چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۱

خاطرات درون خانوادگی فجر چهلم (۱)

قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!

نهمین روز چهلمین جشنواره فیلم فجر

سینماپرس: وقتی که قرار است تا سیستمی در مسیر «بازسازی انقلابی» قرار گیرد؛ این به آن معنی می‌باشد که در گام نخست می‌بایست در شیوه مدیریتی خود بالاخص در طی هشت‌سال گذشته بازنگری صورت دهد و در این بازنگری قطعا استفاده حداکثری از «بانیان وضع موجود» و بکارگیری ایشان در پست‌های مهم مدیریت «سازمان سینمایی» نقض غرض محسوب می‌شود.

محمدرضا مهدویپور/ تصور عمومی و رایج در میان اذهان جامعه آن است که رسیدن به «چهل سالگی» یعنی دست یافتن به بلوغ جسمانی و همچنین بلوغ فکری و عقلانی. این تصور در باورهای دینی ما برگرفته از ذهنیت «اربعین‌السنه» می‌باشد؛ ذهنیتی که «چهل سالگی» را به معنای کمال رسیدن عقلانی و ایجاد ثبات رفتاری تلقی نموده و از این حیث است که غالب انبیا در «چهل سالگی» به نبوت مبعوث گردیده‌اند. دراین میان توجه به این مفهوم پُرکاربرد از «چهل سالگی» است که «چهل سالگی جشنواره فیلم فجر» در صورت کلی خود به معنای بلوغ فکری و رسیدن به ثبات رفتاری تلقی می‌گردید. امری که متاسفانه در این دوره از برگزاری «جشنواره فیلم فجر» فقدان آن به نحو چشمگیری خودنمایی نمود و همگان را متوجه ایرادات ساختاری این جشنواره مهم سینمایی در بستر مدیریت فرهنگی و هنری کشور ساخت.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


«فیلم فجر چهلم» پُراست از ایرادات ریز و درشت؛ ایراداتی که نه تنها شکل و ظاهر این رویداد مهم فرهنگی و سینمایی را در گرفته و در صورت برگزاری آن خودنمایی می‌نمود؛ بلکه به نحوی ویژه، ضعف بنیه محتوایی این دوره از جشنواره را در فصل چهل سالگی افشا می‌نمود و از جهات مختلف، کیفیت نازل خود را فریاد می‌زد!


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


«جشنواره چهلم» چه از لحاظ کمیت نامناسب و چه به جهت کیفیت نامناسب خود در برگزاری، اثبات نمود که این رویداد سینمایی همچنان کودکی سربه هوا است که تنها در شناسنامه و ارایه بیوگرافی ظاهری از خود به «چهل سالگی» رسیده است. کودکی سرخوش و تا به حدی گیج و منگ که بدور از هرگونه سیاست‌گذاری منسجمی به پیش آمده و حتی در «چهل سالگی» نیز در حال آزمون و خطا می‌باشد. «جشنوارهای چهل ساله» که همچنان به موجودیت آن تحت عنوان محملی برای «مدیرتراشی» و کسب تجربه افراد و فربه‌سازی رزومه «مدیریت فرهنگی» برای ایشان نگریسته می‌شود و جالب آن است که این همه به وضوح در پوستر این دوره از جشنواره قابل مشاهده است! «سیمرغی» که فاقد سر بوده و از قوه عاقله تُهی شده و در عین حال هیبت و هیکل او «عدد چهل» را نمایش می‌دهد!


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


پُرواضح است که هیچ یک از مجموع ۲۲ فیلم عرضه شده و به نمایش درآمده در «چهلمین جشنواره فیلم فجر» محصول مدیریت «دولت سیزدهم» نبوده و از این جهت نمی‌توان به واسطه مرور این آثار به تحلیل و بررسی کیفیت مدیریت فرهنگی و سینمایی در دولت جدید پرداخت و مدیریت ایشان را مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد. اما با این همه شکل و شمایل برگزاری «جشنواره چهلم» قطعا محصول مدیریت حال حاضر است و به عنوان نخستین عملکرد «سازمان سینمایی دولت سیزدهم» از قابلیت تحلیل برخوردار می‌باشد و بیش از هرچیز سطح و جایگاه منابع انسانی و بالاخص حد و قواره طیف مدیران به کار گرفته شده در عرصه فرهنگی این دولت را معین می‌سازد. طیف مدیرانی که نه تنها نسبت آنها با آرمان‌های فرهنگی دولت سیزدهم محل مناقشه می‌باشد؛ بلکه برخی از ایشان به نوعی «بانیان وضع موجود» تلقی می‌شوند. مدیرانی موروثه و به ارث رسیده از «دولت حسن روحانی» که نقش ایشان در ایجاد وضعیت «ولنگاری فرهنگی» حال حاضر در عرصه سینما قابل مرور و ملاحظه می‌باشد. مدیرانی که در «حال ناخوش امروز سینما» شرکت موثر داشته و به صورتی کم و یا زیاد، ایفای نقش نموده‌اند. مدیرانی که اساسا نسبت آنها با وظیفه «دولت سیزدهم» در «بازسازی انقلابی ساختارهای فرهنگی» معین نبوده و اصل بقا و یا حضور موثر ایشان در ساختارهای مدیریت فرهنگی و سینمایی می‌تواند به نوعی «نقض غرض» و حتی در تعارض با سوگیری کلان دولت تعریف و تفسیر شود.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


