به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «آبجی» به کارگردانی مرجان اشرفیزاده و تهیه کنندگی محمدحسین قاسمی در سال ۱۳۹۴ در تهران ساخته شد، فیلمی که اولین تجربه سینمایی کارگردانش به شمار میرفت و قرار بود در جشنواره فیلم فجر همان سال رونمایی شود و با دیگر آثار سینمایی رقابت کند، اما هیات انتخاب «آبجی» را مناسب برای حضور در این جشنواره ندیدند؛ انتخابی که هنوز هم تهیهکننده و کارگردان این فیلم از آن دلگیرند و معتقدند سرنوشتی متفاوت را برای «آبجی» رقم زده است.
مرجان اشرفیزاده و محمد حسین قاسمی با تاکید بر اهمیت جشنواره فیلم فجر و تأثیر دیده شدن فیلمها در ویترین این رویداد میگویند اگر فیلمی به این جشنواره راه پیدا کند بی شک آینده بهتری از هر نظر به خصوص در اکران پیش رو خواهد داشت، اما به «آبجی» در آن سال کم لطفی شد و همین مساله نه تنها در آینده فیلم بلکه در آینده حرفهای عوامل این اثر سینمایی نیز تاثیر گذار بود.
فیلم سینمایی «آبجی» داستان دختری در آستانه ۵۰ سالگی با بازی معصومه قاسمیپور است که دچار کم توانی ذهنی است و با مادر خود «طلا» با بازی گلاب آدینه زندگی میکنند. این مادر و دختر زندگی عادی دارند تا اینکه «طلا» متوجه بیماری خود میشود و به دنبال سرپناه مناسبی است که دخترش بعد از مرگ احتمالیاش دچار مشکل نشود. این فیلم توانسته به خوبی از پس به تصویر کشیدن روابط مادر و فرزند کم توان ذهنی خود برآید. هرچند تا امروز آثار مختلفی درباره این قشر از جامعه ساخته شده، اما این برای اولین بار است که مشکلات و معضلات یک کم توان ذهنی در این سن به تصویر کشیده میشود. زنی که عاشق میشود، میل به استقلال دارد و در دنیای متفاوت و ساده خود تصمیمهایی میگیرد که با استانداردهایی که تا به امروز با آن زندگی کرده متفاوت است.
فیلم سینمایی «آبجی» بعد از سالها، فرصت اکران در سینما را پیدا کرده و در این روزهای کرونایی که سالنهای سینما با حداقل ظرفیت ممکن میزبان سینمادوستان هستند، در گروه سینمایی «هنر و تجربه» در حال نمایش است.
به همین بهانه با مرجان اشرفیزاده و محمد حسین قاسمی درباره «آبجی» و اتفاقاتی که برای آن طی این سالها رخ داده است به گفتگو نشستیم.
مشروح بخش نخست گفتگوی خبرگزاری مهر با کارگردان و تهیهکننده فیلم سینمایی «آبجی» را در ادامه میخوانید؛
* خانم اشرفیزاده، شما اولین تجربه سینمایی خود را با یک اثر متفاوت جلوی دوربین بردید، معمولاً کارگردانان فیلم اول، سعی میکنند فضاهای جدیدی را تجربه کنند، از همین رو شاهد این بودیم که در دهه ۹۰ فیلمسازان جوان به سمت به تصویر کشیدن شخصیتهایی رفتند که دچار بیماریهای ذهنی بودند، هرچند پیش از این بارها به بیماران کم توان ذهنی در سینما ایران اشاره شده بود، اما «آبجی» را میتوان اولین فیلمی دانست که زنی ۵۰ ساله را با مشکل کم توانی ذهنی و مصائبی که با آن درگیر است، به تصویر کشیده است.
