به گزارش سینماپرس، «فرج الله سلحشور» کارگردان متعهد و انقلابی کشورمان به دلیل ابتلا به بیماری سرطان ریه روز ۸ اسفند سال ۹۴ دار فانی را وداع گفت و به لقاالله پیوست.
فرج الله سلحشور که متولد سال ۱۳۳۱ در شهر قزوین بود، کارگردانی مجموعههای تلویزیونی تاریخی-مذهبی چون ایوب پیامبر، مردان آنجلس و یوسف پیامبر(ع) را در کارنامه دارد. این آثار بویژه سریال یوسف پیامبر، در سراسر دنیا مخاطبان فراوان و میلیاردی پیدا کردند به گونه ای که در بسیاری از کشورهای منطقه و اسلامی، نام این سریال ها پرآوازه است.
مرحوم سلحشور نگاه متفاوتی به هنر داشت و از دیچه انقلابی گری و تعهد به آن می نگریست. پس از درگذشت این هنرمند ارزشی، خبرگزاری فارس، هرسال بنا بر وظیفه خود، یاد و خاطره وی را زنده نگاه می دارد. امسال نیز در پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد سلحشور، با توجه به شرایط کرونا؛ میزگرد مختصری تنها برای یادآوری نام و خاطره او در فارس برگزار شد.
در این گرامیداشت که به مناسبت سالروز درگذشت سلحشور به همت فارس برگزار شد، منصور براهینی استاد دانشگاه، محقق و پژوهشگر، بصیر سلحشور فرزند مرحوم سلحشور، محمدرضا ورزی نویسنده و کارگردان و سلمان امیری حضور داشتند.
**امروز پنجمین روز سالگرد درگذشت هنرمند متعهد و انقلابی آقای سلحشور است، آقای ورزی تا چه میزان آثار مرحوم سلحشور را آمیخته با هنر انقلابی و تعهد همراه می دانید؟
ورزی: امروز سالروز درگذشت فرج الله سلحشور است که برای همه ما در تولید آثار قرآنی پیش قدم بودند و بعد از ایشان این تولیدات رونق گرفت. بعد از اینکه ایشان فیلم ایوب پیامبر و سریال مردان آنجلس را ساختند این مسیر رونق گرفت و فیلم سازان علاقه مند شدند به این حوزه و آثاری هم ساخته شد و من نیز در حوزه قصص قرآن اثری را برای سینما به نام ابراهیم خلیل الله را ساختم که بعدها به صورت مینی سریال نیز پخش شد. در ادامه افرادی چون شهریار بحرانی مریم مقدس و ملک سلیمان را ساختند و آقای سلحشور نیز یوسف پیامبر را.
پیگیری و اقدام آقای سلحشور همیشه درخور تقدیر است به این خاطر که بسیاری از مخاطبان ارتباط بسیار خوبی با کارهای او برقرار می کردند و همیشه آثارشان جزو پربیننده ترین آثار بوده است و برای ما جای شکر دارد به این خاطر که هر کدام از این آثار دیده شود یک قدم رو به جلو است.
این مجموعه آثار به باورهای مخاطب کمک کرده تا جایی که در بازپخش هایش نیز عده زیادی آثارش را دنبال می کردند و با اینکه در فضای اینترنت این سریال ها موجود بود، اما مردم بارها شده بود که متقاضی پخش سریال یوسف پیامبر از تلویزیون بودند.
وقتی بحث فیلم ساز متعهد و انقلابی می شود مقصود ما بیشتر همین نوع کارها و حرکت ها است. ننشستن و دست روی دست نگذاشتن است و ایشان فقط حرکت رو به جلو داشت و تمام تلاشش هم محتوای آثار بود و بیشتر در این بخش دغدغه داشت تا مخاطب را درگیر محتوا کند.
روحشان شاد باشد و فکر می کنم باقیات صالحات خیلی خوبی برای خودشان گذاشتند. او آدم شریفی بود و شاید یک چیزهایی را خیلی ها ندانند و من می گویم.
به هر کسی که در سریال یوسف پیامبر(ع) اعم از خدمات بازیگر و ... که رسیدم همه می گفتند آقای سلحشور حتی یک ریال ما را جا به جا نکرد و روی حق الناس هم خیلی حساس بود.
