سه‌شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۴

خاطرات درون خانوادگی فجر سی و نهم (۲)

غلبه «ژانر سینمای استراتژیک» با دنده معکوس و در جهت منویات اغیار

حاشیه فیلم فجر

سینماپرس: غلبه ژانر سینمای استراتژیک در مجموع تولیدات به نمایش درآمده درسی و نهمین جشنواره فیلم فجر نه تنها به معنی همسو و در راستا بودن تمامی این تولیدات با اهداف کلان نظام جمهوری اسلامی نمی‌باشد؛ بلکه به مفهوم استفاده قابل توجه و تمرکز ویژه جریانات معارض با اهداف انقلاب اسلامی از ظرفیت فرهنگی کشور و به‌کارگیری ابزار رسانه‌ای توانمندی همچون سینما، در مسیر مواجهه با سبک زندگی اسلامی و ایرانی می‌باشد.

شمس الدین حمیدیان/ سی و نهمین جشنواره فیلم فجربه وضوح نشان داد که چگونه تدبیر مدیران مدعی فهم و شعور در به تعطیلی کشاندن دکّان سینمای استراتژیک و مغازه‌ی تولید آثار فاخر در سینمای ایران مقرون به شکست و همراه با پشیمانی است؛ زیرا وظیفه و شان سینمای حرفهای در دنیا، پیشبرد اهداف استراتژیک است و اساسا جایگاه رسانهای سینما ایجاب میکند تا پدیدآورندگان یک اثر، علاوه بر توجه به ابعاد هنری و همچنین کسب درآمد و ایجاد گردش صنعتی اثر خود، به دنبال ارسال پیامی قدرتمند به مخاطب سینمایی خود باشند.



پُرواضح است که دکّان سینمای استراتژیک هیچگاه قابل تعطیل شدن نمیباشد. پس حتی اگر با ندانم کاری مدیران فرنگ رفته و کاخ ورسای دیدهی فرهنگی و سینمایی، تلاش شود تا با افزایش حمایت از سبک تولیدات فرانسوی آن هم با داستان‌های یک خطی، گونهای کم‌زحمت از تولیدات سینمایی پدید آید و موجب شود تا میزان تولید فیلمهای آپارتمانی با لوکیشنهای محدود و ... گسترش یابد؛ اما باز هم مسیر صنعت-هنر-رسانه سینما عوض نخواهد شد و همچنان گنجاندن مفاهیم کلان در آثار سینمایی، از جمله کارکردهای اصلی این ابزار مهم رسانهای محسوب میشود.



اکثریت قریب به اتفاق تولیدات به نمایش درآمده در سی و نهمین جشنواره فیلم فجررا میتوان در ژانر سینمای استراتژیک دسته‌بندی نمود. ۱۶ اثری که در بطن خود مفاهیم کلانی را دنبال نموده و در ورای رعایت ظواهر هنری و موفقیت یا عدم توفیق خود در ایجاد جذابیت و تمرکز بر سرگرمی و محور قرار دادن اوقات فراغت (Entertainment)؛ آثاری بودند که مخاطبان خود را به تفکر واداشته و مبتنی بر الگوواره مطرح در سینمای استراتژیک سعی مینمودند تا تفکر مخاطب را به سمت نتیجهگیری مطلوب خود هدایت نمایند و آنچه را که مد نظر تولیدکنندگان اثر بوده است را در حد توجه و تمرکز بیننده، در عمق جان او حقنه نمایند.



البته غلبه ژانر سینمای استراتژیک در مجموع تولیدات به نمایش درآمده درسی و نهمین جشنواره فیلم فجر نه تنها به معنی همسو و در راستا بودن تمامی این تولیدات با اهداف کلان نظام جمهوری اسلامی نمیباشد؛ بلکه به مفهوم استفاده قابل توجه و تمرکز ویژه جریانات معارض با اهداف انقلاب اسلامی از ظرفیت فرهنگی کشور و به‌کارگیری ابزار رسانهای توانمندی همچون سینما، در مسیر مواجهه با سبک زندگی اسلامی و ایرانی میباشد. موضوعی به شدت نگران کننده که قطعا گروهبانانِ مدعی ژنرالی در عرصه‌ فرهنگ و متولیان سینمایی کشور را میبایست به عنوان مقصران اصلی از برای چنین فاجعهگستردهای در صنعت سینمای ایران معرفی نمود.



