محمدرضا مهدویپور/ «سریالهای تلویزیونی» را میتوان یکی از اصلیترین ابزارهای یک «رسانه» برای جذب «مخاطب» و تاثیرگذاری مطلوب خود بر ایشان قلمداد نمود. موضوعی که متاسفانه چندسالی است در «رسانه ملی» به معضلی مبدل گردیده است. معضلی که اگر چه اسباب ارتزاق طیفی خاص از مدیران و عوامل تولید این سریالها را پدید آورده؛ اما در مجموع با نارضایتی و بیرغبتی به تلویزیون در جامعه همراه بوده و سبب شده تا حتی آمارهای انتشار یافته توسط «مرکز تحقیقات صدا و سیما» نیز در منظر عمومی به نوعی «نظرسازی» جلوه نماید.
البته تجربه نشان داده که همواره تصمیمات شخصی و غیرشخصی هر یک از مدیران ارشد «رسانه ملی» میتواند چه تاثیرات شگرفی را بر نگاه و سلیقه مخاطب میلیونی تلویزیون بگذارد و مشخصا «سریالهای تلویزیونی» را دچار پسرفتی بیش از وضعیت موجود و یا ترقی و پیشرفتی بیش از گذشته سازد. بر این اساس قطعا فرایند فَشل کنونی از قابلیت اصلاح برخوردار است و در این راستا عزم مدیریت جدید سازمان مبنی بر ایجاد «تحولات ساختاری صدا و سیما» نیز میتواند به خوبی شرایط اصلاح وضعیت موجود را فراهم سازد. با این همه مرور چند نکته در این باره حایز اهمیت میباشد:
۱/ عوامل متعددی سبب شده تا «نوروز» و «رمضان» و «محرم و صفر» به عنوان سه مناسبت اصلی در تقویم تولید «سریالهای تلویزیونی» محسوب شوند. سه مناسبتی که هرساله تکرار شده و از این جهت هیچ عذری مبتنی بر غیرقابل پیشبینی بودن و «غافلگیری» و ... برای توجیه ضعف و یا «برنامهریزی» نامناسب و شتابزده از هیچ مدیری در «رسانه ملی» قابل قبول نمیباشد.
۲/ حضور گسترده طیف مهندسانِ عموما بیربط با عرصه فرهنگ و رسانه بر اریکه مدیریت در بخشهای مختلف «رسانه ملی» سبب شده تا تفکر «کمیت محور» (Volume-based) به اصلیترین زیربنای ارزیابی و شاخص موفقیت در «صدا و سیما» مبدل گردد. مولفهای شوم که در طی دهههای متمادی در بخشهای مختلف «رسانه ملی» آنچنان نهادینه شده که گویی قربانی شدن «کیفیت» برای تحقق اهداف «کمی» یک اصل و یا حتی یک فضیلت مدیریتی در «صدا و سیما» است.
۳/ انبوه شبکههای تلویزیونی و رادیویی یکی از محصولات حاکمیت تفکر «کمیت محور» است. شگردی که بیش از هر چیز سبب شده تا اعداد و ارقام مالی شکسته شود و به چشم نیاید و بودجههای عظیم مصرفی در سازمان به صورتی قلیل جلوه کند. این در حالی است که جمع هزینه کرد «صدا و سیما» به صورت سالانه مبلغی هنگفت و عددی نجومی است که به هیچ عنوان با میزان تاثیرگذاری و «کیفیت خروجی آنتن» قابل مقایسه نمیباشد.
۴/ «عذرخواهی از مردم» و «تعطیل نمودن آنتن» در شرایط عدم وجود «برنامه باکیفیت» را میتوان یکی از توصیههای اصلی «امام خامنهای» به مدیران «صدا و سیما» قلمداد کرد. توصیهای که برای نخستینبار در سال ۱۳۶۹ هجری شمسی به صراحت و به صورتی عمومی توسط معظمله بیان گردید و پس از آن در سندهای مختلف رسانه نیز به آن اشاره گردیده است. فرمایش و دستورالعملی که مشخصا میتواند ناظر به تولید «سریالهای تلویزیونی» کمکیفیت و یا بیکیفیت فراوانی گردد که این روزها به وفور در شبکههای مختلف اعم از شبکههای ملی و یا استانی تولید میشود و تنها هدف از تولید آنها «پُرکردن جای خالی» در «جدول پخش» شبکههای مختلف «سیما» است. از این جهت تبعیت از فرمایش «امام خامنهای» و اطاعت از فرمایش ایشان مبنی بر اینکه «من میگویم اگر شما این برنامه را برای این آوردید که اینجا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این یک ساعت، برنامهی مناسب شما پیدا نکردهایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پُرجاذبهتر و منصفانهتر است.» میتواند به عنوان یکی از راهکارهای اصلی و فوری «رسانه ملی» برای عبور از وضعیت فَشل موجود مورد توجه قرار گیرد.