اشرفی زاده: قصههای مختلفی که در فضای فیلم کوتاه و هم در تولیدات ویدیویی داشتم، معمولاً شامل داستانهای زنانه بود، یعنی شخصیت محوری آن یک کاراکتر زن بود، در واقع شاید یکی از دلایل این انتخاب این باشد، که من خود یک زن هستم و دنیای زنانه را بهتر میشناسم، معمولاً هم ترجیح میدهم که به سراغ قصههایی بروم که کمی درونگراتر هستند و سینما را به همین دلیل دوست دارم که یک موضوع و مفهوم درونی را بصری میکند و این مساله برای من چالش جذابی است. بنابراین چون دنیای زنانه را بیشتر میشناسم و به مسائل درونی خانمها بیشتر توجه کردهام به سراغ شخصیتهای زن میروم.
برای اولین اثر سینمایی، معمولاً هر فیلمسازی به این فکر میکند که چه قصهای را باید بسازد و اولین گامش در سینما و اولین مواجهه جدی اش با مخاطب چگونه باشد. بسیاری از دوستان در چنین شرایطی به سراغ موضوعاتی میروند که برگ برنده هستند، یعنی به سراغ الگوهایی میروند که اتفاق افتاده، دیده شده و نتیجه خوبی نیز داشته است، یا به سراغ فرمولهای برنده جشنوارههای خاص و یا اکرانهای موفق میروند. اما من به درست یا غلط به درون خود رجوع کردم و به دنبال مهمترین دغدغه ذهنم در زمان تولید فیلم خود بودم.
اشرفیزاده: ۲ جایزه بازیگری خانم گلاب آدینه با بازی در این فیلم دریافت کرد، جایزه بهترین فیلم نیز از دیگر جوایز این فیلم بود. خانم آدینه در فستیوال پکن جایزه بهترین بازیگر را از دست ژان رنو گرفت. متاسفانه در سینمای ایران سرمایه گذاری که روی آدمها میشود، بعد از مدتی رها میشود خواهری دارم که در کودکی در اثر چند بیماری دچار یک وقفه ذهنی بسیار بسیار کوتاه شده و همین مساله بخشی از کارکرد مغز وی را دچار اختلال کرده است، وی یک فردی است که در حال زندگی کردن است و سن نسبتاً بالایی هم دارد، اما تحصیلاتش بیشتر از دبیرستان نبود، وی بیشتر کتاب میخواند و بافتنی میبافت. به خاطر دارم بچه که بودم با خواهرم که از من چندین سال بزرگتر بود، دعوا میکردم. همه این موارد سبب شده بود که من با چنین فضایی از نزدیک آشنا باشم و از نزدیک شاهد رابطه متفاوت مادر و خواهرم بودم. بارها با خود فکر میکردم که آدمهای این چنین در جامعه ما اگر حمایت صددرصدی مادر را نداشته باشند، باید چه کار کنند، این را باید بگویم که در دورهای که فکر میکردم اولین قصه سینمایی من چه چیز باید باشد، به این نتیجه رسیدم که باید چنین موقعیتی را به تصویر بکشم.
* یعنی تجربه و مواجه شخصی شما با چنین شرایطی سبب شد تا «آبجی» را جلوی دوربین ببرید؟
اشرفیزاده: بله، البته این را هم باید بگویم قصه «آبجی» برگرفته از تخیل است و چنین داستانی در خانه ما رخ نداده است، اما چنین موقعیتی را در خانه داشتهایم. رابطه این مادر و دختر برای من بسیار جذاب و بسیار نزدیک به دنیای ذهنی من بود، این را میدانستم که «آبجی» فیلمی خواهد بود که به عنوان مخاطب آن را دوست خواهم داشت، به همین دلیل تصمیم به ساخت آن گرفتم.