برای مثال بهنام خاکسار مسئول جلوه های ویژه رایانه ای نمونه ای برای آقای سلحشور درست کردند اما در انتها آقای سلحشور با گروه دیگری همکاری کرد. آقای خاکسار می گفت یکروز مدیر تولید دفتر آقای سلحشور با من تماس گرفتند و گفتند شماره کارت تان را بدهید و پرسیدم چرا؟ گفتند حاج آقا گفتند برای نمونه ای که زدید مبلغی برای شما واریز شود و درست است که ما استفاده نکردیم اما خب شما زمانی را برای انجام این کار صرف کردید. از این دست خاطره ها زیاد است. حالا بماند که در سر صحنه سریال یوسف پیامبر چه کسانی با هم ازدواج کردند و آقای سلحشور به افراد وام می داده و هر چند وقت یکبار به مناسبت اعیاد به بچه های گروه عیدی می داده و از این طریق خستگی بچه ها کمتر می شد. همچنین ایشان برای مقام زن ارزش زیادی قائل بود و در روز زن به خانم های پروژه هدیه می دادند. بسیار متواضع بودند و اصلا اهل حسادت نبود. همیشه مشوق همکاران بود.
**یکی از نکاتی که کسانی که با ایشان کار کرده اند، همین اخلاق خوب و پیگیری احوال افراد است. و اینکه ایشان تلاش می کردند بهترین شرایط را برای همکاران خود فراهم کنند.
نکته ای که باعث شد من در اینجا حضور داشته باشم، بخشی به خاطر آشنایی که با خودشان داشتم و بخشی به خاطر آشنایی با آثارشان. گروهی هم که همیشه با آقای سلحشور همکاری داشتند مثل آقای علی اکبری که تهیه کننده سریال مردان آنجلس و مریم مقدس بودند، نیز افراد با تاثیری بودند و استاد زندباف تدوین گر نیز با آقای سلحشور همراه بودند. این همراهی ها در بهتر نشان دادن اثر موثر بود و آقای سلحشور به خرد جمعی خیلی معتقد بودند.
خاطره ای نیز دارم از آقای سلحشور درباره زمانی که حضرت آقا در بیمارستان بستری بودند و عمل جراحی کرده بودند. جمعی از هنرمندان در طیف های مختلف و در گروه های مختلف با هم قرار می گذاشتند و به عیادت ایشان می رفتند. من در میانه کار بودم و آقای سلحشور شخصا با من تماس گرفتند و گفتند کجایی؟ می خواهی با ما به بیمارستان بیایید؟ و من هم گفتم نیکی و پرسش؟ و با هم قرار گذاشتیم و رفتیم. آنقدر این ملاقات و کاری که کردند به دلم نشست. ما همیشه دنبال فرصتی هستیم که به به هر بهانه ای حضرت آقا را ببینیم و به صورت ویژه از ایشان تشکر کردم.
معرفت آقای سلحشور خیلی زیاد بود و در مورد همه هم همینطور بود. از طرفی مقداری صریح بود و البته شیطنت برخی رسانه ها هم شاید باعث رنجش برخی طیف ها شده باشند و از همین جا می خواهم عزیزان در هر صنفی که هستند ایشان را حلال بفرمایند به دلیل اینکه حقش هست که حلال شود آنقدر انسانیت در زندگی اش بروز داد که هر کسی هر رنجشی داشته باشد می تواند حلال کند و دنیا ارزش ندارد و می بینیم که به طرفه العینی بیماری مثل کرونا چنین بلایی سر انسان ها می آورد و معلوم نیست کدامیک از ما جان سالم از این بیماری به در ببریم.
**آقای براهینی به نظر شما مدیران سینما و تلویزیون ما توانستند در این سال ها راهی که آقای سلحشور رفته بود را ادامه دهند؟
براهینی: من در مورد شرایط مدیریت فرهنگی کشور چون درگیرش نیستم، صلاحیت ندارم که صحبت کنم. مرحوم سلحشور راهی را پیش برد که برای من و خیلی ها درس آموز بود و تا آخرین لحظه درباره فیلم نامه حضرت موسی (ع) تلاش کرد تا فیلم نامه را نفروشد و امکان انتخاب دست خودش باشد. حالا وقتی هم که فیلم نامه را واگذار کردند هنوز که هنوز است خبری از آن نیست و گاهی خبرهایی می آید و می رود.
آنچه آقای سلحشور در این سال ها به ما یاد داد این بود که آدم برای ساخت آثاری اینچنینی بدون حمایت دولتی راهش را برود و این مدل کارها هزینه اش جور می شود و مطمئنم اگر موسی در بخش خصوصی بود تا الان تولید هم شده بود. ولی دیگر سرنوشتش طور دیگری است و دیگران باید جواب دهند.