۵/ «بودجه» از مهمترین مولفههای «موفقیت» در مسیر ساخت و تولید «سریالهای تلویزیونی» محسوب میشود. البته «بودجه» ای که با «شعور تهیهکننده» به عنوان مهمترین رُکن تولید یک اثر «تلویزیونی» همراه باشد. این در حالی است که قطعا هیچ «سریال» مطلوب و قابل قبولی را نمیتوانیم پیدا کنیم که بدون تزریق «بودجه» مناسب و حضور «تهیهکننده» با «شعور» پدید آمده باشد.
۶/ التزام سه شبکه اصلی «صدا و سیما» به پخش هر شبِ «سریال» و بالاخص رقابت برای تولید «سریالهای مناسبتی» و ... در کنار اصرار ویژه هر یک از «شبکههای استانی» برای تولید و پخش سریالهای تولیدی خود از جمله موضوعاتی است که سبب شده تا سیر منطقی تولید «سریالهای تلویزیونی» با اختلال جدی مواجه شود. اختلالی که بیش از هر چیز به واسطه عدم تزریق منابع مالی و تزریق «بودجه» مناسب برای تولید یک سریال موجه و قابل قبول پدید میآید.
۷/ توجه به «کیفیت» و عدم تمرکز بر «کمیت» و تعداد «سریالهای تلویزیونی» موضوعی است که بخشی از آن با تعدیل و حذف شبکههای مختلف و یا الزام ایشان به تولید و پخش سریالهای مناسبتی و مختص به خود مرتفع خواهد شود. اما واقعیت آن است که علاج قطعی این موضوع وابسته به افزایش توان بدنه کارشناسی و حضور گسترده ناظران خُبره در مراحل مختلف تولیدات در «صدا و سیما» میباشد. پس لازم است تا بار دیگر به فرمایشات «امام خامنهای» در این باره رجوع نماییم و مطالبه صریح ایشان از مسؤولان «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» را در سال ۱۳۶۹ هجری شمسی یادآور شویم که در اینباره به صراحت فرمودند: «بعضی از فیلمها ساخته و نشان داده میشود که بیمحتواست. البته من چون اهل فن نیستم، متأسفانه نمیتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهای هنری آن نظری بدهم ...اما به عنوان بینندهای که پای تلویزیون مینشیند و خیلی هم از معارف زمان بیگانه نیست، میتوانم نظر بدهم: انصافا بیجاذبه و بیمحتوا بود ... اینها را پخش نکنید؛ حتّی تولید نکنید.»
۸/ ریشه بسیاری از ضعفهای جاری در عرصه تولید «سریالهای تلویزیونی» به عنوان عمومیترین و پرمخاطبترین خروجی «رسانه ملی» را میتوان در نبود سیستم نظارتی کیفی و محتوایی در مراحل مختلف تولید و عرضه این آثار مورد ارزیابی قرار داد. در این میان عدم توجه به «فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و ایرانی» در این تولیدات و بعضا اسرار بر بروز تعارض با «سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی» از جمله مهمترین نقاط ضعف بسیاری از این تولیدات است که در سالهای اخیر به صورت ویژهای در «تلویزیون» خودنمایی میکند. این در حالی است که «شوراهای تصویب طرح و فیلمنامه» مهمترین رکن و هسته اصلی در فرایند تولید «سریالهای تلویزیونی» محسوب میشوند. شوراهایی که متاسفانه از «ضعف ساختاری» و بهرهمندی از حضور شخصیتهای موجه فرهنگی و هنری برخوردار بوده و عموما از فقدان کارشناسان خبره و اهل فَن در رنج میباشند و این همه سبب شده تا فرایند سریالسازی در «رسانه ملی» دچار چنین افت کیفیت ملموسی گردد. البته این در حالی است که موضوعاتی همچون ارتباط تنگاتنگ مادی و معنوی برخی از اعضای موثر در این شوراها با برخی «دفاتر فیلمسازی» و یا ارتباط تنگاتنگ ایشان با برخی «مدیران بازنشسته سیما» که در کسوت جدید «تهیهکنندگی» ظاهر میشوند و ... را نیز میتوان به عنوان عوامل فرعی در کنار دو عامل «ضعف ساختاری» و «کارشناسان خبره» از برای تبیین عملکرد ناقص این شوراها مطرح نمود.