فیلم سینمایی «شیشلیک» را می توان به عنوان موردی ملموس از این نوع فیلمسازی معرفی نمود. اثری در ژانر سینمای استراتژیک که با استهزای طبقه مستضعف و ترسیم حماقت ایشان در حمایت از آرمان‌های انقلاب اسلامی، به عنوان انقلاب مستضعفان، سعی می‌کند تا انسان با شرافت ایرانی را مبتلا به آنچنان فلاکت و بدبختی ادامه‌داری به تصویر بکشد که دیگر چاره‌ای جُز مهاجرت و یا شورش علیه حاکمیت برای ایشان باقی نمانده. انسانی که تمام شئون انسانیت او در «شیشلیک» به سخره گرفته می‌شود و مبتنی بر سیاست «ژئوپلیتیک گرسنگی» مدنظر نظام سلطه غرب، آنچنان تحقیر می‌گردد که تمام تلاش او «پَشم» است و حال آنکه او در توهم اقتدار «کارخانه پَشم ایران» به سر برده و تمام مشقات زندگی را با چنین حماقت آرمان‌خواهانه ای تحمل می کند.


فیلم سینمایی «شیشلیک» یک ضد آرمان‌شهر تمام عیار است که سعی می‌کند تا سرنوشت و فرجام آرمان‌شهر انقلاب اسلامی را در تصویری جعلی با عنوان طرب‌آباد ترسیم نموده و مخاطب عمومی خود را به یاس مطلق از مسیر طی شده در طول چهل دو سال گذشته بکشاند. اثری که با استفاده افراطی از دیالوگ و حتی تبدیل کردن خود به یک نمایش رادیویی، به مصاف همه جانبه با آرمان‌های انقلاب اسلامی رفته و با نفاق مختص به خود سعی می‌کند تا دو قطبی فقر و غنای در جامعه ایران را به ناکارآمدی انقلاب اسلامی تعمیم داده و ضمن هجو مقام شهدای انقلاب اسلامی، انقلاب پابرهنگان و محرومان را به چالش بکشد.



فیلم سینمایی «شیشلیک» به دنبال ایجاد ذهنیتی توتالیتر و تمامیت‌خواه (Totalitarianism) از نظام جمهوری اسلامی در ذهن مخاطب و ثبت آن در قاب سینمایی خود است. اثری که به وضوح شمایلی از کتاب هزار و نهصد و هشتاد و چهار (Nineteen Eighty-Four: A Novel) را با خود دارد. کتابی به قلم جورج اورول (George Orwell) که به عنوان یک بیانیه سیاسی در توصیف و تقبیح نظام‌های توتالیتر عمل نموده و نویسنده در ترسیم چنین نظامهایی، مولفه تنفر نسبت به دشمن و ابراز علاقه اجباری و شدید نسبت به ناظر کبیر جامعه و حاکم جامعه را مطرح میکند. نظامی ‌که گناهکاران به راحتی اعدام و آزادی‌های فردی را سرکوب می‌نماید. نظامی که شهروندان مجبورند با چهره‌ای سرشار از خوش‌بینی و لبخند به زندگی خود نگاه کنند و اگر کوچکترین شک و تصور نادرستی که نشان‌دهنده هرگونه نارضایتی فرد باشد، برای نمایندگان حکمرانان ایجاد شود، ایشان به شدت مورد غضب حکمرانان در چنین نظامی قرار می‌گیرند!




