محمدرضا مهدویپور/ «تحول در رسانه ملی» عنوان کارویژهای است که «پیمان جبلی» آن را برگزیده و از زمان انتصاب خود به عنوان «ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» همواره بر آن تاکید نموده است. عنوانی کلی که پس از گذشت هفت ماه از انتصاب ایشان، کمابیش ملموس شده و با تغییر مدیران ارشد سازمان همراه گردیده است. مدیرانی که حضور ایشان از یک سو امیدها به اجرایی شدن واقعی «تحول» در مهمترین «رُکن رسانهای جمهوری اسلامی ایران» را نوید میدهد و از سوی دیگر با بیمهایی همراه میباشد و به این جهت مناسب است تا به مرور چند نکته مُهم در مورد آینده پیشروی سازمان پرداخت:
۱/ اگر چه هیچگاه آمار رسمی و دقیقی از تعداد پرسنل و شاغلان در «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» منتشر نشده است؛ اما بنابر ادعاهای صورت گرفته، شمار کارکنان این سازمان در سراسر کشور تا اواخر سال ۱۴۰۰ هجری شمسی، در حدود ۵۰ هزار نفر تخمین زده شده است.
۲/ اگر در «عرصه نظامی» برای هر «لشکر» (Division) حدود ۱۰ هزار نفر «نیروی انسانی» متصور باشیم؛ «سازمان صدا و سیما» در حال حاضر متشکل از پنج «لشکر» میباشد و این یعنی دو «سپاه» (Corps)! که نسبتا عدد بسیار بزرگی بوده و میتواند منشاء «قدرت نرم» (Soft Power) محسوب شود و به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده در عرصه «جنگ نرم» (Soft War) و بالاخص در «جنگ رسانه ای» (Media Wa) مورد توجه واقع گردد.
۳/ ظهور و بروز هر تحولی بر روی «آنتن رسانه ملی» در گام نخست نشات گرفته از چینش دقیق «نیروی انسانی» بوده و اساسا تصور «تحول در رسانه ملی» بدون ایجاد یک «تیم هماهنگ» امری محال میباشد. از این جهت است که « صدا و سیما» همچون هر ساختار رسانهای دیگری نیازمند پالایش و ارایه چیدمانی جدید در سه سطح مدیریتی خود است. سه سطحی که در گام نخست «مدیران استراتژیست سازمان» را شامل شده و پس از آن «مدیران تاکتیسین ارشد و حلقه واسط در مسیر تولید محتوا» را در بر میگیرد و در نهایت شامل «مدیران تکنسین ارشد اجرایی و تولید محتوا» میشود.
۴/ تعیین ملاک عضویت در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» میتواند اقدامی هوشمندانه و بسیار خوب در جهت تعیین تکلیف مدیران و سرعت بخشیدن در شکلدهی و ایجاد هر چه سریعتر یک «تیم هماهنگ» در عرصه مدیریت «رسانه ملی» تلقی شود. اقدامی که سبب میشود تا «پیمان جبلی» در پیگیری برنامه تحولی خود از یک سو با انگ «قبیهگرایی» مواجه نشود و از سوی دیگر با استفاده از ظرفیت تمامی فعالان حاضر در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» که حاضر به تمکین و خدمت در تحت فرماندهی او هستند؛ به سرعت آرایش مدیریتی خود را کامل نموده و با استفاده از مدیران جدید، تمرکز خود را معطوف بروز تحول بر روی « آنتن رسانه ملی» نماید.
۵/ «معاونت سیما» و «معاونت امور استانها» در زیر مجموعه خود دارای ۲۲ شبکه سراسری و ۳۳ شبکه استانی و محلی هستند و در مجموع از توان و ظرفیت انتصاب ۵۵ «مدیر ارشد متفکر» (Strategist) برخوردار میباشند. مدیرانی که به عنوان «مدیران شبکه» ظهور و بروز نموده و به عنوان «استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای» در پیکره «رسانه ملی» تعریف میشوند.
۶/ مبتنی بر ساختار کنونی «سازمان صدا و سیما» اگر به طور متوسط برای هر شبکه رقمی در حدود ۱۵ «مدیر ارشد میانی» (Tactician) متصور باشیم که در جایگاه «مدیرگروه» و «معاونان» و «مشاوران» و ... در هر شبکه جایابی میشوند و به عنوان «تاکتیسینهای ارشد و حلقه واسط در معاونت سیما» از امکان تغییر فوری و مبتنی بر رویکرد تحولی جدید «صدا و سیما» و همسویی با «مدیران جدید شبکه» برخوردار میباشند و ...؛ از این جهت با یک جمع و تفریق مختصر، در مجموع میتوانیم حدود ۸۰۰ جابجایی و یا ورودی جدید بر پیکره «سیما» متصور باشیم. عددی نسبتا بزرگ که از استعداد بالقوه در پذیرش انواع گوناگون فساد و بالاخص تمرکز «جریان نفوذ» برخوردار بوده و از این جهت «صدا و سیما» علاوه بر نیاز به حراست و حفاظت فیزیکی؛ به شدت نیازمند مراقبت و کنترل و نظارت «منابع انسانی» و بالاخص این حجم گسترده و عظیم از «مدیران میانی» خود میباشند و صیانت از ایشان و جلوگیری از فسادپذیری و یا در دامهای مختلف افتادن این تعداد نیروی تعیینکننده و تاثیرگذار به ذات خود یک طرح مفصل تحولی میطلبد. طرحی که به واسطه آن هم اشراف و هم کارآمدی بیشتری در ارکان حفاظتی و حراستی «رسانه ملی» پدید آید.