* درست است که اشاره کردید که چنین فضایی را از نزدیک تجربه کردید، اما برای به تصویر کشیدن شخصیت اصلی «آبجی» تا چه اندازه تحقیق کردید؟
اشرفیزاده: برای تحقیق مسیر نسبتاً طولانی را طی کردم، در واقع سعی کردیم شخصیتهای متفاوت و حتی شکلهای دیگری از کم توانی ذهنی را مورد بررسی قرار دهیم. حتی در مقطعی با یکی از آشنایان که پزشکی است که بیماران روحی و روانی را در خانه ویزیت میکرد، همراه شده و به خانههای مختلف میرفتم، مساله جالب این است که زمانی که به این خانهها رجوع میکردم کاملاً به یاد فیلم «زیر پوست شهر» به کارگردانی رخشان بنی اعتماد میافتادم، در واقع در این خانهها شاهد اتفاقات و داستانهایی بودم که برای من بسیار حیرتانگیز بود و باور نمیکردم که زیر سقف این خانهها چه قصههایی وجود دارد و مردم چه دغدغههایی دارند. قصههای بسیار تلخی که آدم را تحت تاثیر قرار میداد. در واقع فرمهای متفاوتی را دیدم و در نهایت زمانی که به طراحی قصه فکر میکردم، یک گزینشی کردیم و بعد با مشاور شخصیت خلق شده را چک کردیم تا از لحاظ رفتار فیزیکی، میزان هوشیاری و یا کم هوشی شخصیت مشکلی نداشته باشیم.
* آقای قاسمی، «آبجی» پنجمین فیلمی است که شما در کارنامه کاری خود دارید، پیش از اینکه دست به تولید این فیلم بزنید، فیلمی مانند «شیار ۱۴۳» را تولید کرده بودید که توانسته بود مخاطبان بسیاری را جذب کند و در معرفی شما به عنوان یک تهیه کننده تاثیرگذار موفق باشد، چه چیز سبب شد تا تهیه فیلمی مانند «آبجی» را برعهده بگیرید که فضای متفاوتی نسبت به آنچه که شما پیش از آن به عنوان تهیه کننده تجربه کرده بودید؟
قاسمی: در همه کارهای من، خانواده جزو اولویتهای اصلی به شمار میرود، احساس میکنم این جامعه از مجموعهای از خانوادهها تشکیل شده است، یعنی آن تعریفی که از جامعه در غرب وجود دارد، در ایران چندان معنا ندارد، ما تعدادی خانواده در جامعه هستیم و فکر میکنم که اگر برای بنیان خانواده در ایران اتفاقی رخ دهد که متاسفانه در حال رخ دادن است، کل جامعه ضرر میکند. «آبجی» را بر اساس همان قصهای که خانم اشرفی زاده مطرح کرد، در راستای پرداختن به موضوع خانواده میبینم، دورهم جمع شدن خانواده برای من در همه کارها بسیار مهم است، خانواده در زندگی من بسیار اهمیت دارد، حتی محل کار من خانوادگی است.
قاسمی: آثاری از این دست اگر در جشنواره فیلم حضور نداشته باشند، از معرض انتخاب برای دیده شدن هم دور میشوند، به هر حال یک بخش از سینما پخشکنندگان و سینماداران هستند، آنها زمانی که میبینند فیلمی برای حضور در جشنواره انتخاب نشده است، چیز دیگری را در ذهن خود متصور میشوند، در صورتی که «آبجی» یک فیلم بروز است «آبجی» نزدیک به آنچه بود که من درباره خانواده فکر میکردم، دوم اینکه کاری بود که آن را دوست داشتم و درباره این موقعیت و این افراد، کار ویژهای ساخته نشده بود و من دوست داشتم که در این زمینه کاری انجام دهم. البته بیشتر از من، خانم اشرفی زاده و گروهی که پای کار بودند، تمام تلاش خود را کردند تا اثری آبرومندی را تولید کنیم و سعی کردیم تا نیازهای اثر را برطرف کنیم.