فیلم سینمایی «شیشلیک» با اتخاذ نوع روایت نئورئالیسم و با بهره‌مندی از مُدل شوخی‌های فیلم فارسی‌های قبل انقلاب سعی می‌کند تا داستان یک خطی خود را آنچنان کِش دهد و به تعویق بیاندازد که دیگر دیالوگی برای هجمه به سبک زندگی اسلامی و ایرانی در ذهن نویسنده اثر باقی نماند! کِش ‌پیدا کردن بی‌قواره‌ای که ظاهرا با سرمایه گذاری «فیلم مارکت» یا همان «اول مارکت» ساخته شده، اما توانسته با اغفال و یا با استفاده از جهالت برخی متولیان امر، از منابع مادی و معنوی نهادهای فرهنگی انقلاب اسلامی بهره مند گردیده و به سبک «مخملباف» اثری را در راستای سیاست «عدول از ایدئولوژی و مبانی انقلاب اسلامی» تولید و به مخاطب سینمایی کشور عرضه دارد. اثری سرگشته که با فُرم به شدت رادیویی و بیانیه‌خوان خود، در برخی موقعیت ها آنچنان دچار سرگشتگی و تعارضات شدید از لحاظ محتوای سینمایی می شود که می تواند مخاطب عمومی «شیشلیک» را پشیمان از هزینه‌کرد برای چنین اثر گیشه‌پسندی نماید.


فیلم سینمایی «شیشلیک» با تاکید بر جغرافیای ایران، بر حضور در زمان حال و در سال ۱۳۹۸ هجری‌شمسی تاکید می‌ورزد و اگر چه تاریخ ۲۰ تیرماه را در منظر مخاطب خود برجسته می‌سازد، اما با صراحت بیان خود در دیالوگ و همچنین بهره‌مندی از نمادها و نشانه‌ها، سعی دارد تا جامعه ایران را درگیر فسادی سیستماتیک و غیرقابل علاج و با چند دهه قدمت نشان دهد. فلاکتی امتداد یافته در میان سه نسل از انسان ایرانی که به واسطه حضور نظام تمامیت‌خواه و توتالیتاریسمی به اسم جمهوری اسلامی پدید آمده است! فلاکتی که هیچ بارقه امیدی برای خلاصی و نجات از آن وجود ندارد. فلاکتی دامنه دارد که در پرتو آن اقداماتی همچون مبارزه با مفاسد اقتصادی مسئولان و یا اعتراض مسالمت آمیز برای اصلاح وضع موجود و ... از فرجامی ظاهر سازی شده برخوردار است و اساسا تصور اصلاح سیستم موجود به عنوان حماقت جامعه ترسیم می‌شود.




فیلم سینمایی «روشن» دیگر اثر شاخص سی و نهمین جشنواره فیلم فجر بود که در ژانر سینمای استراتژیک جای می گرفت. اثری که اگرچه به جهت فُرم سینمایی، از ساختاری ضعیف و پُراشکال در اجرا برخوردار بود؛ اما در عین حال کارکردی موثر در تقابل با امنیت ملی کشور داشت. اثری که به خوبی توانسته تا از نقش « پیاده‌نظام رسانه‌ای دشمن» در شرایط جنگ نیمه سخت حال حاضر برخوردار گردیده و مخاطبان خود را به شورش و قیام علیه حاکمیت فرا می خواند.


فیلم سینمایی «روشن» داستان مرد میانسالی به نام «روشن» است که شغل و منبع درآمد مشخصی ندارد و سال‌هاست که منتظر است تا «مسکن مهر» خود را تحویل گرفته و با زن و دختر بچه کوچک خود دوباره در زیر یک سقف زندگی کند. «مسکن مهری» که پس از سال‌ها وعده و وعید حاکمیت به عنوان سازندگان، هنوز آماده نشده است و اکنون همسر طلاق گرفته او را در خانه پدری، به فاحشگی و روسپیگری کشانده. زنی که شوهرِاو هیچ ایراد ندارد جُز آنکه از نظر اقتصادی فقیر است و این زن مظلوم مجبور است تا برای امرار معاش خود در جامعه ایران تنها به تن‌فروشی مبادرت ورزد و از این طریق لباس بادگیر برای شوهر خود تهیه کند!