۹/ حضور «مافیای تهیهکنندگی» در «رسانه ملی» از جمله دیگر موضوعاتی است که «سریالهای تلویزیونی» را متاثر از خویش ساخته است. به این معنی که تعدد شبکهها و تمرکز بر «کمیت» سبب شد تا منابع مالی نسبتا قابل قبول سازمان به صورتی خُرد جلوه کند و مدیریت سازمان عملا با وضعیت نامطلوب تخصیص منابع مالی محدود «رسانه ملی» به خیل عظیم شبکهها مواجه شود و این شرایط بهترین موقعیت را برای آن قبیل «تهیهکنندگان» فراهم میسازد که بیش از هر چیز «کاسب» بوده و از قابلیت لابیگری در بخشهای مختلف سازمان برخوردار میباشند. تهیهکنندگانی که بخشی از افت کیفیت آثار تولیدی را میتوان محصول حضور تضمین شده ایشان در «تلویزیون» قلمداد نمود.
۱۰/ استفاده از «پایان باز» یکی از شگردهای متداولی است که این روزها در عرصه تولید «سریالهای تلویزیونی» مورد استفاده واقع میشود و به عنوان یکی از عوامل «اُفت کیفی» تولیدات «سیما» قابل مطالعه میباشد. شگردی ویژه که به سبب نفوذ و گستره قدرت «مافیای تهیهکنندگی» رواج یافته و موجب میشود تا موفقیت اولیه یک سوژه و طرح آن در یک سریال به گروگان جناب «تهیهکنندگی» درآمده و ارتزاق عوامل پیرامون ایشان را تضمین سازد. عواملی که تنها با حضور ایشان است که تولید «فصل» (Season) و «اپیزود» (Episode) دیگر یک «سریال» معنی پیدا میکند و «تلویزیون» مجبور است تا به این حضور حتی با وجود «افت کیفیت» تن دهد و در صورت هرگونه ممانعت و یا مخالفت احتمالی، مجبور به پرداخت هزینههای مادی و معنوی نا معلوم و بالاخص مواجهه با «افکار عمومی» و آسیب بزرگ «بیاعتمادی مخاطبان» خود است.
۱۱/ گذشت بیش از چهل سال «حاکمیت جمهوری اسلامی» سبب شده تا امروزه در عرصه فرهنگ و هنر ما از لحاظ انسانهای با فکر، سرمایهای غنی داشته باشیم و استعدادها در این عرصه خیلی زیاد باشند. همچنین از لحاظ مدیران و مدیریتها نیز امروزه انسانهای باتجربه و قابل اعتمادی داریم. از لحاظ ابتکار و نوآوری، انسانهای بااستعداد و شجاعی داریم. تمام این آفاق روی ما گشوده است؛ لذا ما اعتماد به نفس داریم، ما روحیه داریم، ما احساس میکنیم «میتوانیم» صدای رسای «انقلاب اسلامی» را با «محتوای درست» در همهجا مطرح کنیم و با استفاده از ابزار «فیلم» و «سریال» به اصلاح جامعه و ترویج «سبک زندگی ایرانی و اسلامی» در میان تودههای اجتماعی مبادرت ورزیم. در این میان تنها کافی است تا «فضای بسته» حضور در عرصه تولیدات شکسته شود.
۱۲/ در پایان باید توجه داشت که اساسا برای «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» میبایست یک «ماموریتِ محوری» قائل بود. ماموریتی ویژه که الزاماتی دارد و این «ماموریت ملی» اهداف کلانی را هم با خودش همراه دارد و آن «ماموریتِ محوری» عبارت است از «مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهتدهی به فکر و فرهنگ عمومی، آسیبزدایی از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت که یعنی روحیهدادن و زدودن احساس عقبماندگی» پس باید این «ماموریتِ محوری» سرلوحه برای تولید «سریالهای تلویزیونی» قرار گرفته و قبل از تایید و تصویت و تخصیص بودجه برای تولید هر سریالی در «رسانه ملی» و در پیوست هر یک از تولیدات به صورت واضح میزان توجه و چگونگی تحقق این «ماموریتِ محوری» متذکر و مورد ارزیابی واقع شود.
ارسال نظر