محمدرضا مهدویپور/ شاید آن هنگام که امام خمینی (ره) در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸ هجریشمسی با صدور پیام تاریخی خود جمیع مسلمانان جهان را دعوت فرمودند تا آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و میتواند تعیینکننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد را به عنوان «روز قدس» برگزیده و طی مراسمی همبستگی بینالمللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان را به جهانیان اعلام نمایند و ...؛ کمتر کسی تصور میکرد که این اقدام مقدمهای برای تحقق فرمان محو اسرائیل از صحنه روزگار است؛ مقدمهای که آنچنان بیداری گستردهای در جهان ایجاد خواهد نمود که کمتر از هشت سال بعد و در ۱۸ آذر ۱۳۶۶ هجریشمسی، رژیم صهیونیستی را با «انقلاب سنگ» مواجه سازد و «انتفاضه فلسطین» را از آنچنان رونق برخوردار سازد که ایشان با اتکا به پشتوانه معنوی آن بتوانند، بیست سال بعد و در ۷ دی ۱۳۸۷ هجریشمسی، ماشین جنگی جحودها را از کار بیاندازند و با دستان خالی و تنها با توکل بر باورهای اسلامی، جنگ ۲۲ روزه غزه را با پیروزی بر ارتش تا دندان مسلح اسرائیل به پایان رسانند و آنچنان توازن قدرتی را در سرزمینهای اشغالی رقم زنند که امروزه «موشکهای فجر انقلاب اسلامی» در کِلاسهای مختلف خواب را از دیدگان جحودها برباید و ...
البته برخی از مسئولان جمهوری اسلامی بوده و هستند که همچنان تصور نابودی اسرائیل را طنز انگاشته و به این هدف کلان و تبیین شده توسط امام خمینی (ره) که «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود» نه تنها باوری در دل ندارند، بلکه حتی چنین تصوری را امری بعید دانسته که تحقق آن محال است! این جماعت همانهایی هستند که به صراحت خود را مُرید «جان لاک» معرفی نموده و بر اعتقادات او به عنوان «پدر لیبرالیسم کلاسیک» باور دارند! جماعتی هر چند محدود، اما صاحب نفوذ از مسئول و غیرمسئول در ساختارهای مختلف جمهوری اسلامی که بعضا حتی ممکن است سخنان صریح امام خامنهای و واقعنگری ایشان مبنی بر اینکه «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» را برنتابند و یا حتی آنچنان وقیح باشند که با صراحت در بیان خود، انقلاب اسلامی را موجودیتی متوهم بدانند که میخواهد دنیا را با معیارهایی بسنجد که این معیارها جواب نمیدهد!
اما برخلاف تصور این جماعت، مرور وقایع میدان و واقعیتهای جاری و ساری در جبهه مقاومت نشان میدهد که نه تنها «تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت» بلکه «در همین مدّت هم روحیّهی اسلامیِ مبارز و حماسی و جهادی، یک لحظه صهیونیستها را راحت نخواهد گذاشت» .
پس اگر چه برخی باورمندان به «لیبرالیسم» و معتقدان به «دهکده جهانی مَکلوهان» که خود را موجودیتی حقیر در نظم نوین جهانی انگاشته و به دنبال «دیپلماسی انفعالی» و جلب نظر زورگویان مستکبران غربی باشند و ... در ساختارهای مختلف جمهوری اسلامی رخنه کرده و تمام تلاش خود را معطوف هدایت جامعه ایران به سمت و سوی تسلیم در برابر نظام سلطه ساختهاند؛ اما واقعیت میدان آن است که عموم ملت مسلمان ایران همواره از چنین باوری برائت جسته و در طول ۴۲ سال گذشته نشان دادهاند که ذلت را به هیچ بهایی نمیپذیرند و همواره در میدان خواهند بود و هیچگاه در مقابل زورگویان عالم کُرنش نخواهند کرد.
