فاطمه سادات ناظمی/ فیلم سینمایی «دسته دختران» عنوان اثری است که پس از گذشت سالها موفق شده تا باردیگر اسم «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» را در تیتراژ یک «فیلم سینمایی» با موضوع «جنگ» و «دفاع مقدس» بیاورد و شاید مهمتر آن باشد که «بنیاد سینمایی فارابی» را هم شریک «حوزه هنری» در تولید یک «فیلم سینمایی» ساخته است!
شراکت «حوزه هنری» و «فارابی» به عنوان دو بنگاه قدرتمند فیلمسازی در کشور سبب شده تا فیلم سینمایی «دسته دختران» به اثری «بیگ پروداکشن» مبدل گردد. اثری پُرهزینه که به صورتی نا محدود از تجهیزات نظامی بهره برده و با برخورداری از طراحی صحنه مناسب توانسته تا «جنگی واقعی» را به نمایش گذاشته و تصویرسازی خود از مقطع ابتدایی جنگ تحمیلی را برای مخاطب سینمایی خود باورپذیر سازد. اما متاسفانه این همه تلاش به نوعی ابتر مانده و سبب شده تا «دسته دختران» آنچنان بار محتوایی لازم را نخواهد و یا نتواند منتقل سازد.
پس سوای نظر از وظیفه اسلامی و ایرانی هنرمندان در انعکاس واقعیتهای «دفاع مقدس»؛ باید توجه داشت که فیلم سینمایی «دسته دختران» توسط نهادهای متولی فرهنگی کشور و با صرف بیش از ۱۴ میلیاد تومان از بودجه بیتالمال تولید شده و از این جهت موظف است تا «تبیینکننده» باشد و «حرف بزند»! نه آنکه به تک جمله «خلق عرب» و «ستون پنجم» و یا تک سکانس «عراقی بیپدر و مادر» و البته زن و بچهدار و دزد طلای کودکان و .. بسنده کند و از شان «تبیینگری» تنها به نمایش ادوات نظامی و شلیک انواع و اقسام گلولهها و ... بسنده کند.
البته باید توجه داشت که منظور از «سخن گفتن» این نیست که یک اثر بخواهد به وادی اغراق بیافتد و یا شعارهای بیمنطق سر دهد؛ بلکه منظور آن است که یک «فیلم سینمایی» با انتخاب حضور در «ژانر دفاع مقدس» از وظیفه «تبیینگری» خود غفلت نکند و در عین حال فرضش این باشد که در محتوای خود از مبالغه و اغراق و مانند اینها بکلی صرفنظر کند و متنِ واقع و همان که در طول «جنگ تحمیلی» اتفاق افتاده را روایت کند. زیرا «هشت سال دفاع مقدس» این قدر فاخر و این قدر زیبا و این قدر معجزنشان است که احتیاج به هیچ اغراقی ندارد!