قطعا «چهلمین جشنواره فیلم فجر» دیگر قابل تکرار شدن نیست؛ اما اصلاح مدیریت و تغییر چیدمان در مدیران ارشد سینمایی کشور موضوعی‌است که نیازمند توجه ویژه در «سازمان سینمایی» ‌است. بدیهی است اگر قرار است منش مدیریت سینمای کشور بر مدار «تکنوکراسی» در جریان باشد و یا اگر قرار است که ساختارهای مدیریت در عرصه فرهنگی و سینمایی کشور دست نخورده باقی بماند و بر پاشنه همان چیزی بچرخد که در طی هشت‌سال گذشته در جریان بود و ...؛ لازم است تا به صراحت بیان شود و امیدهای واهی به «دولت سیزدهم» شکل نگیرد.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


پس شاید اگر شرایط کشور در وضعیت «قحط‌الرجال» می‌بود و یا اگر افردی همچون «همتی» و یا «مهرعلیزداه» پیروز انتخابات بودند و سکان اداره «دولت سیزدهم» را در دست داشتند؛ حضور طیف مدیرانی همچون «جناب آقای دبیر جشنواره» که سالیان بسیاری در جایگاه «معاونت فرهنگی و پژوهشی بنیاد سینمایی فارابی» اشتغال داشته و یا «قائم‌مقام دبیر جشنواره» آن هم با عملکرد قابل بحث خود در مدیریت سال‌های اخیر «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» که همچنان در این جایگاه ابقا شده‌اند و یا دیگرانی که اساسا کسوت مدیریت فرهنگی و سینمایی را در «دولت حسن روحانی» بر تن نموده‌اند و ... را می‌توانستیم به عنوان امری موجه در مجموعه «سازمان سینمایی» تلقی نماییم. مجموعه‌ای که با استفاده حداکثری از «بانیان وضع موجود» و بکارگیری ایشان در پست‌های مهم مدیریت «سازمان سینمایی» به دنبال «حفظ وضع موجود» می‌باشد!


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


قطعا وقتی که قرار است تا سیستمی در مسیر «بازسازی انقلابی» قرار گیرد؛ این به آن معنی می‌باشد که در گام نخست می‌بایست در شیوه مدیریتی خود بالاخص در طی هشت‌سال گذشته بازنگری صورت دهد و در این بازنگری قطعا استفاده حداکثری از «بانیان وضع موجود» و بکارگیری ایشان در پست‌های مهم مدیریت «سازمان سینمایی» نقض غرض محسوب می‌شود. نقض غرضی که در بهترین حالت به «حفظ وضع موجود» منجر گردیده و نه تنها مضحکه‌ای همچون «جشنواره چهلم» را رقم می‌زند؛ بلکه سبب می‌شود تا «حیثیت فرهنگی دولت سیزدهم» زیر سوال رفته و تناقضات رفتاری میان «گفتار دولت» و «کردار دولتمردان» عیان گردد.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


«چهلمین جشنواره فیلم فجر» با همه نقایض و نقایصش به پایان رسید؛ پس اگرچه مقصرتراشی از «کرونا» و یا مریضی دبیر جشنواره و یا توجیه کاستی‌ها به واسطه ادامه‌دار بودن شرایط دولت قبل و ... می‌تواند در منظر رسانه‌ای به عنوان بهانه‌هایی قابل قبول جلوه کند و ...؛ اما واقعیت آن است که اگر بخواهد این شکل از مدیریت در عرصه فرهنگی و بالاخص «سازمان سینمایی» ادامه پیدا کند؛ قطعا «جشنواره چهل و یکم» به مراتب بدتر و مضحک‌تر از «جشنواره چهلم» برگزار خواهد شد و «فیلم فجر» در سال آینده نه تنها شاهد جشنواره‌ای خواهد بود که پوستر آن در شب آغاز به کار جشنواره رونمایی می‌شود و یا آنکه «خانه جشنواره» تا چند روز قبل از برگزاری همچنان سرگردان میان چند سالن و سینما باشد، و یا تبلیغ مدیر روابط عمومی جشنواره از خود جشنواره پیشی گرفته و شمایل ایشان به عنوان «نماد جشنواره» قاب گرفته ‌شود و یا با اشتباهاتی فاحش «بخش فرهنگی» به عنوان زائده‌ای در کنار جشنواره خودنمایی نموده و خروجی آن تنها به تیزرهای پیش از آغاز فیلم محدود شود و آنچنان سرگشته باشد که حتی معین نگردد که اساتید حاضر در این بخش با چه رویکردی دور هم جمع شده و اساسا به ارائه چه مطالبی پرداختند.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