فیلم سینمایی «روشن» اثری به شدت سیاسی و تولید شده در ژانر سینمای استراتژیکاست که به صورتی کاملا افراطی، نه تنها عموم مردم در جامعه امروز ایران را اسیر بدبختی و فلاکت عمیق نشان می ‌دهد؛ بلکه این فلاکت و سیاه‌بختی را به آیندگان نیز تسری داده و به صراحت هرچه تمام اعلام می ‌دارد که آینده ایران و ملت ایران نه تنها «روشن» نیست؛ بلکه به شدت ظلمانی و تاریک است! اثری که به نوبه خود در تعارض جدی با مصالح اجتماعی و بالاخص موضوع امنیت ملی کشور قرار گرفته و مبتنی بر نظریه محرومیت نسبی جیمز دیویس و با تمرکز بر نارسایی ‌های اقتصادی و روانشناختی جامعه، تمام تلاش خود را معطوف شوراندن طبقات محروم اجتماعی بر علیه حاکمیت می نماید و معترضان را به استفاده از مُدل تونسی و به آتش کشیدن خود برای تقابل با نظام حاکم توصیه می ‌نماید. توصیه ‌ای که در سال های اخیر، به عنوان یک دستورالعمل موفقیت آمیز در مواجهه با حاکمیت معرفی و بارها توسط رسانه ‌های غربی و معاند جمهوری اسلامی در جریان وقایع دی ماه ۱۳۹۶ و همچنین در فتنه آبان ‌ماه ۱۳۹۸ تکرار و حتی آموزش داده شد و اکنون فیلم سینمایی «روشن» موفق شد تا مُدلی سینمایی از این دستورالعمل را به منظور شورش بر علیه حاکمیت ارائه دهد. اثری که در سایه حماقت متولیان سینمایی حتی مورد تشویق ویژه قرار گرفته و موفق به کسب دو سیمرغ بلورین از سی و نهمین جشنواره فیلم فجرگردید.


شخصیت «روشن» در این اثر سینمایی، اگر با روسپیگری همسر خود کنار می‌آید و به عنوان فردی آرام و درون‌گرای خود حتی آتش سایر معترضان به وضعیت موجود را نیز خاموش می‌کند و به نوعی شرایط موجود را به امید آینده روشن تحمل می‌کند و ...؛ اما پس از آنکه متوجه دروغ بودن وعده‌های مسئولان مبنی بر دریافت مسکن خود می‌شود و ابعاد خالی بودن کانتیرهای کاسه توالت را در می‌یابد و ...؛ با پذیرش واگذاری حضانت فرزند خود توسط دادگاه به همسرش، تصمیم می‌گیرد تا بجای خودکشی و نابود کردن خود در سکوت آن هم در حمام و یا توالت و ...؛ خود را به سبک «محمد البوعزیزی» در تجمع اعتراضی و در موعد کلنگ زنی مسئولان به آتش کشیده و همچون گلوله‌ای آتشین فریاد اعتراض خود را بلند و اعتراضی گسترده را در جامعه رقم زند.




به عبارت دیگر؛ فیلم سینمایی «روشن» یک اثر مینی‌مالیسم، با رویکرد ضد قصه و قاب‌های ایستا و کاراکترهای مهمل و بسط داده شده به کُل جامعه و بالاخص دهَک پایین جامعه است که رسما اضمحلال خانواده، گُسست و فروپاشی جامعه را مطرح می‌کند. اثری سیاه و به شدت کثیف که در تصویرسازی خود باز هم به همان مدل رایج در سینمای شبه روشنفکری ایران و گِداگرافی روی آورده و از میزانسن  فقر و زجر و  تباهی و فلاکت دائمی، در تمام موقعیت‌های خود استفاده می‌کند! اثری که با الگو قراردادن مُدل تونسی براندازی که در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی توسط دستفروش تونسی انجام شد و وی با آتش زدن خود در تونس، نوعی جدید از اعتراض نسبت به وضع موجود را به نمایش گذاشت و ...؛ اقدام به بازتولید و تجویز چنین سبکی از اعتراض در جامعه ایران و بر روی پرده نقره ای سینماهای کشور نموده و با مجوز صادر شده از جانب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به صراحت تمام از مخاطب ایرانی خود می خواهد تا برای رسمیت یافتن و رسانه ای نمودن عمق نارضایتی خود از حاکمیت، اقدام به آتش زدن خود در جامعه نماید!