«آبجی» در سال ۱۳۹۴ برای حضور در جشنواره فیلم فجر درخواست داد که پذیرفته نشد، این امر تا چه اندازه در آینده فیلم تاثیرگذار بود؟
قاسمی: یکی از ویژگیهای جشنوارههای فیلم این است که به فیلمها ضریب داده و آن را معرفی میکند. آثاری مانند «آبجی» که محتوا دارند و اتفاقاً براساس همین اندیشه و محتوا پیش میروند، به بستر جشنواره نیاز دارند. در واقع در ایران به این شکل تعریف شده است که اگر فیلمی در این ویترین جشنواره و به خصوص با این موضوعها قرار نگیرد، انگار فیلم ساخته نشده و یا انگار از لحاظ کیفی مشکلاتی دارد که داخل چنین ویترینی قرار نگرفته است.
من نمیدانم در آن دوره از جشنواره چه اتفاقی افتاد اما نسبت به «آبجی» بسیار کم لطفی شد، ما در فرصت کمی مجبور بودیم تا یک نسخه راف کات را به هیات انتخاب آن دوره برسانیم، اما در آن دوره بسیاری از فیلمها همین ویژگی را داشتند، اما نمیدانم چرا نسبت به این فیلم بی مهری شد و همین مساله باعث شد از آن رونقی که باید داشته باشد، دور شود.
آثاری از این دست اگر در جشنواره فیلم حضور نداشته باشند، از معرض انتخاب برای دیده شدن هم دور میشوند، به هر حال یک بخش از سینما پخش کنندگان و سینماداران هستند، آنها زمانی که میبینند فیلمی برای حضور در جشنواره انتخاب نشده است، چیز دیگری را در ذهن خود متصور میشوند، در صورتی که «آبجی» یک فیلم بروز است و هنوز هم بسیار دوستش دارم و معتقدم که همچنان میتواند از لحاظ کیفی با بسیاری از آثار سینمای ایران رقابت کند، چرا که برای آن، یک گروهی عشق گذاشتند و تا آنجا که توان داشتیم سعی کردیم اثری قابل قبول را تولید کنیم. این فیلم براساس بازخوردهایی که گرفتیم، اثری است که میتوانست بسیار بهتر از این به آن توجه شود.
* البته این فیلم توانست در حضورهای بینالمللی خود موفقیتهایی را به دست آورد.
قاسمی: بله، این فیلم سینمایی نزدیک به ۲۰ حضور بینالمللی داشت و توانست جوایز مختلف بینالمللی بهدست آورد.
اشرفیزاده: ۲ جایزه بازیگری خانم گلاب آدینه با بازی در این فیلم دریافت کرد، جایزه بهترین فیلم نیز از دیگر جوایز این فیلم بود. خانم آدینه در فستیوال پکن جایزه بهترین بازیگر را از دست ژان رنو گرفت. متاسفانه در سینمای ایران سرمایه گذاری که روی آدمها میشود، بعد از مدتی رها میشود، در سینمای آمریکا برای ستارگان ۷۰ ساله نیز نقشهای درجه یک مینویسند و اجازه نمیدهند این سرمایهها از دست برود، اما ما این هنرمندان را رها میکنیم، خانم آدینه فردی است که میخواهد قصه، قصه خودش باشد (این جمله را از زبان خودش شنیدم)، یعنی میخواهد قصهای که بازی میکند، قصه شخصیتی باشد که میخواهد ایفا کند.