۷/ سوای نظر از تعداد کم «مدیر ارشد متفکر» و پس از آن جمعیت محدود و کم تعداد «مدیر ارشد میانی» در مقایسه با جمعیت ۵۰ هزار نفری حاضر در کلیت سازمان؛ بخش عمده کارمندان و کارکنان «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» در دو گروه اصلی «تکنسین» (Technician) و شاغلان «مشاغل خدماتی» (Service occupations) از قابلیت دسته بندی برخوردار میباشند. دو گروهی که عملا از دوران مدیریت قبلی و یا مدیران اسبق سازمان به میراث گذاشته شده و تعدیل و یا تغییر در فرایند همکاری و ادامه حضور ایشان بسیار هزینهبر بوده و نه تنها مشمول توجه و دقت ویژه در «قوانین کار» میباشد؛ بلکه میتواند با حاشیههای بسیاری در درون یا بیرون سازمان همراه گردد.
۸/ وابستگی «رسانه» به «تکنولوژی» و بهرهمندی از ابزارهای مختلف و متنوع «انتقال پیام» عاملی است برای وجاهت پیدا نمودن حضور گسترده «تکنسینها» (Technician) و عوامل فنی مختلف و در گرایشهای گوناگون. افرادی با سلایق و علایق مختلف و استخدام شده در مقاطع زمانی متفاوت که تقریبا در بخشهای مختلف «سازمان صدا و سیما» از حضور پُرشماری برخوردار بوده و عموما در پیکره سازمان، احساس «امنیت شغلی» (Job Security) مینمایند و برای اغلب ایشان تغییرات مدیریتی، تنها از منظر افزایش حقوق و خدمات شغلی مورد توجه و اهمیت قرار میگیرد.
۹/ سوای نظر از برخی مقاطع زمانی خاص که ترتیب و چینش مدیریتی در «صدا و سیما» به دلایل مختلف شاهد حضور خُرده نمونههایی نادر از حضور «تکنسینهایی» همانند «عبدالعلی علیعسگری» بر مصادر کلان مدیریت «رسانه ملی» بود و ...؛ باید توجه داشت که اساسا تمامی «تکنسینها» آینده کاری روشنی را برای خود متصور میباشند و عموما غایت ترقی و رُشد اداری خود را در رسیدن به جایگاه «مدیریت ارشد عملیاتی» (Technician) میدانند و اساسا به هیچ عنوان رغبت و تمایلی برای حضور در جایگاه «مدیران ارشد متفکر» و یا «مدیران ارشد میانی» از خود نشان نمیدهند.
۱۰/ دو گروه «تکنسینها» و شاغلان «مشاغل خدماتی» در مجموع بدنه اصلی «نیروی انسانی» در «سازمان صدا و سیما» را تشکیل میدهند. پس اگر چه عموم ایشان انسانهای شریفی میباشند؛ اما عدم همسویی و همراهی کافی و تعهد لازم برخی از ایشان سبب میشود تا عملا هیچ تحولی در «رسانه ملی» صورت نپذیرد و «تحول در محتوا» و همچنین «تحول در رویکرد» و در نهایت «تحول در سازوکار» در حد حرف و سخن باقی بماند. این در حالی است که حضور رسمی و یا پیمانی طیف محدودی از این دو گروه فوق الذکر، محصول توصیههای صورت گرفته توسط مدیران سابق و یا اسبق «صدا و سیما» بوده و همین امر سبب میشود تا برخی از ایشان که عموما با کمترین شایستگی لازم در سازمان حاضر شدهاند؛ در صدد جبران استفاده از رانت گذشته برآمده و حتی در فرایند پیگیری و تحقق برنامههای تحولی سازمان اختلال ایجاد نمایند و ...
۱۱/ فقدان شاخصهای قابل اندازهگیری سطح توان تخصصی و تعهد و همسویی تمامی «تکنسینها» و بالاخص «مدیران ارشد عملیاتی» نسبت به آرمانها و اهداف فرهنگی و رسانهای «انقلاب اسلامی» را میتوان یکی از مشکلات اصلی «سازمان صدا و سیما» دانست. مشکلی که باعث شده تا بزرگترین ساختار رسانهای کشور در «انتقال پیام» ضعیف عمل نماید و نه تنها برآورد صحیحی از میزان نیازهای جامعه به برنامههای مختلف نداشته باشد که بتواند بر اساس آنها برنامهریزی صورت دهد؛ بلکه در مسیر تولید «پیامهای متناقض» گام برداشته و تا به آنجا پیش رود که گویی هیچگاه برای «رسانه ملی» وظیفه و ماموریتی کلان تعریف و تبیین نشده و تنها وظیفه این سازمان عریض و طویل، تمرکز بر «پُرکردن آنتن» است!
۱۲/ «پُرکردن آنتن» یکی از معضلات اصلی در «مدیریت رسانه ملی» است. زیرا «مدیران رسانه» از یک سو وظیفه مقرر شده برای خود را در «هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویجِ سبک زندگی اسلامی-ایرانی و افزایش همبستگی ملی» میدانند و از سوی دیگر محدودیتهای «برنامهسازی»، ایشان را در تنگنای انتخاب میان «بَد و بَدتر» قرار میدهد و شرایط را آنچنان ناگوار میسازد که گویی اساسا هیچ اقدامی در جهت پیگیری وظایف مقرر شده صورت نمیپذیرد و اساسا «مدیریت رسانه ملی» پیگیری این وظایف را در اولویت نمیداند.
۱۳/ بزرگترین محدودیت «مدیریت رسانه ملی» در موضوع «برنامهسازی» را میتوان در سر فصلی با عنوان «بودجه» تعریف نمود. سر فصلی که عموما از آن غفلت شده و این غفلت سبب میشود تا عموم مدیران سازمان به جای «مدیریت کردن» در حوزه مسولیت خود «مدیریت بشوند» !
ادامه دارد...
ارسال نظر