فیلم سینمایی «روشن» اثری عملا فاقد ایده و قصه است که صرفا در میان دو پرانتز یأس و انفعال و شورش و خودکشی، مشتی مفاهیم جبرگرایی و بدبینی و نیهیلیسم را به خورد مخاطب سینمایی خود می‌دهد. اثری  مُنافق که بجای ترسیم نقش دولتمردان بنفش در وضعیت آشفته اقتصادی کشور و نابسامانی معیشت مردم و ... سعی می‌کند تا حاکمیت جمهوری اسلامی را مقصر جلوه داده و با نگاهی کارت پُستالی و متظاهر، به ترسیم و حقنه دروغ‌گو بودن حاکمیت در تصور مخاطب خود بپردازد و در این راستا با استفاده از مفاهیم جعلی و انضمامی، کوشش می‌کند تا ذهنیت مخاطب از «آینده روشن» و ایجاد فرایند تحولات اساسی در سال ۱۴۰۰ هجریشمسی را مخدوش و به این باور برساند که وعده‌ حاکمیت مبنی بر «آینده روشن» نه تنها وعده‌ای پوچ و توخالی است، بلکه دروغی بزرگ است تا مردم لب به اعتراض نگشایند و بر علیه حاکمیت شورش نکنند!



پس ای کاش فیلم سینمایی «روشن» بجای مواجهه مُکرر و مُمتد خود با حاکمیت و اصل نظام جمهوری اسلامی، کمی شرافت به خرج می‌داد و به مرور نقش جماعت شبه روشنفکر و سلبریتی‌ها در روی کارآمدن دولت حَرف یازدهم و دوازدهم نیز اشاره می‌کرد. دولتی که اقتصاد کشور را با تصمیمات پَس و پیش برجامی خود، با تنش مواجه ساخت و بجای مدیریت صحیح کشور، معیشت مردم را به مذاکره با کدخدا پیوند زد و ...؛ دولتی که بیشترین حمایت را در موعد انتخابات ۱۳۹۲ و بالاخص ۱۳۹۶ هجری شمسی، از جانب امثال همین طیف پدیدآورندگان «روشن» شاهد بود و حالا همین جماعت بجای عذرخواهی از مردم و جامعه، به فرافکنی روی آورده و سعی می‌کنند تا «آینده روشن ملت ایران» را سرابی نشان دهند که هیچ‌گاه تحقق پیدا نخواهد کرد.




اما دیگر اثر شاخص سی و نهمین جشنواره فیلم فجر در ژانر سینمای استراتژیک، اثری سینمایی با عنوان «زالاوا» بود. فیلمی ضد دین و شریعت توحیدی که در تعارض و مواجهه با اصول ایمانی مطرح در سبک زندگی اسلامی و به صورت مشخص ایمان به غیب برآمده و سعی ویژه خود را بر خِرفت نشان دادن و خُرافه‌پرست معرفی نمودن انسان ایرانی گُمارده بود.


البته فیلم سینمایی «زالاوا» در وجه نمادین خود میتوانست مفاهیم بیشتری را در راستای تعظیم حاکمیت منحوس پهلوی به مخاطب سینمایی خود منتقل سازد. حاکمیت دین‌ستیز و مذهب‌زدایی که در طول حیات خود و بالاخص در دوران پهلوی اول، همواره بر این موضوع تاکید میورزید که مذهب مجموعهای از خرافات است که وجود آن در جامعه باعث عقب‌افتادگی انسان ایرانی در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی شده‌ است. از این رو در دوران پهلوی به بهانه وجود مسائل خرافی در دین و از بین بردن خرافات، حمله به بسیاری از مظاهر دینی آغاز شد و شخص رضاشاه به بهانه جلوگیری از خرافات مذهبی، و رعایت بهداشت در جامعه و ... سعی کرد تا با دیکتاتوری مختص به خود، اقدام به مواجهه و حذف بعضی از اعتقادات مردم و آداب و رسوم ملی و شعائر اسلامی نماید. اقداماتی که تماما در مواجهه مستقیم با دین و شریعت و به دنبال تبلیغ سکولاریسم و با شعار رسیدن به «ایران نوین» انجام می‌گرفت.