یادمان باشد که «اولا هدف جنگافروزان، آن کسانی که جنگ تحمیلی را بر ملّت ایران تحمیل کردند، در هم کوبیدن نظام اسلامی بود، در هم کوبیدن انقلاب بود؛ هدف اصلی و نهاییشان این بود. ثانیا طرف اصلی، صدّام و حزب بعث نبودند؛ اینها وسیلهای بودند که پیشکردهی آن عناصر اصلی بودند. صدّام را با استفاده از روحیّات او و جاهطلبیهای او پیش انداخته بودند. او هم آمده بود وارد میدان شده بود امّا پشت سر و طرف اصلی، دیگران بودند؛ قدرتهایی بودند که بعضی از آن قدرتها مثل آمریکا، از انقلاب ضربهی جدّی خورده بودند. بعضی از طرفها هم کسانی بودند که ولو مثل آمریکا از ایران طرد نشده بودند و نمیشد گفت که آن چنان منفعت کلانی به این صورت از دست دادهاند، منتها از اینکه یک عنصر جدیدی، یک هویّت جدیدی در این منطقهی حسّاس به وجود بیاید، بر اساس دین، بر اساس اسلام، با خصوصیّاتی که میدانستند و میشناختند، نگران بودند و مایل نبودند؛ لذا مقابل جمهوری اسلامی ایستادند. فقط آمریکا نبود، شورویِ آن روز هم بود، ناتو و کشورهای اروپای غربی هم بودند؛ حتّی کشورهای اروپای شرقی هم در این عرصه در مقابل ما قرار داشتند»؛ اما متاسفانه فیلم سینمایی «دسته دختران» چشم خود را بر روی این همه بسته و سعی دارد تا از کوچکترین «سخن گفتن» نیز فرار کرده و نه تنها بار «ایدئولوژیک انقلاب اسلامی» را به دوش نکشد؛ بلکه به عنوان اثری عاجز از تعریف داستانی مناسب و با گرههای مفهومی لازم ظاهر شود. اثری که نمیتواند هیچ گام مناسبی را در جهت قصهگویی بردارد و «تبیینکننده» باشد و به تعریف حداقلی از واقعیتهای «آغاز جنگ تحمیلی» و چرایی و چگونگی «تجاورز رژیم بعث عراق» مبادرت ورزد.
پس اگر چه میتوان تجربه تلخ بایکوت شدن فیلم سینمایی «ویلاییها» حتی توسط نهاد تولیدکننده و برخوردهای زننده و طَرد شدن پدیدآورندگان آن از سوی قبیله ذینفوذ و بالاخص طیف شبهروشنفکر دخیل در سینمایی کشور را به عنوان عامل اصلی در جهت فرار فیلم سینمایی «دسته دختران» از گنجاندن محتوای لازم و لحاظ رویکرد «تبیینکننده» در چنین اثری قلمداد نمود، اما به هیچ عنوان نمیتوان عذری را از «حوزه هنری» و «فارابی» برای تولید چنین اثر کم بضاعتی قبول نمود.
قطعا «شرافت» کارگردان فیلم سینمایی «دسته دختران» تنها عاملی است که سبب میشود تا وی پس از تجربه ساخت فیلم سینمایی «ویلاییها» دوباره به سراغ «ژانر دفاع مقدس» برود و دومین اثر سینمایی خود را هم با تعهد به «دفاع مقدس ملت ایران» بسازد. شرافتی کمیاب در وضعیت این روزهای «صنعت سینمای ایران» که باید بر آن ارج نهاد و آن را احترام نمود. شرافتی که با وجود تمام قابهای «ضد جنگ» و بارگذاری افراطی مصیبت و نمایش گسترده ضایعات جنگ و ... از «ضایع کردن حس مقاومت» و سلحشوری در مخاطب خود پرهیز کرده و نخواسته تا به صورت اثری کاملا «ضد دفاع مقدس» ظاهر شود. شرافتی که سبب شده تا فیلم سینمایی «دسته دختران» با وجود پتانسیل مناسب برای تبدیل شدن به یک «اثر فیمینیستی تمام عیار» از چنین کارکردی بگریزد، هرچند برخی فکتها و المانهای مرسوم و معمول «فمینیستی» به چشم می خورد. اما تقدیر از این «شرافت» نباید موجب ندیده شدن کمکاری صورت گرفته و عدم لحاظ رویکرد «تبیینکننده» در فیلمنامه چنین اثری قلمداد شود. کمکاری ویژهای که مستقیما متوجه «حوزه هنری» و «فارابی» است!