درس بعدی که او به ما داد روحیه گروهی اش بود و هر چه هم می گذشت این روحیه بیشتر می شد و هر چه ابعاد کار سنگین تر می شد ایشان بیشتر به این نتیجه می رسید که باید گروه تولید و نگارش تعدادشان بیشتر و گسترده تر شوند. به مراتب تعداد افرادی که در فیلم نامه حضرت موسی با او همکاری کردند خیلی بیشتر بودند از مشاور بگیرید تا محقق و پژوهشگرها و افرادی که مستندهای تاریخی برایشان تهیه می کردند و حتی مواردی از این دست که در حد امکاناتی که آن زمان در اختیار بود بتوانند استوری برد برای فیلم نامه تهیه کنند. نقاش ها و گرافیست ها با او همکاری می کردند و ایشان بودجه شان نرسید. تا سه قسمت تصاویر نقاشی شده رنگی دقیقی که به ما می گوید تولید احتمالا چه خواهد بود تهیه شد منتهی اینها هزینه دارد و مرحوم سلحشور به خاطر کمبود بودجه نتوانست این بخش را ادامه دهد. هر چه می گذشت بیشتر به این می رسید که فرایند تولید آثاری از این دست هر چه گروهی تر باشد، بهتر است و روحیه مدیریتی هم برای این کار داشت تا بتواند به همه حوزه ها نظارت کند اما جلوی خلاقیت شان را نگیرد. این دیدگاهشان در قصه های تبیان خیلی خوب به بار نشست و آنجا کار کوتاهی بود و این امکان وجود داشت که قسمت ها سریع تر به نتیجه برسند.
با مبلغی که همان زمان کارهایی تولید می کردند خیلی از تهیه کننده ها می گفتند امکان ندارد با این بودجه بتوان کاری را ساخت. او از زمان طرح و ایده تا نگارش فیلم نامه و انتخاب کارگردان و ... در همه مراحل حضور داشت اما جلوی کار جمعی را نمی گرفت و نظارتش را هم بر نمی داشت.
خاطره ای را می خواهم بگویم این اواخر فیلم های قصه های تبیان را به صورت مونتاژ شده خدمت ایشان می بردیم تا تائیدیه نهایی را بدهند و به دلیل وخامت حالشان دیگر نمی توانستند به دفتر بیایند و بچه های گروه به منزلشان می رفتند. یادم است قسمت ۴۱ ام بود که به منزلشان بردیم و دیگر توجهی نداشت و به آقا بصیر گفت من را جا به جا کن و من همانجا حس بدی داشتم که حاج آقا حتی نمی تواند این قسمت را ببیند و نظر دهد.
**درباره قصه های تبیان و سبکی که آقای سلحشور آوردند نیز بفرمائید.
براهینی: نکته هایی که گفتم درباره سبک تولید بود یعنی اتفاقی که آنجا افتاد و هنوز که هنوز است در کشور ما در سطح مدیریت تولید و فرهنگی غالب نشده است این بود که مرحوم سلحشور به این رسید که امکان ندارد بشود فیلم نامه را از تولید جدا کرد. اگر این کار را انجام دهید معلوم نیست فیلم نامه در آن مرحله چطور پیش می رود یا اینکه تولید صدمه خواهد خورد و برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد نظارت صد در صدی اش را از اول تا آخر داشت و به هیچ وجه اجازه نمی داد بین متن و تولید شکافی بیفتد. یعنی زمانی که هنوز متن کامل نشده بود، کارگردان انتخاب شده بود. کارگردان متن دیالوگ نویسی نشده را می خواند و پسند می کرد و نظر می داد و متنی که نهایی می شد نظر کارگردان هم در آن لحاظ شده بود. کارگردان متنی را می ساخت که علاقه داشت و اینکه به کارگردان سپرده می شد تا متن مورد علاقه اش را پیدا کند، خیلی خوب بود و منهای آن نظراتش در متن اعمال شده بود.
۴۱ قسمت که تولید شد با بودجه کم و مشکلات زیاد که برخی هایشان تاریخی بود و برخی هم در شهرستان تولید شد و در برخی نیز کنار دریا بود و دوربین داخل آب رفت و هزینه های سنگینی به بار آورد تا دوربین تعمیر شود و خسارت هایش را بدهند و آقای شورجه نیز در آن مراحل از دل و جان مایه گذاشت. اینهمه تله فیلم در تلویزیون ساخته شد شما بگویید چند تای آنها قابل دیدن است؟ نمی گویم همه آنها بد است اما قابل دیدنشان چند تا است؟ و ۴۱ قسمت از قصه های تبیان تولید شد.