پُرواضح است که موضوع جن‌گیری و دعانویسی در عموم جوامع اسلامی و حتی غیر اسلامی، اسباب شیادی و کلاهبرداری برخی جماعت سودجو را فراهم ساخته است. اما باید توجه داشت که در تفکر اسلامی «جِن» یکی از مخلوقات خداوند و واقعیتی انکارناپذیر است. موجودی که برخلاف انسان، نه از خاک؛ بلکه از آتش آفریده شده است. موجودی که دارای عقل، علم، درک و تشخیص حق از باطل و قدرت منطق و استدلال است و گروهی از آن‌ها مؤمن صالح و گروهی دیگر از آنها کافر و در زمره شیاطین بوده و حسب فاسق، فاجر و ظالم بودن خود حتی میتوانند به انسان آسیب رسانده و آدمی را اغفال نموده و یا به گمراهی بکشانند. البته در زمینه قدرت اجنه و نحوه مقابله با اقدامات شیطانی ایشان توسط انسان تفاوت دیدگاه بسیاری وجود دارد. تفاوتهای بسیاری که نه در ماهیت و اصل وجودی این موجود، بلکه در نحوه تعامل با آن شکل گرفته و سبب شده تا برخی از این امر به جهت تقابل با اصل دین استفاده و اصل تفکر اسلامی را به خرافه‌انگاری محکوم نمایند. در این میان جالب آن است که در دوران پهلوی اول یکی از مهمترین آداب و سنتهایی که به عنوان مبارزه با خرافات از طرف حکومت به طور کلی منع گردید، موضوع جن‌گیری و دعانویسی بود. موضوعی که به عنوان مقدمه برای هجمه به ایمان و تعرض به سایر باورهای دینی مورد استفاده قرار گرفت. حال فیلم سینمایی «زالاوا» سوای نظر از شعارهای پررنگ سیاسی و تبلیغات رسانه‌ای خود از برای حاکمیت پهلوی و ترسیم خدمات ایشان به جامعه ایران، اثری است که در بستر تعلیقی خود، سعی میکند تا موضوع ایمان به غیب را مورد تعرض مستقیم قرار داده و از این مسیر، مقدمه هجمه به ساحت دیگر متعلقات ایمانی در شریعت اسلامی را نیز فراهم سازد.



فیلم سینمایی «زالاوا» عملاً به دنبال تبلیغ سکولاریسم بر بستر باورهای انسان‌گرایی سکولار (Secular Humanism) است. اثری که در اوج سیاهی و در کمال ظلمت؛ سعی میکند تا تنها نقطه رهایی بخش جامعه و کورسوی حفظ تمدن ایران را در پذیرش مدرنیته و فراغت از دین و خرافات مذهبی و رجعت به سکولاریسم (Secularism) معرفی نماید؛ راهکاری که در فرای القای مستقیم و در روح اثر بر عمق جان مخاطب نشسته و از این جهت است که اثر از همان سکانس ابتدایی خود به سراغ طرح دعوا و تقابل سنت و مدرنیته میرود و به این‌همانی‌سازی از سنت و دین مبادرت ورزیده و در جای جای اثر به تحقیر سنت و انسان سنتی میپردازد و جهالت عموم مردم در جامعه ایران و پیروی ایشان از امامت جِن‌گیران مذهبی و پذیرش رهبری افراد چله‌نیشن و متدین به عالم غیب را عامل تقابل با تجدد خواهی و نابودی طیف منوالفکر و عدم رسیدن به آرمان و تحقق آرزوی «ایران نوین» معرفی و چنین تصویر مجعولی را به جان مخاطب سینمایی اثر حقنه مینماید.



فیلم سینمایی «زالاوا» با هشت رشته نامزدی و نهایتا تصاحب چهار سیمرغ بلورین و کسب عنوان بهترین کارگردان فیلم اولی؛ اگر چه توانست عمق بیسوادی هیات داوران این دوره از جشنواره و عدم فهم محتوای آثار و توجه به پیام تولیدات سینمایی عرضه شده در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر را به نمایش بگذارد؛ اما قطعا ندانم کاری متولیان فرهنگی در صدور مجوز ساخت برای چنین آثاری را میبایست موضوعی قابل پیگیری دانست که در کنار حمایت رسمی و سرمایه گذاری میلیاردی بنیاد سینمایی فارابی از برای تولید چنین اثر مجعولی، سبب تقویت ذهنیت و شائبه گستردگی جریان نفوذ تا عمق جان مراکز فرهنگی و سینمایی میگردد.



ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.