باورمندان به غرب و نظام «لیبرالیسم» چه خوششان بیاید و چه نه! واقعیت میدان آن چیزی است که در طی بیش از بیست روز اخیر و پس از انفجار در تاسیسات اتمی نطنز در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ هجریشمسی رقم خورد و هر روز جحودهای ساکن در سرزمینهای اشغالی و بالاخص در شهرهای حیفا (Haifa) و تلآویو (Tel Aviv) را با غافلگیری ویژهای مواجه ساخت و به نظام سلطه و دشمنان انقلاب اسلامی این واقعیت مهم را تفهیم نمود که چگونه وقتی «یکی بزند ده تا می خورد».
پُرواضح است که باورمندان به غرب و نظام «لیبرالیسم» که بعضا حتی در برخی از مناصب اجرایی کشور جا خوش کرده و به ارتزاق از حاکمیت مشغول هستند؛ همواره از رویارویی با استکبار جهانی وحشت داشته و حضور مقتدرانه ملت ایران در میدان را برنتابند و از این جهت تا جای ممکن اجازه نمیدهند که ملت ایران از ماجرای ۱ اردیبهشت و «اصابت موشک سرگردان به تاسیسات اتمی دیمونا» و یا واقعه ۲ اردیبهشت و «نشت آمونیاک در شهر حیفا» و یا حادثه ۱۱ اردیبهشت و «آتشسوزی در پالایشگاه نفت حیفا» و یا ماجرای ۱۲ اردیبهشت و «آتشسوزی گسترده در نزدیکی فرودگاه بینالمللی بنگوریون» و چندین حادثه بزرگ و کوچک دیگری که در چند هفته اخیر رقم خورد، احساس غرور کند و ...
پس باید توجه داشت که حضور همین طیف از مدیران رنگارنگ و در عین حال باورمند به غرب و نظام «لیبرالیسم» است که در طی ۴۲ سال گذشته سبب شده تا عرصه فرهنگی کشور از تولیدات رسانهای هوشمند و در راستای ترسیم واقعیتهای میدان خالی باشد و رسما آرمانهای انقلاب اسلامی از پرده سینماها و قاب تلویزیون حذف شود.
قطعا تاریخ ایران از این طیف متولیان فرهنگی کشور به عنوان جنایتکارانی فرومایه یاد خواهد نمود. جنایتکارانی که نه تنها وظیفه و حتی دغدغهای از برای ثبت و ضبط چهل و دو سال «مقاومت ملت ایران» و حضور موثر ایشان «میدان عمل» در خود احساس نکردند؛ بلکه با حمایت خود از تولیدات هنری مجعول و کممایه، اسباب تحریف و حتی وارونه نشان دادن «میراث ماندگار ملت ایران» را فراهم ساخته و آنچنان در این امر وقیحانه عمل مینمایند که گویی از جانب اجنبی به چنین امری مامور شدهاند! همانهایی که محصول مدیریت ایشان یا به تولید «بیهمه چیز» در فضای سینمایی کشور منجر شده و یا با ترسیم فلاکت مطلق مردم ایران و توهمانگاری آینده «روشن» آثاری همچون «شیشلیک» را به «فجر انقلاب اسلامی» میآورند و ...
جالب آنکه حضور گسترده این طیف از مدیران در ردههای مختلف صدا و سیمای جمهوری اسلامی از آنچنان اقبال و رونقی برخوردار است که عملا رویکرد محافظهکارانه شدیدی را بر پیکره تولیدات سیما حاکم ساخته و همین محافظهکاری در بیان موضوعات موجب شد تا عموم فیلمها و سریالهای پخش شده و یا در حال پخش نه تنها نتواند ابعاد گسترده «مقاومت ملت ایران» و حضور موثر ایشان «میدان عمل» را به نمایش گذارند؛ بلکه اساسا از توجه به چنین موضوعاتی فاصله گرفته و قاب رسانهملی را رسما به تسخیر هجویاتی همچون «پایتخت ۶» و «صفر بیست و یک» و «بیگانهای با من است» و «احضار» و ... و تولیدات فیلمفارسی شاخصی همچون «یاور» و ... درآورند و در عین حال تولیدات خارج از سازمانی همچون «گاندو» را با آنچنان مهجوریتی در پخش مواجه سازد که نیمهکاره رها شود و یا سیر اقتدار و غرورآفرینی «بچه مهندس» را به آنچنان سطحی از نچسبی فروکاست دهد که تنها یک درام عاشقانه و بعضا مبتذل را در ذهن مخاطبان خود ترسیم مینماید و ...