سلحشور: ۸ قسمت از این مجموعه مورد استقبال بسیاری قرار گرفت.
براهینی: شما حساب کنید آن زمان با ۱۰۰ میلیون بودجه ای که داشتند رفتند هند و سریال تولید کردند و فکر کنم ۱۰ میلیون بودجه اضافه برد. این شکلی بود که باید بنشینیم و بررسی کنیم چه مدیریتی وجود داشت که نگذاشت بودجه ها حیف و میل شود؟ وقتی درگیر تولید می شوید ممکن است اتفاق هایی بیفتد که نقشه های شما را به هم بزند و همه این اتفاق ها رخ می دهد اما در نهایت همه کارها به نتیجه می رسد و آنهم با کارگردانی که اولین بار است جلوی دوربین قرار می گیرد. هنوز بررسی نکردند آنهمه تله فیلمی که تولید شد الان کجاست؟ چرا تحلیلی نشده که آنها چگونه مدیریت شد؟ و هیچ کدام از آنها هم به لحاظ فنی غیر قابل پخش نیست و در حد معقول تلویزیون با کمترین امکانات و کمترین بودجه ساخته شد و واقعا مدیریت آقای سلحشور بود.
** شما چطور ادبیات تان با ادبیات آقای سلحشور یکی شد؟ چون آقای سلحشور چند محور داشتند و می گفتند این کارها باید در این چند محور ما باشد. چطور شد که شما و آقای مصطفوی و آقای شورجه به این همگرایی رسیدید؟
براهینی: همگرایی نبود من می توانم بگویم هر جامعه و تلویزیون هر کشوری یکسری اهدافی دارند و این هدف ها مشخص است و بی هدف فیلم تولید نمی کنند. آنچه برای ما در این گروه مهم بود این بود که خودمان اول باید درباره سوژه مجاب می شدیم چون می خواستیم همان ها را اعمال کنیم. نه اینکه تحمیل کنیم. ما با هم صحبت کردیم و حتی چند بار انشای آن عوض شد و تبدیلش کردیم به جدول. تفکرشان این بود که باید نویسنده و کارگردان را مجاب کنیم نه اینکه بگوییم دستور است و باید به آنها بگوییم این اهداف ما است و مطلقا از اهدافمان کوتاه نمی آییم. برخی ها فکر می کنند اگر هدف محتوایی را تعیین کنید و پای آن بایستید، فیلم خوبی تولید نمی شود. اما مرحوم سلحشور پای همین ها ایستاد و درباره یک موردش هم کوتاه نیامد و تا آخرین لحظه فیلم ها را با دقت می دید که ببیند آن اهداف در کار درآمده است یا نه.
نه کسی شکایت کرد که من نمی توانم تولید کنم و این چه وضعیتی است؟ نه فیلم نامه نویسی گلایه کرد که آنچه که دوست دارم را نمی گذارند بنویسم. این تعامل گروهی که شکل گرفت نشان دهنده این است که تصمیم بر این بود ما باید همدیگر را مجاب کنیم و برای همین ساعت ها زمان می گذاشت. یکبار به ایشان گفتم بگو که چرا قصه از نظر شما اهمیت دارد؟ مرحوم سلحشور قصه گو بود و خوب قصه در می آورد و خیلی هم خوب قصه را تعریف می کرد. آنجا هم آمد و یک قصه خوب را تعریف کرد و دهان ها باز ماند.
**گروهی که همکاری می کردید چند نفر بود؟
براهینی: حدود ۶۰ نویسنده با ما همکاری می کردند و ۲۰ نویسنده حضوری آنجا بودند. از این تعداد ۱۵ نویسنده فعال داشتیم و ۲۵ نفر هم بودند که کار می کردند اما کارشان به تولید نرسید. آقای سلحشور برای این ۲۰ نفر صحبت کردند و زمانیکه قصه را تعریف کردند دهان همه آنها باز ماند و آقای سلحشور گفت این قصه است دیگر! آیا شما لذت نبردید؟ و گفتند اینکه می گویم متن باید قصه گو باشد همین است. بعد از آن وقتی به نویسنده می گفتیم این قصه ندارد دیگر نمی گفت من چرا باید دنبال قصه باشم و تلاش می کرد به هر قیمتی قصه اش را دربیاورد و معیار این بود که همانطور که نویسنده جذب قصه آقای سلحشور شده است، تماشاگر هم جذبش شود.
