به گزارش سینماپرس، سریال «صبح آخرین روز» به کارگردانی حسین تبریزی به دلیل توقف در ابتداییترین اصول قصهپردازی، شخصیتپردازی و نیز با توجه به ضعف مفرطی که در فیلمنامهنویسی، کارگردانی و بازیگری آن مشهود است، نتوانسته به هدف اصلی که ساخت اثری جذاب و مخاطبپسند است، دست پیدا کند.
سریال «صبح آخرین روز» با نام قبلی میراث مجید در ۳۰قسمت ۵۰دقیقهای در صدا و سیمای مرکز زنجان به سفارش مرکز سیمای استانها و با مشارکت سازمان انرژی اتمی، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و استانداری زنجان تولید شده است. داستان این سریال از صبح روز ترور شهید دکتر مجید شهریاری در هشتم آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی با همکاری اطلاعاتی منافقین طی یک عملیات تروریستی آغاز میشود و به گذشته برمیگردد و ۴۶سال زندگی این استاد برجسته دانشگاه شهید بهشتی را که اتفاقاً از جمله دانشمندان هستهای ایران بود، روایت میکند. قرار بود این سریال به ابعاد مختلف علمی، اجتماعی، خانوادگی و کاری زندگی شهید مجید شهریاری بپردازد اما آنچه در عمل شاهد آن هستیم به تصویر کشیدن برخی اتفاقات و وقایع در طول زندگی شهید شهریاری است که چند بازیگر درجه ۲ جلوی دوربین آنها را ارائه میدهند.
ضعفهای فنی، ساختاری و محتوایی سریال «صبح آخرین روز» در کنار انتخاب غیرمسئولانه بازیگران و نیز استفادهنکردن از تکنیکهای رایج دراماتیزه کردن وقایع جهت ایجاد جذابیت برای مخاطب در کنار یکدیگر این اثر را تبدیل به ملغمهای کرده که نتیجه آن مضاعف شدن مظلومیت دانشمند و شهید هستهای است. در همان روزهای ابتدایی انتشار خبر ساخت این سریال و انتخاب برخی بازیگران میشد این نتیجه را پیشبینی کرد.
متأسفانه مرکز استانهای صدا و سیما با سپردن مسئولیت ساخت این اثر مهم که میتوانست به بازآفرینی نگاه مخاطبان نسبت به شخصیت علمی و اخلاقی بیبدیل دانشمندان شهید هستهای کشورمان بینجامد، به دست تیمی که در تمامی سوابق گذشته آنها یک اثر شاخص و قابل دفاع وجود ندارد، عملاً نشان داد دریافت دقیق و نگاه بلندنظرانهای به موضوعات و اتفاقات استراتژیک ندارد.
در کنار کارگردانی ضعیف سریال باید به انتخاب غلط و نیز سطح نازل بازی بازیگران آن هم اشاره کرد که سرآغاز این اشتباه انتخاب کاوه خداشناس برای ایفای نقش استاد برجسته بینالمللی کشورمان است؛ بازیگری که صرفاً به دلیل شباهت چهره وی با شهید شهریاری انتخاب شده است. متأسفانه فیلمنامه سریال از ابتداییترین اصول پرداخت دراماتیک وقایع و حوادث بیبهره است و دریغ از جانمایی چند خرده روایت یا طراحی پیرنگهایی که جزو الزامات ایجاد جذابیت برای مخاطب تلویزیون است، این در حالی است که به طور مثال صرفاً قضیه ترور شهید ظرفیت ساخت یک اثر سینمایی جذاب را دارد یا مثلاً وقایعی که در مسیر ساخت سوخت ۲۰ درصد و تولید صفحههای سوخت برای نیروگاه اتمی تحقیقاتی تهران توسط شهید شهریاری شکل گرفت، با رعایت ملاحظات امنیتی و محرمانگی، قطعاً به تنهایی ظرفیت بسیار بالایی برای تهیه و تولید یک سریال تلویزیونی را دارد اما آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم تصویرسازی از یکسری اتفاقات مستند است که بازسازی شدهاند و روایتگری صرف اتفاقات بدون در نظر گرفتن جذابیتهای دراماتیک از قدرت اثرگذاری کار میکاهد و این دقیقاً نقض غرض تولیدات تلویزیونی با رویکرد راهبردی است. نکته قابل توجه دیگر این است که ساختار ضعیف فیلمنامه، کارگردانی و بازیگری این اثر با انتشار عجیب نظرات موافق و مثبت چند مخاطب پیش و پس از پخش سریال برطرف و رفع و رجوع نمیشود و این اقدام غیرحرفهای ممکن است توهین به شعور مخاطبان تلقی گردد.
جالب است که کارگردان سریال صبح آخرین روز اخیراً در گفتوگویی عنوان کرده: «من ابتدا فکر کردم این سریال یک کار سیاسی است و بعد دیدم شخصیت او فراتر از اتفاقات سیاسی است.» در واقع کارگردان اثر خودش اعتراف میکند پیش از سفارش کار کمترین شناختی از همشهری نخبه شهید خود نداشته و فکر میکرده شهید شهریاری شخصیتی سیاسی است و بدیهی است که نباید توقع و انتظار نتیجهای غیر از سریال ضعیف و غیرقابل دفاعی مثل «صبح آخرین روز» داشته باشیم. به نظر میرسد ساخت سریال درباره شهدای هستهای در سیما با رویکرد واگذاری به مراکز استانها به این بهانه که اصالت او به فلان شهرستان برمیگردد، تنزل و تقلیل نگاه ملی درباره این شهدا باشد.
*جوان
ارسال نظر