند. آنچنان که بنابر ادعای کارگردان «بی همه چیز» : «فیلمش حرف روز جامعه را میزند» پُرواضح است که بعد از فتنه سال ۱۳۸۸ هجریشمسی و با پُررنگ شدن پروژه ایران منهای اسلام در فرایند جنگ نرم، طیفی وظیفه و ماموریت خود را در بازتولید شعار ایران نوین پهلوی دانسته و از این جهت همکاری مشترک تفالههای سلطنتطلب و برخی شبه روشنفکران تازه متولد و پولهای سفارتی و ... شکل گرفت و ماحصل این همکاری به تولید فیلمهای حاوی براندازی، بدبینی، شورش، فمینیسم و حقوق ضایع شده زنان، انقطاع از ولایت، سنت عقب مانده، مذهبگرایی منجر به خشونت، و غیرتزدایی، مردانگی و جنسیت مخدوش و... و در صنعت سینماهای ایران انجامید. |
«بی همه چیز» فیلمی سراسر نمادین و پُر از استعاره است که قطعا تحلیل آن میتواند خط جدید تقابل با نظام جمهوری اسلامی را به واسطه ابزار سینما معرفی سازد؛ اما در این میان سوال اصلی آن است که چنین اثر هتاکی چگونه توانسته نظر موافق شورای پروانه نمایش را در سازمان سینمایی به خود جلب نماید و آیا از بیسوادی و جهالت و یا رفاقت و ... برای گذشتن از فیتلر تنگ و تار برگزار کنندگان سی و نهمین جشنواره فیلم فجر استفاده کرده که موفق شده تا در جمع ۱۶ فیلم جای بگیرد!
نظرات