حضور گسترده همین طیف از مدیران رنگارنگ و در عین حال باورمند به غرب و نظام «لیبرالیسم» است که سبب شده تا ساختار رسانهای کشور عملا عاجز از پشتیبانی «میدان عمل» باشد و در طول سالهای اخیر تمام بضاعت رسانهای کشور و بالاخص تولیدات سازمان عریض و طویلی همچون صدا و سیما در تبیین صهیونیسم محدود به تولید ویدئو کلیپهای دو تا سه دقیقهای با مضمون مظلومیت مردم فلسطین شود! تولیداتی که بعضا ماهیت اهدایی داشته و از تولیدات خود سازمان نبوده است و به عنوان محصولات مراکز فرهنگی دیگر نهادها قلمداد و صدا و سیما تنها نقش پخشکننده آن را ایفا نموده است.
این همه در حالی است که به صراحت میتوان موضوع «فلسطین» و آزادی «قدس شریف» را به عنوان یکی از اصلیترین و غیر قابل تفسیرترین سیاستهای انقلاب اسلامی قلمداد نمود. موضوعی که در طول بیش از ۴۲ سال حیات جمهوری اسلامی ایران همواره مورد تاکید و یادآوری ویژه واقع و در مقاطع مختلف تاریخی و بارها توسط امام خمینی و امام خامنهای بر اهمیت و اولویت آن تاکید شده است و اساسا تاسیس «روز قدس» توسط رهبر کبیر انقلاب را میتوان نمودی روشن از برای فراموش نشدن چنین اولویتی دانست. اما معالاسف رخنه و حضور موثر طیف باورمندان به «لیبرالیسم» در عرصه مدیریت فرهنگی کشور سبب شده تا عملا هیچ اقدام موثر فرهنگی در جهت ترسیم وجهه پلید صهیونیسم صورت نپذیرد و هیچ عزم مشخصی در زمینه فیلمسازی و در کلیت صنعت سینمای کشور و مراکز تحت مدیریت سازمان سینمایی و حتی در زمینه سریالسازی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی دیده نشود.
نتیجه این بیتوجهی در طول ۴۲ سال گذشته سبب شده است که امروزه فقط به اندازه تعداد انگشتان دو دست آثار تصویری قابل قبول در عرصه رسانهای کشور یافت شود که در جهت تبیین و معرفی صهیونیسم تنظیم شده است؛ آثاری که عمدتا بنابر دغدغههای فردی خلق شده و از هیچ حمایت سازمانیافتهای در عرصه مدیریت فرهنگی کشور برخوردار نمیباشد.
واقعیت آن است که مساله فلسطین، مسالهای جهانی است و اگر چه برخی مدیران سینمایی ما تصور میکند با تولید فیلمی همچون «بازمانده» آن هم در سال ۱۳۷۳ هجری شمسی، یعنی بیست و پنج سال پیش؛ تمام دِین خود به مظلومان فلسصین را ادا نموده و یا صدا و سیمای ما تصور میکند با پخش چند ویدئو کلیپ در هفته آخر ماه رمضان و به مناسبت «روز قدس» توانسته تمام وظیفه خود را در قبال «آرمان قدس شریف» به سرانجام رساند و ...؛ اما باید توجه داشت که این تصورات تنها زائیده توهمات مدیرانی است که سعی میکنند تا از «میدان عمل ملت مسلمان ایران» برائت جسته و اصل وجود مخاطب و علاقمند بودن ایشان به تولید آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت مساله فلسطین و تحقق این آرمان مقدس که «اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود» را منکر میشوند. مدیرانی شبه آفتابپرست که عموما در زمان تکیه بر صندلی مدیریت ماهیت خود را بروز نداده و هر روز رنگ تازهای به خود میگیرند و به یکباره پس از طی دوران مسئولیت، عمق التقاط فکری خود را بروز داده و وقاحت را تا به آنجا میرسانند که حتی در کشته شدن مُشتی جحود تروریست، رخت عزا بر تن کرده و مویه مینمایند. حال آنکه عموم ملت ایران آرزومند مرگ صهیونیستها در هر گونه و شکل و شمایلی بوده و در این آرزومندی و امیدواری به نابودی، میان صهیونیستهای مسیحی و صهیونیستهای مسلمان و یا جحودهای صهیونیست نمیتوان تفاوتی قائل شد.