البته باز جای شکرش باقی است که فردی همچون «سعید الهی» بر مصدر این بخش حاضر بود و توانست به واسطه جایگاه مقبول فعلی خود، بیش از ۶۰ شخصیت را دور هم جمع سازد. اما واقعیت آن است که کارکرد «بخش فرهنگی» در «چهلمین جشنواره فیلم فجر» آنقدر بدون مطالعه و شتابزده بود که اساس وجود این بخش به محل مناقشه مبدل گردید.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


قطعا وجود «بخش فرهنگی» امری متعارف و حتی یکی از ضرورت‌های برگزاری جشنواره‌های سینمایی محسوب می‌شود. بخشی که به شیوه‌های مختلف در عموم جشنواره‌های معتبر غیر ایرانی نیز رواج داشته و از مصادیق متعددی برخوردار است. همان بخشی که همچون «بخش بین‌الملل» متاسفانه در طی هشت سال گذشته از «جشنواره فیلم فجر» منفک و زدوده شد. البته باید توجه داشت که اگر زمانی «بخش فرهنگی» جزئی از جشنواره‌های سینمایی محسوب می‌شد و «جشنواره فیلم فجر» شاهد برگزاری هم‌زمان نشست‌های فرهنگی و سینمایی شاخصی همچون «هالیوودیسم و سینما» می‌بود؛ این نشست‌ها سرگردان نبود و حول هدفی معین طراحی و تنظیم می‌شد و در فرایند خود آنچنان قدرتمند عمل می‌کرد که نه تنها برگزاری آن با دعوت از حدود ۵۰-۶۰ اندیشمند و کارشناس خارجی و همین تعداد پژوهشگر و محقق داخلی همراه بود؛ بلکه مباحث مطرح شده در آن از چنان قوام و نو بودنی برخوردار بود که حتی در فضای رسانه‌های خارج از کشور نیز منعکس می‌گردید.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!


قطعا تقلیل مباحث در «بخش فرهنگی جشنواره فیلم فجر» از تبیین موضوعاتی همچون «رابطه سینما و هالیوود با تروریسم» و یا «رابطه سینما و هالیوود با صهیونیسم» و بررسی «نقش سینما و هالیوود در اسلام‌ستیزی» و یا بررسی «نقش سینما و هالیوود در ایران‌ستیزی» و ... به عنوان موضوعات قابل تامل و حساسی که از قابلیت بیان شدن در هیچ کجای دنیا برخوردار نبود و «جشنواره فیلم فجر» به عنوان یک رویداد مهم سینمایی در دنیا موفق شد تا به طرح چنین مطالبی بپردازد و باب گفتمان آن را در فضای رسانه‌ای باز نماید و ...؛ موضوعی قابل بررسی است که بیش از هرچیز محصول حضور مدیری در مقام دبیری جشنواره‌ای است که نا همگون با رویکرد «دولت سیزدهم» است. دبیری که گویی مجبور به گنجاندن «بخش فرهنگی» بوده و ماهیت این جبر را با تقلیل جایگاه و شان این بخش در یک دورهمی ساده و آن هم با حداقل پوشش رسانه‌ای پیگیری می‌نمود و اجازه نداد تا با تخصیص بودجه و امکانات مناسب، این بخش با چیزی فراتر از تکرار مکرراتی همراه گردد. مکرراتی کم‌قیمت و بدون ارزش رسانه‌ای شدن که سال‌هاست توسط طیفی خاص و به صورت متکلم وحده آن هم در جمع‌های محفلی دانشگاهی بیان می‌گردد و بعضا آنچنان سرد و بی‌ربط است که از کابرد عملیاتی شدن در سینمای امروز برخوردار نمی‌باشد.


قصه پُرغصه سیمرغی که سَر ندارد!

ادامه دارد ...


ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.