هر تدوین گری به کارگردان اجازه نمی دهد که در اتاقش بنشیند و در کارش دخالت کند اما مرحوم سلحشور بارها با آقای زندباف درباره قصه حرف می زدند و خیلی از این افراد بعد از همکاری با آقای سلحشور به سرعت کار دوم و سوم را تولید کردند و به جشنواره فجر هم رفتند و اگر دانشگاه های ما اینطور عمل کنند اینهمه نیروی جوان رشدی چشم گیر می کنند.
** آقای ورزی در کارهای تاریخی همیشه روایت ها مختلف است و هم درباره کارهای آقای سلحشور این اتفاق افتاده است و هم درباره کارهای شما. می خواهم درباره این توضیحی بفرمائید که پایه و اساس کارهای پژوهشی منبع چقدر اهمیت دارد؟
ورزی: مسلما فیلم ساز کار پژوهشی را به تنهایی انجام نمی دهد حداقل در کشور ما برخورد نداشتم که فیلمساز به تنهایی کار پژوهشی انجام دهد. اینکه شما یک زاویه نگاه پژوهشی را انتخاب کنید با آن طیف پژوهشگر تفاوت می کند. یکسری اشخاص هم داریم که مورخ هستند و ممکن است نظری مغایر در تحلیل داشته باشند و در اینکه آن اتفاق افتاده باشد شکی نیست در اینکه تحلیلش چیز دیگری باشد را عرض می کنم. ما در کار نمایش نمی توانیم بگوییم این شخص هم ضد قهرمان است و هم قهرمان است و هم کار خوب کرده و هم کار بد کرده است. استاد براهینی که درست پس می دهم خدمتشان این را می دانند که اساس و پایه درام یعنی قهرمان و ضد قهرمان. اینجا درام شکل گرفته است پس ما نمی توانیم آن که ضد قهرمان است را مایه های قهرمانی به او بدهیم. وقتی که نمی شود این کار را انجام داد می گویند او دارد تک بعدی می بیند و واقعا نمی شود از چند زاویه دید. این چیزی نیست که فقط مسئله ما باشد یعنی شما بیرون از این سرزمین هم که آثار تاریخی تولید می شود، فیلم ساز به هر دلیلی زاویه خاصی را انتخاب می کند که آن زاویه را بسازد و به تصویر بکشد حالا به درستی و غلطی اش کاری ندارم. اما ما اینجا پژوهش می کنیم و با پژوهشگرها جلسه برگزار می کنیم و حتی یک زمان هایی بین ما هم اصطکاک پیش می آید تا به یک همدلی برسیم و عمدتا هم رسیدیم. من با پژوهشگرهایی که کار کردم نتیجه گرفتیم و به یک نتیجه مشترک رسیدیم. درباره آثار قرآنی هم همینطور است و این آثار پژوهشگرهای و مورخین خودش را دارد و بنده هم که این آثار را تولید کردم با مرکزی در قم و پژوهشگرانی که در آنجا فعال بودند ارتباط داشتم و مسئولیت پژوهش کار را به عهده گرفتند.
وقتی فیلم ابراهیم خلیل الله ساخته شد بعدش آمدند گفتند آقا این اینطوری نبوده آنطوری نبوده و مرکز پژوهشی در قم پاسخشان را می داد. من فیلمسازم و کتاب تاریخ نیستم و این را به همه گفتیم و این حرف من هم نیست که از جیبم درآورده باشم. این یک قانون جهانی در فیلمسازی است که فیلمساز کارش فیلمسازی است و باید تعهد و محتوا داشته باشد. باید تعهد داشته باشد به راستی بودن محتوا و این تعهد هم در تعامل با پژوهشگر و مورخ بوجود می آید و به وجود هم آمده اما اینکه من بخواهم کتاب تاریخ را ورق بزنم اصلا درام شکل نمی گیرد و نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. اما خب ما حداقل اینکه با یک طیفی ارتباط گرفتیم و عده ای از کار ما خوششان می آید و عده ای هم نه. حتی یک طیف حزب اللهی و اپوزسیون هستند که خوششان نمی آید. می گویند تحریف کردی اما من از جیبم چیزی را درنیاوردم و من پژوهشگر کار نبودم که بگویم من تحریف می کنم نه. ما استناد به کتاب ها و اسناد کردیم و هر کسی هر کجا که گفت تحریف است می توانم به او آدرس پژوهشی مان و کتاب را بدهم و او خودش ببیند. ما که می خواهیم فیلمسازی کنیم باید به سمتی برویم که تحلیل ها و نگاه های مختلف را ببینیم تا بتوانیم نگاه خودمان را اغنا کنیم و این کار را هم کردیم.
