به گزارش سینماپرس، یکی از نکاتی که همیشه موردِ انتقاد برخی از کارشناسان فرهنگی و رسانهای خصوصاً در عرصه فیلم و سریال بوده، بحث فیلمنامه و بها ندادن به نویسندگان است،
این امر بهصورت ملموس در نمایش خانگی اتفاق افتاده است که محمدحسین لطیفی صراحتاً در گفتوگو با تسنیماعلام کرد که ۷۵ درصد حقوق و دستمزد یک سریال یا فیلم به بازیگران اختصاص دارد و فیلمنامه، نویسنده و دیگر عوامل در درجههای بعدی قرار دارند،
این امر امروز برای تلویزیون هم اتفاق افتاده است که فیلمنامههای ضعیفی روی آنتن میروند و همهچیز در سایه توجه به بازیگر جلو میرود و تهیهکنندگان تازهوارد و یکبارمصرف هم فقط به ظاهرِ ماجرا توجه دارند تا بطنِ کار.
در جریانِ گفتوگو با حسن وارسته نویسنده قدیمی تلویزیون که آخرین اثر او فصل دوم، سوم و چهارم "بچهمهندس" است به نکات قابل تأملی از عدم توجه به نویسندگان پرداختیم.
نوشتن در تلویزیون، مشقکردن نیست
* یک نکتهای که مورد سؤال است؛ خیلی از نویسندگان تازهوارد تمایل دارند کارهای اکشن و امنیتی بنویسند؛ بهعنوان یک نویسنده قدیمی در تلویزیون و مدیومهای دیگر بفرمایید؛ چطور باید یک سریال امنیتی یا دنبالهدار نوشت که آن خاطره خوبی را که در ذهن مخاطب مانده است از بین نبرد؟
نوشتن در تلویزیون یا رسانه و سینما فقط به استعداد، آموزش و مشق کردن برنمیگردد. بخش عمدهای از فیلمنامهنویسی، مخاطبشناسی است. در رسانه ملّی باید ذائقه مخاطب را بشناسید و وارد سینما هم میشوید باید بدانید مخاطب سینما به چه گونهها و رویدادهایی توجه دارد. وقتی وارد رسانه ملّی میشوید قرار است سریالی بنویسید از دورافتادهترین منطقه کشور، مخاطبتان باشند با هر سطح معلوماتی؛ پس باید طوری بنویسید که جذب همگانی داشته باشد، چون قرار نیست اثری بنویسیم که برای خودمان باشد.
باید مخاطب را بشناسیم
قرار نیست اثر روشنفکری بنویسم؛ اگر قرار بود اثر روشنفکری بنویسم میرفتم سینما. گرچه آنجا هم بازار کار براساس سرمایه است و کسی که تهیهکننده است پول میگذارد سرمایهاش برگردد. برای ورود به این عرصه باید مخاطب را بشناسیم، دامنه تحقیقات روی آن موضوع بیشتر باشد. اگر وارد یک گونه کمدی میشوم یا گونه مهیج پلیسی، براساس خیال که نمیتوانم بنویسم باید ببینم شرایط کارهای امنیتی در کشور چقدر است.
هشدار برای کبرا ۱۱ هم میتوان نوشت اما...
نوشتن یک طرف و تولید یک طرف است، هشدار برای کبرا ۱۱ هم میشود نوشت اما وقتی وارد تولید میشوی میبینی نمیشود آن را ساخت، پس کسی که مینویسد برای نگارش و آگاهی نسبت به آن موضوع و مخاطب، باید بحث تولید را هم بداند، یعنی بداند قرار است وارد این موضوع بشود به تعداد بازیگران هنرور هم توجه کند، یعنی صحنههای اکشن با ملودرام و تایم زمان ضبط فرق میکند.
جالب است در سریال ما صحنه شهادت آرش رستگاری که صحنههای اکشن و پلیسی دارد روزانه تولیدمان یک دقیقه بود؛ پس وقتی نویسندهای میخواهد کار امنیتی بنویسد باید به فکر تولید هم باشد و روی آن موضوع هم اشراف داشته باشد.