اشرفیزاده: در جشنواره سال گذشته که تعداد فیلمهای حاضر در بخش مسابقه کاهش پیدا کرد، سرنوشت حرفهای حداقل ۱۲ کارگردان تغییر کرد. چرا که حضور در جشنواره فیلم فجر، تاثیر بسیار عجیبی در دیده شدن و نقد شدن دارد بنابراین فیلمی مانند «آبجی» در این زمانه یک فرصت ویژه و یگانه هم برای سینمای ایران و هم برای وی بود که یکبار دیگر دیده شود. اما متاسفانه زمانی که ویترین جشنواره فیلم فجر را از دست دادیم، فرصت جایزه گرفتن خانم آدینه را در جشنواره فیلم فجر از دست رفت، حتی خانم قاسمی پور میتوانست به خوبی دیده شود و این حضور قطعاً میتوانست در مسیر حرفهای عوامل این فیلم تاثیرگذار باشد. اما مساله این است که این دیده شدن در جشنوارههای خارجی رخ داد. یعنی من در شهر پکن، زمانی که ژان رنو برای خانم آدینه لایک میفرستاد، برق شادی را در چشمان خانم آدینه میدیدم. در این لحظه بسیار تاسف خوردم که چرا این بازیگر چنین جایزهای را از جشنواره فیلم فجر دریافت نکرده است.
«آبجی» درست است که یک موضوع جهانی است اما من آن را برای مردم خودم ساختم و چرا که همه نکات آن در ایران و بین مخاطبان ایرانی بهتر دیده و درک میشود، اما متاسفانه این فیلم نتوانست به جشنواره فیلم فجر راه پیدا کند.
* البته معمولاً انتخاب فیلمها در جشنواره فیلم فجر، به صورت سلیقهای است و احتمالاً این فیلم در آن دوران باب میل هیات انتخاب نبوده است.
اشرفیزاده: زمانی که فیلمهای حاضر در جشنواره اعلام شد، فیلمها را ندیده بودم، بنابراین با اینکه گمان نمیکردم که معجزهای در سینمای ایران رخ بدهد و فیلمی مانند فیلم ما در این رقابت نباشد، واقعاً انتظار داشتم «آبجی» در لیست فیلمهای حاضر در جشنواره باشد. زمانی که تمام فیلمها را دیدم، با احترام به همکارانم، احساس کردم که با هر سلیقهای، «آبجی» میتوانست در لیست جشنواره قرار گیرد. بالاخره بعد از ۲۰ سال کار کردن در سینما، با سلیقهها آشنایی داریم، بنابراین فکر میکنم انتخاب نشدن «آبجی» برای جشنواره فیلم فجر به دلیل سلیقه محوری نبوده است، بلکه یک اشتباه فاحش و دردناک بود.
همیشه میگویم اگر من یک فیلمساز هستم اگر جایی اشتباهی کردم ۲ قدم جلوتر میتوانم آن را دست کنم، اگر من به حق در جای خود ایستادهام، میتوانم مشکل را درست کنم. اما متاسفانه زمانی که مدیریت فرهنگی ما مدام در حال تغییر و بدون ثبات است، انتخاب شدن یا نشدن یک فیلم در جشنواره، زندگی حرفهای کارگردان را تحت تاثیر قرار میدهد.
به عنوان مثال در جشنواره سال گذشته که تعداد فیلمهای حاضر در بخش مسابقه کاهش پیدا کرد، سرنوشت حرفهای حداقل ۱۲ کارگردان تغییر کرد. چرا که حضور در جشنواره فیلم فجر، تاثیر بسیار عجیبی در دیده شدن و نقد شدن دارد. این در حالی است که کسی قضاوت نمیکند فیلمی که بیرون از جشنواره مانده است، چقدر قویتر از فیلمهایی است که وارد جشنواره شده است و تنها میگویند این فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور نداشت، پس فیلم مشکلی دارد و از کیفیت چندانی برخوردار نیست.
چرا «آبجی» بعد از سالها در گروه سینمایی «هنر و تجربه» اکران میشود، فیلمی که هرکسی میبیند آن را دوست دارد. من از مخاطب خود بازخورد خالصانه میگیرم. درست است که مخاطب بسیار سخت برای دیدن این فیلم به سینما میرود، اما مطمئن هستم که این مخاطب بعد از دیدن فیلم از آن لذت میبرد و دیدن آن را به دیگران پیشنهاد میدهد، چرا که فیلم صادق است و با احساس و اندیشه مخاطب ارتباط برقرار میکند.
ارسال نظر