مثلا من در سریال معمای شاه خاطرات اسدالله اعلم را استفاده کردم و این خاطرات در جمهوری اسلامی چاپ نشده که بخواهند بگویند در آنها دست برده شده و تحریف شده است. خاطراتی بوده که در اروپا چاپ شده و بنا به وصیت اعلم که گفته بوده بعد از مرگم چاپ کنید این اتفاق افتاده است.
کتاب دیگری داشتیم به نام خاطرات پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک و خاطرات شعبان جعفری و فرح دیبا و عباس میلانی را خواندیم و بررسی کردیم و بعد به سراغ مورخین داخلی آمدیم. برای مثال تاریخ انقلاب را به روایت کسی که در کنار حضرت امام حضور داشته و تائیدیه ایشان را برای کتاب نهضت امام خمینی سید حمید روحانی گرفته است. من سندی معتبرتر از ایشان را برخورد نداشتم و اگر داشتم حتما به آن مراجعه می کردم. ما به استناد مورخین و کتاب های داخلی بررسی کردیم، پهلوی ها به روایت اسناد بود و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی بود که به همت عبدالله شهبازی چاپ شد. مجموعه اسناد و آثاری که در موسسه تاریخ معاصر ایران چاپ شده بود و در مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود. تمامی اینها را دو سال و خرده ای مطالعه می کردیم. مرکز پژوهش های سیاسی وزارت اطلاعات، ۵۶۰۰ نسخه سند در اختیار ما قرار داد و ما یک گروه ۱۵ نفره داشتیم که دو سال و خرده ای اینها را اسکن و فیش نویسی می کردند و در اختیار ما قرار می دادند و تازه همه اش را هم نشد به تصویر بکشیم. بسیاری از اینها قابل تصویر و حتی قابل گفتن هم نبود آنقدر که مسئله دارد.
در خصوص آثار قرآنی و اسلامی هم همینطور. یعنی مرحوم سلحشور که چند کار قرآنی را تولید کرد مورخین و پژوهشگران بزرگی در کنارشان بودند که آثار را تائید می کردند و خودشان پژوهشگر بود و بسیار اهل مطالعه بود و عمرشان را وقف آثار قرآنی کردند. کار تاریخی بسیار سخت است و فیلمساز را روحی و جسمی پیر می کند. همین امروز عکسی برای من فرستادند برای ۱۲ سال پیش بود و خودم را نشناختم. کار تاریخی کار ساده ای نیست که شما این جمعیت را بخواهی در مسیر باور مخاطب قرار بدهی.
مرحوم علی حاتمی و استاد محمدعلی نجفی سربداران و زنده یاد کیهان رهگذار بهروز افخمی داود میرباقری سریال امام علی (ع) و ... از جمله کارگردان های آثار تاریخی ما بودند. شما فکر کنید آقای سلحشور دکورهای سریال یوسف پیامبر را در شهرک دفاع مقدس ساختند و بادهایی که آن منطقه می آید و سرما و گرمای شدیدی که دارد کار را خیلی سخت تر می کند. بادهایی که با وزیدنش یک بخشی از دکور را جمع می کرده است و دوباره باید همان دکور را می ساختند و من یک هفته در این شهرک کار کردم و به سختی های گروه های تولیدی در آن فضا پی بردم. آنقدر مسائل و مشکلات در ساخت آثار اینچنینی هست که دیگر فیلمساز رمقی برایش نمی ماند که بخواهد بگوید چرا اینجا را کج رفتی و راست رفتی؟ کار ما کار دشواری است اما تمام تلاشمان این است که به محتوا و اصالت تاریخی قصه وفادار باشیم و از مورخین کمک گرفتیم و ما تنها نبودیم.
** آقای سلحشور چرا قصه های تبیان رها شده و دیگر کار نمی شود؟ و دیگری اینکه شما این روزها مشغول چه کاری هستید؟
سلحشور: به طور خلاصه اگر بگویم مرحوم سلحشور کارش چه بود و هنر دینی چیست این است که چکیده دستورات انبیا را اگر بخواهیم به عنوان دین بگوییم دین یعنی چه؟ این است که انسان نفسی دارد و عالم بالایی هم هست و اگر از نفسش دور شد به عالم بالا نزدیک می شود. در حدیث معروفی یک سنی خدمت امام هادی (ع) رفت و امام کودک بود و مرد شنیده بود که این بچه سوالات علمی پاسخ می دهد. خدمت حضرت رسید و پیش خودش گفت من به او سلام کنم یا او به من؟ او ادب کرد و سلام کرد و حضرت به او فرمود آن که به تو گفت سلام کن عقلت بود و آن که گفت بایست تا به تو سلام کند نفست بود.