به قهرمان مصیبت وارد میکنند
* سؤال دیگر به بحث تابوشکنی برمیگردد؛ چرا این اتفاق در "بچهمهندس" نیفتاد؟ وقتی جوادی تومور گرفت آنجا فوت نکرد و یا همهچیز دست به دست هم داد بیننده به این تفکر برسد در هر صورتی برای جوادی هیچ اتفاقی نمیافتد؛ چرا جلوتر از مخاطب حرکت نکردید؟
در همه جای دنیا قهرمانشان را حفظ میکنند، به قهرمان مصیبت وارد میکنند قهرمان را تا بدترین لحظه شکست هم پیش میبرند. قهرمان ما باید دچار درگیری بشود و بعد از دل این درگیریها یک آدم آبدیده بیرون بیاید.
مافیا همهجا وجود دارد حتی در نویسندگی!
* آیا در عرصه نویسندگی تلویزیون مافیا داریم؟
همهجا هست. آنچیزی که اهمیت دارد در درون هزار مافیا درگیر باشی این توانایی توست که تو را جدا میکند. امکان دارد یک کار دو کار براساس مافیا جلو برود؛ اما زمانه نشان میدهد که تو چقدر توانمندی! بهنظر من این مافیا همهجا هست، مگر در اقتصاد و صنعت نیست؟ بهنظر من کسی که توانمند باشد پیروز درمیآید و خودش را نشان میدهد، آدمِ زمان کوتاه نیست در زمان بلند معلوم میشود. تو براساس شایستگی بازیگر، کارگردان و نویسنده شدی. مگر کم بازیگر داریم؟ براساس این روابط وارد سینما، تلویزیون و تئاتر کشور شدهاند آیا عمر درازی داشتهاند نه!؟
همه میفهمند ساختار و فونداسیون، فیلمنامه است
* جایی گفته بودید به نویسندگان بهایی که باید در تلویزیون داده نمیشود، این نکته کماکان وجود دارد و چرا سازمان صداوسیما به این نکته پی نمیبرد؟ اگر سریالهایش دلچسب نمیشود حتماً فیلمنامه مشکل دارد؟
البته در چند سال اخیر نگاهها فرق کرده است. اینطوری نمیگویم رضایت کسی جلب شود؛ الآن همه میفهمند فونداسیون (ساختار) اثر هنری و سینمایی و تلویزیونی، فیلمنامه است، قبل از هرچیز باید فیلمنامه داشته باشی براساس آن کارگردان، بازیگر، عوامل تولید و قصه قرار است در سازمان صداوسیما ادامهدار باشد، بسازید.
بازیگر میآید پولش را میگیرد
نویسندگانی که تازه به دوران رسیدهاند یا براساس آن مافیا میآیند زود از بین میروند. برای نویسندگان ریشهدار الآن بیشتر ارزش قائل میشوند و سازمان حاضر است پول بیشتری بدهد؛ اما با این اوصاف هنوز نسبت به بقیه، مهجورترند. بازیگر میآید پولش را میگیرد و میرود و این ضعف فرهنگی ماست که متأسفانه بازیگر را فقط میبینند، یعنی طوری شده است که بازیگر برجسته میشود و طوری وانمود میکند که فیلمنامه را نوشته، دیالوگها برای خودش است و وارد حوادث داستان شده است و این پروپاگاندا برای بازیگران وجود دارد.
روزی به این نتیجه میرسند اهمیت فیلمنامهنویس چقدر است
و این بها دادن اقتصادی مالی و معنوی در بازیگران وجود دارد. شاید تهیهکننده چندین برابر قیمت یک نویسنده را به بازیگر میدهد، در پیشپرداختها بیشتر میدهد که بازیگر را بیاورد اما بهنظر من این گذار فرهنگی تمام میشود و مردم به یک آگاهی میرسند و متوجه میشوند اهمیت فیلمنامهنویس چقدر است.
ارسال نظر