به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «شادروان» عنوان دومین اثر «حسین نمازی» است که با نظر هیئت انتخاب چهلمین جشنواره فیلم فجر به این دوره از جشنواره راه یافته است. اثری در «ژانر ملودرام اجتماعی» که هرچند در ظاهر به صورت کمدی و طنز موقعیت به بیان مشکلات خانوادهای فقیر و حاشیهنشین میپردازد، اما مفاهیم سیاسی خود را آن هم به تلخترین شکل ممکن در لابهلای دیالوگهای طنازانه بازیگران خود به جان مخاطب این اثر حقنه میکند و در این میان شاید بتوان گفت تنها ویژگی مثبت «شادروان» این است که فقر را دستمایه حقارت خانواده ایرانی نکرده و خانواده باباقلی که در حاشیه شهر تهران زندگی میکنند، هرچند به لحاظ مالی در تنگنا هستند اما همچنان میخواهند عزت خود را حفظ کنند، تا مبادا اقوام و فامیلی که برای تشییع پیکر پدرشان آمدهاند این موضوع را بفهمند.
ماجرا فیلم سینمایی «شادروان» از آنجا آغاز میشود که پدرخانواده، با بازی رضا رویگری، به مرض قند مبتلا بوده و بعد از خوردن مقدار زیادی نان خامهای، حالش بد شده و در آی سیو بستری میشود، اما پس از ۶۳ روز فوت میکند و این شروع دردسرهای خانواده باباقلی است که به لحاظ مالی وضعیت نداشته و از پس مخارج ترخیص جنازه پدر خانواده بر نمیآیند.
پدر قبل از مرگ به نادر که پسر بزرگ خانواده است، میگوید مقداری پول در حساب خود دارد که آن را در زمان مرگش صرف هزینه کفن و دفن کنند. اما حساب بلافاصله پس از صدور گواهی فوت مسدود میشود. نادر با همراهی برادر و خواهر و دایی اسد تصمیم به دزدیدن جنازه میگیرند که موفق نمیشوند. در این بین نادر پسر بزرگ خانواده تصمیم به ازدواج با زن افغانستانی دارد که از همسر اول خود طلاق گرفته و اکنون با دختر خردسالش در اتاقک کنار حیاط این خانه ساکن است. از طرفی برای مراسم تدفین مهمانان زیادی به منزل آنها آمده و تا برگزاری مراسم تدفین در آنجا میمانند و همین موضوع دستمایه طنز داستان میشود.
هرچند فیلم سینمایی «شادروان» همانند بسیاری از کمدیهای ایرانی، بینصیب از شوخیهای جنسی و دیالوگهای رکیک نیست اما در این میان از عامل موفقیت فیلم سینمایی «شادروان» در همراه کردن مخاطب با خود میتوان به بازی خوب بازیگران اثر، در کنار ریتم تند فیلم و تعداد زیاد بازیگران و وقوع ماجراهای پیدرپی اشاره نمود که البته افراط در آن موجب شده تا گاهی اثر دچار شفتگی به نظر آید.
فیلم سینمایی «شادروان» در لایههای زیرین و به صورت کاملا نمادین ایران را ویرانشهری نشان میدهد که حتی هزینه کفن و دفن مردههای خود را ندارند، اما از آن سو «افغانستان» را که «سردار» و «آهو» نماد آنها هستند و تا دیروز آه در بساط نداشتند، موفق و آیندهدار ترسیم میکند و این موضوع را حتی در نام کاراکترهای افغانستانی شاهد هستیم. مردمی که ما آنها را شناسنامهدار کردیم، ما به آنها هویت بخشیدیم، اما سرانجام کار، دیگر ما انتخاب آنها نیستیم و به دنبال خوشبختی خود میروند. به این ترتیب، آینده و چشماندازی روشن را برای مردم کشور افغانستان متصور میشود که سرانجام به سعادت میرسند. اما در مقابل سرزمین ایران همچنان ویرانشهر باقی میماند و آیندهای ندارد. این شاید خطرناکترین پیام فیلم باشد که به صورت غیرمستقیم و کمدی مطرح میکند. این موضوع از آنجا برای مخاطب مسجل میشود که حسین نمازی کارگردان اثر در نشست خبری این فیلم در سالن رسانه به صراحت به بیان این موضوع میپردازد که؛ «ما همه یک خانوادهایم و جامعه هم مثل یک خانواده بزرگ است و کسی نمیتواند کمکمون کنه جز خودمون» و به این ترتیب میتوان دریافت که نمادین بودن اثر موهوم نبوده و فیلم سینمایی «شادروان» به صورت جدی به نقد نحوه کشورداری آن هم با شوخیها و مضامین بعضاً اروتیک و جنسی میپردازد.
*فارس
ارسال نظر