این دو همیشه مقابل همدیگر هستند. دستورات دین دستوری است که ظاهری دارد مثل اینکه نماز بخوان این کار را بکن و این کار را نکن و امر و نهی ها است و باطن همه اش طوری دور شدن از نفس و خود است از شراب نخور و دزدی نکن تا سر غذا آب نخور و مستحبات و مکروهات. همه اش مخالفت با امیال نفسانی و دور شدن از نفس است.
هنر مرسوم امروز دنیا دقیقا مخالف این متد است و به عبارتی خود نشان دادن است و شما رکوردی می گذاری که خودت را به همه نشان دهی. هنر دینی معنایش اصلا این نیست و از خود عبور کردن و حقایق عالم را به تصویر کشیدن است و حقایق هم آنچیزی است که نادیدنی است.
برای مثال فردی که در تعزیه نقش امام حسین (ع) را بازی می کند دغدغه اش این نیست که مردم بگویند چه بازی خوبی کرد بلکه دغدغه اش این است که مردم بگویند امام حسین (ع) چقدر مظلوم بوده است. یعنی از این انسان عبور کنند و به مظلومیت امام (ع) پی ببرند. یا همینطور است در مورد فردی که نقش یزید را بازی می کند که معنایش این است که مردم ببینید یزید چقدر خبیث بود.
در همه زمین ها همینطور است. در جمهوری اسلامی دولت ها معمولا کاری که نتیجه اش بیش از هشت سال طول بکشد را انجام نمی دهند و می دانید که دولت ها اگر این طور کار نمی کردند چه نتایج خوبی را در بر داشت. برای مثال مسجد شیخ لطف الله هشتصد سال قدمت دارد و او برای چه دارد برای ساختن این بنایی که سالها بعد از مرگش سرپا است تلاش می کند؟ مگر او چند سال زنده است؟ برای اینکه هر کسی که به این مسجد آمد تا زمانی که مسجد سر پا است یاد خدا بیفتد. حتی از ظواهر مسجد هم یاد خدا بیفتد.
کسی که اثر دینی از خودش به جای می گذارد، مصداق بارزش در تاریخ امام حسین (ع) است حالا نمی خواهیم بگوییم که کربلا یک هنر است که قطعا یک هنر است و نوع سناریویی که در آنجا رقم خورده سر تا پا یک هنر است. اما امام (ع) از خودش برای اعتلای اسلام عبور کرده است و نتیجه اش هم این است که ۱۲۰۰ سال است که همه می خورند و سیر هم نمی شوند.
اگر هنرمند دغدغه اش بیان حقایق عالم باشد این هنر دینی است و حالا حقایق عالم فقط فرشته و روح و جبرئیل و انبیا نیستند بلکه حقایق عالم گاهی اوقات این است که برای مثال این لیوان را اینطوری نگذار، این اشتباه است، یا اسراف نکن، آلودگی صوتی ایجاد نکن. یا اگر فیلمی برآیندش این بود که مردم دیگر در خیابان ها زباله نریزند، این یک کار دینی است تا برسد به اینکه انسان ها را با یک فیلمی تربیت کرد و با یک فیلم تاثیری روی فرد بگذاریم که به جبهه برود و شهید شود و به قله های تاثیرگذاری و تربیت جامعه برسیم.
کسانی که در زمینه هنر و سینما و رسانه فعالیت می کنند واقعا مسئولیت سنگینی دارند و در قبر از ما سوال می کنند که چه کار کردی؟ ما باید جوابی دهیم و ان شاء الله بابت فیلم هایی که می سازیم و کارهایی که می کنیم سربلند باشیم.
مرحوم سلحشور قائل به این نبود که سینما برای سینما است یا هنر برای هنر است یا هنر برای سرگرمی است. در هنر دینی هنر وسیله است برای پیام و در بطن دین اسلام هم همین است. تمام اعمال و احکامی که ما داریم انجام می دهیم وسیله ای است برای متخلق به اخلاق الهی شدن و برای به کمال رسیدن.
مرحوم سلحشور گفته بود که تمام سرمایه ام را می خواهم روی قصص انبیا بگذارم نه فقط روی قرآن بلکه در قرآن قصص انبیا و قصه برایشان مهم بود. همیشه تعبیرم این است که قصص انبیا در قرآن داستان نیست ابر داستان است. یعنی هر کدام از اینها ابر داستان های تاریخ است که یک طرف تاریخ را با خود برده است و شآن اش خیلی بالاتر از اینی است که در قالب یک داستان از آن تعریف کنیم.