پس باید توجه داشت که فیلم سینمایی «دسته دختران» از شان و جایگاه یک «داکیودرام» (Documentary Drama) برخوردار بوده که با صرف منابع مالی و امکانات عمومی کشور ساخته شده و از این جهت موظف است تا در حد بضاعت خود «دفاع مقدس ملت ایران» را از دو خطر «فراموشی» و «تحریف» مصون بدارد. اما متاسفانه بیدقتی صورت گرفته بالاخص در ارائه «پژوهش» مناسب و توجه لازم به فیلمنامه چنین اثری سبب شده تا «دسته دختران» تنها به تصویرسازی پراکنده از روزهای آغازین جنگ تحمیلی و عرضه آن در قاب سینما بسنده کند. تصویرسازیهای عاریت گرفته شدهای که حتی بعضا دستخوش خیال و توهمات شده و نه تنها به قاب گرفتن از «فرمانده لُخت» و «دختر مو تراشیده» و استفاده از «پیکان استیشن فضایی» و ... بسنده نمیکند؛ بلکه حتی این واقعیت که در این دوران «از لحاظ ابزارهای نظامی در نهایت شدّت دچار تنگدستی بودیم» و در این مقطع زمانی «اولا ابزارهای نظامیمان کم بود، ناقص بود، بسیاری از آنها برای کسانی که مسئولیّت پیدا کرده بودند، شناختهشده نبود و در همان آغاز حملهی دشمن، بعضیاز آنها از دست ما رفته بود؛ نتیجه این بود که امکانات ما بسیار کم بود» را نتواند به درستی نشان دهد و تا حدی با «تحریف» مواجه سازد. اقدامی که شاید در دوران فطرت حال حاضر در عرصه تولیدات «سینمای دفاع مقدس» موجه قلمداد شود؛ اما واقعیت آن است که این همه «ضعف بُنیه مدیریت در عرصه تولیدات سینمایی دفاع مقدس» را آشکار میسازد.
در فیلم سینمایی «دسته دختران» بسیاری از روایتها و تصویرسازیهای صورت گرفته از جنس «جنتآباد» است که میتواند مخاطب را به یاد کتاب ارزنده «دا» بیاندازد و یادآور توسل و الگوپذیری «سیده زهرا حسینی» از «حضرت زینب» سلام الله علیها باشد که در سراسر این کتاب غیرقابل انکار است. اما «فقر پژوهش» و عدم توجه به فیلمنامه در «دسته دختران» سبب شده تا ریشههای اعتقادی بیان شده در کتاب «دا» در این اثر سینمایی منعکس نگردد و تا به آنجا محافظهکاری پیشه نماید که گویی این فیلم سینمایی به نحوی سفارشی مراحل «ایدئولوژی زدایی» را در فیلمنامه خود طی کرده است. در این راستا به عنوان مثال در صحنهای که «وجیهه» با صدای بلند «دعای توسل» میخواند، در همان صحنه «سیمین» نیز با گریه موهای خود را از تَه بتراشد و ... که این امر در صورت تصویری خود قطعا پیام سیمبلیک بسیار بدی را به مخاطب القا میکند. |
در مجموع اگر چه «بازگشت به سینما» و ورود «حوزه هنری» به حوزه تولید فیلمهای فاخر با موضوع «هشت سال دفاع مقدس» و شراکتش با «بنیاد سینمایی فارابی» میتواند نویدبخش روزهای خوب برای عرصه «سینمای دفاع مقدس» محسوب شود. زیرا امروزه «حوزه هنری» به مجموعهای مبدل گردیده که سالهاست در زمینه «ادبیات دفاع مقدس» خود را شاخص ساخته و توانسته به عنوان قُطب «تولیدات ادبی» با موضوع «دفاع مقدس» از خود وجاهتی در عرصه فرهنگی کشور بسازد و در عین حال « فارابی» نیز همچنان تنها مرجع تزریق رسمی «منابع مالی وزارت ارشاد» برای تولید «فیلم سینمایی» در کشور محسوب میشود. اما باید یادمان باشد که این شراکت تنها در صورتی موجب تولید آثار ماندگار سینمایی در «ژانر دفاع مقدس» خواهد شد که توام با مدیریت فهیمی باشد که این عرصه را به خوبی بشناسد و بتواند به تسهیل در تولید آثاری مبادرت ورزد که «تبیینکننده» باشد. آثاری که «دفاع مقدس ملت ایران» را از دو خطر «فراموشی» و «تحریف» مصون بدارد.
ارسال نظر