علی ناصری/ در واقع وسترنهایی که از دنیای کلاسیک خود فاصله گرفته و رویکردی ضد قصهگویی و درام دارند که طی این سالها در سینمای آمریکا شاهد هستیم به نوعی از اتمسفر موجود در جهان وسترن برای رسیدن به قصهها، مفاهیم و تجربیاتی جدید در سینما بهره میبرند و معمولاً میتوان به این نتیجه رسید که میشود این قصهها را در جهانی خارج از غرب وحشی نیز روایت کرد اما نکته حائز اهمیت در «قدرت سگ» کمپیون این است که او از اتمسفر موجود در غرب وحشی برای روایت قصه، خلق فضا، پرداختن شخصیت و در نتیجه رسیدن به مضمونی که مدنظر دارد به خوبی بهره میبرد.کمپیون با تکیه بر کلیشههای رایج در وسترن کلاسیک که همواره ممکن است مردی قدرت طلب، زورگو و ظالم در آن به دنبال کنترل اطرافیان باشد روایتش را به سمتی هدایت میکند که مخاطب نمیتواند انتظار یک قصه کلاسیک داشته باشد و بر خلاف همیشه با در هم شکستن شخصیت اصلی قواعد ژانر را در فیلمنامه بر هم زده و به جای پرداختن به اتفاقات بیرونی در درونیات کاراکتر اصلیاش به کنکاش میپردازد.
جین کمپیون که در واقع سعی دارد شخصیت یاغی خود را که مردانگیاش را در تحت کنترل قرار دادن اطرافیان میشناسد و احیاناً توجه زنان را هم به همین شکل به خود جلب کرده، در چنگ یک رقابت عاشقانه به جدالی با خویشتن برساند، پس به روایت قصهای در یک فضای مردسالارانه دارد و در بهترین تصمیم این ایده مضمونی را به جهان وسترن میآورد و از شناخت مخاطب نسبت به شخصیتی که با آن روبرو شده استفاده کرده و بیش از حد به معرفی او نمیپردازد و به سرعت کاراکتر را در موقعیتی که مدنظر دارد قرار میدهد. شخصیت اصلی که ذهن مستبدش چون پولاد در برابر هر نرمشی ایستادگی میکند باید در برابر حرارت عشق و علاقه یا اثبات مردانگی و جذابیت به خود (برداشت با مخاطب است) به آرامی منعطف شود و تغییر شخصیت دهد. او که نمیتواند شکست در برابر برادر را تاب بیاورد باید به شکلی منطقی دچار تغییر شود که واقعاً کمپیون در شکلدهی به این تغییر موفق عمل کرده است. در واقع شخصیتپردازی فوقالعاده نویسنده در «قدرت سگ» نقطه قوت این فیلم است و این شخصیتپردازی در کنار کارگردانی بینقص کمپیون منجر به خلق فیلمی درخشان شده است که در واقع در کارنامه کمپیون نیز جایگاه ویژهای دارد. او در کنار خلق فضایی مردانه که تحت تأثیر حضور یک زن منقلب میشود توانسته از خشونت گذر کند و این گذر در قابهای کمپیون نیز به چشم میخورد و او به نوعی فضای مردانه فیلمش را با پر رنگتر شدن شخصیت زن کمرنگ کرده و کمکم از بین میبرد تا بتوان گفت که شاید «قدرت سگ» فمینیستیترین وسترن تاریخ سینما است. در کنار این نکات مثبت در فیلمنامه و کارگردانی نباید بازی فوقالعاده بندیکت کمبریج را هم نادیده گرفت. او به واقع بهترین بازی خود را به نمایش گذاشته و در خلق کاراکتری که از یک هیبت کلاسیک و در واقع کلیشهای خود که فردی زورگو و قدرتطلب بوده به یک کاراکتری درونی و شکستخورده میرسد، به خوبی عمل کرده و عجیب است که بازی او در بسیاری از جشنها و جشنوارهها کاملاً نادیده گرفته شد.
سهشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۹
نگاهی به بهترین فیلم درام گلدن گلوب؛
«قدرت سگ»؛ یک وسترن فمینیستی!
سینماپرس: جدیدترین فیلم جین کمپیون کارگردان صاحبنام استرلیایی که با فیلم «پیانو» توانست نخل طلای کن را از آن خود کند وسترنی است که ضد ژانر عمل میکند.
ارسال نظر