**قصه های قرآنی بی نقص و ایراد هستند.
سلحشور: درباره فیلم هایی که حتی در اسکار ساخته می شود برخی ها نظر می دهند که ضعف فیلم نامه دارد و ... اما فیلم هایی که درباره قصص قرآنی است و واقعی است هیچکدام چنین مشکلی ندارد و آنقدر این چفت و بست ها قوی و جذابیت ها سطحش بالا است که واقعا انسان را تا آخر فیلم می کشاند. شما ذهنتان را خالی کنید و فرض کنید اولین باری است که دارید قصه موسی و یوسف را می شنوید و خیلی برایتان عجیب است طراحی این قصه ها و معجزه ها. لذا از همه جهت هم جذابیت های دنیوی و بصری را دارد و هم جذابیت های هنری و تخصصی داستانی را دارد و هم معنویت دارد و با روح و فطرت انسان ارتباط برقرار می کند. آقای سلحشور تمام عزمش را برای این موضوع جزم کرده بود و ان شاء الله خدا به ما و دیگران توفیق دهد که بتوانند این علم را به دوش بکشند و نگذارند بخوابد. آقای سلحشور می گفتند من می خواهم قصص انبیا را کار کنم.
** درباره قصه های تبیان نفرمودید.
سلحشور: درباره قصه های تبیان باید بگویم مرحوم پدر خیلی اصرار داشتند قصه هایی که به شما می دهیم واقعی باشد و چیزی هم به آن اضافه نشود. طی چند سالی که با پدر بودم و بعد از فوتشان خیلی روی این مباحث کار و بحث و فکر کردم. زوایای جدیدی به ذهنم می آید اما پیش زمینه آن این است که قصه قطعا جذاب باشد و داستان داشته باشد. رفقا گفتند از زندگی امام صادق (ع) فیلم بسازیم و گفتم کجای زندگی شان را می خواهید بسازید؟ برای مثال اینکه امام (ع) از خانه ای به خانه دیگر رفتند را می خواهید فیلم بگیرید؟ و بگویید چون امام هستند جذاب است؟ نه. شما باید قطعه هایی را انتخاب کنید که داستان، اتفاق و جذابیت داشته باشد. حالا انتخاب این داستان ها مهم است. گاهی رفقا داستان هایی تعریف می کنند جذاب است اما اندازه یک کلیپ ۵ دقیقه ای جذاب است و اینها هر کدام باید به اندازه خودش کارشناسی شود که یک داستان ۵ دقیقه ای را مجبور نباشیم به ناچار به ۴۰ دقیقه برسانیم! این ماجرا در قصه های تبیان خوب بود اما به نظرم جای کار بیشتری هم داشت.
این را هم می دانید که مقداری از داستان های تبیان آزمون و خطا بود و بانی داشت که بچه های کارگردان کار اولی تربیت شوند و به اندازه خودش دیده شد. یکی از بچه ها هم می گفت جای قصه های تبیان خانه های مردم و خانواده ها است. کدام مادری است که به او بگوییم این فیلم پیام های خوبی دارد و او بگوید نه نمی خواهم فرزندم این را ببیند؟ داستان های خوبی بود و ما هم ان شاء الله تصمیم داریم تا این کار را ادامه دهیم و این دفعه به امید خداوند با عزم جزم تر و با کارشناسی بهتر پیش می رویم.
** استقبالی از سمت سازمان صداوسیما هست؟
سلحشور: اگر بخواهیم بسازیم استقبال می شود اما ما پیگیرش نبودیم. حتی آقای حسینی حوزه هم به من گفتند که بیاییم و شروع کنیم.
** با آقای حاتمی کیا دیدار یا تعاملی داشتید؟
سلحشور: بنده به ایشان ارادت دارم اما هنوز دیداری نداشتیم و پیگیری می کنیم که دیداری داشته باشیم و نمی دانم الان سریال موسی در چه شرایطی است و قرار بود ایشان پژوهش و نگارش را شروع کند و به امید خدا در جلسه ای با ایشان می نشینیم و هر کمکی از دستمان بربیاید به عنوان تبرک در این سریال داشته باشیم و افتخار می دانم حتی اگر در پشت صحنه سریال موسی چای بدهم و ثوابش را مثل سخنرانی روی منبر برای خودم توفیق می دانم. ان شاء الله نتیجه زحمت های آقای سلحشور را یک روزی در این سریال ببینیم.
ارسال نظر