«مسئله فلسطین در رأس مسائل دنیای اسلام است» و سرزمینهای اشغالی آوردگاه نبرد مستضعفان جهان با جبهه ظلم و کفر و استکبار است و از این جهت انقلاب اسلامی و مردم انقلابی ایران به حق خواستار نابودی و حذف رژیم صهیونیستی میباشند. رژیمی که در عمر کوتاه جنایتبارش به دفعات کشتار دستهجمعی، کشتن نوزادان و کودکان، ویران کردن خانهها، حمله به کاروانهای امداد و امدادگران، آتش زدن زمینهای کشاورزی، ربودن جوانان و نوجوانان، زندانی کردنهای غیرقانونی، دستاندازی به کشورهای دیگر مانند اشغال جنوب لبنان و بلندیهای جولان سوریه، راهاندازی جنگ، دخالت در امور کشورهای منطقه، اختلافافکنی بین کشورهای منطقه، سیاستهای نژادپرستانه و فاشیستی و ... را در کارنامه خویش ثبت کرده است. رژیمی که نه تنها برای تمام منطقه غرب آسیا که برای بشریت لکه ننگی پاک نشدنی و مهمتر از آن خطرناک است که از هیچ اقدام جنایتکارانهای مضایقه نکرده و نمیکند. |
چهل و دو سال است که جحودهای صهیونیست بیشترین تقابل مستقیم را با ملت ایران رقم زده و از ترور دانشمندان هستهای کشور گرفته تا بمبگذاری در مراکز حساس و ایجاد اغتشاش و شورش و ... را در دستور کار خود قرار دادهاند و در مقابل نیز نظام جمهوری اسلامی ایران بوده که امروزه در کانون توجه مظلومان جهان و در خط نخست مقابله با «صهیونیسم بینالملل» قرار دارد و با این همه مضامین ملی و انقلابی جایشان در لیست سیاه مدیران سینمایی و تلویزیونی کشور است!
مساله تقابل استراتژیک جمهوری اسلامی با صهیونیستها مسالهای محدود به زمان و مکانی خاصی نیست. پس میتوان با کمی درایت و مقداری دغدغه مبارزه با صهیونیست و با کمترین هزینه ممکن موضوع فلسطین و آرمان قدس شریف را در بسیاری از فیلمها و سریالهای تولید شده در سینما و تلویزیون گنجاند که در این میان مدیران ما یا بلد نسیتند و یا نمیخواهند تا چنین امری را بلد باشند! |
البته باید همچنان امیدوار بود تا در آینده نزدیک و در پرتو «انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰» تحولاتی اساسی در مدیرت کشور صورت پذیرد و با حضور طیف مدیران جوان حزباللّهی، جهشی ویژه در تولیدات رسانهای پیدا شده و به صورت مشخص، تقابل با جحودهای صهیونیست در تولیدات فیلم و سریال از ظهوری عینی برخوردار گردد و در مجموع تحولی جدی به منظور ثبت و ضبط میراث «مقاومت ملت ایران» در عرصه تولیدات فرهنگی کشور صورت پذیرد. انشاءالله
*پ.ن: واژه «جحود» واژهای قرآنی است که در لغت به معنی انکار کردن با علم و دانش و دانستن است و از این جهت که یهودیان معاند پیامبر عظیم الشان اسلام با وجود علم و دانستن مرتبت و جایگاه نبوت آن حضرت، اقدام به انکار حق نموده و در برابر آن حضرت عداوت به خرج دادند؛ پس آنها را عموما با لفظ «جحود» مورد خطاب قرار میدادند. اما در سدههای اخیر و بالاخص به سبب گسترش نفوذ «جحودها» در تنظیم لغت نامههای فارسی، نگارش این واژه برای اطلاق به ایشان تغییر داده شد و به صورت «جهود» درآمد تا دیگر معنی عنود بودن ندهد و این جماعت به عنوان موجوداتی کوشنده و جهد کننده در تصور عمومی جامعه مطرح شوند.
ارسال نظر